نقد و بررسی و تحلیل فیلم ما همه با هم هستیم

کارگردان: کمال تبریزی/ تهیهکننده: رضا میرکریمی/ نویسندگان: محمد داوودی، پدرام امیری، حسین امیری دوماری/ بازیگران: محمدرضا گلزار، مهران مدیری، لیلا حاتمی، ویشکا آسایش، جواد عزتی، هانیه توسلی، پژمان جمشیدی، مانی حقیقی، سروش صحت، حسن معجونی، مهران غفوریان، نادر فلاح، سیروس گرجستانی، علی شادمان، رضا ناجی، سیاوش چراغیپور، سام نوری، فرزین محدث، بهادر مالکی، یداله شادمانی، مهدی حسینینیا، شیرین آقارضاکاشی، بهزاد قدیانلو، اشپیتیم آرفی، لیدا فتح اللهی، شیوا بلوچی، دانیال کاظمی/ مدیر فیلمبرداری: فرشاد محمدی/ تدوین: مژده قاجاریه/ طراح صحنه: کیوان مقدم/ طراح صحنه: کیوان مقدم/ طراح لباس: سارا خالدی/ طراح چهرهپردازی: مجید اسکندری/ موسیقی: محمدرضا علیقلی/ جلوههای ویژه رایانهای: بهنام خاکسار/ محصول 1397/ اکران عمومی از 15 خرداد ماه 1398/ زمان: 95 دقیقه.
خلاصه داستان: مسافران یک هواپیما همگی دوست دارند بمیرند به غیر از یک نفر که …
طنز سیاسی استعماری
پیشتر در مورد فیلمهایی حرف زده بودیم که تنها نکتهای که میتوان در موردشان گفت این بود که «حرفی برای گفتن دارند». فیلمهایی که مهم نیست چه سر و شکلی دارند. داستانشان چیست. چطور شروع میشوند و چطور پایان مییابند. مهم این است که حرفی برای گفتن داشته باشند. جدیدترین فیلم سینمای ایران که جدای از تمامی معیارهایی که به یک فیلم سینمایی معنا میدهد، حرفی برای گفتن دارد، ما همه با هم هستیم است. از اسم فیلم بگیرید تا خط داستانی و پایان فیلم، همگی حرفهای قلنبهای هستند که قرار است از طریق این فیلم به بیننده منتقل شوند: یک تور مسافرتی آدمهایی را پیدا کرده که قصد خودکشی دارند و خلبان و هواپیمایی که مطمئن است سقوط خواهند کرد. یک عده آدم که هیچ کدام را نمیشناسیم و تا پایان فیلم هم نخواهیم شناخت، سوار این هواپیما میشوند که قرار است به شکل برنامهریزی شدهای در خلیج فارس سقوط کند. این وسط کلی پول بیمه وجود دارد که گیر رئیس تور میآید تا تورش را از ورشکستگی نجات دهد.
اما مشکل از جایی شروع میشود که یکی از مسافرین به اشتباه سوار این پرواز میشود و حالا میخواهد هر جور شده مانع از سقوط هواپیما بشود… آدمهایی که میخواهند از طریق سقوط هواپیمای «ساخت آمریکا» خودکشی کنند، «ناامید» هستند و تنها آدمی که قصد ندارد به همراه آنها بمیرد کسی است به اسم علی حاجتی (با بازی پژمان جمشیدی) که «امیدوار» است و «امید» را به بقیه منتقل میکند. اما در عین حال دروغگو و ریاکار هم هست و طی این ماجراها به یک شبهه قهرمان تبدیل میشود. خلبان قبلاً باعث سقوط هواپیمای دیگری شده، خود هواپیما هم مشکل فنی دارد. این وسط یکی پیدا شده که از مردن (یا زجرکش شدن) دیگران منفعتی کسب میکند. بعد همهٔ اینها قرار است بیفتند توی «خلیج فارس». پیام فیلم آنقدر روشن است که نیاز نیست توضیح بدهیم منظور فیلم چه موقعیت سیاسی یا دقیقاً چه آدمهایی هستند. اما سازندگان فیلم که احساس کردهاند ممکن است متوجهٔ «منظور» شان نشویم، یک موقعیت اضافه درست کردهاند که در آن، مهران مدیری، از محمدرضا گلزار، بازجویی میکند. بله! دقیقاً همین دو نفر با همین اسمها. چون این دو نفر جزء شخصیتهایی که سوار هواپیما شدهاند نیستند و به شکل مجزایی به ما کمک میکنند «متوجه» محتوای عمیق بشویم. در نتیجه اگر از بیرون به قضیه نگاه کنیم بیشتر شبیه به این است که نویسندگان فیلمنامه برای دکمهٔ «خودکشی یک عده با هواپیما»، یک کت و شلوار دوختهاند. تهیهکننده و کارگردان هم مدیری و گلزار را اضافه کردهاند. شاید هم به حرف سرمایهگذار گوش کردهاند. معلوم نیست. مهم هم نیست. حرف فیلم مهم است. اینکه نصف فیلم لحن کمدی دارد و نصف دیگرش یک دفعه لحن جدی و فلسفی به خودش میگیرد که مهم نیست. اینکه عملاً هیچ شخصیت پرداختشدهای در فیلم وجود ندارد و آدمهای فیلم شبیه به عروسکهای کوکی دیالوگهای بیربط میگویند هم مهم نیست. مهم دور هم بودن است. مهم ترکیب قشنگ اسم و تصویر بازیگران روی پوستر است. اگر گفتند این چه کمدی است که اصلاً خندهدار نیست، میگوییم مهم پیام سیاسی فیلم است. اگر گفتند این دیگر چه جور پیام دادنی است میگوییم «فیلم در بستری از کمدی روایت میشود».
مشکل ما همه با هم هستیم همان مشکلی است که خانم یایا داشت. یعنی بیربط بودن لحن و محتوای فیلم به هم. در نتیجه آدرس غلط دادن به بینندهای که با تصور دیگری وارد سالن میشود اما چیزی را میبیند که توقعش را نداشته. مثلاً به هوای دیدن لشکری از بازیگران محبوب سینمای ایران و دیدن فیلمی کمدی از کمال تبریزی، دست خانوادهاش را میگیرد و به سینما میرود. اما با فیلمی مواجه میشود که بازیگران در آن مدام از خودکشی حرف میزنند.
یادم هست وقتی که ابراهیم حاتمیکیا ارتفاع پست را ساخته بود، برای خیلیها مسئلهٔ مهم این بود که چرا اول موتور چپ هواپیما از کار میافتد و معنی این اتفاق چیست؟ حالا هم خیلیها احساس میکنند ما همه با هم هستیم را باید به این شیوه دید و تحلیل کرد. شاید هم حق با آنها باشد. مثلاً باید فرض کنیم ما همه با هم هستیم بخش سوم یک سهگانه است که دونده زمین و مارموز را تکمیل میکند. اسم این سهگانه را هم میتوان گذاشت «عاقل اندر سفیه». در مورد نگاه از بالا به پایین به جامعهای که در حال سقوط است و به اتفاقی خارج از حوزهٔ ارادهٔ خودش نیاز دارد تا تکانی به خودش بدهد.
این نوشتهها را هم بخوانید