مرد برزیلی که با وجود داشتن سر واژگون، با امیدواری به زندگی و کار حرفهای ادامه میدهد
حجم اخبار نادرست و کاذب (فیک) در شبکههای اجتماعی آنقدر زیاد است که گاهی ما خبرهای درست را در وهله اول نادرست میپنداریم.
امروز در اکانت اینستاگرام آقای پرویز پرستویی مطلبی در مورد یک مورد عجیب پزشکی یک مرد بریلی، منتشر شده بود که راستش من تا دقایقی فکر میکردم که خبری است کاذب، اما بعد از اینکه جستجو کردم، متوجه شدم که خبر اتفاقا درست است. شما هم همین کار را بکنید و وقتی با خبرها و آمار و تحلیلهایی روبرو میشوید که به نظرتان نادرست است، قبل از قبول یا رد تکانهای آنها، کمی جستجو کنید.
مورد عجیب این پست سایت «یک پزشک»، در مورد کلادیو وییرا اولیوریا است. او با بدشکلی ناجوری به دنیا آمد. سرش کاملا به سمت عقب خم شده بود، طوری که کاملا واژگون بود و دست و پایش هم معلول بود. پزشکان تصور نمیکردند که او مدت زیادی زنده بماند و به مادرش توصیه کردند که زیاد در پی درمان این کودک برنیاید و اجازه بدهد که کودک، سیر طبیعی خود را به سمت مرگ و رهایی طی کند.
نام بیماری آقای اولیوریا، بیماریای به نام آرتروگریپوز Arthrogryposis است. در این بیماری نادر، مفاصل بدن در چند قسمت بدن در وضعیت غیرطبیعی جمع میشوند و امکان حرکت به بیمار نمیدهند و عضلات بدن در اطراف مفصلهای درگیر سخت و فیبروزه میشوند.
اما مادر این کودک اما هر کاری از دستش برمیآمد برای او انجام داد و او را زنده نگه داشت. از زمان کودکی اولیوریا تلاش میکرد که به کسی وابسته نباشد و خودش تلویزیون را روشن کند و تماس تلفنی برقرار کند و از اینترنت استفاده کند.
از هشت سالگی اولیوریا توانست که روی زانوهایش راه برود. برای اینکه او در این حین با آسیبی مواجه نشود، والدیناش همه خانه را تغییر دادند، کفپوش خانه را عوض کردند، جای پریزها و ارتفاع تختخواب را پایین آوردند.
با اینکه با توجه به آناتومی خاص اولیوریا، از صندلی چرخدار هم نمیتوانست استفاده کند، به لطف مادرش، مرتب به مدرسه میرفت. او هیچ وقت احساس شرمزدگی نمیکرد و خودش را پنهان نمیکرد.
بعد از مدتی، اولیوریا متوجه شد که با قرار دادن یک قلم در دهان و حرکت دادن ماوس کامپیوتر با لبهایش میتواند بر مشکل ارتباطی و ناتوانی خود غلبه کند. اما حتی مدرک حسابداری گرفت و استخدام شد.
سخنرانیهای انگیزشی او بسیار احساسبرانگیزند. 3 سال پیش او نخستین کتاب خود را نوشت، عنوان کتاب او «دنیای واژگون پیرامون» است.
درد آوره
اما برای ما ک ادعا میکنیم سالمیم و همیشه بهونه تراشی برای عدم موفقیت ! تامل برانگیز بود …
واقعا کار آقای اولیوریا کاملا ستودنی و تحسین برانگیز است. ولی سوال بنده در این موارد همیشه این بوده که اگر اولیوریا سالم بدنیا می آمد، آیا باز هم تضمینی بود که ایشان مدرک حسابداری بگیرن و سخنران انگیزشی هم بشوند و موفق باشند؟
بنظر بنده ما نباید خودمان را با دیگران مقایسه کنیم مخصوصا در اینگونه موارد که علاوه بر موقعیت های مختلف زندگی از نظر فیزیکی هم مورد مقایسه ما کلی تفاوت با آدم های پیرامون خود دارد. در واقع مهمترین معیارهای موفقیت یک فرد، شتاب اولیه(حداقل بستر برای فعالیت و برای مثال همان کمک و مراقبت والدین اولیوریا) و انگیزه ای که در فرد ایجاد شده و بعد از آن پشتکار خود اولیوریا است. در واقع اساس موفقیت افرادی مانند اولیوریا مراقبت ها و ایجاد انگیزه و تربیت و آموزش های چندین ساله والدین او است.
گذشته افراد تاثیرات تعیین کننده ای در زندگی آنان میگذارد و پیشرفت در زندگی نیازمند گذر بند هایی است که در گذشته و حتی در زمان حال به پای ما زده شده است و شرایط دیگر بسیاری را می طلبد. پس بهتر است بجای آوردن مثالهای اینگونه جهت ایجاد انگیزه دنبال راهکار های بنیادی و درست تر برای آموزش پیشرفت باشیم چون اینگونه ایجاد انگیزه ها مانند قرص مسکن برای یک درد است که دوباره بعد از مدت کوتاهی اثر آن از بین میرود