کتاب آثار بزرگ سیاسی از ماکیاوللی تا روزگار ما

کتاب آثار بزرگ سیاسی با عنوان فرعی از ماکیاوللی تا روزگار ما، از جمله متون کلاسیکی است که نخستین بار در سال ۱۹۴۸ در فرانسه منتشر شد و باز چاپ آن همچنان ادامه دارد. این کتاب در فاصله سالهای ۱۹۴۸ تا ۲۰۱۴ به هشت زبان ترجمه و ۲۵۴ بار منتشر شده است. نخستین بار ترجمه فارسی آن را با یاری مرکز نشر دانشگاهی در سال ۱۳۷۳ روانه بازار شد.
پس از گذشت سالها ایو گوشه Guchet Yve، شاگرد ژان ژاک شوالیه، که او هم متخصص اندیشه های سیاسی است، به منظور به روز کردن این کتاب سه فصل به آن افزود تا عنوان فرعی آن همچنان بیانگر محتوایش باشد. این سه فصل نظرات سه اندیشمند سیاسی و پرآوازه معاصر هایک، رالز وهابرماس را در بر می گیرد. از این رو عنوان ویراست جدید کتاب که حاوی آن سه فصل نیز هست با عنوان اصلی آن تطبیق یافته است.
سیر تاریخ را افزون بر رخدادهای بزرگ پاره ای از آثار سیاسی برجسته مشخص کرده اند و این آثار، بیش از یکبار، کم و بیش در درازمدت، در وقوع آن رخدادها سهیم بوده اند. در کتاب کتاب آثار بزرگ سیاسی از ماکیاوللی تا روزگار ما تا حدودی تصویر این آثار برجسته را، از زمان رنسانس با کتاب شهریار اثر ماکیاوللی تا روزگار خودمان ترسیم شده: دوره ای طولانی که بیش از چهار سده را در بر می گیرد. پس کتاب های جمهوریت و قوانین افلاطون و سیاست ارسطو در عهد قدیم و نیز آثار سیاسی معرف دوره قرون وسطای مسیحیت، خارج از این چارچوب بسیار گسترده قرار می گیرند.
آثار بزرگ سیاسی: صفت سیاسی به موضوع اصلی آن آثار و به نقش اصلی دولت در آن صحنه اشاره می کند. دولت، سازمان جامعه و پیش از هر چیز، سازمان قدرت در جامعه است. سازمانی که جا دارد آن را توصیف، توجیه، ستایش یا از آن انتقاد کنیم. دولت، بنا بر ماهیتی که دارد، شخصیت برجسته و مقتدری است که آزمند دست اندازی به قلمرو افراد و نیز به قلمرو گروه های میانجی بین افراد و دولت است، ولی حدود قلمرو قانونی دولت دقیقا کدام است؟ و آیا در اصل چنین قلمرویی وجود دارد؟ تنها همین پرسش کافی است تا هر اثر سیاسی به موضع گیری درباره مسائلی چون سرشت انسان و موقعیت و سرنوشت او که به ترتیب مسائلی اخلاقی، فلسفی و دینی هستند، کشانده شود. تاریخ اندیشه های سیاسی، که آثار مورد بحث ما مانند حلقه های درخشان یک زنجیر بلند در آن جای گرفته اند، اغلب از تاریخ اندیشه ها به مفهوم کلی جدا نیست.
آثار بزرگ: بزرگ به این معناست که این آثار به گونه ای عمیق بر شیوه تفکر معاصران یا نسل های پس از خود اثر گذاشته اند و خواه به هنگام انتشار و خواه دیرتر، و به نوعی با نگاهی به گذشته، دوره ای تاریخی را مشخص کرده اند. به سخن دیگر، آنها فوری یا پس از مدتی از حالتی سود جسته اند که می توان آن را طنین تاریخی یا اقبال تاریخی نامید. البته منظور کتاب آثار بزرگ سیاسی از ماکیاوللی تا روزگار ما به هیچ روی این نیست که این آثار به خودی خود بزرگ هستند، ارزشی مطلق دارند، نقطه نظرهاشان غنی است، به درک روشنی از روابط شخصی و اجتماعی دست یافته اند و از نظر توانایی بیان کامل به شمار می آیند، زیرا در میان آثاری که مورد تحلیل قرار گرفتهاند، پاره ای ناقص، ناهنجار، مخدوش و گاهی یا دست کم در برخی موارد نفرت انگیز جلوه کردهاند، ولی این نارسایی ها یا حتی معایب مانع از این نشده است که آن اثر طنینی تاریخی داشته باشد یا با اقبال تاریخی روبه رو شود، آن هم تنها به این دلیل که توانسته است به مشغله ذهنی یا خواسته های سیاسی زمانه اش پاسخ گوید. بدبختانه مفهوم مخالف آنچه آمد این است که گاهی اقبال تاریخی خیره سرانه از اثری سیاسی با ماهیتی بزرگ روی برتافته است.
نخست شهریار اثر ماکیاوللی، جمهوری اثر بودن ، لویاتان اثر هابز، سیاست برگرفته از کتاب مقدس اثر بوسوئه را بررسی شده که راه دشوار دولتهای بزرگ مدرن به سوی حکومت سلطنتی مطلقه را مشخص کرده اند. سپس نوبت به آثاری می رسد که آغاز و پیشرفت حرکت نهضتی پیروزمند را در جهت مخالف با حکومت سلطنتی مطلقه باز می نمایند: آثاری مانند جستاری درباره حکومت مدنی اثر لاک، روح القوانین اثر مونتسکیوها، قرارداد اجتماعی اثر روسو”، و طبقه عوام چیست؟ اثر سییز. این کتاب اخیر ما را تا آستانه انقلاب کبیر فرانسه پیش می برد. سپس به مطالعه سه اثری می پردازیم که افکاری کاملا متفاوت را باز می نمایند و به دورهای وابسته اند که میتوانیم آن را دنباله آنی این انقلاب بدانیم، یعنی سال های ۱۷۹۰ تا ۱۸۴۸، و آنها عبارت اند از: تأملاتی درباره انقلاب فرانسه اثر برک، گفتارهایی خطاب به ملت آلمان ، اثر فیخته و دموکراسی در آمریکا ” اثر الکسی دوتوکویل. سرانجام از سال ۱۸۴۸ به بعد دوره ای طولانی شروع شده که در جنگ جهانی را در بر می گیرد. در این دوره سوسیالیسم و ناسیونالیسم چون گیاهانی تنومند روییدند. این دوره شاهد آثاری بود که هیاهو درباره آنها بیشتر جنبه احساسی داشت تا روشنفکرانه و هنوز هم پایان نیافته است. مانیفست کمونیست اثر مارکس و انگلس، پژوهشی درباره حکومت سلطنتی” اثر مورا، اندیشه هایی درباره خشونت” اثر سورل، دولت و انقلاب اثر لنین” و نبرد من اثر هیتلر به این دوره مربوط می شود.
کتاب آثار بزرگ سیاسی از ماکیاوللی تا روزگار ما
نویسندگان: ژان ژاک شوالیه – ایو گوشه
مترجم: لیلا سازگار
نشر نو
۶۸۰ صفحه
بریدهای از بخش اول کتاب
بخش اول: در خدمت حکومت مطلقه
“از این پس رستگاری وابسته به فرمانروایی است که برای حفظ همه چیز، همه امور را به دست می گیرد”.
کورنی
کدام رابطه فکری توانسته است نویسندگانی ناهمگون چون ماکیاوللی ایتالیایی، بودن فرانسوی، هابز انگلیسی و بوسوئه، اسقف اعظم و چشم و چراغ کلیسای فرانسه را، به رغم تفاوت های زمانی و مکانی، در این بخش گرد آورد؟ این رابطه وجود دارد و بسیار هم نیرومند است و به هدفی مربوط می شود که مسلما همه آنها از راه های گوناگون به آن خدمت کرده اند و آن تجمع قدرت در دست یک فرد یا حکومت سلطنتی مطلقه است.
نویسندگان مختلف مورد نظر ما کوشیده اند موانعی مهم را، که بینش حاکم بر اروپای مسیحی و فئودال قرون وسطی، در برابر ایجاد این حکومت مطلقه به وجود آورده بود، تضعیف کنند یا از میان بردارند. با این حال باید به یاد داشته باشیم که حتی به هنگام سلطه کامل حکومت مطلقه، قدرت همچنان تحت تأثیر بقایای موانعی بود که آن را به شدت محدود می کرد. ماکیاوللی در بررسی دولت، اصول رایج اخلاقی را به کناری می نهد و استقلال سیاست را اعلام می کند. بودن، وارث حقوقدانان کهن هوادار سلطنت، هر نوع گرایش تاریخی را در مورد تقسیم حاکمیت نفی می کند. هابز بر اساس بینشی کاملا ماتریالیستی از سرشت بشر، این بشر خودخواه و ترسو، به توجیه قدرت مطلقه به نحوی عقلانی می پردازد. بنای مستحکم اندیشه او با وجود به امانت گرفتن نکاتی چند از ماکیاوللی و به ویژه از بودن، کاملا بدیع است. هابز نیز مانند ماکیاوللی برای تمام ستایشگران قدرت، استادی انکارناپذیر به شمار می رود. بوسوئه نیز مستقیم یا غیرمستقیم از او الهام گرفته است و برای شکوه بخشیدن به حکومت سلطنتی مطلقه و موروثی -که از ذکور به ذکور و از ارشد به ارشد می رسد. از کتاب مقدس استفاده کرده است و در هر صفحه لذت فرمانبرداری را نشان میدهد. البته بوسوئه همیشه در برابر قدرت برای قوانین الهی استثنا قائل می شود، ولی تا آنجا که می تواند قواعد دشوار کلیسا را جهت فرمانبرداری بی قید و شرط رعایا تفسیر می کند.
۱: “شهریار” اثر ماکیاوللی ۱۵۱۳
“اگر لازم باشد، اعمال زور کار درستی است”
ماکیاوللی
زمینه پیدایش اثر ماکیاوللی، این نام خاص که شهرتی جهانی دارد، باعث ابداع اسم ماکیاولیسم و صفت ماکیاولیایی machiavelique در زبان فرانسه شده است. این نام دوران رنسانس، ملت ایتالیا، شهر فلورانس و سرانجام مردی را به یاد ما می آورد که یک کارگزار تمام عیار فلورانسی بود و در کمال معصومیت و بی خبر از آینده غریبی که انتظارش را می کشید، می زیست و سرانجام به چشمگیرترین و مرموزترین نوع شهرت دست یافت.
رنسانس، به معنای اخص کلمه، جنبشی فکری را نامند که در پایان سده پانزدهم شروع و در ربع نخست قرن شانزدهم شکوفا شد. هدف آن متزلزل کردن نظام های فکری قرون وسطی، به منظور بازگشت به عهد باستان بود که منابع فرهنگی آن عهد را اومانیستها مستقیما مطالعه کرده بودند، بی آنکه به تعابیر منابع مسیحی از آن توجه کرده باشند، ولی رنسانس به مفهوم اعم چیزی بیش از آن است. رنسانس فروریختن قطعی آن بنای شکوهمند قرون وسطایی است که بر شالوده اقتدار دوگانه پاپ در امور معنوی و امپراتور در امور دنیوی استوار شده بود. در امور دنیوی دولتهای پادشاهی بزرگ و یکپارچه ای چون فرانسه، انگلستان و اسپانیا که به دعاوی رقابت آمیز یا آشتی جویانه پاپ و امپراتور بیش از پیش به دیده تحقیر مینگریستند، تثبیت شدند. در این میان کریستف کلمب قاره آمریکا و واسکو دوگاما دماغه امید را کشف کردند و این مقدمه زیرورو شدن بنیاد اقتصاد جهان بود. با اختراع دستگاه چاپ، ساختار ذهن انسان اگر چنین تعبیری جایز باشد، در زمینه امور معنوی کم کم دگرگون شد: در پایان قرن پانزدهم تمام شهرهای بزرگ چاپخانه داشتند.
بحران بیداری اروپا که پل آزار در کتابی استادانه حدود وقوع آن را سال های ۱۶۸۰ تا ۱۷۱۵ تعیین کرده است، چیزی نیست جز حاصل رشد نطفه های پرباری که در اذهان و قلوب کاشته شده بود و عشق به تحقیق و اکتشاف، تمایل به انتقاد و بررسی آزادانه، آزمند حمله به تمام اصول جزمی و انتقاد بی رحمانه از مکاتب حکمت مدرسی را رواج می داد. خودبینی بشر آماده مقابله با اصول الهی شد و انسان خودبسنده را رویاروی آفریدگار قرار داد و انسان خدای انسان شد و به اعمال قدرت خلاقه خود بر طبیعتی پرداخت که با قطع شدن ریشه های دینی آن دیگر باربی دین شده بود. “عصر صنعت” در خدمت انسان و کارهایش، جایگزین عصر قرون وسطایی شد که تفکر روحانی خداوند آن را جهت می داد و بر آن مسلط بود. فرد که در قالب اجتماعاتی از خانواده گرفته تا صنف احاطه شده بود و به حکم مشیت خداوندی به آنها وابسته بود و کلیسا او را به سوی قلمرو الهی و نجات ابدی رهبری می کرد، آهسته آهسته از دایره این نظم کاتولیکی قرون وسطایی خارج شد تا به تنهایی در انزوایی بارور یا بی ثمر راه خود را بیابد.
این انسان کاملا دگرگون شده، گرچه از قدرت، توان و ارزش خود همه آنچه واژه ایتالیایی virtu مبین آن است و واژه فرانسوی Vertu همین معنی را منتقل نمی کنند آگاهی اندکی یافته بود، در ایتالیا بیش از هر جای دیگر، زنجیرهایش را گسست، وجود خود را به اثبات رساند و به شدت از رهایی خویش بهره برد. او با به تمسخر گرفتن قلمرو الهی، فقط در این اندیشه بود که قلمرو دنیوی را با تمام لذات جسمانی، زیباشناختی و فکری اش بیش از بیش تسخیر کند. شارل بنوا در مطالعاتش درباره ماکیاولیسم با تحسین گفته است: “فرد آزاد و رهاشده که در برابر تازیانه های بخت سرکشی می کند، جانور مکار و زیبایی است که مانند روباه و شیر همیشه در کمین یا در حال حمله به طعمه است”. از رنسانس ایتالیا درنده خویان بزرگی چون خانواده بورجا بورژیا یا بنونوتو چلینی را می شناسیم که اگرچه از دیگر کسانی که تاریخ کمتر از آنها سخن گفته است، بدتر نیستند، ولی قادر به جنایت های زیباتری بوده اند مفهوم جنایت زیبا یا زیبایی در جنایت هم به دوره رنسانس تعلق دارد. نخستین طرح ابرمرد نیچه نیز دیگر قابل تشخیص است و آشکار شده است که ابرمرد بودن اگر حیوانیت کامل نباشد، فقط نقاب باشکوهی برای بربریت است.
اوضاع سیاسی ایتالیا برای بی تفاوتی افراد سرشار از هنر فرمانروایی و شکوفایی آنها در فراسوی نیک و بد مناسب بود. احساس ایتالیایی بودن که برای بسیاری گنگ و برای افرادی نادر روشن بود، همراه با نخوتی که مرده ریگ رومیان بود، در غبار شهریاری های گذرا گم شد. در اطراف چهار محور ثابت، یعنی رم، ونیز، میلان و فلورانس و اغلب به یاری بیگانگانی چون فرانسویان و اسپانیایی ها که بر ایتالیا غلبه کرده بودند، دولت های بسیاری در حال گسترش، تجزیه، تباهی، شکل گرفتن، انحلال یا تشکیل مجدد بودند”. ظواهر رم، رم پاپ نشین به ویژه در دوران پاپ الکساندر ششم بورجا کمتر از هر جای دیگر رنگ تقدس داشت و از انجیل دور بود. پاپ از وجود ارتش های بیگانه نیز مثل هر وسیله دیگری برای گسترش قلمرو دنیوی خود یا پسران، برادران، برادرزادگان و عموزادگانش استفاده می کرد. سرکردگان سربازان مزدور که دسته های زیر فرمان خود را در اختیار کسانی می گذاشتند که بهای بیشتری می پرداختند، بد می جنگیدند و خوب خیانت می کردند و می کوشیدند جنگ را طولانی کنند و ترتیبی می دادند تا هنگام صلح نیز تاراج کنند. ایتالیای اواخر قرن پانزدهم در میان
پرشکوه ترین شکوفایی هنری که بشر از روزگاران باستان نظیر آن را به یاد نداشت، این سان بر اثر نفاق و خیانت ویران می شد.
فلورانس بی همتا، با بهاری لطیف و هوایی خشک و لطیف، که برای نضج گرفتن افکار امیدبخش و داوری های روشن بینانه مساعد بود، بیش از هر شهر دیگری بر اثر مناقشات فرقه های مختلف ویران شد؛ تا اینکه سرانجام خاندان مدیچی که افراد آن در اصل از صرافان ثروتمند بودند از سال ۱۴۳۴ به بعد قدرت را در دست گرفتند. لورنتسو، به دلیل دلبستگی اش به هنر خودش شاعر بود، شکار، شراب خوب و زن، در عین حال که شایستگی لقب شکوهمند را داشت، بقایای آزادی های همگانی پیشین را که برای اهالی فلورانس بسیار ارزشمند بود، از بین برد. در سال ۱۴۷۷ خاندان پازی توطئه ای علیه او صورت داد، که با شکست مواجه شد. همه از جمله ماکیاوللی ۹ ساله دیدند که “جسد سالویاتی، اسقف اعظم شهر پیزا و فرانسوا پازی در چارچوب پنجره های قصر اربابی تاب می خورد. در همان حال رود آرنو نیز جسد جاکوبو پازی را که کودکان پیش از آن با طناب در کوچه های شهر کشیده بودند، با خود می برد” د لورنتسو در سال ۱۴۹۲ جان سپرد و جانشین او پی یرو در پی عقد قرارداد با شارل هشتم، پادشاه فرانسه، گرفتار شورش خلق شد و در ۱۴۹۴ گریخت…