تاریخچه تحول طب سنتی به طب نوین در دوره قاجار

ورود اندیشه تجددگرایانه غربی تاثیرات مهمی در ساختارهای جامعه ایران گذاشت. یکی از عرصههایی که به دنبال ورود اندیشه جدید غرب متحول شد، پزشکی بود. میتوان ورود این اندیشهها را معیاری برای تقسیم بندی طب به دوره طب سنتی و طب مدرن قلمداد کرد. حضور اطبای فرنگی مسیونرهای پزشکی در دربار قاجاریان، اعزام محصل به اروپا برای تحصیل طب جدید، ایجاد مدرسه طب دارالفنون و تشکیل کمیسیون پزشکی آن، ایجاد مجلس حفظالصّحه، تالیف کتب طبی، تصویب قوانین طبابت از سوی مجلس دوماز جمله عوامل رونق طب جدید در دوره قاجار شد. البته در این دوره نیز طب سنتی در کنار طب جدید به حیات خود ادامه داد.
با تقویت جریان تجددگرایی، روند تحول طب سنتی به طب نوین نیز تشدید شد و نمودهای عینی این تحول و با تقویت جریان تجددگرایی را می توان در تاسیس بیمارستانهای عمومی و تخصصی دوره قاجار به روشنی مشاهده کرد. با توجه به تحولات و دگرگونیهای اساسی در مسیر طب و طبابت در دوره قاجار این مقاله در صدد پاسخگویی به پرسشهای زیر است: 1-طبابت سنتی چه ویژگیهایی داشت و چرا نتوانست نیازهای درمانی جامعه قاجار را برآورده سازده؟ 2-چه عواملی در تاسیس بیمارستانها به شیوههای جدید در تهران دوره قاجار موثر بودند؟ 3-نقش اطبا خارجی یا اطبا ایرانی در اداره بیمارستانها چه بوده است؟ پاسخ واقعبینانه به پرسشهای مطرح شده در این پژوهش کمک میکند تا به تاریخچه تحول طب سنتی و عبور پرفراز و نشیب آن تا رسیدن به طب نوین پی برده و زمینههایی که برای شکلگیری یک نظام درمانی مناسب با نیاز و شرایط اجتماعی و فرهنگی شده بود را بازسازی کنیم. بدین منظور نخست به دستاوردها و پیشرفتهای علمی که علت عمده روی آوری به تمدن نوین بود، پرداخته و سپس در همین رابطه به اوضاع اجتماعی ایران روزگار قاجار میپردازیم.
مقدمه
مرحوم علیاکبر دهخدا طب و طبابت را در فرهنگ لغت خود چنین تعریف میکند:
«طب در لغت به معنی جسم و نفس میباشد. علم طب علمی است درباره بدن آدمی از لحاظ تندرستی و بیماری، به منظور حفظ صحت (سلامتی) و از بین برد مرض گفتوگو میشود و موضوع آن بدن انسان است و هر آنچه بر بدن مشتمل شود طبابت که مترادف با معالجه پزشکی میباشد، به کار درمان کردن و علاج گویند و نیز عمل شفا بخشیدن بیماری یا دوا (و هر چیز دیگر) را طبابت و معالجه میگویند.»
به عقیده بوعلیسینا «طبابت علمی است که حالات بدن آدمی بدان شناخته میشود و این علم برای نگهداری بدن در حال صحت میباشد و آن را میتوان به دو قسمت طب علمی و نظری تقسیم نمود.»(نجم آبادی،1328،8)
با توجه به تعاریف فوق میتوان چنین در نظر گرفت که طب علم تندرستی انسان است و طبابت عمل به این علم.
اطلاعات ما در مورد طبابت و پزشکی از گذشتههای دور به خصوص قبل از اختراع خط موثق نیست. بعد از اختراع خط و به وجود آمدن تمدنهای بزرگ همچون سومر و بابل و تدوین قوانین حمورابی، اطلاعات پزشکی و درمانی نیز شکل کاملتری به خود میگیرد (سرمدی،1378،13-1/15)
قراین و اسناد مکتوب تاریخی بیانگر آن است که طب و پزشکی ایران به شکل پیشرفته آن به دوران پیش از اسلام باز میگردد. مورخان و خاورشناسان بر این باورند که در داستانهای کهن ایرانی آغاز و معرفی طب را به جمشید-پادشاه اساطیری ایران-نسبت دادهاند و او اولین کسی بود که استفاده از دارو را به مردم آموخت. (تاجبخش،1375،1/138) طب ایرانی پس از ظهور اسلام با طب اسلامی یکی شد، در این بین اطبای ایرانی سهم بسیار بزرگی در طب اسلامی داشته و اصولا نمیتوان گفت این دو یعنی طب ایرانی و اسلامی از یکدیگر مجزا میباشند. (نجم آبادی،1353، 2/1)
طب اسلامی از سه منبع مهم و اساسی دنیای پیش از اسلام برخوردار بوده است که عبارتند از: طب یونانی، و طب هندی (سرمدی،1378،1/222) اصولا طب اسلامی در دنبال طب ایران و یونان میباشد به گونهای که دانشمندان طب اسلامی از کتب و آثار دانشمندان یونانی و ایرانی و هندی بهره بردهاند. (نجم آبادی،1353،2/112) با حضور اسلام و روی کار آمدن بنیامیه طب و علوم وابسته به آن پیشرفتی حاصل نکرد و این به دلیل جنگهای مداوم و فتوحات آنها بود اما طب اسلامی از نیمه اول قرن دوم هجری قمری تا اواسط قرن سوم هجری قمری (انقراض بنی امیه و روی کار آمدن عباسیان در بغداد) پیشرفت کرد به گونهای که بغداد مرکزیت علمی یافت و از اهمیت گندیشاپور کاسته شد، که این امر در سدههای سوم و چهارم بیشتر محسوس گردید. (همان،145)
اما از اوایل قرن سوم تا حمله مغول دوران جدیدی در طب اسلامی آغاز شد زیرا در این دوران تالیفات کتب طبی توسط کسانی که اغلب ایرانی بودند، صورت میگرفت. (همان،310) تا اینکه نخستین پزشک بزرگ ایرانی علیبنربنطبری در اواخر قرن دوم و نیمه اول قرن سوم هجری قمری به دربار خلفای عباسی راه یافت و به این صورت درخشانترین دوره طب اسلامی که ایرانیان در گسترش آن نقش عمدهای داشتهاند، شکل گرفت. (سرمدی،1378،222-1/223)
در دوره مغول نیز اطبای فراوانی به طبابت و خدمت به مردم مشغول بودند، از جمله خواجه رشیدالدینفضلاللّه همدانی (645-718 ق) که از سیاستمداران و دانشمندان زمان خود به شمار میرفت. او که در دوره آباقاخان در دربار مغول مشغول طبابت بود مجموعه بزرگ ربع رشیدی را احداث کرد که علاوه بر مداوای بیماران، آموزش فراگیران طب نیز در بیتالتعلیم این مجموعه صورت می گرفت. (بروشکی،1365،134-137) از عهد صفویه تا آخر سلطنت فتحعلیشاه قاجار طب ایران دوره فترت را سپری نمود. طبابت در دوره صفویه هر چند به لحاظ علمی به رشد کافی نداشت اما مسایل و وقایع اجتماعی و سیاسی زیادی را با خود به همراه داشت. مهاجرت طبقه خاص اطبا به کشور هند، ورود هیاتهای تجاری شرکت هند شرقی و همچنین آمدن هیاتهای مذهبی مسیحی به ایران باعث شد که پای طب غربی به ایران باز شود. (الگود،1357،69)
در دوره افشار و زندیه هم پیشرفت قابل توجهی حاصل نشد. طبیبان فرنگی در ایران تردد داشتهاند و نادر شاه به درمان آنان اعتقاد فراوان داشته است.
در دوره قاجار و خصوصا در دوره ناصری با این که تحولات چشمگیر در امر آشنایی با پزشکی نوین صورت گرفته بود وضعیت بهداشت و درمان شهرها به دلایل مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی از موقعیت خوبی برخوردار نبود و مردم ایران دارای مشکلات فراوانی بودند. به گونهای که در تهران آبهای مشروب از جویهای سرباز و نیمه پوشیده در وسط خیابان جریان مییافت. در جایجای مسیر قنات توسط مردم پایابهایی ایجاد شده بود که برای شستشو از آب عمومی آن استفاده میشد. (سرنا،1362،63)
با توجه به تحولات و دگرگونیهای اساسی در مسیر طب و طبابت در دوره قاجار این مقاله برای یافتن پاسخ پرسشهای ذیل به تحریر درآمده است: 1-طبابت سنتی چه ویژگهایی داشت و چرا نتواست نیازهای درمانی جامعه قاجار را برآورده سازد؟ 2-چه عواملی در تاسیس بیمارستانها به شیوههای جدید در تهران دوره قاجار موثر بودند؟ 3-نقش اطبا خارجی یا اطبا ایرانی در اداره بیمارستانها چه بوده است؟
پاسخ واقع بینانه به پرسشهای مطرح شده در این پژوهش کمک میکند تا به تاریخچه تحول طب سنتی و عبور پر فراز و نشیب آن تا رسیدن به طب نوین پی برده و زمینههایی که برای شکلگیری یک نظام درمانی مناسب با نیاز و شرایط اجتماعی و فرهنگی فراهم شده بود را بازسازی کنیم.
با شناسایی مراکز درمانی در دوره قاجار و تاثیر شرایط سیاسی، مذهبی، اجتماعی و فرهنگی آن دوره بر این بناها میتوان به نقش موثر بانیان و پیشگامان ورود طب نوین به ایران پی برد. در این صورت جامعه پزشکی اطلاعات لازم از چگونگی تاریخچه علم پزشکی در ایران خواهد یافت و علاقمندان به آثار تاریخی و فرهنگی ایران نیز این بناهای درمانی را صرفا به عنوان یک مرکز پزشکی در نظر نگرفته بلکه به عنوان یک اثر تاریخی-فرهنگی مورد توجه قرار خواهند داد.
بدین منظور نخست به دستاوردها و پیشرفتهای علمی که علت عمده رویآوری به تمدن نوین بود، پرداخته و سپس در همین رابطه به اوضاع اجتماععی ایران روزگار قاجار میپردازیم.
مراکز پزشکی-درمانی در عهد قاجار
سلسله قاجار که با تاجگذاری آغا محمد خان (1210 ق) در تهران بهطور رسمی آغاز شد و تا سال 1344 ق (1304 ش) که احمد شاه آخرین پادشاه این سلسله از سلطنت برکنار گردید، حدود یکصد و سی و چهار سال قمری و یک صد و سی سال خورشیدی به طول انجامید. (لمبتون، 127) در این زمان است که طب جالینوسی و ابن سینایی جای خود را به طب نوین و پاستوری (ویروسشناسی) میدهد. (الگود،1356)
در طول فرمانروایی آغا محمد خان و نیز حکومت 52 ساله فتحعلیشاه و محمد شاه هیچگونه بیمارستانی در تهران ساخته نشد. فقط در زمان فتحعلیشاه دار الشفای فتحعلیشاهی در تهران احداث گردید.
با مرگ محمد شاه (1264 ق) ناصر الدین شاه به کمک میرزا تقی خان امیر کبیر به سلطنت رسید. ناصر الدین شاه در طول حکومت پنجاه ساله خود سه بار به فرنگ مسافرت کرد. با سفر اول شاه به اروپا فصل جدید در تاسیس بناهای صحی و درمانی در تهران آغاز شد. بهطوری که از مجموع سیزده بیمارستان و دار الشفای ساخته شده در زمان قاجار پنج بیمارستان و دو دارالشفا در زمان حکومت ناصر الدین شاه احداث گردیدند. اما با آمدن مظفر الدین شاه (1313-1324 ق) ساخت بناهای درمانی کاهش چشمگیری یافت بهگونهای که در طول یازده سال حکومت وی فقط یک بیمارستان در تهران احداث گردید. در زمان محمد علی شاه (1324-1327 ق) ساخت بناهای درمانی (بیمارستان یا دارالشفا) گسترش چندانی نداشت، تنها بنایی که در زمان وی وقف شد بیمارستان وقفی شفا یحیاییان بود. در دوره سلطنت 16 ساله احمد شاه (1327-1443 ق) دو بیمارستان به نامهای نظامیه احمدیه در محل قورخانه قدیمی و بیمارستان زنان و کودکان در خیابان سعدی ساخته شدند. البته پس از انتقال بیمارستان زنان و کودکان به خیابان شاه رضا (انقلاب) در محل آن بیمارستان امیر اعلم تاسیس شد. در نتیجه از مجموعه سیزده بنای درمانی ساخته شده در زمان قاجار یک دارالشفا قبل از سلطنت ناصر الدین شاه (دوره فتحعلیشاه) و بقیه بعد از روی کار آمدن ناصر الدین شاه ساخته شدند.
هیئتهای نظامی و سیاسی که در زمان قاجار به ایران میآمدند، با خود پزشکانی نیز میآوردند. این خود سبب شد دربار و طبقه اشراف با پزشکی جدید آشنا شوند و به اهمیت آن پی ببرند. بسیاری از محصلین نیز برای تحصیل پزشکی به خارج اعزام شدند. پس از گسیختن روابط ایران و انگلیس در سال 1254 ق، خانوادههای سلطنتی پزشکان فرانسوی را استخدام کردند. از طرفی چون در ایران هیچ نوع خدمات پزشکی و بهداشتی به مردن ارائه نمیشد از این پزشکان به خوبی استقبال میشد. (قاسمی پویا،1377،31)
در میان کشورهای اروپایی در زمان قاجار، کشور فرانسه از لحاظ پزشکی شرایط ویژهای داشت. پیشرفتهای پزشکی کشور فرانسه تا پایان قرن سیزدهم قمری به دلیل تاسیس دانشسرای عالی پاریس و دانشکده پزشکی در این کشور بود. ازاینرو در روزگار قاجار و سال ها پس از آن، بیشترین محصلین به این کشور فرستاده شدند. بدین ترتیب فرانسه و به دنبال آن اتریش و آلمان بیشترین تاثیر را بر حیات اجتماعی مردم برجا گذاشتند.
تاثیر پزشکی فرانسه در تحولات طب نوین ایران بسیار چشمگیر بوده تا جایی که طب جدید را پزشکان فرانسوی در ایران پایهگذاری کردند. در مجموع اهم تاثیرات پزشکی فرانسه بر ایران را میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
الف) تشکیل شورای صحی از سال 1310 ق پزشکان فرانسوی مقیم تهران هر از چند گاه برای بحث و بررسی مسایل بهداشتی تشکیل جلسه میدادند و در نهایت منجر به تشکیل شورای صحی ایران گردید که هدف اصلی آن تامین بهداشت برای همگان بود. (غفاری،1368،102- 103)
ب) تاسیس بیمارستانها و درمانگاهها کوشش پزشکان فرانسوی در جهت استقرار مراکز پزشکی-درمانی قابل توجه است (همان،104). از میان پزشکان فراوان فرانسوی که مدتی از دوران طبابت خود را در ایران دوره قاجار سپری کردهاند به نامهای بزرگی چون دکتر شنیدر، دکتر طولوزان، دکتر فوریه، دکتر رائولد برمیخوریم که تلاش فراوانی در تاسیس مراکز درمانی به ویژه ارتقاء سطح بهداشت عمومی مردم ایران داشتند.
تاریخچه طبابت در ایران دوره قاجار
برای بررسی تاریخچه طب و طبابت در ایران دوره قاجار میباید آن دوره را به چند قسمت مجزا تقسیم کرده سپس ویژگیهای هر قسمت را بهطور دقیق بررسی نمود. بیشک تاسیس مدرسه دار الفنون و تاثیر آن بر شرایط علمی آن دوره به ویژه علم پزشکی، نقطه عطفی در گرایش دوره قاجار به بررسی طب و طبابت در پیش و پس از تاسیس دار الفنون میپردازیم. البته به جهت درک بهتر از طب سنتی ایران و تاثیرات مدرسه دار الفنون بر این علم و نیز شرایط طب سنتی در دوره قاجار، در ابتدا طب سنتی را بررسی میکنیم.
طب سنتی ایران
برای روشن ساختن و شناخت طب سنتی ایران باید قبل از هر چیز معنی و مفهوم آنرا معلوم کنیم. طب سنتی ایران طب عطاریهای کوچه و بازار نیست بلکه میراث گرانبهایی از پزشکی قدیم ایران است. اصول این مکتب پزشکی بهطور کامل در تالیفات پزشکان مشهور جهان منعکس است. طب سنتی یک پدیده نوظهور و بیاساس نیست، بلکه سابقه چند هزار ساله دارد این طب دنباله پزشکی قدیم یونان بوده که برجستهترین نماینده آن بقراط پزشک معروف یونانی است. اروپاییان او را پدر علم طب و پزشکان دوران حکومت خلفای عباسی، او را امام الاطبا یعنی پیشوای پزشکان لقب دادهاند (مصطفوی،1358،9). بقراط 1500 سال پیش از ابن سینا میزیسته و خود بقراط نیز وارث گنجینه گرانبهایی از معلومات پزشکی زمانهای قدیمتر بوده و مبانی آن به پزشکی کهنسال مصر، کلده، بابل، چین، هند و ایران میرسد که این مبانی در ژرفای زمان و در تاریکی قرون و اعصار ناپدید میباشند. (همان،21-22)
محسن روستایی در کتاب تاریخ طب و طبابت به نقل از عبد اللّٰه احمدیه ویژگیهای طب سنتی را چنین بیان میدارد: «طب سنتی ایران به دو قسمت طب نظری و طب عملی طبقهبندی میگردد. در طب نظری کلیه اصول و مطالبی که برای تشخیص ضروری است، مورد بررسی قرار می گیرد و در طب عملی یا علم تدابیر، مسایل مربوط به روشهای مختلف درمانی مانند رژیم غذایی، دارو، حرکتهای بدنی، مسایل فکری و روانی کلیه مطالب لازم برای درمان مورد بحث قرار میگیرد. در طب سنتی ایران هر مریض شخصیت خاصی است که باید هنگام استفاده از دارو و درمان این شخصیت مورد توجه قرار گیرد. بهکارگیری این داروها بر حسب شدت و ضعف بیماری و نیز جنسیت، سن و حرفه و طبیعت خاص بیمار فرق خواهد کرد. مهمتر از همه آنکه باید فهمید بیمار، زاده و اهل کدام شهر و منطقه است. آیا زادگاهش در مناطق خشک مانند یزد، کرمان و کاشان است، یا در مناطق مرطوب همچون گیلان و مازندران؟…باید از نوع خوراک و سبک زندگی او آگاهی یافت، آنگاه با مطابقت وضعیت خاص او نسخه داد. نکته مهم دیگر آن است که پزشک توجه به امکانات مالی و منطقهای و وسع بیمار را نیز بکند.»(روستایی،1382،1/344)
در دوران قاجار فقط طبیبان به کار طبابت نمیپرداختند بلکه برخی سلمانیها نیز به کار طبابت مشغول بودند. این افراد خود دو گروه بودند: اول سلمانیهایی که دکاندار بودند و در دکان خود علاوه بر سلمانی به برخی امور طبی نظیر حجامت، رگزنی و کشیدن دندان می پرداختند. (شهری،1368،689-690،2/696)
در مورد طب سنتی رایج در ایران عهد قاجار، اطبا و سیاستمداران خارجی که در آن دوران در ایران مشغول خدمت بودند و نیز برخی محققان ایرانی که اوضاع اجتماعی دوران قاجار را بررسی کردهاند، نظرات و عقاید فراوانی ارائه دادهاند و همگی به کمبود وسایل و امکانات پزشکی نوین، اماکن مجهز و پزشکان متخصص اذعان داشتهاند.
برای بررسی دقیقتر ویژگیهای طب سنتی و تفاوت آن با طب نوین به علت نقش موثر مدرسه دار الفنون در اشتقاق این دو روش معالجه بیماران، به بررسی طب و طبابت پیش و پس از تاسیس دار الفنون میپردازیم.
طب و طبابت پیش از دار الفنون
پیش از تشکیل دار الفنون، با وجود این که در زمان عباس میرزا نایب السلطنه، کسانی برای تحصیل طب جدید به اروپا رفته بودند، اما در وضع طب و طبابت تغییری حاصل نشده بود. قانون در طب بو علی و شرح اسباب نفیسی، کتب معتبر کلاسیک بهشمار میرفتند. برای تحصیل طب مکتب خاصی وجود نداشت و شاگردان پس از طی مقدمات اولیه و خواندن صرف و نحو به تحصیل حکمت الهی (فلسفه) و در مطب پزشکان قدیمی شهر که از نظر درمان بیماریها حسن شهرت داشتند به فراگرفتن طب میپرداختند و هر کس میتوانست پس از کسب اطلاعات مختصر در مورد طب به درمان بیماران میپرداخت.
با این اوضاع و شرایط در عهد قاجار و پیش از تاسیس دار الفنون راههای گوناگونی برای تحصیل طب توسط علاقمندان به آن وجود داشت. برای درک بهتر، این راهها را میتوان به سه قسمت تقسیم کرد:
نخست مطالعه و آموزش آزاد توسط علاقمندان به تحصیل طب از کتب طبی پیشینیان. دوم طلبگی و زحمت استاد کشیدن و در مرور زمان دستورات استاد را فراگرفتن و عمل کردن به آن و سوم طبابت از طریق میراث، اگر طبیبی میمرد پسر یا شاگردش بر جلیش مینشست و با در اختیار داشتن کتاب و یادداشتهای حکیم متوفی که بهترین سند اطلاع و محکمترین گواهینامه طبابت او بهشمار میآمد به طبابت میپرداخت (شهری،1371،2/274)
از دیگر مواردی که در طب پیش از دار الفنون میتوان به آن اشاره کرد، رواج پرداخت حق القدم (مشابه حق ویزیت کنونی) به اطبای آن زمان بوده است. به رغم آنکه برخی از مورخین سخن از این نکته گفتهاند که در مواردی حق القدم به طبیب معمول نبوده است. (مستوفی،1/528)
اما خانم کارلاسرنا مینویسد:
«حکیمهای وطنی معمولا کسی را به رایگانمعالجه نمیکردند و از هر مریضی که دیدن میکردند حتی از بیماران فقیر حقالقدمی ولو ناچیز مطالبه میکردند.»(سرنا،1362،131)
این وضعیت تا زمان سلطنت ناصرالدین شاه و صدارت امیرکبیر ادامه داشت. قبل از آن در ایران بیمارستانی ساخته نشده بود و بیماران به طور سرپایی و یا در منزل درمان میشدند. داغ کردن، فتیله گذاری، خال کوبی و مخصوصا خون گیری از رگهای مختلف، شیوههای عادی طبابت آن روز بوده است تا اینکه ناصرالدین شاه برای آنکه تحولی در وضعیت طبابت و تحصیل طب ایجاد شود به دکتر کلوله حکیمباشی مخصوص خود که از سال 1262 ق در دربار محمد شاه و سپس ناصرالدین شاه طبابت میکرد دستور میدهد تا به عدهای طب جدید را تعلیم دهد. (روستایی،1382،1/73)
طب و طبابت پس از تاسیس دارالفنون
تاسیس دارالفنون یکی از عوامل استوار و پراهمیت ارتباط فرهنگی ایران و ملل اروپا و تمدن جدید بود. از طرفی دوره سلطنت پنجاه ساله ناصرالدین شاه مصادف بود با دوره ترقیات سریع علمی و صنعتی ممالک اروپایی، داشتن صدراعظمی همچون امیرکبیر نیز به پیشرفت ایران در زمینههای مختلف علمی و صنعتی کمک کرد.
امیر صلاح را بر آن دید که از فرستادن محصل به اروپا خودداری شود و مدرسهای به همان سبک، با برنامه فرنگ و با معلمین فرنگی در ایران ایجاد گردد، تا هم شمار زیادتری از ایرانیان بتوانند به تحصیلاتی بالاتر از سطوح مقدماتی بپردازند و هم از خرج زیاد جلوگیری به عمل آید. (نوایی،1364،504)
نخستین خبر آن در روزنامه وقایعاتفاقیه، شماره 29 مورخه پنجشنبه 23 شوال 1267 ق منتشر شد. محل آن در شمال شرقی ارگ شاهی است و روز یکشنبه پنجم ربیعالاول 1268 ق سیزده روز پیش از قتل امیرکبیر، مدرسه به طور رسمی افتتاح شد. در ابتدا علومی که در آن تدریس میشد مهندسی، دواسازی، طب و جراحی، توپخانه، پیاده نظام، سواره نظام و معدن شناسی بود (قاسمی، 1377،90-94)
از ابتدای تاسیس دارالفنون تا سال 1337 ق آموزش طب در مکانی به اسم کلاس طبی که یکی از شعبات دارالفنون بود، ارائه میشد. از محرم سال 1337 ق (آبان ماه 1297 ش) رشته طب به عنوان علمی جدا از سایر علوم و فنون مورد تدریس در مدرسه، از دارالفنون جدا شد و به صورت مدرسهای مستقل از نظر تشکیلات و ساختار در آمد و مکان آن به داخل حیاط دارالفنون که آنرا حیاط نظام میگفتند منتقل شد.
تاسیس مدرسه طب مرهون زحمات دکتر شنیدر و حسن نیت پزشکان دیگر فرانسوی بود که تدریس رشتههای مختلف پزشکی را به عهده گرفته بودند در آن زمان علاوه بر معلمین ایرانی چند نفر معلم اروپایی نیز بعضی مواد آن را تدریس میکردند مانند: مسیو مونت معلم گیاه شناسی پولاک معلم امراض داخلی و ویلهم معلم امراض خارجی (غفاری،1368،103-104)
با کشته شدن ناصر الدین شاه رونق و اعتبار مدرسه دارالفنون کاهش یافت و در دوره جانشین او یعنی مظر الدین شاه نیز به علت بیماری و ناتوانی جسمی و روحی وی رسیدگی و حمایت از وی رسیدگی و حمایت از دارافنون کمتر شده است. این خود موجب عدم استقبال مردم در ورود به دارالفنون بود. بنابراین بسیاری از کسانی که میخواستند طب و طبابت را بیاموزند به نزد اطبای مشهور شهر میرفتند و به این صورت مکاتب چهارگانه طب که در واقع در مقابل مدرسه طب دارالفنون بود به وجود آمد (راهنمای دانشکده پزشکی…،54/1332). این مکاتب چهارگانه در واقع در مطب چهار نفر از اطبای مشهور و حاذق دوره قاجار بود که در حکم محلی برای آموزش طبابت به فراگیران در آمده بودند. چون در این چهار مکتب راه رسیدن به حرفه طبابت کوتاهتر و آسانتر بود بیشتر افراد این راه را انتخاب کردند این مکاتب عبارت بودند از (همانجا):
1-مکتب میرزا زین العابدین خان موتمن الطبا
2-مکتب میرزا ابو الحسن خان بهرامی
3-مکتب میرزا علی اکبر خان ناظم الاطبا
143 علوم انسانی دانشگاه الزهرا (س), پاییز 1385 – شماره 60
4-مکتب میرزا سید حسن خان نظام الحکما (هنجن)
در مجموع از مدرسه طب دار الفنون در مدت 44 سال دوران سلطنت ناصر الدین شاه در حدود 1100 نفر در 12 دوره فارغ التحصیل شدند (هدایتی،1381،62)
فارغ التحصیلان طب دار الفنون از عنوان دکتر استفاده نمیکردهاند و این اطبایی بوده است که در فرهنگستان تحصیلات خود را تکمیل و در آنجا به مقام دکتری نایل شده بودند. کلمه دکتر را هم برخلاف امروز همیشه بعد از اسم شخصی ذکر میکردهاند مانند میرزا رضا دکتر. (راهنمای دانشکده پزشکی،32)
دروس طبقه طب دار الفنون به سه قسم مجزا تقسیم میشد: طب فرنگی طبیعیات و داروسازی و طب ایرانی که هر قسمت معلمان جداگانهای داشت (همان،42)
با آمدن دکتر پولاک آموزش طب فرنگی در دار الفنون آغاز گردید و ظاهرا پس از وی دکتر شلمیر هلندی و دکتر طولوزان فرانسوی و سپس دکتر آلبو آلمانی عهدهدار تدریس طب فرنگی بودهاند. اما مدرسه دار الفنون طب سنتی را نیز آموزش میداد. منظور از طب سنتی (ایرانی) خواندن و تدریس شرح اسباب نفیسی و قانون بو علی بوده است. زمانی هم که علیقلی میرزا اعتضاد السلطنه به ریاست مدرسه رسید توجه به طب قدیم ایرانی را در دار الفنون فرا گرفته و سپس به اروپا رفته و در طب اروپایی مهارت کسب کرده بودند بیش از سایر اطبا در جهت پیشبرد اهداف مدرسه مفید واقع شدند و به جریان کار مدرسه در ترجمه و تالیف کتب پزشکی کمک شایانی کردند. زیرا این دانش آموختگان چون به اصطلاحات رایج علم قدیم دسترسی داشتند آنها را بهخوبی ترجمه و به کار میبردند. بنابراین به علت مفید بودن آموزش طب ایرانی قبل از فراگیری طب اروپایی، در دار الفنون طب ایرانی نیز شروع به تدریس شد. این اقدام از آن جهت بود که در آغاز امر مردم از معالجه بیماریها بر اساس طب اروپایی آگاهی نداشتند. بنابراین مقرر شد که شاگردان، طب ایرانی را هم آموزش ببینند که در عمل نیز نتیجه خوبی حاصل شد. (محبوبی اردکانی،1354،1/284) ماحصل این آموزشها پزشکانی بودند که در طول دوره قاجار عهدهدار طبابت مردم بودند. البته تمام این پزشکان ایرانی نبودند، از بین پزشکان خارجی مقیم ایران اروپاییان حضور چشمگیرتری داشتند. (نمودار شماره 1) از بین کشورهای اروپایی نیز این فرانسویان بودند که به علت مناسبات نظامی و سیاسی خود با ایران، دارای اطبای بیشتری در این کشور بودند.
تا پیش از تاسیس دار الفنون بیشتر پزشکان به شیوه سنتی طبابت میکردند و اغلب آنان در محضر اساتید پزشکی زمان خود، به آموختن طبابت و نسخه نویسی میپرداختن، اما با تاسیس دار الفنون و آمدن پزشکان اروپایی به ایران طبابت شکل نوینی به خود میگیرد بهگونهای که در بیش از دو سوم پزشکان این دوره در مدرسه طب دار الفنون طب را آموخته و کمتر از یک سوم آنها برای تکمیل علوم طبی خود به کشورهای اروپایی خصوصا فرانسه مسافرت کرده اند و تعداد کمی نیز به سایر کشورها از جمله ترکیه، روسیه و سوریه برای آموختن طب رفتهاند. (نمودار شماره 2)
در حدود یک چهارم از کسانی که به آموختن طب میپرداختند از خانوادههایی بودند که پدران پزشک داشتند و تعداد کمی از آنان نیز پدرانشان دارای مناصب دولتی بودهاند و بقیه افراد که بیش از نیمی از پزشکان را تشکیل میدهد، کسانی هستند که از خانوادههای علما و یا متمولین بوده که اغلب با مخارج خود به اروپا رفته و به آموختن طب میپرداختن. (نمودار شماره 3)
بیشک تاسیس دار الفنون در ایران تاثیرات گوناگونی در جنبههای مختلف داشته است که به برخی از مهمترین آثار و نتایج تاسیس دار الفنون در زمینه بهداشت عمومی و نظاممند شدن امور پزشکی اشاره خواهیم کرد. این وقایع سرآغازی بودند بر گذر طب و طبابت ایران از طب سنتی به سوی پزشکی نوین.
الف-داشتن تصدیق برای طبابت
پیش زمینه این موضوع به زمان صدارت امیر کبیر باز میگردد. در سال 1267 ق برای اولین بار در تاریخ ایران بنا شد طبیبان برای انجام کار خود تصدیق طبابت بگیرند تا هر کس اسم طبیب را روی خود نگذارد. در سال 1268 ق دکتر پولاک و بعد از او دکتر طولوزان مامور شدند بر کار طبیبان نظارت کرده و به آنها تصدیق (گواهینامه) طبابت بدهند (آدمیت،1354،336)
از کسانی که رشته طب را با برنامه آن زمان به پایان میرساندند، امتحاناتی به عمل میآمد. در صورت قبول شدن گواهینامه به فارغ التحصیلان اعطا میشد. این گواهینامه چهار خانه داشت و هر خانه مربوط به قسمتی از رشته طب بود که بعد از امتحان توسط استاد پر میشد. این دیپلم به نام دیپلم چهار خانه معروف بود که صاحبش میتوانست با آن طبابت کند. (هدایتی،1381،62) علاوه بر گواهینامه چهارخانه به فارغ التحصیلان دوره طب یک اجازه نامه طبابت میدادند که در آن تاریخ اجازه شروع به طبابت هر فرد ذکر میشد.
ب-اولین مجمع پزشکان
در سال 1277 ق نخستین مجمع پزشکی اطبا به فرمان ناصر الدین شاه تشکیل گردید. این کمیسیون که شاید بتوان آن را سرآغاز همایشهای بازآموزی پزشکی فعلی دانست، هفتهای یکبار تشکیل میشد و اطبا به مشاوره در امور بهداشتی و طبی میپرداختند. شاگردان دار الفنون نیز در این مجمع حضور یافته، علاوه بر بهره بردن از مباحث مطروحه، گاه مورد سوال اطبا قرار میگرفتند.
ج-شکلگیری انجمنهای بهداشتی
سومین و آخرین نتیجه تاسیس مدرسه دار الفنون در زمینه بهداشت عمومی که در این مقاله به آن اشاره میگردد شکلگیری جمعیتها و مجالسی است که با بهداشت عمومی (صحیه عمومی) مربوط بوده و به نوعی اهداف آنها بهبود و حفظ سلامت در جامعه پیشگیری از بروز بیماریها و مبارزه با بیماریها و شرایط ویژه پیدایی بیماریهای همهگیر بوده است. این جمعیتها را میتوان به سه قسمت تقسیم نمود: مجالس حفظ الصحه، انستیتو پاستور و جمعیت شیر خورشید سرخ که در مورد هر یک توضیح مختصری داده میشود.
1-مجالس حفظ الصحه
این مجالس که برای کنترل وضعیت بهداشت در کل کشور ایجاد شدند بسته به اهداف خود و وظایف مشخص شده به نظارت بر بهداشت عمومی و کنترل بیماریهای مسری مبادرت میکردند.
2-انستیتو پاستور
دومین جمعیت یا مجلس که در زمان قاجار به کار کنترل و بهبود وضعیت بهداشت عمومی مردم مشغول بود و به نوعی پیدایش آن از نتایج تاسیس مدرسه دار الفنون بوده است. انستیتو پاستور میباشد. انستیتو پاستور موسسهای علمی است که مامور تهیه اقسام واکسن و معالجه هاری و تجزیههای باکتریولوژی و شیمیایی مختلف و امتحانات میکروسکوپی و شیمیایی موسسات دولتی و غیر دولتی و حتی اطبا میباشد و گاهی هم موظف به تزریق واکسن و سرم است و بدین صورت خدمات ارزندهای به پزشکی و بهداشت مملکت مینماید.
3-جمعیت شیر خورشید سرخ
سومین جمعیتی که وظیفه رسیدگی به کنترل و بهبود وضعیت بهداشتی مردم در زمان قاجار را عهدهدار بود و شکلگیری آن در ایران از نتایج تاسیس مدرسه دار الفنون بود، جمعیت شیر خورشید سرخ است.
«یکی از مهمترین وظایف تشکیلات شیر خورشید سرخ جنگ با امراض ساریه خواهد بود و پریشانی احوال صحیه عمومی مملکت ما تاسیس آن را ایجاب میکرد. شیر خورشید سرخ در موارد قحطی و حریق و زلزله و سایر آفات ناگهانی بلادرنگ با وسایل ممکنه خود به یاری و کمک مصیبت زدگان خواهد شتات.»(سند شماره 10031 ن الی 10071 ن، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران،19،23)
مریضخانهها و دارالشفاهای دوره قاجار در تهران
بیمارستان کلمهای است فارسی مرکب از بیمارستان (ادات مکان)، عمارت یا خانه مداوای بیماران. کوتاه شدن آن در عربی مارستان است. عمارت و یا خانهای که جهت بیماران بنا شده و در آنجا بیماران بیبضاعت را پذیرفته و به طور رایگان آنان را مداوا کرده دوا و غذا میدهند و پرستاری میکنند. (لغت نامه دهخدا، ج 4،5271، ذیل مدخل بیمارستان) مریضخانه، دارالمرضی و دارالشفا نیز مترادف بیمارستان است. دارالشفا نام مرکبی است و مفهوم داروخانه، مطب، بیمارستان یا مریضخانه را میرساند.
امروزه بنا به تعریف وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، بیمارستان به مکانی اطلاق میشود که حداقل دارای 15 تخت با تجهیزات و خدمات عمومی پزشکی لازم و حداقل 2 بخش داخلی و جراحی همراه با گروه پزشکان متخصص باشد.
در ابتدای دوره قاجار مراکز درمانی به سبک بیمارستانهای نوین امروزی در کشور وجود نداشت و فقط برخی دارالشفاها که مرکب از چند مطب پزشکی بودند، فعالیت داشتند.
بیشک وجود بیمارستانهای پیشرفته امروز مرهون وجود مراکز درمانی (دارالشفاهای) اولیه میباشند. این مراکز را میتوان پیوند دهنده مطبها و حجرههای طبابت قدمی با بیمارستانهای تخصصی امروزه دانست.
در کنار بیمارستانهای وقفی و دولتی شکل گرفته در طول دوره قاجار در شهر تهران میسیونرها و مبلغین مذهبی برخی کشورهای اروپایی و آمریکا نیز تشکیلات و سازمانهایی برای بهبود وضع درمانی و بهداشت در کشور ایران و به ویژه شهر تهران دایر نمودند.
در این قسمت به علت رعایت اختصار و ارائه حداکثر اطلاعات در حجم کم به توضیح مختصری در خصوص مراکز درمانی عهد قاجار در شهر تهران و نیز اشارهای به مراکز درمانی سایر کشورها خواهیم نمود.
با توجه به این نمودار در دوران حکومت برخی پادشاهان نظیر آغا محمد خان و محمد شاه قاجار به علت مشکلات سیاسی و اقتصادی هیچ بنای درمانی ساخته نشده است. در حالی که در دوران حکومت فتحعلیشاه و محمد علی شاه یک بنای درمانی، در دوران حکومت مظفرالدین شاه و احمد شاه دو بنای درمانی و در طول حکومت ناصرالدین شاه شش بنای درمانی ساخته شده است.
اولین بنای درمانی ساخته شده داالشفای طهران است که در زمان حکومت فتحعلیشاه ساخته شد. با شروع حکومت ناصرالدین شاه و در پی مسافرتهای وی به کشورهای اروپایی تحول بنیادین در تعداد بناهای درمانی، نوع معماری و روشهای درمان بیماریها حاصل شد. به طوری که دارالشفای ناصری ویژه افراد نظامی و دارالشفای چشم ساخته شده در دوران مظفرالدین شاه، ویژه بیماریهای چشم پس از این دوران ساخته شدند. در دوران حکومت مظفرالدین شاه برای اولین بار شاهد تاسیس بناهای درمانی به صورت وقف هستیم. این روند در دوران محمد علیشاه و نیز رضا شاه پهلوی ادامه داشته است. در دوران آخرین پادشاه قاجار کاربری بناهای درمانی تخصصیتر شده به طوری که بیمارستانی جهت نظامیان و نیز بیمارستانی ویژه زنان در این دوران تاسیس شدند.
سخن آخر
منابع تاریخی موجود در مورد مراکز درمانی قبل از اسلام بسیار اندک بوده و آنچه که به طور پراکنده و محدود مورد اشاره قرار گرفته است فاقد ارزیابی دقیق و تحلیل معماری این مراکز است. از بقایای آثار معماری این دوره در هیچ یک از منابع تاریخی و یا گزارشهای باستان شناسی به عنوان مکان درمانی نام برده نشده است. فراتر از این محدودیت ها، نقایص منابع موجود است که عمدتا جنبه توصیفی داشته و از هرگونه بررسی جامع و تحلیل عملکردی فضاها محروم هستند.
از جندی شاپور میتوان به عنوان مهمترین و بزرگترین مرکز علمی ساسانیان یاد کرد هر چند در مورد تاریخ دقیق تاسیس آن اطلاعی در دست نیست. اما در زمان خسرو انوشیروان (531-579 م) فعالیت علمی علمی و آموزشی آن به اوج خود رسیده است و بعدها الگوی مراکز علمی در دورههای دیگر قرار گرفت. در واقع یکی از علل شهرت و اعتبار تاریخی این مرکز علمی تداوم فعالیت آن تا قرن دوم و سوم ق است یعنی در زمانی که در هیچ یک از سرزمینهای اسلامی یا اروپایی تا این حد به فراگیری و انتقال علوم توجه نمیشد. تا این که در سال 195 ق هارونالرشید خلیفه عباسی در بغداد بیمارستانی تاسیس کرد و برای طبابت و تصدی قسمتهای مختلف آن به علت عدم وجود پزشکان حاذق در بغداد از پزشکان و داروسازان جندی شاپور دعوت کرد. بدین صورت مرکز علوم به تدریج به شهر بغداد منتقل شد. دانشمندان این مرکز تا قرن ششم ق به ترجمه و تالیف کتب طبی پرداختند، تا این که با تالیف کتاب ذخیره خوارزمشاهی به زبان فارسی توسط سید اسماعل گرگانی طب اسلامی در ایران به اوج پیشرفت خود رسید. در دوره مغول نیز اطبای فراوانی به طبابت و خدمت به مردم مشغول بودند، میتوان از خواجه رشیدالدین فضلاللّه (645-718 ق) نام برد که با احداث مجموعه بزرگ ربع رشیدی علاوهبر مداوای بیماران به آموزش فراگیران علم طب نیز میپرداخت. در واقع هدف اصلی ربع رشیدی تکیه بر تعلیم و تعلم بوده و جنبه خیرات و مبرات آن در درجه دوم قرار داشته است به گونهای که بسیاری از شیوههای آموزشی ربع رشیدی امروزه نیز صورت میگیرد مانند کشیک اطبا در دارالشفاء، اجارهنامه طبابت به دانشجو بعد از امتحان وی و دادن تصدیق نامه طبابت.
از آن زمان تا اوایل دوره قاجار پیشرفت در طب چشمگیر و قابل ملاحظه نبود. تا این که با شروع حکومت قاجاریه در طب ایران تغییراتی حاصل شد و طب سنتی ابتدای این دوره به طب پیشرفته تبدیل شد. در اوایل این دوره با وجود آنکه اندکی از ایرانیان برای تحصیل طب جدید به اروپا رفته و مراجعت کرده بودند تغییری در وضع و رواج طب قدیم و سنتی ایران حاصل نشده بود. در آن زمان کتاب قانون شیخالرئیس ابوعلیسینا و شرح اسباب نفیسی، معتبرترین کتب طب سنتی ایران به شمار میرفتند. برای طبیب شدن شرایط خاصی وججود نداشت و شاگردان داوطلب پس از خواندن و آموختن کتب طب سنتی در مکتب پزشکان معروف حاضر شده و پس از یاد گرفتن معاینه بیمار و نسخه نویسی که از جمله موارد اساسی در طبابت بود، خود را طبیب نامیده و بدون هیچ گونه مقرراتی به امر درمان بیماران میپرداختند.
طب جدید در ابتدا با اروپاییانی که در زمان صفویه به ایران آمدند شناخته شد و ظاهرا اولین پادشاهی که یک طبیب اروپایی برای خود برگزید نادر شاه افشار بود که طبیبی فرانسوی داشت. در اوایل قرن 19 میلادی، در زمان سلطنت فتحعلیشاه که مصادف با امپراطوری ناپلئون بناپارت در فرانسه و سلطه کامل انگلستان به هندوستان به وسیله کمپانی هند شرقی بود، سرزمین ایران مورد توجه ممالک اروپایی قرار گرفت و روابط آن با ممالک خارجی که از زمان صفویه آغاز شده بود رو به گسترش گذاشت و با ورود کارگزاران کشورهای اروپایی به ایران به مرور توجه مردم به علوم جدید نیز جلب شد.
در زمان سلطنت فتحعلیشاه مستشاران فرانسوی و انگلیسی پزشکانی با خود به ایران آوردند و در این بین عباس میرزا نایبالسلطنه، یک پزشک انگلیسی به نام کورمیک را مخصوص خود استخدام کرد. در سال 1226 ق عباس میرزا و سپس محمد شاه قاجار هر یک چند نفر را برای تحصیلات عالیه به انگلستان فرستادند اعزام محصل به اروپا به وسیله عباس میرزا در عمل ایرانیا را به تحصیل علم طب تشویق کرد. به ویژه اینکه بسیاری از این محصلین نظیر دکتر بهرام خان و حکیم قبلی پس از بازگشت به شهرت زیادی رسیدند.
در دورانی که طب جدید اروپایی کمکم در ایران رسوخ پیدا میکرد با مقاومت طرفداران طب سنتی مواجه شد. بعضی از پیروان طب سنتی نظیر ملکالاطباء معروف به حاجی بابای شیرازی اصولا به طب اروپایی اعتقاد نداشتند و حتی آنرا مضر میدانستند.
اولین معلمی که در دارالفنون طب قدیم را تدریس میکرد میرزا احمد طبیب کاشانی بود که تا سال 1287 ق به آن کار مشغول بود. میرزا ابوالقاسم نائینی معروف به سلطانالحکما پس از وی به تدریس طب قدیم پرداخت تا اینکه در سال 1322 ق وی در اثر بیماری وبا درگذشت و پس از فوت او دیگر طب ایرانی در دارالفنون تدریس نشد. تدریس طب اروپایی در دارالفنون اولین بار توسط دکتر ادوارد یاکوب پولاک بود. وی در سال 1273 ق پس از دکتر کلوکه و قبل از استخدام دکتر طولوزان طبیب مخصوص ناصرالدین شاه بود و پس از ده سال اقامت در ایران به وطن خود بازگشت پس از عزلیمت دکتر پولاک از ایران یک پزشک فرانسوی به نام دکتر طولوزان به عنوان طبیب مخصوص شاه استخدام شد. او هم به تدریس در دارالفنون مشغول شد ولی تدریس شغل فرعی او بود. جانشین دکتر پولاک در دارالفنون شخصی به نام دکتر شلمیر هلندی بود. در سال 1323 ق عدهای معلم اروپایی از طرف علاءالملک وزیر علوم آن زمان برای دارالفنون استخدام شدند که عبارت بودند از ژرژ، گاله، دانتون و المر. علاوه بر معلمین اروپایی معلمین ایرانی نظیر میرزا ابوالقاسم حکیم باشی، میرزا کاظم شیمی و میرزا محمد دکتر نیز در رشته طب فرنگی دارالفنون تدریس میکردند. پایه گذار چشم پزشکی نوین در ایران دکتر راتولد بود. ابتدا یکی از بزرگان ایران وی را برای درمان چشم به ایران دعوت نمود و سپس مقرر گردید که تدریس رشته چشم پزشکی در دارالفنون به او محول شود و عدهای را نیز تربیت کند. جمعی از چشم پزشکان مشهور آن دوران نظیر لسانالحکما، مهذبالسلطنه بهرامی، امینالملک مرزبان و حسین خان کحال از شاگردان برجسته راتولد بودند.
بعد از برقراری مشروطیت در سال 1234 ق از آن جایی که مدرسه طب نه برنامه مرتب اداری و نه دانشجوی قابل ملاحظهای داشت، به دستور مظفرالدین شاه برای سر و سامان دادن به وضع مدرسه قرار شد مقررات جدید وضع شود. به موجب این مقررات داوطلبان رشته طب بعد از اتمام دوره اول متوسطه در صورت قبولی امتحان ورودی به مدرسه عالی طب که دوره آن چهار سال شده بود، راه مییافتند.
در سال 1331 ق قانون الزامی شدن جواز طبابت به تصویب مجلس شورای ملی رسید به موجب این قانون برای همه رشتههای پزشکی تنها گواهینامههای صادر شده از مدارس طب داخلی و خارجی به رسمیت شناخته میشد و فقط به دارندگان این گواهینامه اجازه باز کردن مطب شخصی و یا استخدام در مشاغل طبی دولتی داده میشد. از این زمان داوطلبان ورود به حرفه پزشکی عملا از رفتن به مکتبهای طبی و مطبهای خصوصی باز داشته شده و مجبور به رفتن به مدرسه طب شدند و بدین ترتیب داوطلبان ورود به مدرسه طب بیشتر شده و دارالفنون مجددا رونق گرفت. با رونق دارالفنون دانش پزشکی و تربیت پزشکان ماهر ایرانی نیز پیشرفت قابل ملاحظهای کرد. از این رو میتوان میرزا تقی خان امیرکبیر موسس دارالفنون را از پیشگامان اصلی این توسعه دانست. ناظمالاطبا را نیز که به دستور و با کمک ناصرالدین شاه اولین بیمارستان دولتی را تاسیس کرد میتوان پیشگام در تاسیس بیمارستان در ایران دوره قاجار نامید.
در بررسی بناهای درمانی دوره قاجار به اصطلاحات دارالشفا و بیمارستان برخورد شده است. اصولا میتوان گفت که دارالشفاها بناهایی نسبتا کوچک بوده که معمولا به صورت رایگان به درمان بیماران میپرداختند و حکیمباشیهایی که در آن طبابت میکردند طب را به صورت تجربی آموخته بودند. بیشتر داروهای تجویز شده گیاهی بودند که توسط حکیمباشیها تهیه میشد. در صورتی که بنای بیمارستانها بزرگتر از دارالشفاها بوده و در آنها اطبایی کار میکردند که دارای تحصیلات در مراکز علمی بودند. داروهای آنان بیشتر غیرگیاهی بود و از کشورهای اروپایی بدون اخذ گمرک وارد میشد.
نمودار شماره 5 نشان میدهد که بیشتر (66%) بناهای درمانی دوره قاجاریه در محل دولت ساخته شدهاند. این خود نشان دهنده این است که محله دولت به علت واقع شدن ارگ سلطنتی از اهمیت بیشتری نسبت به سایر محلهها برخوردار بوده بهگونهای که از مجموع سه دار الشفا و ده بیمارستان موجود در تهران عهد قاجار بیمارستان سینا، سپهسالار، وزیری شفا، یحیاییان، نسوان، نجمیه و مریضخانه آمریکاییان در محله دولت قرار داشته و دو بنای درمانی دیگر یعنی مریضخانه نظامیه احمدیه و یتیم خانه و مریضخانه و مدرسه خواهران تارک دنیا در محله سنگلج تهران بوده و تنها دار الشفای تهران در دور فتحعلیشاه بهعنوان قدیمیترین بنای درمانی تهران در محله بازار یعنی قدیمیترین محله در تهران قرار داشته است. بنابراین باتوجه به نمودار ارائه شده تمرکز این بناهای درمانی در قسمت مهم و در عین حال پر جمعیت شهر نشان از دسترسی آسان طبقات مختلف اجتماعی مردم از خدمات بهداشتی این مراکز درمانی بوده است.
در تهران دوره قاجار عموما دو نوع مرکز درمانی وجود داشت مراکز درمانی که توسط حکومت ایجاد میشد و هزینههای آن نیز از همان طریق تامین میشد و دوم بناهای درمانی وقفی که هزینه آن وسط موقوفات تامین میشد. این بناهای درمانی به هیچوجه جنبه خصوصی نداشته و به طبقهای خاص از اشراف و وابستگان به دربار اختصاص نداشتهاند بلکه جنبه عمومی داشته و تمامی اقشار جامعه میتوانستند از خدمات این مراکز حتی بهطور رایگان استفاده کنند.
نمودار شماره 6 که بیانگر نوع بناهای درمانی از لحاظ دولتی و غیر دولتی بودن آنهاست مبین این است که اکثر بناهای درمانی به وسیله دولت و تحت نظارت آن ساخته و استفاده میشدهاند. درصد بالای (62%) مراکز درمانی تحت کنترل دولت را میتوان اینگونه تعبیر کرد که اداره مراکز درمانی تحت نظارت مستقیم دولت بوده است. بیمارستانهای تحت نظارت مستقیم دولت شامل بیمارستان نظامی در خارج از دروازه دولت، بیمارستان دولتی، بیمارستان نظامی احمدیه و نسوان بودند. به جز این دسته از بیمارستانها چهار بنای درمانی سپهسالار، وزیری، شفا یحیاییان و نجمیه مخارجشان از موقوفات تامین میشد و تنها سه بیمارستان خصوصی در اواخر دوره قاجار نامهای بیمارستان معتمد، صحت و همت ایجاد شدند. هزینههای این مراکز درمانی توسط بیماران تامین میشد. ازاینرو هزینههای درمانی این مراکز نسبت به سایر مراکز درمانی دولتی و وقفی بالاتر بوده است.
اولین بنای درمانی دار الشفای طهران است که در زمان حکومت فتحعلیشاه ساخته شد. اما با شروع حکومت ناصر الدین شاه و در پی مسافرتهای وی به کشورهای اروپایی تحولی اساسی در تعداد بناهای درمانی نوع معماری و روشهای درمان بیماریها حاصل شد. بهطوری که دار الشفای ناصری ویژه افراد نظامی در این دوره و دارالشفای چشم که خاص بیماریهای چشمی بود در دوران حکومت مظفر الدین شاه ساخته شدند. در دوران حکومت مظفر الدین شاه برای اولین بار بیمارستان وزیری به عنوان یک بنای وقفی تاسیس شد که این روند در طول حکومت محمد علیشاه و رضا شاه پهلوی نیز ادامه داشت. در دوران آخرین پادشاه قاجار کاربری بناهای دذدرمانی تخصصیتر شد. بهطوری که بیمارستانی جهت نظامیان و همچنین بیمارستانی جهت زنان و کودکان به نام بیمارستان نسوان تاسیس شدند.
در بناهای درمانی دوران قاجار شیوهای از معماری اروپا که با معماری سنتی ایران تلفیق یافته است به چشم میخورد، بهکارگیری پلانهای چند ضلعی (بیمارستان آمریکایی) استفاده از تکنیکها و مصالح ساختماهی جدید (بیمارستان آمریکایی، وزیری، سینا و نجمیه) و بهکارگیری شیروانی برای پوشش بامها (بیمارستان آمریکایی نجمیه) که تا قبل از آن تنها توسط معماران اروپایی استفاده میشد. استفاده از سنتوری در ورودی بناهای درمانی (بیمارستان آمریکایی، سینا، مریضخانه، خواهران تارک دنیا) این دوران و استفاده از نقوش حیوانات در درون سنتوریها نیز از ویژگی برخی از بیمارستانهای ساخته شده در طول این دوره است.
سخن آخر اینکه امروزه هیچ کس منکر این نیست که در طول قرنهای گذشته بیماران فراوانی با سادهترین روشها و به کمک داروهای گیاهی و رژیم غذایی مناسب و بسیار کم خرج درمان شدهاند. باتوجه به اینکه بیشتر این داروهای گیاهی به وفور و ارزان در دسترس همگان قرار دارند و نیز عوارض جانبی داروهای شیمیایی و مشکل هزینههای آن را ندارند. میتوان با تلفیق طب سنتی با پزشکی جدید از مزایای هر دو استفاده کرده و از ضعفهای هر کدام تا حد امکان احتراز نمود.
منبع: علوم انسانی دانشگاه الزهرا(س) , پاییز 1385 –