معرفی کتاب: بلکبری هملت، نوشته ویلیام پاورز
وقتی توی کتابفروشی رفتم و از بین انبوه کتابها چشمم متوجه عنوان عجیب یک کتاب شد، نتوانستم جلوی کنجکاوی خودم را بگیرم. بلکبری دوران مدرن، آخر چه ربطی به هملت شکسپیر دارد؟
این طور اوقات البته کمی نگران میشوم که نکند نویسنده یا انتشاراتی بخواهد با یک عنوان دهان پرکن، کتابخوان را بفریبد. اما خوشبختانه این کتاب از جنس کتابهایی بود که من این چند ساله، خیلی مایل به مطالعه آنها شدهام.
من این کتابها را در دسته فلسفه عملی دستهبندی میکنم. ما ممکن است در زندگی، کارها و روندها را بدون یک جهانبینی و بیشن انجام بدهیم، اما سرانجام به نقطهای میرسیم که به این نتیجه میرسیم که باید برای روتینترین اعمال هم، برنامه و فلسفهای داشت.
بلکبری هملت را ویلیام پاورز نوشته و علیرضا طاق دره ترجمه کرده است. انتشارات نشرنو هم این کتاب را 303 صفحه (بدون در نظر گرفتن قسمت نمایه) به قیمت 58 هزار تومان منتشر کرده است.
انقلاب تازه امروزه بشر به اوج انقلابی تازه با نام «انقلاب اطلاعات و ارتباطات» رسیده – انقلابی که به اعتقاد بسیاری، در تاریخ مانندی ندارد و تغییرات بیشماری را در تمام جنبههای زندگی انفرادی و اجتماعی ما در سراسر جهان ایجاد کرده است. قدرت این انقلاب به قدری است که دانشمندان معتقدند دوران تازهای در تاریخ جهان آغاز شده؛ دانشمندان بر این باورند که بشر تاریخ را پشت سر نهاده و به دوران تازهای به نام فراتاریخ رسیده است.
در دوران ماقبل تاریخ، انسان قادر به ثبت اطلاعات نبود. در دوران تاریخ، بشر به توان ثبت اطلاعات رسید. اکنون، با اختراع رایانهها و تکامل نرمافزارها، دورانی آغاز شده که در آن، اطلاعات وجودی مستقل یافته و میتواند خود را اصلاح و با زندگی بشر هماهنگ کند و اداره خویش و اداره کامل زندگی انسان را بدون دخالت خود انسان تمام به دست بگیرد.
در چنین عصری، واجب است کتابهایی تدوین و ترجمه شود که آگاهی فردی و اجتماعی ما را از آنچه بر ما میگذرد و آنچه قرار است بر سرمان بیاید افزایش دهد. در کتاب بلک بری هملت، ویلیام پاورز، با الهام از نگاه فلسفی امرسون، هنری دیوید تارو و چند ادیب و فیلسوف دیگر، به موضوع رابطه انسان با ابزار و فناوری مینگرد.
پاورز با آغوش باز از فواید فراوان فناوری و ابزارهای دیجیتال در تمام جزئیات زندگی استقبال میکند، اما دلیل نگرانیاش به هم ریختن توازن زندگی به نفع ابزارها و البته تولید کنندگان ابزارهاست.
بلایی به نام ارتباط دائمی
نیاز طبیعی انسان به اجتماع و پیوند با دیگران و ترسش از جدایی و تنهایی، وی را گرفتار بلای دیگری کرد که نامش «ارتباط دائمی» است. با رشد رایانهها و اینترنت و نیز گسترش چند میلیاردی گوشیهای همراه، دیگر هیچ کس در هیچ مکان و زمانی از دیگران جدا نیست. ما همیشه و همه جا در دسترسیم. امروزه هرکسی، هر جا و در هر لحظهای که اراده کند، میتواند با ما گفت و گو کند. فقط کافی است گوشی در دستمان باشد.
آیا این همیشه خوب است؟
بسیارند کتابهایی که مشتاقانه ابعاد مختلف فناوری و فوایدش را در زندگی انسان بررسی میکنند، اما موضوع کتاب بلکبری هملت انسان و فناوری است، نه فناوری و انسان.
هوش مصنوعی به زودی راه خود را از تلفنهای هوشمند به تمام ابزارهای دیگری که بشر از آن استفاده میکند، باز میکند. به زودی تمام ابزارهای ما، از مداد، دفتر، شانه، لباس، میز، صندلی، یخچال گرفته تا تک تک چیزهای دیگری که بشر از آنها استفاده میکند، مجهز به تراشههای هوشمند میشوند. تمام ابزارهای انسان به گونهای برنامه ریزی میشوند که هوشمندانه بر تمام جزئیات رفتار و افکار ما نظارت دقیق کنند، به اینترنت وصل شوند و حاصلش را در اختیار مراکز فروش، پزشکی، تولیدی، تبلیغاتی، فرهنگی، اقتصادی و دیگر مراکز خصوصی و عمومی قرار دهند. این پدیده را «اینترنت اشیاء» نام نهادهاند.
آیا بشر اختیارش را به کلی به ابزارهای هوشمند میسپارد؟ آیا بدل به قطرهای میشویم که در اقیانوس جمعیتی که پشت صفحات دیجیتال است، غرق و نابود میشود؟ آیا به جای استفاده صحیح، اجازه خواهیم داد تا این ابزارها زین را بر گرده ما بگذارند و بتازند؟ آیا ابزار ابزارهای خود میشویم؟
پاورز در کتابش برای حل مشکلات فناوری دیجیتال به رفتار و گفتار فیلسوفان و دانشمندانی در غرب تکیه میکند که بعضی از آنان صدها یا حتی هزاران سال پیش زندگی کردهاند. این کار الهام بخش ما نیز میتواند باشد. ما نیز برای حل بعضی از مشکلات مربوط به فناوری میتوانیم در کنار فیلسوفان بزرگ غربی از حکیمان شرقی و ایرانی کمک بگیریم. مثلا برای آنکه نگذاریم ابزارهای هوشمند دیجیتال مسخمان کنند خوب است.
کتاب با نگاهی مختصر بر این معمای اصلی آغاز میشود: صفحات دیجیتال ما وظایف ارزشمند بیشماری را برای افراد و شغلشان و سازمانها انجام میدهند. این صفحات دیجیتال دنیا را به ما میبخشند و هر نوع راحتی و لذتی را به ما ارزانی میکنند. اما هرچه پیوندمان بیشتر میشود، همین صفحات دیجیتال ماهیت زندگی روزمرهمان را عوض و آن را پر تب و تابتر و عجولانهتر میکنند.
ما در حال از دست دادن یک نکته بسیار ارزشمندیم که عبارت است از: شیوهای برای اندیشیدن و عبور از زمان که میتوان آن را در یک واژه تنها خلاصه کرد:
عمق.
عمق در اندیشه و احساس، عمق در روابط خود با دیگران، شغلمان و هر کار دیگری که میکنیم. چون در عمق آن نکتهای است که زندگی را پربار و پرمعنی میکند، جای بسی شگفتی است که اجازه میدهیم چنین تحولاتی روی بدهد.
در عمل، ما مشغول زندگی با یک فلسفه هستیم، هرچند ناخودآگاه.
تا همین اواخر، هیچ کس در دنیایی از صفحات دیجیتال زندگی نکرده بود؛ به همین دلیل، گویی در سرزمینی نقشه برداری نشده به سر میبریم. در حقیقت، ما در چنین سرزمینی تنها نیستیم. هزاران سال است که انسانها با استفاده از فناوری از فراسوی زمان و مکان با هم پیوند برقرار میکنند. هر بار هم که ابزار جدیدی ظهور کرده است، همین معضلاتی را ایجاد کرده که ما امروزه با آن روبه روییم – مسئله عبارت است از: مشغله، کثرت بار اطلاعات و این احساس از کف رفتن مهار زندگی.
در بخش دوم، به هفت لحظه کلیدی از تاریخ نگریسته شده، دورههایی بسیار شبیه به دوران خود ما از لحاظ جوش وخروش فناوری و نیز سردرگمیهای فراوان. در هر دوره، بر متفکری تمرکز شده که رویکرد اندیشمندانهاش به ابزارهای روزگارش نامعمول جلوه میکرده است. آن ابزارها در بسیاری از موارد هنوز با ما همراهاند. این نامها بسیار و مشهورند – افلاطون، نکا، گوتنبرگ، شکسپیر، فرانکلین، تارو و مک لوهان– اما بصیرت آنان در این موضوع برای ما کمتر آشناست.
مثلا افلاطون نشان میدهد که حتی در یونان باستان مردم نگران تأثیر آخرین فناوری بر ذهن خود و در جست و جوی راههایی بودهاند تا از جمعیت بگریزند.
هملت یکی از معروفترین شخصیتهای ادبیات است، اما شاید ندانید که شکسپیر به این شاهزاده دانمارکی یک ابزار روز داد، یک ابزار دستی که در دوران رنسانس انگلستان به اندازه آیفون و بلک بری در روزگار ما رواج داشت.
در بخش نهایی این کتاب، با استفاده از زندگی واقعی در دنیای امروز، راهنماییهایی را برای به کارگیری تجارب گذشته در زندگی امروز ارائه شده و مثالهایی را از زندگی شخصی خود ذکر شده.
فکر اصلی ساده است: برای در پیش گرفتن یک زندگی ثمربخش در دنیای پر از ارتباطات امروز، نیازمند آنیم که در هنر جدا شدن از این دنیا به مهارت و به استادی برسیم.
حتی در دنیایی که ارتباطات چنین کاملی در آن برقرار شده نیز این امکان هست که فاصلهای میان خود و جمعیتی که ما را در دنیای ارتباطات محاصره کرده است، حفظ کنیم.
بشر سفر به بیرون را دوست دارد. سودای برقراری ارتباط در ذات ماست. اما آنچه به سفر ما ارزش و معنا میبخشد، بازگشت به خود و به دنیای اطرافمان است. همین نکته به زمانی که در پای صفحات دیجیتال خود میگذرانیم ارزش واقعی میبخشد. چرا هدف ما نباید زندگی در دنیایی باشد که این هر دو هدف را برآورده میکند؟
چقدر خوشحالم که سایت درست شد. قلمتان مانا.
ممنونم
از بررسی خوبتون ممنونم.