علم در سینما

ترجمه: ع. فخر یاسری
دوربین تفنگی عکسبرداری زمانی «ماره» (که به نوعی میتوان آن را طلایه دار دوربین فیلمبرداری تصور کرد برای عکسبرداری از پرواز پرندگان طراحی شده بود. از آن زمان تا به امروز، از فیلمبرداری صحنههای متحرک – درست مانند نگارش اسناد، عکسبرداری و ضبط اصوات- برای ضبط و ثبت پدیدههای علمی یا اطلاعات استفاده کردهاند. پژوهش علمی – با قهرمانان، اسطورهها و تنگناهای اخلاقی (واقعی یا خیالیاش محیطی سرشار از پتانسیلهای دراماتیک است، | که فیلمنامه نویسان غالبا از آنها الهام گرفتهاند. در این جا، به مواردی اشاره میکنیم، که علوم برای سینما الهام بخش بوده و یا دوربین برای ارتباط گرفتن با مخاطبین یا آگاهی دادن به آنها استفاده کردهاند.
زندگی نامههای شماری از دانشمندان مشهور و اغلب، برای تاثیرگذاری بیشتر، به شکلی رمانتیک) به صورت فیلم درآمدهاند. پرده عریض سزاوار نامهای بزرگ است: پل مونی، در «داستان لویی پاستور» (۱۹۳۶، آمریکا) به کارگردانی ویلیام دیترل، به نقش زیستشناس فرانسوی (که شیر را «پاستوریزه» و نخستین واکسنها را کشف کرد) بازی کرد و مونتگمری کلیفت در «فروید» (۱۹۶۲، آمریکا) اثر جان هیوستون، زندگی مشهورترین پژوهشگر ناخودآگاه بشر را به تصویر درآورد. در میان برندگان نوبل، جان نش و ریچارد فین من، به ترتیب، قهرمانان «ذهن زیبا» (۲۰۰۱، آمریکا) به کارگردانی ران هاوارد و «بی نهایت» (۱۹۹۶، آمریکا) به کارگردانی ماتیو برودریک بودند و اما، زندگی ماری کوری، لااقل چهار بار بر پرده عریض به تصویر درآمده است: با هنرمندی نیکول استفان در «موسیو و مادام کوری» (۱۹۵۳، فرانسه) به کارگردانی ژرژ فرانژو، با شرکت اولگا گوبزوا در فیلم «Mysli o radiatssj» به کارگردانی المیرا کورمانوا و توسط گریر گارسون در «مادام کوری» | (۱۹۴۴، آمریکا) به کارگردانی مرویل لو روی. اخیره، ایزابل هوپر به نقش کوری در «نخلهای موسیو شولتز» (۱۹۹۷، فرانسه) اثر کلود پینوتو ظاهر شد، که در آن از سنت به تصویر کشیدن مرگ قهرمان به علت آثار تشعشع رادیواکتیو فاصله گرفته میشود .
ژان پن لووه، فیلمساز و دانشمند
ژان ویگو مینویسد: «ژان پن لووه، با چشمان سوررئال دوربیناش قدم به دنیای آکواریوم میگذارد، استودیویی بدون آبهای آشفته . دیوارهای شیشهای و نور نافذی که در پی نشان دادن فلان صحنه اغواکننده، فلان هنرپیشه نقش اول مرد، یا فلان کارگردان مستقل نیست. آنچه که او میخواهد نشان دهد، هشت پا، درخت مازریون، «دم نگار» | (spirograph) و دیگر بازیگران رویاهای ما هستند. ژان پن لووه، به کمک دانش علمی اصوات، غرور بیجای انسان پنداری (anthropomorphism) رخوتانگیز را از ما میگیرد و فیلمهایی میسازد که اوج امکانات فنی (نورپردازی، زوایای فیلمبرداری، تدوین) | را با شعر بصری درهم آمیخته، حق رموز و معجزات را به جا میآورد .»
پن لووه، که استاد سینمای «نظریه علمی» است، تاکنون حدود ۲۰۰ فیلم ساخته، که همگی درسهای باشکوهی از توازن و نظم و ترتیب اند.
خود کارگردان، فیلمهایش را به پژوهشی محض (بزرگنماییها، حرکت آهسته و شگردهای دیگری که به دوربین توانایی ضبط پدیدههای غیرقابل رویت برای چشمهای غیرمسلح میدهند)، آموزشی مونتاژ صحنههای فیلمهای پژوهشی برای استفاده دانشجویان)، روششناسی (بررسی و تشریح نظامهای پژوهش با فیلمهای مستند) و نیز فیلمهای ترویج دهنده عمومی علم برای گروههای وسیعتری از مخاطبان) تقسیم میکند.
فرانکشتاین و دانشمندان سفارشی
اسطوره غول فرانکشتاین، که به قلم مری شلی خلق شد، فی نفسه برای بیان تمام ابهامات و انتظاراتمان از علم کافی است. کدام خواننده داستان اصلی یا بیننده فیلمهای بسیاری که بر اساس آن ساخته شدهاند – و مشهورتر از همه، با شرکت بوریس کارلوف در فیلمی به کارگردانی جیمز ویلز (۱۹۳۱، آمریکا)- (به یک معنا) دوست ندارد آزمایش پروفسور فرانکشتاین به موفقیت برسد؟ و عجیبتر آن که چه کسی امیدوار نیست، این مخلوق دیوسیرت و در عین حال (نهایتا) رقتانگیز، از دست اربابش خلاص شود و انتقام گیرد؟ این داستان، که در عصر پاک آیینی (Puritanism) نوشته شد، نتوانست انسانی را که جرات رقابت با خالق را به خود داده بود، بیمجازات گذارد. امروز نیز (که مهندسی ژنتیک اختلاف نظرهای بسیاری را برانگیخته این گونه بحثها هنوز خاتمه نیافته و معلوم است که نویسنده انگشت بر روی موضوعی کلیدی نهاده بود.
تصویر دانشمندان در سینما، به اشکال مختلف به نمایش درآمده است .
کسانی تا اندازهای غیرعادی و در عین حال بیآزار، که در دنیای خویش زندگی میکنند و به نوعی نیز بیبهره از عقل سلیم نیستند – مانند «پروفسور دیوانه» (۱۹۶۳، آمریکا) با شرکت جری لوئیس، فرد مک موری در فیلم پروفسور فراموشکار» (۱۹۶۱، آمریکا) به کارگردانی رابرت استیونسون یا دکتر دولیتل» (که تاکنون روایتهای بسیاری از آن، از جمله توسط ریچارد فلچر، ساخته شده است).
پژوهشگرانی نیز وجود دارند، که در واقع شاگردان جادوگرانند. از پیشتازان این ژانر – «دکتر مابوزه» (۱۹۲۲، آلمان) اثر فریتز لانگ و «مطب دکتر کالیگاری» (۱۹۲۰، آلمان) به کارگردانی رابرت وینه – درباره شیاطینی بودند که در قالب انسان ظاهر میشوند. بعدها اینگمار برگمان دیدگاه | خویش از پدیده نازیسم را در اثر برجسته اکسپرسیونیستی خویش «تخم مار» – (۱۹۷۷، سوئد) عرضه کرد. کارگردان سوئدی، با نمایش شخصیت دکتر ورژروس، رفیق شفیق مابوزه، به غور و بررسی نقش علم تحت حکومت رژیمی (از نظر سیاسی) تبهکار میپردازد. ورژروس کسانی را که مورد آزمایش قرار میدهد، به دیوانگی و خودکشی میکشاند، تا آن که خود نیز جانش را بر سر این کار مینهد. او در تصویری از اشتیاق دیوانه وار دانشمندان برای مشاهده منتها آینهای را در دست میگیرد تا اثرات سمی را | که تازه خورده است بر خودش ببیند.
نگاہ کوبریک
استنلی کوبریک، فیلمساز آمریکایی، سه فیلم ساخت که در مجموع شکل دهنده نگاه منحصر به فرد وی به آینده و بیانگر تلاشش برای هر چه واقعیتر نشان دادن آن بودند. هر کدام از آنها را میتوان یک اثر بزرگ تلقی کرد: «دکتر استرنج لاو» (۱۹۶۴، آمریکا)، یک کمدی بسیار عالی درباره تهدید هسته ای؛ «پرتقال کوکی» (۱۹۷۱، انگلستان)، کنکاشی جامعهشناسانه درباره سرگردانی جوانان در جامعهای غیرانسانی فاقد ارزشهای اخلاقی و البته، ۲۰۰۱: اودیسه فضایی» (۱۹۶۸، آمریکا). | در این حماسه سرگیجه آور، تماشاگر با داستان مهیجی (با مایهای از الهیات) پیرامون سرنوشت بشر روبه رو میشود . بشر، که به ابزار کاوش در عالم دست پیدا کرده، سرانجام مقهور اختراعاتش میشود .
آیا انسان در تفویض قدرت و اختیارش به فناوری، خود را در معرض خطر قرار نمیدهد؟ از یک دیدگاه، هر کشف یا اختراعی نهایتا بر ضد خالق خویش برمی خیزد. روبوتها نیز استثنا نیستند. در کنار روباتهای مطیع R2D2 و C3PO در «جنگ ستارگان» (۱۹۷۷، آمریکا) اثر جورج لوکاس ودیوید در «هوش مصنوعی» (۲۰۰۱، آمریکا) اثر استیون اسپیلبرگ، نمونههای بسیاری از انسان وارهها وجود دارند، که از کنترل اربابانشان خارج میشوند. از مشهورترین آنها، قربانیان عصیانگر «دنیای غربی» (۱۹۷۳، آمریکا) اثر مایکل کرایتون و تکثیرشده ها»ی (replicantes) «بلید رانر» (۱۹۸۲، آمریکا) اثر ریدلی اسکات و بالاتر از همه، ابر کامپیوتر «ترمیناتور» (۱۹۸۴، آمریکا) اثر جیمز کامرون هستند. وظیفه این ابر کامپیوتر اداره سیاره است، ولی بلافاصله به این نتیجه میرسد که نخستین خدمتی که میتواند بکند، همانا پاکسازی جهان از نوع بشر است. سلاحش؟ روباتهای ابرانسان سرسختی که به قد و قواره آرنولد شوارتزنگرند.
وحشی و زیبا
برخی از فیلمسازان مستندساز، فیلمهایی را برای توده مردم ساختهاند، که به برخی از کیفیات استثنایی زیبایی میپردازند: «دنیای وحشی، وحشی و زیبا» اثر فردریک روسیف، «آتاویل» اثر پل کالدرون و مهاجران» اثر ژاک پرین. فرانسوا بل و ژرار وین، که شجاعتر بودند، بیشتر به سمت انتزاع رفتند آنها در عین حال، در سرزمین دیگران» (۱۹۷۰، فرانسه) و «چنگ و دندان» (۱۹۷۶، فرانسه) تماشاگر را تشویق به دیدن صرف، بدون هر گونه اظهارنظری، میکردند. کلود نوریدسانی و ماری پر نو، سازندگان عالم صغیر» (۱۹۹۶، آمریکا، از شگردهای استودیویی مدرن برای تاثیرگذاری دراماتیک واقعیات دنیای حشرات استفاده کردند و اما، باربت شرودر – او، با دوربینی در دست، شروع به ضبط تجربیات ارتباطی پنی پاترسون در «کوکو، گوریل سخنگو» (۱۹۷۷، فرانسه) نمود.
اقیانوس نگاری نیز یک موضوع مهم برای برخی از فیلمهای بزرگ تاریخ سینما بوده است: «سد صخرهای بزرگ»، تولید دانشگاه لیژ و «دنیای خاموش» اثر کوستو و لویی مال، برنده جایزه نخل طلایی فستیوال فیلم کن در سال ۱۹۵۶ . آتشفشانها، الهام بخش ورنر هرتزوگ بودند، تا خطر کرده، فیلم «لا سوفریر» را درست در آستانه آتشفشان کوه در جزیره گوادالوپ بسازد. دو مستند بزرگ دیگر نیز، که توسط هارون تازیف به روی پرده بزرگ رفت، به همین موضوع پرداختند: «آتشفشان ممنوع» و «قرار ملاقات با شیطان».
سفر ستارهای و هواخواهانش
سریال سرگرمکننده تلویزیونی «سفر ستاره ای» (Star Trek)، که نخستین بار ۳۰ سال پیش در اوج جنگ سرد نشان داده شد، مبتنی بر دیدگاه فلسفی و از لحاظ سیاسی متعهدانه خالق آن جین رودن بری است. او برای آن که در دام سانسور نیفتد، قالب «اپرای فضایی» (space opera) را برگزید. وی دیدگاههایش را در این اثر، با خلق اتوپیایی از جهانی آتئیستی بیان میکند. در این دنیای خیالی، دانش علمی بر روابط هماهنگ بین مردم سیارات گوناگون که فضیلتهای دیپلماسی را بر قدرت نمایی ترجیح میدهند، حاکم است. این سریال تلویزیونی به قدری موفق بود که هنوز هم پیامش، به همت شبکه هواداران آن (Trekkies) در سراسر جهان زنده است. همین افرادند که موجب میشوند هر دنباله جدیدی که بر این فیلم ساخته میشود، انسجام این عالم (درست به همان صورت که رودن بری تصور کرده بود) تا آخرین جزئیات حفظ کند. تاکنون لااقل ده فیلم از این دست ساخته شده است.
ماجرای علمی
برای فیلمنامه نویس، پژوهشهای علمی دارای جذابیتهای دراماتیک بسیار از جمله تعلیق در کنار کنکاش ناشناختهها است. برخی از رویدادهای بزرگ در جهان دانش بر پرده عریض سینما به تصویر کشیده شدهاند، از جمله مواد درست» (۱۹۸۳، آمریکا) به کارگردانی فیل کافمن، «آپولو سیزده» (۱۹۹۵، آمریکا) به کارگردانی ران هاوارد، که ماجرای یک ناکامی فضایی است و فیلمهای کوتاهی از ساخت نخستین بمب اتمی در سایه سازان» (۱۹۸۹، آمریکا) به کارگردانی رولاند جافی. و پزشکی نیز همواره موضوع گیرایی برای سینما بوده است. عزم والدین برای نجات پسرشان از چنگال بیماری آدرنولوکودیستروفی (اختلال ژنتیکی بسیار نادر)، دستمایه جورج میلر برای ساخت فیلم «روغن لورنزو» (۱۹۹۳، آمریکا) بود. فیلم گیرای «دسته دوباره نواخت» (۱۹۹۳، آمریکا)، اثر راجر اسپاتیس وود، داستان رقابت بین آزمایشگاههای فرانسه و ایالات متحده آمریکا برای جدا کردن ویروس ایدز و در عین حال محکوم کردن بیتفاوتی سیاستمداران است . نظریه هانری لا بوریت (این که امیال ناآگاهانه، محرک رفتارها ما هستند) الهام بخش آلن رنه در ساخت فیلم عموی آمریکایی من» (۱۹۸۰، فرانسه) بود. این تجربه سینمایی (که از نظر بسیاری منحصر به فرد بود) یک قصه روانی است که در محیطی علمی رخ میدهد. زمانی خود آلن رنه گفته بود «آنچه که برای من جالب است، نه شخصیتها یا حتی داستان، که ساختار دراماتیک و شکل اثر است. از یک سو خطابه دانشمند از سوی دیگر، افرادی که دست به عمل میزنند – اعمالی که ممکن است این نظریهها در مورد آنها صادق باشند یا خیر، چرا که در هر حال آزادی عمل دارند. »
مسئله زمان: داستانهای علمی و نوستالژی
سفر در زمان و فضا، از جمله موضوعات مورد علاقه داستانهای علمی است. لیکن، بر خلاف ادبیات و به دلایل بسیار پیچیده، سینما غالبا در ارائه این ژانر موفق نبوده است. کارگردانان و فیلمنامه نویسان اندکی از این ژانر، برای نشان دادن قدرت تخیل و تصویر اتوپیای مورد نظر خویش استفاده کردهاند. ژانر علمی – تخیلی در زمانه ما (که تنها نمیتوان صحبت از خیال پردازی قهرمانانه بدون توجه به واقعیات نمود) دیگر بیانگر کنجکاوی شورمندانه شخصیتهای ژول ورن (داستان نویس برجسته قرن نوزدهم فرانسه و پدر داستانهای علمی نیست؛ بلکه اضطراب انسان را در برخورد با آینده نامطمئن یا جهانی که نهایتی برای آن متصور نیست، نشان میدهد. غالبا قهرمان داستان، در تلاش برای کشف بینهایت، با خطرات بیشمار در قالب رویاروییهای ناخواسته و مفاهیم بیگانه و خارج از قدرت درک خویش) مواجه میشود. در میان «اپراهای فضایی» بسیار درباره رویارویی با بیگانگان متخاصم (همچون رمان «جنگ دنیاها» اثر داستان نویس انگلیسی اچ. جی. ولز)، «بیگانه» (۱۹۷۹، آمریکا) اثر ریدلی اسکات یکی از شاخصترینشان است، چه رویدادها در زمینهای به مراتب قابل قبولتر (از بسیاری دیگر از فیلمهایی از این دست) رخ میدهند. کارکنان کشتی باری فضایی حامل مواد معدنی، در سفر بازگشت، علائم عجیبی دریافت میکنند. سرنشینان کشتی فضایی در تلاش برای کشف رمز و پی بردن به اسرار این ماجرا با شکل ناشناختهای از حیات مواجه میشوند، بسیار مهاجم و دارای توان بالایی برای تغییر، که بسیار نگرانکننده است.
جریان فوتوریستی دیگر، ریشه در بیمها از درگیری اتمی دارد. جنگ اتمی و عواقب آن، همواره، برای فیلمسازان الهام بخش بوده است: از «روز بعد» (۱۹۸۳، آمریکا) به کارگردانی نیکلاس مه یر گرفته تا «مکس دیوانه دو و سه» (۱۹۸۲ و ۱۹۸۳، آمریکا) به کارگردانی جورج میلر و «بازی جنگی» (۱۹۶۵، انگلستان). از سوی دیگر، مقایسه «مرتع سویلنت) (۱۹۷۳، آمریکا) با هر فیلم دیگر بسیار دشوار است و نمیتوان آن را در هیچ یک از این ژانرها جای داد. در واقع الهام بخش نگاه کابوس مانند ریچارد فلچر به آینده، هشدارهای آیندهشناسان دهه ۱۹۷۰ درباره محیط زیست و رشد جمعیت بود . و اما به نظر میرسد در فیلمهای با مضمون سفر به زمان گذشته قاعده حاکم احساس ندامت و افسوس باشد… پرسش «چه رخ خواهد داد، اگر؟ » در سفر به آینده بدل به بیان «اگر طور دیگری این کار را میکردم؟ » خواهد شد. این بار، ماشینها بیشتر برای اهداف و مقاصد شخصی مورد استفاده قرار میگیرند: «بازگشت به آینده» (۱۹۸۵، آمریکا) | اثر رابرت زویگمس، «جایی در زمان» (۱۹۸۰، آمریکا) اثر ژانو چوارک، دوستت دارم، دوستت دارم» (۱۹۶۸، فرانسه) اثر آلن رنه. ندرتا نیز داستانهایی درباره تغییر اساسی مسیر تاریخ نقل میشوند، مانند شمارش معکوس نهایی» (۱۹۸۰، آمریکا) اثر دان تیلور.
بالاخره اینکه سینما اقتباسی از آنچه که مضمون واقعی ماشین زمان» ولز است به دست نداده است: یعنی قصهای به غایت بدبینانه درباره سرنوشت انسان و سیاره .
RTD info, March 2004
منبع: ویژهنامه علم و خیال روزنامه شرق – اسفند 1384