کتاب فلسفی زیستن، راهنمای زندگی رواقیانه، نوشته جوناس سالزجیبر

آموزهها و کارایی مکتب رواقیون همانقدر که در عصر گلادیاتورها و نبردهای خونینشان برای زندهماندن، کارکرد داشت و نیز روند اجتماعیشدن رومیان در حمامهای بخار را تسریع میکرد، میتواند همچنان در زمانهای که سریال بازی تاج و تخت ساخته میشود و فیسبوک راه ارتباطی مردمان است، به نحو شگفتانگیزی مؤثر باشد. حکمت برآمده از این مکتب فلسفی کهن، جاودانه است و بهطور حتم میتوان از آن در جستوجوی زندگی شاد و پرمعنا بهره جُست.
کتاب فلسفی زیستن مانند نقشه گنجی در دستان شماست. فیلسوفان پیشگام را به شما معرفی کرده و دیدگاه روشنی از فلسفه در ذهن شما بهدست میآید. مبانی اصلی فلسفه را از این کتاب فرا خواهید گرفت. عملکردن به پنجاهوپنج منش رواقیگری را به شما خواهد آموخت تا از آنها در مواجهه با چالشهای زندگیتان بهره جویید. از همه مهمتر درمییابید چگونه منش رواقیگری را از حوزهٔ نظر به ورطه عمل بکشانید
کتاب فلسفی زیستن
راهنمای زندگی رواقیانه
نویسنده: جوناس سالزجیبر
مترجم: نازنینفاطمه سوداگر
انتشارات شمشاد
شاید برایتان پیش آمده که نقل قولی از یک فیلسوف ذهن شما را به خود مشغول کرده باشد، یا اینکه مطلبی الهام بخش در باب آراء رواقیون خوانده باشید. ممکن است دوستی از جذابیت این مکتب فلسفی کهن با شما سخن رانده باشد، یا خود یک یا چند کتاب در مورد فلسفه رواقی گری خوانده باشید. یا اینکه ابدأ تا به حال در این خصوص مطلبی نشنیده باشید، گرچه که احتمال حالت آخر بعید مینماید.
به رغم اینکه آشنایی با نام فلسفه رواقی گری بسیار محتمل است، درک مفهوم آن و توضیح و تبیین ماهیت آن بسیار دشوار است. بخش چالش برانگیز، آن است که بتوان این مکتب کهن را در زندگی معاصر به کار گرفت و از آن بهره برد. چنان چه بتوان اصل منش رواقی گری را دریافت و آن را کاربردی کرد، بهره غایی به دست آمده و هدف این فلسفه به سرمنزل مقصود رسیده است.
آموزهها و کارایی مکتب رواقیون همان قدر که در عصر گلادیاتورها و نبردهای خونینشان برای زنده ماندن، کارکرد داشت و نیز روند اجتماعی شدن رومیان در حمامهای بخار را تسریع میکرد، میتواند همچنان در زمانهای که سریال بازی تاج و تخت ساخته میشود و فیس بوک راه ارتباطی مردمان است، به نحو شگفتانگیزی مؤثر باشد. حکمت برآمده از این مکتب فلسفی کهن، جاودانه است و به طور حتم میتوان از آن در جست وجوی زندگی شاد و پرمعنا بهره جست.
کتاب حاضر چونان نقشه گنجی در دستان شماست. فلاسفه پیشگام را به شما معرفی کرده و دیدگاه روشنی از فلسفه در ذهن شما به دست میآید. مبانی اصلی فلسفه را از این کتاب فرا خواهید گرفت. عمل کردن به پنجاه و پنج منش رواقی گری را به شما خواهد آموخت تا از آنها در مواجهه با چالشهای زندگیتان بهره جویید. از همه مهمتر درمی یابید چگونه منش رواقی گری را از حوزه نظر به ورطه عمل بکشانید. دستیابی به چنین هدفی عالی ست. اما به گمانم خواهید پرسید چطور فردی در دهه بیست عمر خود قادر است بر پایه این فلسفه، نقشه گنجی طرح کند که راهگشای زندگی سالم امروزی باشد. چنین پرسشی به جاست، از آنجا که دغدغه خود من نیز بوده است. پس از سالها تحصیل دریافتم که خواندن کتابهای دانشگاهی و مقالات بیهوده است، زیرا در زندگی واقعی نمیتوان آن آموزهها را به کار بست. از این رو فردای روزی که آخرین مقاله خود را به اتمام رساندم و تحویل دادم، ترک وطن کردم و سفری هفت ماهه به دور دنیا را آغاز نمودم. قصدم گریز بود تا با فرهنگها و دیگر نقاط جهان آشنا شوم. اما مهمتر از همه، هدفم شناخت خود بود تا برایم روشن شود پس از بازگشت به وطن، زندگیام را از کدامین مسیر پیش برم. اگرچه واپسین هدف تحقق نیافت، در عوض به مطالب دیگری پی بردم؛ اینکه اصل خود چگونه زیستن را هرگز نیاموختهام.
طی پانزده سال و اندی، مباحث ریاضی، فیزیک، شیمی، زیستشناسی و مطالب بسیار دیگری را آموختم. جز اینکه نحوه برخورد کارساز با موقعیتهای چالش برانگیز کدام است؟ چگونه بر ترسهایم غلبه کنم؟ حالات غمگینانه خود را چگونه التیام بخشم؟ مرگ دوستان را چگونه هضم کنم؟ بر خشم خود چه طور غلبه کنم؟ به اعتماد به نفسم چگونه بیفزایم؟ بله! گویا درسهایی بوده که هرگز نیاموختم. آموزههایی که حقیقتا میتوان در میان مکاتب فلسفی باستانی جست وجو کرد و چگونه زیستن را آموخت. اگرچه که این مکاتب امروزه دیگر منسوخ شدهاند، ضرورت به کارگیری آنها در زندگی من و شما و اغلب مردمان تا حدی ست که مجال یابیم رسم زندگی را از میان آنها برکشیم. کوتاه سخن، بر آن شدم اندکی به خود بپردازم و زندگی سعادتمندانه را فراگیرم. میان تمام حکمتهایی که در سالهای پیشین دنبال کرده بودم، فلسفه رواقی گری بیش از همه مفید فایده بود، اگرچه که در آغاز، چندان توفیقی برایم نداشت. پیش از آنکه با فلسفه آشنا شوم، در نظرم ملامت آورترین کار ممکن بود. مقصودم این است که به هر جهت، نام آن رواقی گری بود و نه مکتب آبرمرد گری! نامی که ترغیبم کند در آن زمینه دانشی کسب کنم! در نهایت پا به وادی این مکتب نهادم و دچار آن شدم و از آن زمان تاکنون تبدیل به دانشجوی مشتاقی شدم که همواره پیشه ورز رواقی گری ست. اگرچه کتابهای بیشماری در این زمینه خواندهام، اما فقدان کتابی را احساس کردم که از مکتب رواقی گری نگرشی ساده به دست دهد و صریح و موجز، معنا و مفهوم آن را تبیین کند. از این رو مقالهای مفصل را به رشته تحریر درآوردم که یک هدف را محقق سازد؛ دید کلی از رواقی گری به دست دهد و ماهیت و چیستی آن را روشن سازد. از حسن اتفاق، مورد اقبال مخاطبان قرار گرفت و آن را بسیار مفید یافتند. در این میان شخصی مخلص کلام مقالهام را دزدید و به عنوان کتاب خویش منتشر کرد. اما این امر نه تنها ذهنیت رواقی منشانه مرا به بوته آزمون گذارد، بلکه نقدهای برجستهای که بر آن نوشته شده، این اطمینان را به من داد که مردم طالب فراگیری این فلسفه هستند.
و حال در این نقطه هستم! با شور و حرارت نتیجه هفتهها پژوهش را مینگارم، بحثی که طرفداران پیگیر و علاقهمندی را بر میانگیزد که به شدت به دنبال حکمت برآمده از این فلسفه ممتاز و نمونه هستند. بر این باورم که کتاب حاضر، پیشینه رواقی گری مدرن را تقویت خواهد کرد و از همه مهم تر، چراغ راهی بر کاوش شما برای زندگی سعادتمند خواهد بود. زیرا ماهیت و چیستی رواقی گری همین است؛ راه و رسم زندگی سعادتمند.
هر چالشی که در زندگی برایتان رخ دهد، رواقی گری کارگشایتان خواهد بود. به رغم کهن بودن این اندیشه، در کمال شگفتی، حکمتی نوین و متجدد دارد. میتواند تاب و توانتان را در مواجهه با چالشها افزون کند. میتواند روان شما را چنان مقاوم و انطاف پذیر سازد که نه حوادث بیرونی شما را در هم شکند و نه هیچ کس شما را از کوره به در برد. اداره کردن خود را به شما میآموزد، چنان که در میانه طوفان نیز عنان از کف ندهید. قدرت تصمیمگیری شما را تقویت خواهد کرد تا جایی که زندگی روزمره برایتان سهل خواهد شد.
سنکا میگوید: هرکه مطالعه آراء فیلسوفی را در پیش میگیرد، قاعدتا باید بتواند در هر روز از زندگی خویش، تغییر مثبتی ایجاد نماید. هر روز از روز پیشین کاملتر باشد یا دست کم در مسیر تکامل طی طریق کند. پیشه کردن رواقی گری، شخصیت شما را ارتقاء میبخشد؛ اینکه مجموعهای از ویژگیهای مفید و برجسته در روند زندگی شما جاری شوند. ویژگیهایی چون شجاعت، صبوری، انضباط شخصی، وقار، پشتکار، بخشش، مهربانی و تواضع بنیانهای محکم این فلسفه، اطمینان بخش خاطرتان خواهند شد و در مسیر افزایش اعتماد به نفس، چراغ راهتان میگردند. به این هدف دست خواهید یافت؛ پیشه ورزی رواقی گری، دستیابی به زندگی سعادتمند را برای تک تک افراد ممکن میسازد. مرزبندیهای اجتماعی نمیتواند سد راه نتیجه حاصل از این فلسفه شود؛ فقیر و غنی، سالم و بیمار، باسواد و کم سواد، همگی میتوانند با دستاویز قرار دادن این حکمت به سعادت برسند. زندگی رواقیون، گواه این مدعاست که یک تبعیدی در جزیرهای دور افتاده همچنان ممکن است شادمانتر از یک کاخ نشین باشد. رواقیون به درستی دریافتند شادمانی درونی آدمی، بستگی چندانی به شرایط محیطی ندارد.
در رواقی گری مسئله این است: واکنش ما به حوادث و اتفاقات چیست؟ رواقیون دریافتند فرهیختگی آدمی ست که سعادت وی را رقم میزند. گزینش و واکنش پیروان این مکتب، بیش از آنکه وابسته به رویدادهای غیرقابل کنترل محیط باشد، از درون ایشان نشئت میگیرد. بله! دوست جویای منش رواقی گری من، بنیان رواقی گری بر چنین پایهای استوار است. در عین حال از دیگر نقاط قوت این مکتب، مسئول بارآوردن پیروانش است. آنچنان مسئول که دیگر نمیتوانند برای شاد زیستن، بهانه تراشی کنند.
من و شما مسئول شادمانی خویش هستیم. نباید به رخدادهای محیطی فرصت دهیم که شادیمان را دچار خسران کنند. باران بیموقع بیگانگان با رفتار آزارنده و یا نشت کردن آب از ماشین ظرفشویی، نباید بتواند خوشی ما را خدشه دار کند. در این صورت در زندگی نقش قربانیان مأیوسی را ایفا کردهایم که مغلوب شرایط بیرونی هستند. به عنوان پیرو مکتب رواقیون، شما خواهید آموخت تنها کسی که زندگی را بر شما حرام میکند، خودتان هستید. این شمایید که مجال میدهید چالشهای ناخوشایندی که زندگی پیش رویتان قرار میدهد، بر احوالات درونی شما چیره شوند.
بنابراین رواقی گری به ما میآموزد زندگی خود را با مجموعه ارزشهایی قرین کنیم که قابلیت انعطاف عواطفمان را قوام بخشند، آرامش و اعتماد به نفس به ارمغان آورند و مسیر روشنی در زندگی، پیش رویمان نهند. درست همانند یک چوب دستی کهن ولی مستحکم ما را در مسیر زندگی براساس استدلال پیش میبرد و نه بر پایه اعتقاد و باور، شاه کلیدی که در جست وجوی تفوق نفس و ثبات قدم و حکمت، قفلها را یک به یک میگشاید. این مکتب از ما انسان بهتر و برتری میسازد و راه و رسم بهزیستی را به ما میآموزد.
تکنیکهای روانشناختی مؤثر این فلسفه بسیار شباهت دارد به آنچه مطالعات علمی معاصر تحت عنوان روانشناسی مثبت گرا، ارائه کرده است. در این مجال قصد ندارم محققان را به ربودن منش رواقی گری متهم کنم، اما راهکارهای ارائه شده در روانشناسی مثبت گرا به طرز عجیبی همگون با آموزههای مکتب مورد بحث است که بیش از دو هزار سال پیش رواج داشت. در حقیقت ریشه یافتههای علمی معاصر برمی گردد به آراء رواقیون که همین امر بر جذابیت این مکتب میافزاید. مهمترین مزیت آموزههای رواقی گری، قابل انعطاف بودن آنهاست که همیشه روزنهای برای یافتن حقیقت بازمی گذارد. چنان که در جملهای معروف که به زبان لاتین است میخوانیم: «زنو دوست ماست، اما حقیقت از او نیز عزیزتر است.»
اگر اطرافیان را در نظر بگیریم، افراد بیشماری را میبینیم که در تحقق رویاهایشان، صاحب عمارتهای بزرگ آنچنانی، ماشین پورشه ۹۱۱ و یا شغلهای پردرآمد شدهاند، اما همچنان نمیتوان گفت احساس خوشبختی ایشان بیش از زمانی ست که آپارتمان نمور، ماشینی فرسوده یا شغلی کم درآمد داشتند. دستورالعمل زندگی این افراد از این قرار است: کار سختتر موجب موفقیت خواهد بود، موفقیت نیز مساویست با خوشبختی. یا اینکه اگر من فلان و بهمان را به دست بیاورم / به سرانجام برسانم یا از آن خود کنم، در آن صورت شادمان خواهم شد. مسئله اینجاست که شکست چنین دستورالعملی روشن است. زیرا مردمان پس از سالها دنباله روی از آن، از خود میپرسند: همه آنچه زندگی به ما ارائه میدهد، همین هاست؟!
خیر، اینها همه چیز نیست. مسئله این است که همه مردمان هر چه بالغتر میشوند، الزاما شادتر نخواهند بود و به هیچ وجه به خودشکوفایی نخواهند رسید. آنها زندگی را به طور ملامتآوری، در یک مسیر مبهم، سلانه سلانه پیش میبرند. هنگامی که به دهه هشتاد زندگی میرسند، از زمانی که در دهه بیست زندگی بودند، شادمانتر نیستند و خطاهای خود را همچنان تکرار میکنند.
بدیهی ست که باید فلسفهای را برگزید که چراغ راه شود و مسیر را بنمایاند تا معنایی از زندگی حاصل شود. بدون چنین مسیریابی، محتمل است به رغم تمامی کنشهای مصمم خود، در یک دور باطل بیفتیم. در تمام زندگی به دنبال اهداف کوچک و کم مقدار بدویم و در نهایت به رضایت خاطر و خرسندی از ماحصل عمر نرسیم و ناکامی و پشیمانی و رنج، مصاحب دائمیمان شوند. از این رو، دشوار نیست به فلسفه رواقی گری، به عنوان چراغ راه، مجال یاری دهیم، زیرا، چنان چه بهرهای به دست ندهد، آسیبی نیز نخواهد رساند.
نوید کتاب حاضر، همان وعدهای ست که فلسفه رواقی گری میدهد: چگونگی شاد زیستن توأمان با آرامش و یکدستی که حتی ناملایمات نیز آن را متزلزل نسازد. در مواجهه با هر پیشامد میتوانید به حکمت برآمده از این مکتب به منزله تکیه گاهی استوار و ریشه دار تکیه کنید. تکیه گاهی منعطف و برآمده از تفکر که حتی در میانه آتش جهنم نیز آرامتان میدارد. در روزهای خوش زندگی، این فلسفه زندگیتان را پربار خواهد کرد، اما اثربخشی آن هنگام ناملایمات است که جلوه میکنند. بارقه نور آن، لحظات ظلمانی و ملالت آور زندگی شما را روشنی میبخشد و آن زمان که در پی یافتن اطمینان هستید تا رنج حاصل از احساس خشم و دلهره و اندوه را بکاهید، این فلسفه به یاریتان خواهد شتافت. زمانی که تا خرخره در منجلاب فرورفتهاید، این فلسفه نقطه عزیمت شما خواهد شد تا خود را به وادی نجات و رهایی برسانید. هنگامه ضعف که چون خشک برگی لرزان هستید، نقطه قوت شما میشود و شهامت را به شما باز میگرداند. آن زمان که بیشتر از همیشه بدان نیازمندید، همچون لودهای شما را به خود آورده و لبخند بر لبتان مینشاند. کوتاه سخن، رواقی گری نه تنها راه را به شما نشان میدهد، بلکه کلید بهزیستی را نیز در دستان شما میگذارد. تنها مسئولیت شما این است که در راه قدم نهید، کلید را در قفل بچرخانید و داخل شوید. با این تفاسیر پرسش اپیکتتوس چنین است: «تا چه زمانی به تعویق خواهید انداخت؟ » و «چقدر زمان نیاز است تا بهترین را از خود برکشید؟ » دیگر کودک نیستید و بالغ شدهاید اما همچنان معوق گذاردهاید. اپیکتتوس به خود به میدهد که: «زندگی و مرگ شما همچون یک فرد کاملا عادی خواهد بود، بدون اینکه پیشرفتی حاصل کنید و این امر را از نظر دور داشتهاید.» او به خویشتن و همگی آدمیان هشدار میدهد چونان انسان بالغ زیست کنند و همواره از مطرح کردن اندیشههای مفید فایده، پای پس نکشند. هر زمان که با دشواری رو به رو میشوند به خاطر آورند که رقابت همین حالاست و در بطن المپیک نمیتوان آسوده نشست. ما آن چنان فراغ بالی نداریم که اجرای هرآنچه آموختهایم را به تعویق بیندازیم، زیرا برخلاف مسابقات المپیک، رقابت هر روزه ما خیلی پیشتر آغاز شده است. زندگی همین حالا و لحظه است. مسئله فقط و فقط زمانی ست که آموزههای خویش را به کار میبندیم. تعلیمات رواقیون، اندکی شبیه موج سواری کردن است. مختصر دانش نظری و در مقابل، تمرین و ممارست بسیار نیاز دارد و نمیتوانید برای آغاز کردن، تعلل کنید. تصور کنید سوار بر تخته موج سواری هستید و امواج یکی پس از دیگری به شما برخورد میکند. زندگیتان در کف دستان شماست. بایستید! همین جا باید متوقفتان کنم. زیرا به عنوان دروس مقدماتی موج سواری، ابتدا باید ابعاد نظری آن را نیز فراگیرید. بر روی زمین است که پارو زدن، جاخالی دادن و نیز ایستادن و حفظ تعادل روی تخته را فرا میگیرید. میدانم فراگیری قسمت تئوری این فن ملالت آور است، چون شما فقط میخواستید موج سواری کنید، نه اینکه با ابعاد نظری آن، بر روی زمین خشک سروکله بزنید.
عجیب است که به سرعت بخش نظری فن را میآموزید و به آب میزنید، جریان آب، دهان آغشته به ماسه شما را میشوید و اینجاست که مرحله عملی آغاز میشود. در آب است که به سرعت در مییابید، کار چندان هم آسان نیست و حقیقتا بخش نظری ضرورت داشت. رواقی شدن نیز به همین منوال است. شما را قادر میکند که مغلوب فشار امواج نشوید، نیل به
این توفیق و نیز مأیوس نشدن پس از چند سقوط و ناکامی، مستلزم آن است که بخش نظری فن موج سواری را درک و دریافت کنید. اهم، مقصودم رواقی گری ست. برای ارائه دادن این حکمت باستانی در کتاب حاضر به نوعی که همه فهم و قابل هضم باشد، تمام توان خویش را به کار بستم تا راهبردی عملی از آن به دست دهم. در بخش نخست کتاب به شرح غایت نهایی این فلسفه و نیز تاریخ آن خواهم پرداخت. فلاسفه نامدار این مکتب را معرفی خواهم کرد و همچنین اصول مقدماتی آن را تحت عنوان «مثلث شادکامی رواقی گری» برخواهم شمرد. اگر جان کلام این مثلث را به درستی ادراک کنید، خواهید توانست رواقی منشی را به کودک پنج ساله نیز بفهمانید. بخش دوم کتاب سراسر در باب چگونگی چیره شدن بر امواج است. این بخش مملو از توصیههای عملی و تمرینهای کاربردی روزانه است. هدف نهایی نگارنده این سطور این است که از طریق اتخاذ رویکردی صریح و قابل فهم در باب رواقی گری، به مخاطبان مدد رسانم که به راه و رسم بهتری زیست کنند. باور دارم پس از عملی کردن این مکتب فکری حیرت آور، بر خرد و شادکامی همگی ما افزون خواهد شد. هم اینک به شوق، آغاز خواهم کرد.
بخش اول: فلسفه رواقی چیست؟
جستار نخست: نوید فلسفه رواقی هیچ درختی ریشه دار و تنومند نخواهد شد، مگر اینکه در معرض وزش بادهای سخت باشد. همین کشاکشها و تکانها موجب میشود درخت برای تقویت استحکام خود، هرچه عمیقتر ریشه بدواند. درختانی شکننده هستند که در درههای رو به آفتاب رشد میکنند. بر همین اساس است که سنکا پرسش میکند: «پس چرا متحیر میشوید؟ مردمان شایسته همانها هستند که آن قدر میلرزند تا قویتر شوند.» همانند درختان، باد و بارانهای سهمگین به نفع شایستگان است و از ایشان افرادی آرام، منضبط، متواضع و قدرتمند میسازد.
همان طور که درخت خود را چنان مستحکم میسازد که به هر نسیمی سر خم نکند، ما نیز باید چنان توانمند شویم که چون بید، به هر بادی نلرزیم. این همان بزنگاهی ست که عمل ورزی فلسفه رواقی ضرورت مییابد. چنان قدرتی به شما میدهد که اگر در معرض همان باد و بارانهای سهمگین قرار گیرید، به نظرتان ملایمتر خواهد آمد و از این رو در هر زمان و شرایطی روی پای خود خواهید ایستاد. به بیان دیگر چنان شما را تا بن دندان مسلح میسازد که به سهولت هر پیشامد ناگوار را پشت سر گذارید. در جستار نخست کتاب، از تقلای فلاسفه در چیرگی بر حرص و آز با شما سخن خواهیم گفت و نیز، هرآنچه که رواقی گری نوید میدهد، و همچنین به شرح چرایی ضرورت رواقی گری خواهیم پرداخت.
هشدار: در این کتاب با واژگان چالش برانگیزی چون سعادته، فضیلت و نیک نهادی مواجه میشوید. بار معنایی عظیم این واژگان موجب میشود اندکی لای کتاب را ببندید تا با تمام نیروی خود در مقابل آنها مقاومت کنید. به رغم همه تلاش شما، این واژگان تأثیر خود را خواهند گذاشت و در خاطرتان خواهند ماند و حتی بخشی از دامنه لغات پرکاربرد روزانهتان خواهند شد. توجه داشته باشید، بدون چنین مفاهیم چالش برانگیزی، هرگز فلسفههای کهن شکل نمیگرفتند.
تمرین هنر زیستن: جنگاور باش ای فیلسوف
«نخست تصمیم بگیرید چه میخواهید بشوید و آنگاه هر آنچه که ضرورت است را انجام دهید.»
اپیکتتوسه
چگونه میتوان خوب زیست؟ این پرسش اصیل فلسفی، از ابتداییترین دل نگرانیهای فلسفه رواقی ست. شخص چطور میتواند زندگی خود را زندگی کند و اصولا «هنرمندانه زیست کردن، چگونه است؟ » اپیکتتوس – آموزگار رواقیون- فلسفه را با صنعتگران هنرمند قیاس میکند: «همان طور که چوب در دست درودگر صیقل میخورد یا مفرغ در دست تندیسگر تراش میخورد، زندگی هریک از ما نیز به عنوان مادهای خام، در جهت هنر زیستن، عمل میکند. فلسفه چندان به کار افراد کهنسال خردمند نمیآید، بلکه برای آنان که به دنبال زندگی و مرگ سعادتمندانه هستند، مهارتی ست واجب و ضروری. هر شرایطی که زندگی پیش روی ما مینهد، همچون پرده سفید نقاشی یا قطعه سنگ مرمرینی است که به ما فرصت طراحی و تراشیدن میدهد، تا جایی که در طول عمر خود مبدل به هنرمندانی بیبدیل خواهیم شد. این عمدهترین کارکرد رواقی گری ست. به ما میآموزد چطور بر زندگی تفوق جوییم و هنگامه مصیبت، آرامش از کف ندهیم، ساده گویم که از ما نقاش یا پیکرتراشی میسازد که همواره لذت از زیستن میبرد.
آن چیست که به فرد فرصت خوب زیستن را میدهد؟ همان طور که اپیکتتوس میگوید، نه ثروت، نه بلندپایگی مقام و نه فرماندگی و سرکردگی، قطعا چیز دیگری لازم است. کسی که در پی خوش نویسی ست باید با اصول و مبانی آن آشنا شود و تمرین بسیار کند. یا شخصی که آرزو دارد موسیقیدان شود، باید به مطالعه و ممارست در این زمینه بپردازد. درست همانند اینها، آنکه در پی خوب زیستن است باید دانش گران سنگی در باب خوب زیستن کسب کند. آیا با معقول بودن این استدلال همدل هستید؟ سنکا، دیگر فیلسوف برجسته رواقیون، که در جستار دوم با وی آشنا میشوید، میگوید: «فیلسوف کسی ست که مبانی اساسی چگونه زیستن را دریافته باشد.»
واژه «فیلسوف» شکل معرب واژه یونانی «فیلسوفیا» است که در لغت به معنای «عاشق خرد» یا «عاشق حکمت» است. کسی که با میل و رغبت شدید در پی چگونه زیستن است. آنکه مصر است به حکمت عملی ای دست یابد که نقشه راه چگونه زیستن را عرضه میکند. همان طور که اپیکتتوس پیشتر گوشزد کرد، اگر در پی خوب زیستن هستیم، باید در دانش آن چیره دست شویم. فلسفه، حوزه عمل ورزی است اما چگونه میتوانیم مفرغ زندگی خود را هنرمندانه تراش دهیم؟ برای مهارت یافتن در فن کاربرد اسکنه یا چکش، هنگام درودگری و پیکرتراشی، تنها فلسفه ورزیدن و اندیشیدن کارساز نیست. دغدغه اصلی فیلسوفان رواقی، کاربردی کردن فلسفه در زندگی روزمره بوده است. ایشان خویش را به مثابه جنگاوران حقیقی در حوزه اندیشه و تفکر قلمداد میکردند و ضرورت فلسفه ورزی را در کاربردی کردن آن میدانستند.
دونالد رابرتسون در کتاب خود به نام «فلسفه رفتار درمانی شناختی» به قیاس جالب توجهی دستزده است. وی معتقد است فیلسوف آرمانی در دنیای باستان، جنگاوری بود که تفکر را همواره به چالش میکشید، اما «اندیشیدن فیلسوف معاصر، در حد مطالب کتاب هاست و به مثابه کتابداری ست که در قفسههای مربوط به کتابهای فلسفی مشغول به کار است.» همان طور که سخن آن آموزگار کهن سال فلسفه را پیشتر نقل کردیم، هدف ما نیز پای گذاردن در این مسیر است؛ تنها به از بر کردن اصول فلسفه رواقیون قناعت نکنیم، بلکه چونان جنگاوری، آنها را به ورطه عمل بکشانیم. همان طور که اپیکتتوس شاگردانش را به چالش کشید: «اگر به قصد عمل ورزی، اندیشهها را نمیآموزید، پس آنها به چه کارتان میآیند؟ » وی در ادامه میگوید دانشجویانش عطش و شهامت کافی ندارند تا آموختههایشان را در دنیای واقعی تجسم بخشند. «از این جهت است که ترجیح میدهم به رم پناه ببرم تا کشتی گیر محبوب خود را به نظاره بنشینم چون دست کم، او هرآنچه آموخته است را به بوته آزمون عملی میگذارد.» فلسفه اصیل در نظریه پردازی کم گوی و گزیده گوی است و در عمل ورزی چیره دست و چالاک، همچون فن کشتی در دنیای کهن، و موج سواری در دوره معاصر. به خاطر دارید که برای موج سواری، اصول نظری مختصری در ساحل میآموزند و سپس تمرینهای عملی را روی آب اجرا میکنند. برای ایشان امواج سهمناک معلم خوشتری ست از کتابهای بسیار رواقی گری نیز چنین است؛ پای به جهان واقعی گذارید و کمر ببندید تا به هرآنچه در کلاس درس آموختهاید، تجسم عملی ببخشید. پیشامدهای روزمره در زندگی ما، بستر مساعدی ست که تجسم عملی آموزهها را ممکن میسازد، چراکه سراسر مملو است از امواج مهیب، قطعه سنگ مرمرینی که خام است و میل به تراشیده شدن میکند.
وجه کاربردی «هنر زیستن» در مکتب رواقی، به پیروانش دو نوید میدهد:
نخست اینکه چگونه زندگی یک دست، همراه با شادمانی را تجربه کنیم، دوم، اینکه چگونه در مواجهه با پیشامدهای ناگوار و تلخ، آرامش از کف ندهیم و شادمانی خود را امتداد بخشیم. زمان آن است که به شرح و بسط نوید نخستین بپردازیم و از این رو اولین واژه چالش برانگیز را به میان بکشیم: «سعادت»