این عکسها نشان میدهند که پشتکار یا گذر زمان، به تدریج کارهای عجیبی میکنند
جلوی گذشت زمان را نمیتوان گرفت. چه زندگیتان در شادی سپری شود و چه در رخوت و تکرار یا غم، زمان میگذرد و ناگزیر آثاری به بار میآورد.
از سوی دیگر برخی روندهای تکراری که فکر نمیکنیم بتوانند هیچ اثری روی امورات به ظاهر مستحکم و خدشهناپذیر داشته باشند، به تدریج کار خودشان را میکنند.
در این پست با هم عکسهایی را میبینیم که تاییدکننده همین امر هستند:
چکیده آب در طی 700 سال از سقف این قطلعه ایتالیایی، حفرههایی بر روی سنگهای زیرین ایجاد کرده است:
زمانی یک بلوک آجری بود، اما حالا جریان آب صاف و صیقلیاش کرده:
اثر پنجه کشیدنهای مکرر این سگ بر روی در خودرو:
حلقههای زنجیر فلزی در گذر زمان به مانند چوب در آستانه فروپاشی شدهاند:
این تایر خودرو را طوری ساختهاند که وقتی ضخامتش کم میشود، عبارت لزوم تعویض لاستیک خودرو، بر روی آن دیده شود:
صاحب این تلویزیون قدیمی، زیاد Pac-Man بازی میکرد. جنس نمایشگرهای قدیمی هم طوری بود که این طور عوارض و نقشبستنها را بر روی آنها ممکن میکرد:
فرسوده شدن پلاک این شرکت، آن را شبیه لوگوهای به سبک هوی متال کرده است:
تلاش 40 ساله طبیعت برای بلعیدن یک خودروی رها شده:
فرش و سنگفرش در هم ادغام شدهاند:
سوییچ یک تراکتور قدیمی:
پسورد را حدس بزنید!
تفاوت یک سوزن خیاطی نو و 4 ماه کار کرده:
درختی که علامت راهنمایی کنار جاده را بلعیده است:
لایههای رنگ دیوار یک کارخانه تولید خودرو در دیترویت:
رسوبات داخل یک لوله آب قدیمی:
اثر 50 سال برخورد زنگ به قسمت بالاییاش:
چند سال هم زدن با این قاشق، نوکاش را فرسوده کرده؟
نه! بیشتر مردم «کار واش» نمیخواهند!
فرسودگی محافظ کیبورد، به ویژه در قسمتهایی پراستفاده:
عروسک تدی خرس محبوب و آن یکی که کمتر استفاده شده!
فرسایش تدریجی:
اثر دست و نور بر دو قسمت یک کاغذ با هم مقایسه کنید. قسمتی که زیر چسب است و قسمت رها:
پلکان چوبی یک آسیاب بادی قرن هفدهمی:
کف سنگی تمیز در مقایسه با کفی با جرم و کثیفی 12 ساله
جای پای فروشنده در عرض 10 سال:
هر دو یک کتابند! یکی زیاد استفاده شده یا مورد استفاده یک بچه درسخوان بوده!
قدمهای مردم به تدریج جای پا بر روی این تختهسنگ در ترکیه را توسعه داده و گرد و مدور کردهاند:
تخته برش نان:
کوله پشتی 4 سال استفاده شده در مقایسه با یک عدد کوله پشتی نو از همان نوع و برند:
اثر تسمه تاب بر روی شاخه درخت:
پلههای برج پیزا:
خیلی زیبا بود
در آزمایشگاه که کار میکردم، خیلی وقتا فراموش میکردم که شیر مخزن بسته باشه، شارژر رو با خودم ببرم، داده ها رو همراه خودم ببرم و یا یه سری چیزمیزای الکتریکی رو تنظیم کنم. وقتایی هم که یادم نمیرفت و انجام میدادم، تمام طول شب استرس داشتم که نکنه مثلا پمپ رو روشن کردم. خلاصه. یه لیست شامل 9 قدم برای خروج از آزمایشگاه درست کرده بودم و هرروز بهش نگاه میکردم و نه استرس الکی داشتم و نه چیزی جامیموند. به تازگی بعد از دو سال رفتم آزمایشگاه، نوشته ها در اثر آفتاب به شدت تار شده بود و یه رنگ خیلی ضعیفی داشت. الان اینا رو دیدم یاد اون افتادم.
خیلی جالب بود این نشون میده که صبر کردن واقعا نتیجه شگفت انگیزی داره