سینما کلاسیک: فیلم بوچ کسیدی و ساندنس کید

4

کارگردان: جورج روی هیل

تهیه کننده: جان فورمن

فیلمنامه: ویلیام گلدمن

بازیگران:  پل نیومن (بوچ کسیدی)، رابرت ردفورد (ساندس کید)، کاترین راس (اتا)، استراتی مارتین (پرسی)، هنری جونز (بایک)، جف کوری (کلانتر)، کلوریس لیچمن (آگنس)

عنوان اصلی: Butch Cassidy and the Sundance Kid (1969)

برنده اسکارهای:

  • بهترین فیلمنامه اریژینال: ویلیام گلدمن.
  • بهترین فیلم برداری: کنراد هال.
  • بهترین ترانه: قطرات بارانی که مدام روی سرم می‌بارد ساخته برت باکاراک، هال دیوید
  • بهترین موسیقی متن: برت باکاراک

امتیاز 8.0 در سایت imdb

فیلم با این جمله شروع می‌شود که: «بخش اعظم آنچه از نظرتان می‌گذرد، واقعیت دارد.» البته ما هم دوست داشتیم چنین بود و به خصوص، رفاقت و هماهنگی بین این دو جفت محتوم و جذاب، واقعیت داشت. فیلم براساس ماجراهای واقعی رابرت لروی پارکر (بوچ) و هری لانگ بو (ساندنس)، هر دو فرزندان خانواده‌های خشک مذهبی، ساخته شده

خلاصه داستان

بوچ کسیدی و دسته‌اش، به عنوان دزدان بانک، شهرت زیادی به هم زده‌اند. اما بانک‌ها بیش از پیش مواظب دارایی‌هایشان هستند و از این رو، بوچ، به اتفاق رفیق خونسردش، ساندنس کید (رابرت ردفورد)، اجباراً به سرقت از قطارها روی می‌آورند.

گروه سارقان که در آخرین تلاش خود رودست خورده و دست خالی برگشته‌اند، از این وضعیت ناراضی‌اند ولی بوچ در چند حمله و سرقت موفق رهبری‌شان می‌کند.

موفقیت‌های آنها با سر رسیدن کلانتری سرسخت که آنها را گیر می‌اندازد و راهی جز پریدن از یک صخره برایشان باقی نمی‌گذارد، به بن‌بست برمی‌خورد …

ترانهٔ قطرات باران مدام بر سر و رویم می‌بارد Raindrops Keep Falling On My Head، ساخته برت باکاراک و هال دیوید، ایتدا به باب دیلن پیشنهاد شد و وقتی او آن را رد کرد، فرصتی ایجاد شد برای بی.جی.تامس، تا محبوب‌ترین ترانه زندگی حرفه‌ای‌اش را بخواند

پوچ و ساندنس در سراسر ماجرای خود در حال فرارند. از صحنه معرفی پوچ دربانکِ «بسیار پیشرفته» تا «محو تدریجی» آنها در بولیوی، بوچ و ساندنس از پذیرش اینکه زمانه در حال تغییر است امتناع می‌کنند. آنها یا باید روشهای یاغی‌گرانه خود را تغییر دهند یا بمیرند؛ با این حال، پی بردن آنها به اینکه نمی‌نوانند تغییر کنند سفرشان را به مراتب تأثرانگیزتر می‌کند.


اگر خواننده جدید سایت «یک پزشک»  هستید!
شما در حال خواندن سایت یک پزشک (یک پزشک دات کام) به نشانی اینترنتی www.1pezeshk.com هستید. سایتی با 18 سال سابقه که برخلاف اسمش سرشار از مطالب متنوع است!
ما را رها نکنید. بسیار ممنون می‌شویم اگر:
- سایت یک پزشک رو در مرورگر خود بوک‌مارک کنید.
-مشترک فید یا RSS یک پزشک شوید.
- شبکه‌های اجتماعی ما را دنبال کنید: صفحه تلگرام - صفحه اینستاگرام ما
- برای سفارش تبلیغات ایمیل alirezamajidi در جی میل یا تلگرام تماس بگیرید.
و دیگر مطالب ما را بخوانید. مثلا:

اگر نسخه پنجابی سریال بریکینگ بد ساخته می‌شد!

بریکینگ بد یک سریال تلویزیونی درام تلویزیونی بسیار محبوب آمریکایی است که از سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۳ از شبکه AMC پخش می‌شد. این سریال توسط وینس گیلیگان ساخته شد و برایان کرانستون در نقش والتر وایت، معلم شیمی دبیرستانی که به سرطان ریه مبتلا است و…

داستان تکامل اتاق خواب‌ها از دوران انسان‌های اولیه تا اتاق‌ خواب‌های هوشمند + گالری عکس

تکامل اتاق خواب‌ها تحت تأثیر عوامل مختلفی از جمله تغییرات فرهنگی، فناوری و اجتماعی قرار گرفته است. با گذشت زمان، اتاق خواب‌ها از فضا‌های خواب ساده به پناهگاه‌ها و آسایشگاه‌های چند منظوره و شخصی تبدیل شده‌اند.مروزی کوتاه بر تکامل آنها:…

عکس‌هایی که به ما جلوه‌ای عجیب و جالب از دوره ویکتوریایی و ادواردین در انگلیس می‌دهند

دورهٔ ویکتوریا یا دورهٔ ملکه ویکتوریا، که گاهی دورهٔ ویکتوریایی نیز گفته می‌شود، دورهٔ اوج انقلاب صنعتی در بریتانیا و اوج امپراتوری بریتانیا بود.پس از ویلیام چهارم، که خود جانشین جرج چهارم بود، در ۱۸۳۷، ملکه ویکتوریای ۱۸ساله به تخت…

عکس‌هایی از طراحی‌های داخلی و خارجی بسیار زیبا و بی‌نظیر

طراحی‌های داخلی و خارجی هم این روزها بسیار تکراری شده‌اند و فاکتورهایی مانند هزینه مواد، هزینه طراح و تخیل او و انتظارات سطح پایین کارفرماها از نظر کاربرد یا زیبایی‌شناسی آنها باعث می‌شوند که شاهد طراحی‌های تقریبا همسان در مجموع باشیم.…

مجموعه‌ای از عکس‌های تاریخی که برخی از آنها کمتر دیده شده‌اند و ما را به اندیشه در مورد تاریخ…

عکس‌های تاریخی خلاصه عجیب یک دوران هستند. همه چیز از کیفیت عکس، کادربندی، لباس، ساختمان‌های پیرامون، غذایی که صرف می‌شود، حالت چهره، برشی از یک زمان و مکان است که برای بینندگان بعدی نکته‌های دارند.برخی ازعکس‌های این مجموعه را قبلا…

عمو حاجی -کثیف‌ترین مرد جهان- چند ماه پس از نخستین حمام برای اولین بار در ۶۰ سالگی، سال پیش درگذشت!

عمو حاجی (۱۹۲۸–۲۰۲۲) مردی ایرانی بود که بیش از ۶۰ سال به حمام نکردن شهرت داشت. عمو حاجی نام واقعی او نبود بلکه لقبی بود که به این فرد مسن داده می‌شد. او در روستای دژگاه فارس در آلونک و چاله‌ای در زمین زندگی می‌کرد.از آنجایی که او…
آگهی متنی در همه صفحات
دکتر فارمو / کلینیک زیبایی دکتر محمد خادمی /جراح تیروئید / پزشکا /تعمیر فن کویل / سریال ایرانی کول دانلود / مجتمع فنی تهران / دانلود فیلم دوبله فارسی /خرید دوچرخه برقی /خرید دستگاه تصفیه آب /موتور فن کویل / شیشه اتومبیل / نرم افزار حسابداری / خرید سیلوسایبین / هوش مصنوعی / مقاله بازار / شیشه اتومبیل / قیمت ایمپلنت دندان با بیمه /سپتیک تانک /بهترین دکتر لیپوماتیک در تهران /بهترین جراح بینی در تهران / آموزش تزریق ژل و بوتاکس / دوره های زیبایی برای مامایی / آموزش مزوتراپی، PRP و PRF /کاشت مو /قیمت روکش دندان /خدمات پرداخت ارزی نوین پرداخت / درمان طب / تجهیزات پزشکی / دانلود آهنگ /داروخانه اینترنتی آرتان /اشتراك دايت /فروشگاه لوازم بهداشتی /داروخانه تینا /لیفت صورت در تهران /فروش‌ دوربین مداربسته هایک ویژن /سرور مجازی ایران /مرکز خدمات پزشکی و پرستاری در منزل درمان نو / ثبت برند /حمل بار دریایی از چین /سایت نوید /پزشک زنان سعادت آباد /کلاه کاسکت / لمینت متحرک دندان /فروشگاه اینترنتی زنبیل /ساعت تبلیغاتی /تجهیزات پزشکی /چاپ لیوان /خرید از آمازون /بهترین سریال های ایرانی /کاشت مو /قیمت ساک پارچه ای /دانلود نرم افزار /
4 نظرات
  1. امير ملکي می گوید

    سلام. آقای مجیدی عزیز دست مریزاد بابت تمام محتوایی که در طول سالیان طولانی (من از سال 80 خواننده نسبتا منظم یک پزشک هستم) تولید کردید. پایدار باشید. چیزی که من رو در تمام این سالها مشتری یک پزشک کرده، شاید اگر بخوام در یک عبارت خلاصه ش بکنم «دانستن با حال خوب» بوده.
    امروز وقتی توی فیدلی دو تا اسم «بوچ کسیدی و ساندنس کید» و «یک پزشک» به چشمم خورد بدون درنگ روی لینک کلیک کردم. ولی راستش انتظارم خیلی بیشتر از این متن بود. این متن به نظرم ساده انگارانه و کمی از سر بازکنی نوشته شده بود. چیزی که باعث شد کامنت برای شما بگذارم این بود که این متن مثل کارهای دیگه اخیرتون شده. یعنی به جای اینکه (اقا یا خانم) یک پزشک اطلاعات دانسته یا جستجو شده خودش رو با احساسش ترکیب بکنه و متنی رو بنویسه، من با یه متن ویکی پدیایی بدون احساس روبه رو میشم. ایده شما برای گرفتن تبلیغات و درآمدزایی از وبسایت رو کاملا میپسندم ولی حس میکنم این رفتار «برای درآمد» روی قلم شما هم تاثیر گذاشته و دیگه شاهد نویسنده هایی نیستیم که خودشون رو وارد بازی بکنن و نظرشون و احساس شون رو هم با ما به اشتراک بگذارند. وقتی اینجا درباره ناوارو یا خداحافظی پپ میخوندم یا وقتی درباره روش تحلیل داده ها در تبلیغات انتخاباتی امریکا چیزی نوشته میشد حس میکردم یه کسی مثل خودم ولی دانشمندتر باهام حرف میزنه ولی الان دارم ویکی پدیا میخونم.
    یک پزشک رفیق مجازی 19 ساله منه ولی این روزها رفیق من اولویتش «محتوایی برای لذت بردن» نیست

    1. علیرضا مجیدی می گوید

      سلام. ممنونم از لطف شما.
      1- تبلیغات که قصه کهنه‌ای داره و صرفا مخاطب ایرانی است که تصور می‌کنه چیز عجیب و غریبی است. وگرنه همه رسانه‌های چندرسانه‌ای و مکتوب و پادکست در فرنگستان تبلیغ، آن هم زیاد و بسیار دل آزارتر از حتی سایتهای ایرانی می‌گیرت و حتی اگر شما از ادبلاک استفاده کنین، محتوا نشان نمی‌دن.
      رسانه هم هزینه مستقیم داره و هم هزینه بابت اینکه شما از کارتون می‌زنین و وقت براش می‌گذارین.
      2- شوربختانه حجم عظیم مخاطب در این سالها متناسب با دگرگونی‌های اجتماعی و ساده‌انگاری شبکه‌های اجتماعی و مشکلات اقتصادی، تهی از احساس و سطحی‌نگر شدن. ایده‌آل اینه که من در روز یک پست بنویسم یا هفته‌ای 5 پست مشروح کارشده. اما چنین سیستمی سریعا باعث سقوط حتمی سایت می‌شه. رمز ماندگاری یک پزشک این بوده که تا حدی شرایط رو درک کرده. وگرنه ما وبلاگ با ایده ابتدایی خوب کم نداشتیم. الان حتی یکی از اونها هم نیست و سالهاست کاملا خاموش شدن.
      3- مخاطب عموما مطالب رو نمی‌خونه و تیترخوانی می‌کنه و ما مجبور شدیم که به پستها عموما 500 کلمه‌ای قناعت کنیم. با دوستان بحث بود که این روزها دیگر چه کسی گریگوری پک، ادری هپبورن، پل نیومن، آوا گاردنر، همفرت بوگارت، ویوین لی و کلارک گیبل یا اورسون ولز رو می‌شناسه. کما اینکه مطالب مشروح سینمایی هم من و هم خواهرم زیاد نوشتیم، عموما هیچ کس نخوند و نخواست بازخوردی بده.
      مخاطب باید شور ایجاد کنه که نمی‌کنه و تولیدکننده محتوا را دچار سردرگمی می‌کنه. متاسفانه مخاطب دیگر با لذت خوندن مطلب هزار کلمه‌ای که مقدمه و موخره و شرحی داره آشنا نیست و لذتی که پیدا کرده سوایپ سریع و لایک هست.
      با دوستان فعال رسانه‌ای هم که صحبت می‌کنم می‌بینم عموما مشغول تولید ماشینی مطلب و سئو هستن و راهنمایی می‌کنن که تو دقیقا همین کارو بکن و دست بردار از کارهای دیگه ات. باز هم یک پزشک مونده که ذره ای به احساس و هدف اهمیت می‌ده وگرنه تولید ماشینی مطلب الان روند اصلی و غالب فضای وب فارسی است.
      باقی همه تعارف و پیشنهادات غیرعملی هست. پس متناسب با این وضعیت مجبوریم شعله را خاموش نکنیم و خودمون رو تطبیق بدیم وگرنه از دست کم ده سالی بود که رسانه بهتر بود تعطیل می‌شد.

      1. امير ملکي می گوید

        سلام. ممنونم که مثل همیشه وقت میزارید و کامنت میخونید و با حوصله جواب میدید. قبل از هر چیز آرزو میکنم پایدار باشید.
        درباره آیتم 1 کاملا درباره تبلیغات موافقم و هیچ اشکالی در تبلیغ گرفتن این سایت نمیبینم (البته در جایگاه مخاطب!). نمیدونم در معادله هزینه فایده اداره اینجا در مقابل پرداختن به شغلی دیگر مثل طبابت، کدومش دست بالا رو داره ولی به شخصه اینجا رو خیلی دوست تر دارم.
        درباره آیتم 2. آره. من شاید قضاوت کننده خوبی نباشم ولی خیلی خوب یادمه که زمانی وبلاگ داشتن یه جورایی مقدس شمرده میشد و آدمهابرای وبلاگ (از قالب تا محتواش) وقت میزاشتن و من به عنوان مخاطب گزینه های بسیار جذابی برای دنبال کردن داشتم. شوربختانه/ خوشبختانه الان فقط شمایید که برهمون مدار باقی موندید.
        آیتم 3. این پستهای 500 کلمه ای، نتیجه مطالعه خودتون هست؟ جالبه و دردناک و تأیید کننده مطلب آیتم بالایی. خودم رو بابت بازخورد ندادن به پستهای جذابی مثل مرد سوم یا زندگی دیگران مقصر میدونم و سرزش میکنم.اون قطعه انتهایی مرد سوم رو اقلا 5 بار در همون روز دیدم. درباره کلیت مخاطبین درست میگید ولی من هنوز تصویر اون مردی که با کلاه کابوی سوار بمب اتمی میشد رو یادمه و برام جذابه، هنوز حس سرخوردگی بابت بیدار موندن و نفهمیدن فیلم رزمناو پوتمکین رو یادمه. و هنوز انتظار کشیدن و بلند شدن آدمهای طبقه بالای دادگاه تام رابینسون به احترام اتیکوس فینچ یکی از باشکوه ترین صحنه هایی هست که دیده م. امروز اتفاقا خودکشی فرمانده ارتش توی با گرگ ها می رقصد اومده بود توی ذهنم وقتی بالاخره یه نفر پیدا میشه که بخواد بره به اون پاسگاه وسط قلمرو سرخپوستها. بهتون اطمینان میدم اقلا یه نفر هست که با دقت تمام مطالبی که درباره گریگوری پک یا پل نیومن یا … بنویسید رو میخونه و قطعا لذت میبره و برای کم شدن عذاب وجدانش حتما قول میده که هم معرفیشون کنه و هم کامنت بزاره 🙂 (و اضافه کنم از جاکنده شدنم رو وقتی تدی شرینگام گل تساوی رو به بایرن زد، البته از عصبانیت!)
        آیتم4. تعطیل نکنید. ادامه بدید.خیلی هم تطبیق ندید!

        1. علیرضا مجیدی می گوید

          ممنونم

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.