کتابی دستوپیایی که نمیدانم چرا متوجهش نشده بودم: کالوکائین

معمولا وسواس خاصی دارم و تازههای نشر را در بخش علمی تخیلی همیشه زیر نظر دارم. این وسط، ژانر ترکیبی علمی تخیلی و ادبیات دیستوپیایی را خیلی دوست دارم.
یکی از کتابهایی که نمیدانم چرا از زیر دستم در رفته بود و دیشب تازه با خواندن پست اینستاگرام دوستی متوجهش شدم، کتاب کالوکائین نام دارد. این کتاب توسط نشر مرکز با ترجمه سعید مقدم و نیز نشر پنگوئن با ترجمه سعید مسیحا منتشر شده است. کتاب حدود ۲۲۴ صفحه دارد.
کتاب کالوکائین، کتاب تازهای نیست و در سال ۱۹۴۰ نوشته شده، منتها مثل بسیاری از آثار دیستوپیایی، گویی که همین امروز به استعاره نوشته شده و جلوههای آن را در دنیای کنونی خود هم میتوانیم ببینیم.
این کتاب آنقدر خوب بوده که در سال ۲۰۱۶ برنده جایزه هوگوی «گذشتهنگر» شده. این بخش از جایزه هوگو، آثاری را که قبل از شروع کار جایزه معتبر هوگو، نوشته شده بودند، را بررسی میکند.
کارین بویه، یک نویسنده سوئدی بود. او یک سال بعد از نوشتن این کتاب در آوریل سال ۱۹۴۱ در ۴۰ سالگی درگذشت.
در کتاب کالوکائین او داستان یک کاراکتر اصلی به نام لئو کال را روایت میکند که یک دانشمند شیمیدان است. او همراه همسرش در شهری که یک دولت فرضی توتالیتر برای پژوهش بنا کرده، زندگی میکند و در ابتدا یک دانشمند وفادار به رژیم است.
تا اینکه او دارویی به نام کالوکائین کشف می کند که باعث میشود اشخاص بعد از مصرف آن هر اندیشه و نیت درونی را آشکار کنند و این حتی اطلاعات بخش ناهشیار مغزشان هم میشود.
«بدین ترتیب دولت میتواند افکار مردم را کنترل کند تا اگر کسی، حتی به اندازه عبور فکر از ذهن، مرتکب جرمی شده، و به ارکان قدرت شک کرده است، در همان مرحله تردیدِ درونیِ مجرمانه مجازاتش کند: آرزوی قلبی هر سیستم تمامیتخواه! »
در رمان «کالوکائین» از خلال روایت راوی با سیستم پلیسی مخوفی مواجه میشویم که گویی در سراسر رمان جاری است. سیستمی که اضطراب و کابوس و ترس را رقم میزند. «کالوکائین» رمانی است با فضایی غریب و مرموز و خوفانگیز و با طنزی سیاه و از این رهگذر و در قالب این تخیل، چالش فردیت در یک حاکمیت تمامیتگرا، معنای زندگی و قدرت عشق به صورت داستانی توسط کارین بویه، نوشته شده.
مثل رمان دنیای قشنگ نوی آلدوس هاکسلی، ما باز هم با یک دستوپیایی مبتنی بر مواد روبرو هستیم.
در سال ۱۹۸۱ اقتباسی به صورت یک سریال تلویزیونی از این اثر صورت گرفته است.
رمان «کالوکائین» بنا بر آنچه در مقدمه ترجمه فارسی این رمان آمده است، ماحصل «اقامت کارین در برلین و مشاهده شیوه فاشیستها که به سوی کسب قدرت میخزیدند و نیز سفرش به شوروی در اواخر دههی ۱۹۲۰» است.
این روزها که شاهد محبوب شدن فیلمهای بیمحتوایی مثل زن شگفتانگیز ۱۹۸۴ هستم، از خودم میپرسم که چرا شاهد اقتباسهایی خوبی از آثار مهجور و پرمغز نیستیم؟ با کمی تغییر پوسته همین آثار میشود، فیلمهای هیجانانگیزی درست کرد، اما دریغ!
به عکس اول این پست و چشمان باهوش کارین بویه در کنار ماشین تحریرش نگاه میکنم و از خودم میپرسم که آیا او میتوانست پشبینی کند که ۸۰ سال بعد، دنیای کالوکائین عملا ایجاد میشود؟!
کالوکائین دنیای ما چیست؟!
مسلما اینترنت …
خوب دقت کنید. به خاطر حضور همگان در اینترنت و شبکههای اجتماعی، خواه ناخواه ما در طول سالیان همه علایق و سوگیریهای خود را عیان کردهایم. دولتها و همچنین شرکتهای بزرگ میتوانند به راحتی روی این کلاندادهها کار کنند. دادهکاوی به آنها امکان تعیین رهبردهای کلان برای شکل دادن به جامعه را میدهد، حال چه در بخش تبلیغات و فروش و چه در بخش سیاست.
داستان نظارت بر شهروندان و امن نبودن اطلاعات هم که داستان کهنهای است. عملا هم هیچ کدام از ما بدون کالوکائین مدرن نمیتوانیم زندگی کنیم!
در مورد این فیلم زن شگفت انگیز و بسیاری آثار ابر قهرمانی دیگر (با کمال احترام به دوست داران این ژانر) با شما موافقم. غیر از بتمن با هیچکدام نمیتونم ارتباط برقرار کنم. بله اینترنت و شرکتهای غولی چون فیسبوک، گوگل و الباقی دیگه دارند یه جورایی ترسناک میشند.
هر چقدر فیلم های دنیای مارول یک منطق نسبی و انسجام دارن فیلم های دنیای دی سی کلا پرت و پلا و گسسته هستند.
الان فقط منتظرم سریال foundation بیاد.
سریال the man in the high castle رو برای کسانی که ندیدنش توصیه میکنم چون خودم تا یک ماه پیش متوجه بودنش نشده بودم.
با یک سرچ خیلی ساده متوجه شدم که برنده جایزه رتروی هوگو در سال ۲۰۱۶ نشده؛ نامزد شده ولی برنده نشده.