روند خطرناک اینترنت: بعد از به حاشیه رانده شدن هایپرلینک و مرگ ناقص وب، حالا نوشتار هم به حاشیه رفته
اینترنت و وب زمانی با نوشتارهای متنی و صفحات پر از لینک به هم، مانند یک تار عنکبوت عظیم و بیانتها برای ما معنی داشتند.
اما بعد مدتی ایراپلیکیشنهایی و پیامرسانها آمدند که اصلا طوری طراحی شدهاند که تا حد امکان کاربر از آنها بیرون نرود و ساعتها درگیر اسکرول باشد.
اما حالا مدتی است که روند دیگری را مشاهده میکنم، روندی که عاقبت منجر به مرگ متن و واژه خواهد شد!
اینستاگرام را نگاه کنید، زمانی کپشنها یک مقداری در اینستاگرام معنی داشتند، اما وقتی امکان لایو آمد و گذاشتن ویدئو برای همه آسانتر شد، کپشن هم اهمیت بسیار کمتر پیدا کرد.
از سوی دیگر به روند محبوب شدن تمامعیار اسمایلیها و استیکرها و ایموجیها نگاه کنید. اینها آمده بودند که ما را از تکراری بودن واکنشهای متنی برهانند و پاسخهای ما را بامزهتر کنند و لبخندی بر لب ما بنشانند.
اما مدتی است که مردم عاجز از نوشتن متنهای انسانی یا بیحوصله و پریشان، با همین استیکر است که فقط با هم ارتباط برقرار میکنند.
چیزی از دوست خود میپرسی و مطلبی برایش فوروارد میکنی. خیلی دوست داری که او دستکم در دو کلمه بگوید: چقدر بامزه! یا بنویسد چطور شد که این مطلب به ذهنت رسید ولی میبینی که مدتهاست که او صرفا با استیکر به تو پاسخ میدهد.
حالا ما با زحمت سعی کردیم که دنیای اینستاگرام را تحمل کنیم، اما دیگر نمیدانستیم زمانهای میرسد که همان اینستاگرام هم برایمان در حکم وبلاگهای دنیای قدیم میشود.
یعنی شبکههای اجتماعی و شیوه ارتباطی خواهد آمد که به مراتب نازلتر از اینستاگرام خواهد بود.
من دارم به تیک تاک فکر میکنم، با انبوه ویدئوهای کوتاه بیمعنی به ظاهر بامزهاش که معماری این یکی اصلا عمدا طوری صورت گرفته که هرگونه متن، حتی در حد کپشن اینستاگرامی را هم بیمعنی کند.
اما این روند محدود کردن و تشویق مردم به ارتباط با هم به وسیله استیکر و صوت و کلا هر چیز غیرمتنی همچنان ادامه دارد.
تا جایی که از توییتر هم به گوش میرسد که در پی راهاندازی ویژگیای به نام Spaces است.
Spaces چیست؟
یک سری گروه با اعضای محدود است که به آنها امکان داده میشه با پیام صوتی و ایموجی با هم ارتباط برقرار کنند. گرچه میشود توییت هم به این فضاهای فوروارد کرد و حتی نسخه ابتدایی تبدیل صوت به متن هم احتمالا در آنها فعال خواهد بود، اما همین Spaces نشاندهنده ادامه روند به زوال رفتن ارتباطهای متنی و حتی مرگ متن است.
به عبارتی وب آینده ممکن است وبی کممتن و در عوض پر از صوت و ویدئو و ریاکشنهای دستدوم از نوع استیکر و ایموجی باشد.
چنین روندی به گمان من به سود بشریت نیست. یکی از قابلیتهای ما انسانها نوشتار و توانایی انتزاع است، وقتی این دو کاهش پیدا کنند و به چیزهایی مانند علایم بیمعنی و ویدئوهای عینی تبدیل شوند، عمق تعامل و اندیشه ما کاهش مییابد. در ترکیب با کاهش اهمیت هاییرلینکها، آمیزه عجیبی ایجاد خواهد شد.
من هنوز دنبال فید سایتها هستم و از طریق سرویسهای فیدخوان سایتهای زیادی رو دنبال میکنم. اصلا نمیتونم درک کنم وقتی یکی میخواد یه مطلب مهم مثلا در توییتر به اشتراک بذاره چرا باید از رشته توییت استفاده کنه، خوب اگه حرفی برای گفتن هست باید جای تخصصی خودش مثل یه وبلاگ، سایت یا جایی مشابه نوشته بشه.
من هم مانند شما کماکان با فید مطالب رو دنبال میکنم. به نظر دیگه وبلاگ نویسی خیلی مشتری نداره. فضاهایی مانند توییتر و اینستاگرام که غیررسمی و خودمانیترند، مشتریهای بیشتری پیدا کردهاند. البته بازهم برای استناد وبلاگها معتبرترند.
قرار بود شکلها و علائم و پیکتوگرامها به فهم مفاهیم و سرعت دهی به درک کمک کنند ولی متاسفانه دنیای دیجیتال ما را میکشد آنجا که خاطرخواه اوست.
من در تمام گروههای اجتماعی که عضو هستم، درخواست میکنم که اعضا فقط با یک لمس ساده چند کلمهای را تایپ کنند تا متن روح داشته باشد. اما دریغ. به نظرم باید کماکان بر نوشتن و نوشتن تاکید کرد.
کاربر آینده تفکر عمیق نخواهد داشت. او باید فقط دنباله رو روندهایی باشه که براش تدارک دیده اند
متاسفانه اینترنت و هوش مصنوعی روز به روز بیشتر شبیه سری فیلمهای ماتریکس و ترمیناتور میشه.
اقای مجیدی، فیلم مناسبِ شب یلدا که مناسب تماشای خانوادگی باشه و یه چند سی سی امید و حال خوش هم به روحمون تزریق کنه چی پیشنهاد میدید؟
این چیزها هر چیزی که هستند ترافیک بیشتری مصرف میکنند نسبت به متن و این برای اوپراتورها سودمندتره :))