انجمنهای سری اسرارآمیزی که شاید تا به حال کمتر از آنها شنیده باشید

انجمنهای سری محصول حرص وزیاده خواهی بشر هستند. شک نکنید. هر جایی که اسم انجمن مخفی یاسری به گوشتان خورد، بدانید که یک چیزی غلط است؛ یا سیستم حکومت واوضاع جامعه چنان ناجور است که هر کس بخواهد کاری بکندرو به مخفی کاری میآورد، یا آن کسانی که انجمن مخفی زدهاند چیزی بیشتر از حقشان میخواهند. قدیمیترین نمونهای که از این انجمنهای مخفی در تاریخ خودمان سراغ داریم، انجمنی است که هفت شاهزاده هخامنشی و مادی علیه سومین پادشاه هخامنشی، گئومات یا بردیا تشکیل دادند و موجبات سقوط او را از قدرت فراهم آوردند. انجمنهای مخفی بنابه خاصیتشان معمولا نباید سند و مدرکی از خود به جا بگذارند. بنابراین، کارمحقق و مورخ برای بررسی دقیق درباره ماهیت اقدامات آنها بسیار دشوار است و در عوض راه ذهنهای خلاق برای قصهسازی در مورد آنها بسیار هموار. مثلا در مورد همان انجمن تاریخی هفت شاهزاده هنوز هم نمیدانیم باید گفته چه کسی را باور کنیم؛ گفته فرد منتخب این انجمن در کودتا علیه بردیا (داریوش بزرگ) را که در کتیبه خود او را دروغین و موبدی به نام گئومات میخواند که حکومت را با نیرنگ تصاحب کرده بود، با نظر محققان جدید(نظیر آلبرت اومستد) که میگویند بردیا واقعا برادر کوچکتر کمبوجیه بوده؛ اما داریوش و گروه هوادارانش برای به قدرت رسیدن این قصه را از خودشان ساخته اند؟ تحقیق درباره رازهای انجمنهای مخفی، خیلی وقتها عملا ممکن نیست.
برادران باصفای مخفی
همان طور که گفتیم یکی از دلایل شکلگیری انجمنهای مخفی، وجود محیطهای استبدادی مختلف در طول تاریخ است؛ حکومتهایی که هر گونه فکر مخالف را به شدت سرکوب میکردند و بنابراین، افرادی کهایدههای مختلف یا متفاوت داشتهاند راهی جز پنهان کاری و پنهان روشی نداشتهاند. یک نمونه بارز، انجمن مخفی گروهی از فلاسفه اسلامی است که در قرن چهارم هجری، با عنوان «اخوان الصفا و لان الوفا» تشکیل شده بود. معمولا قرن چهارم را جزء دوره طلایی تمدن اسلامی به حساب میآورند؛ عصری که خلافت عباسی هنوز در اوج بود و بغداد، شهر هزار و یک شب. با این حال کافی است به یاد بیاوریم که در همین بغداد باشکوه است که منصور حلاج را (در ۳۰۹ قمری) به دار میزنند و سنت برخورد با فلاسفه یا صاحبان اندیشههای تو تا زمان سوزندان عین القضات همدانی (در ۵۲۵ قمری) هم با جدیت ادامه دارد. به علاوه که اوضاع سیاسی سرزمینهای اسلامی هم چندان آرام نیست. در همین عصر، شاهد صعود و سقوط دولتهای سامانی، صفاری، زیاری، بویه و غزنوی هستیم. این دولتهاگاه تا آنجا قدرت پیدا میکنند که بغداد را هم تصرف کنند و خلیفه را به شکل آلت دست خود در بیاورند و گاهی هم به تحریک بغداد مشغول جنگهای بزرگ با همدیگر میشوند. در این میان باید به یک گروه دانشمند با عقاید فکری فلسفی و عرفانی خاص که میگویند اهورامزدا همان خدای واحد است یا بنیاد نظم جهان بر نوعی موسیقی است و با تلفیق بین فلسفه و مذهب میشود به آرمان شهر موعود رسید، حق داد که اسم خودشان را پنهان کنند. البته محققان اسم پنج نفر از اعضای این گروه را پیدا کردهاند و از روی آثار گروهی دیگر از دانشمندان هم حدس زدهاند که با این گروه نزدیکی فکری و احتمالا فیزیکی داشتهاند؛ اما آن ۵۴ رسالهای که از این گروه به دست ما رسیده، همگی به نام نوشتههای «اخوان الصفا» (برادران اهل صفا و صمیمیت) است.
انجمن سری، بیخ گوش ناصرالدین شاه
یک نمونه دیگر از شکلگیری انجمنهای مخفی بر اثر استبداد را در دوره مشروطه میبینیم. بعد از اینکه امیر کبیر دارالفنون را تاسیس کرد و گروهی را برای فراگیری دانشهای روز به اروپا فرستاد، ناصرالدین شاه که از دیدن نتایج افکار اجتماعی جدید چندان دل خوشی نداشت، با کنترل سفت و سخت تمام روشهای اطلاع رسانی نظیر چاپخانهها سعی کرد مانع از انتشار افکار آزادیخواهانه شود. این محیط در کنار وجود افرادی که با اوضاع روز دنیا آشنایی داشتند و از عقب ماندگی ایران رنج میبردند باعث تشکیل تعداد زیادی از انجمنهای مخفی با افکار اصلاح طلبانه شد. مرحوم اسماعیل رائین در کتاب «انجمنهای سری در انقلاب مشروطیت» ۱۹ نمونه از این انجمنها را معرفی کرده است. برای دانستن میزان شدت بسته بودن محیط سیاسی و اجتماعی آن دوره کافی است بدانیم یکی از این انجمنها متعلق به درویش علی خان ظهیرالدوله (همان که خانقاهش حالا گورستانی معروف در شمال تهران است) بود با نام «انجمن اخوت» ظهیرالدوله همسر دختر ناصرالدین شاه، فروغ الدوله بود، سمت وزارت تشریفات را به عهده داشت و والی حکومتهای مختلفی نظیر گیلان و همدان بود. اما او هم که جزء پیشروان مشروطه خواهی در ایران بود و مثلا در همدان، سه سالی قبل از تشکیل مجلس شورا، یک مجلس محلی به راه انداخته بود، باید انجمنش را به صورت مخفیانه اداره میکرد و چون بعد از استقرار مشروطه، این راز مخفی عیان شد، در جریان گلوله باران مجلس در عهد محمدعلی شاه، دفتر این انجمن هم که خانه ظهیرالدوله و عمه شاه بود (در خیابان فردوسی امروزی، جایی که حالا کوچه برلن است) توسط قزاقهای روسی به توپ بسته و ویران شد.
ماسونهای ناصرالدین
در میان آن انجمنهای زمان مشروطه، یکی هم بود با عنوان «فراموشخانه» که اصلا هم مخفی نبود و ریاست افتخاریاش به خود ناصرالدین شاه پیشنهاد شده بود. ایده فراموشخانه رامیرزا ملکم خان ناظم الدوله در دورهای که سفیر ایران در لندن بود از روی تشکیلات فراماسونرها اقتباس کرده بود. درباره تاریخچه، ماهیت، اهداف، تشکیلات و میزان تاثیر فراماسونرها در وقایع مختلف، اتفاق نظر چندانی وجود ندارد. بیشتر از ۴ هزار کتاب درباره فراماسونری نوشته شده در میان منابع فارسی، شاید جلد چهارم کتاب «زرسالاران یهودی و پارسی» عبدالله شهبازی را بتوان بهترین و کاملترین خواند و در عین حال هنوز به همه سوالها در باره این گروه جواب داده نشده است. با این حال، در قدیمیترین منبع تاریخ نگاری در این باره، یعنی «قانون اساسی فراماسونری» نوشته جیمز اندرسون انگلیسی (تالیف در ۱۷۲۳ میلادی) این طور آمده است که تاسیس این سازمان مخفی هم نتیجه نوعی دیگر از حرص و طمع بوده: معماران (ماسونهای) انگلیس نمیخواستهاند اسرار حرفهایشان را به افراد بیرون از خانوادههای خودشان انتقال بدهند. پس انجمنی تاسیس کردند که باید تمام مذاکراتش مخفی میماند و فقط هم اعضای خاصی حق ورود به آن را داشتند. این طوری تشکیلاتی سری به وجود آمد که بعدها به یکی از مرموزترین سازمانهای تاریخ تبدیل شد.
شوالیههای معبد و بانکداری ن
ظیر اتفاقی که برای سازمان فراماسونری افتاد (یعنی تغییر ماهیت از ایده اولیه تشکیل)، داستانی است که برای یک فرقه مخفی دیگر هم واقع شد. در عصر جنگهای صلیبی، گروهی از شوالیهها با همدیگر هم قسم شدند تا از مسجدالاقصای ما که به عقیده آنها معبد سلیمان است دفاع کنند، آن را از دست مسلمانها در بیاورند و از زائران ارض مقدس محافظت کنند. «شوالیههای معبد» (با اسم کامل «سربازان مسکین و یاور مسیح و معبد سلیمان» در سال ۱۱۲۹ میلادی توسط کلیسای کاتولیک و به فرمان پاپ رسما کارشان را شروع کردند. آنها چندین بار با فرمانده اسطورهای مسلمان، صلاح الدین ایوبی جنگیدند. در یکی از این نبردها (نبرد حطین، جولای ۱۱۸۷) ۳۰۰ نفر از این شوالیهها کشته و فقط سه نفرشان زنده ماندند. این سه نفر دوباره گروه را شکل دادند و این گروه تا یک قرن بعد در سرزمینهای اسلامی حضور داشت و اعضای آن گاهی حتی به عنوان سفیر بین امرای مختلف مسلمان عمل میکردند. پس از یک قرن، گروهی از شوالیههای معبد به اروپا برگشتند و با ثروتی که از سرزمینهای افسانهای شرق آورده بودند و چیزهایی که از مسلمین یاد گرفته بودند، نوعی سیستم بانکداری به راه انداختند. ثروت و قدرت این گروه آن قدر زیاد شد که پاپ کلمنت پنجم و فیلیپ چهارم، پادشاه فرانسه ناگزیر از برخورد با آنها شدند. دستگاه تفتیش عقاید آنها را به بهانه بدعت گذاری در سلسله دادگاههایی در فاصله سالهای ۱۳۰۷ تا ۱۳۱۴ میلادی محاکمه کردند و به قتل رساندند. با این حال، کسانی دوباره و این بار به صورت مخفی این گروه را احیا کردند. بعضیها نظیر دن براون خالق رمان راز داوینچی» معتقدند این گروه هنوز هم فعال است.
یک جام و ۲۰۰ سال جنگ
یک ایده دیگر رمان «راز داوینچی»، افسانه جست وجوی جام مقدس است؛ جامی که میگویند خواص مختلفی دارد و دارنده آن را به قدرت یا ثروت با ویژگیهای دیگری خواهد رساند. این جام (که مشابه جام جمشید در ادبیات خود ماست) در بین مسیحیها به جامی گفته میشود که عیسی پیامبر در شام آخر از آن نوشید. ظاهرا ایده این جست وجو هم از همان دوره جنگهای صلیبی تقویت شده است و برخی مورخان تاریخهای انجمنهای مخفی، حتی عقیده دارند که واتیکان جنگهای صلیبی را برای پیدا کردن همین جام به راه انداخت. اینکه جام مقدس در کجا پنهان شده است، جواب دقیق و مشخصی ندارد. (حتی درباره ماهیت خود جام هم نظرات بسیار متنوعی هست. مثلا دن براون در رمانش میگوید منظور از جام نه یک شی، بلکه یک فرد است. مثلا برخیها افسانه جام مقدس را به داستان آرتورشاه وصل میکنند و میگویند جوزف اهل آرماته که با جام مقدس خون پهلوی مسیح را جمع کرده بود، برای فرار از دست جست وجوگران جام به شبه جزیره آمد و این جام بعدها به دست آرتور نوجوان افتاد و موفقیتهای انسانهای او به خاطر داشتن همین جام بوده. بنابراین، رد برخی گروههای مخفی را که در طول تاریخ برای جست وجوی این جام شکل گرفتهاند در انگلیس هم میبینیم
کجام مقدس کجاست؟
کتیبهای نه چندان مهم در تاریخ مسیحیت هست که بر بنایی ۲۵۰ ساله در یکی از پارکهای استفوردشفر انگلیس نقش شده. یک تئوری این است که نوشتههای رمزی این کتیبه درباره محل اختفای جام مقدس است. این کتیبه که حدود سال ۱۷۴۸ میلادی نوشته شده تصویری از یکی از تابلوهای نیکلاس پون رانشان میدهد که زیر آن تعدادی از حروف الفبا حک شده است. میگویند این حروف که در سه قرن گذشته ذهن برخی از بزرگترین متفکران انگلیس از جمله چارلز داروین را به خود مشغول داشته و حتی داروین هم عضویک فرقه مخفی جست وجوگر جام بوده است. به جز جام مقدس بعضیها معتقدند نیزهای که طبق عقاید مسیحیان در روز تصلیب با آن پهلوی پیامبرشان را شکافتند هم قدرتی ماورائی داشته که توانسته چنان جنایتی را مرتکب بشود. جست و جوی «نیزه سرنوشت» هم از تمهای مربوط به تاریخ انجمنهای مخفی است. حتی بعضی از مورخان میگویند که آدولف هیتلر، پیشوای نازی هم گروههایی را برای جست وجوی این اشیامقدس تاسیس کرده بود. عجیبتر اینکه حامد الگار در کتاب دین و دولت در ایران، نقش علما در دوره قاجار» تعریف میکند که در عصر مشروطه و بین برخی انجمنهای مخفی آن زمان این فکر رایج بود که نیزهای را که با آن حضرت امام حسین (ع) را به شهادت رساندهاند به دست بیاورند. شاید مقایسه بین موضوعات مورد علاقه انجمن مخفی «خوان الصفا» و این انجمنها بهتر از هر چیزی نشان دهنده تفاوت دو دوره تاریخ آن سرزمین باشد.
انجمنهای سری اسرارآمیزی که شاید تا به حال کمتر از آنها شنیده باشید
پنهان پیشگان
در دنیای نظریات توطئه، به هر سو که بنگریم، رد پای گروه اسرار آمیزی را میبینیم که عملیات مخوفی را پایه گذاری میکنند. در نظر متخصصان این نظریات، بعضی از این انجمنها ریشه تمامی شرارتها در جهان را زیر سردارند. انجمنها و جمعیتهای سری، هر یک به نوبه خود فعالیتهای مختلفی میکنند. هر کدام از این جمعیتها به دلایلی از افشای آنچه در بین اعضای خود میگذرد، خودداری میکنند. این رفتارها همیشه باعث ایجاد شبهات فراوان در ماهیت وجودی و اهداف این گروهها شده است. بعضی از این گروهها در طول تاریخ به مرور زمان از میان رفتهاند و برخی هم هنوز در حال فعالیت هستند. در حالت کلی میتوان این انجمنها را به سه دسته فلسفیا عرفانی، قدرت طلب و تروریستی تقسیمبندی کرد. البته این طبقهبندی کامل نبوده و انجمنهای بسیاری وجود دارند که میتوانند در دو یا هر سه این طبقه بندیها قرار گیرند. در همه کشورها و در تمام طول تاریخ همیشه قدرت طلبی انگیزه بسیاری از کسانی بوده که قصد تسلط بر دیگران را داشتهاند. در این میان زدوبندهای میان افراد یاجناحهای سیاسی مختلف به شکلهای مختلف باعث پیشرفت افراد یا گروههای مختلف شده است. این افراد در بسیاری موارد برای رسیدن به قدرت یا ثروت، دست به دسیسههاییزده که نیاز به همکاری گروهی داشتهاند. به این ترتیب انجمنهای سری قدرت طلب کم کم شکل گرفتند. برخی از این انجمنها تا به امروز ساختار خود را حفظ کرده و به عقیده متخصصان نظریه توطئه، قدرت و نفوذ بسیار زیادی در جهان پیدا کردهاند. در این شماره با تعدادی از مخوفترین جمعیتهای سری تاریخ در ایران و جهان آشنا خواهید شد.
انجمن جمجمه و استخوان
این انجمن سری یکی از باشگاههای برادری در دانشگاه پیل (Yale) در ایالات متحده هستند که جلساتی را درون ساختمان بیپنجره و مرموزی در محوطه این دانشگاه تشکیل میدهند. نام این گروه برگرفته از نشان آن، یعنی یک جمجمه و دو استخوان است که به صورت ضربدری زیر آن قرار گرفته و عدد ۳۲۲ در زیر آن. عدد ۳۲۲ سال مرگ دموستنس، دولتمرد و سخنران برجسته آتنی است او در سال ۳۲۲ پیش از میلاد از دنیا رفت). این نکته را در تاریخ مکاتبات و مدارک این انجمن نیز میتوان یافت که با حروف “AD”مخفف “AnnoDemostheni” به معنی سال دموستنی» نگاشته میشوند. برای مثال سال ۲۰۰۰ میلادی برای انجمن جمجمه و استخوان ۲۳۲۲ بوده است. این انجمن از سال ۱۸۷۹ هر سال در فصل بهار اعضای جدید را از میان دانشجویان دانشگاه ییل میپذیرد.
اعضای این انجمن اکثرا از میان سفید پوستان پروتستانی انتخاب میشوند که با اعضای قدیمی رابطه خویشاوندی داشته یا در دانشگاه از خود لیاقت خاصی در رشتههای ورزشی یا علمی نشان داده باشند. از میان سیاه پوستان، کاتولیکها و یهودیان کمتر کسی توانسته وارد جمجمه و استخوان شود. در سال ۱۹۷۱ نخستین تلاشها برای پذیرفتن اعضای زن صورت گرفت اما با مخالفت اعضای قدیمیتر مواجه شد. اما در نهایت در سال ۱۹۹۲، برای نخستین بار ۷ نفر از دانشجویان زن دانشگاه پیل وارد این انجمن شدند. بسیاری از وکلا، سیاستمداران و غولهای اقتصادی در کشورهای غربی که در این دانشگاه تحصیل کردهاند، از اعضای این جمعیت هستند. از جمله اعضای مشهور این انجمن میتوان به چند رئیس جمهور ایالات متحده مانند جرج هربرت واکر بوش، جرج دبلیو بوش و ویلیام هاوارد تفت که عضو دیوان عالی کشور نیز بود، اشاره کرد. دیگر اعضای دیوان عالی که عضو این انجمن بودند، عبارتند از: «موریسون آرویت» و «پاتر استوارت». «جیمز جیزز انگلتون» مشهور به مادر سازمان سیا، هنری استیمسون» وزیر جنگ، «رابرت ای لاوت» وزیر دفاع و کسی که جنگ کره را هدایت میکرد، «هنری لوس» بنیانگذار مجلات «Fortune Life Time و «Sports Illustrated»،جان کری» وزیر امور خارجه و سناتور پیشین ایالات متحده، «استفن ای شوارزمن» بنیانگذار گروه بلک استون و همین طور «آستان گولزبی» رئیس مشاوران اقتصادی باراک اوباما از اعضای مشهور قدرتمند و تاثیر گذار این انجمن بوده یا هستند.
روزی کروشنها
نظام برادری روزی کروشن، انجمنی فلسفی عرفانی است که برای نخستین بار در قرن هفدهم و در شهر پاریس اعلام موجودیت کرد و بعدها به قدرت نسبتا زیادی در اروپا دست یافت؛ اما ریشههای حقیقی آن بسیار قدیمیتر بوده و به مکاتب سری مصر باستان، کیمیاگری و تعالیم مغان پارسی میرسد. بنیانگذار این نظام، فردی به نام کریستین روزن کرویت بود که از آلمان راهی شرق شد. در این مسیر، همسفر او در دمشق از دنیا رفت. بعد از مرگ او کریستین به جرگه حکمای دمشق پیوست، در حلقههای درونی تعالیم آنان پذیرفته و به حکمت آموزی مشغول شد. پس از بازگشت به آلمان، کریستین روزنکرویتس آنچه را آموخته بود با کمک چند نفر از همفکرانش در سه مقاله به نامهای «قامافراترنیتاتیس (Fama Fraternittis)، کنفسیو فراترنیتاتیس» (ConfessioFraternitatis) و نکاح کیمیاوی کریستین روزنکرویتس (The Chemical Wedding ofChristian Rosenkreutz)» به رشته تحریر درآورد و با آنها نظام برادری رز کراس یا روزی کروشن را با نشان صلیب و گل سرخ بنیان گذاشت. اما این نظام برادری از گذشت زمان در امان نبود و در طول تاریخ به شاخهها و دستههای مختلفی تقسیم شد که برخی از آنها تا به امروز باقی مانده و برخی نیز از میان رفتهاند. گروههایی که امروزه با نام روزی کروشن فعالیت میکنند بیشتر در ایالات متحده و اروپا متمرکز هستند. بزرگترین گروه روزی کروشن امروزی، با نام «آمورک (AMORC)» که مخفف «نظام باستانی و عرفانی روزای کروچس (Ancient andMysticalOrderRosi Crucis) است، هنوز مشغول فعالیت است. دفتر مرکزی این سازمان در س ن دیه گو کالیفرنیا قرار دارد. از میان مشاهیر بسیاری که در طول تاریخ به مطالعه آموزشهای این انجمن پرداختند، میتوان به گاگلیوسترو، آیزاک نیوتن، بنجامین فرانکلین، گاتفرید ویلهلم وون لایبنیتز، مایکل فارادی، نیکولاس روریک و از همه مهمتر فرانسیس بیکن اشاره کرد. گفته میشود بسیاری از انجمنهای سری و رازآلود از تعالیم این جمعیت سری استفاده با اقتباس کردهاند. همچنین تاثیر این انجمن در ترغیب کریستف کلمب به سفر به آمریکا انکار نکردنی است.
باشگاه رم
این باشگاه که آن را بیشتر یک اندیشکده بین المللی میدانند تا یک جمعیت سری مجموعه متنوعی از مسائل کلان سیاسی جامعه بشری را در دستور کار خود قرار داده است. این اندیشکده در آوریل سال ۱۹۶۸ توسط کارخانه داری ایتالیایی به نام آرلیو پچی (Aurelio Peccei) و دانشمندی اسکاتلندی به نام الکساندر کینگ (Alexander King) تاسیس شده و در سال ۱۹۷۲ پس از چاپ گزارش معروف خود به نام «مرزهای رشد» به شهرت جهانی رسید. این انجمن هم با اینکه ظاهرا فعالیتهای محیط زیستی انجام میدهد، هدف متخصصان نظریات توطئه قرار گرفته است.
کیمیاگران
کیمیاگران همیشه در طول تاریخ در پی یافتن راز زندگی ابدی بودهاند. آنان بر این باور بوده و هستند که این راز با یافتن مادهای که آن را «سنگ فسلسوفان» یا «کسیر حیات» می نامند، ارتباط دارد. تعالیم کیمیایی با کتاب «الواح زمریدن توث» نوشته فردی اسرار آمیز به نام «هرمس تریسمگیستوس» در مصر باستان آغاز شد و در طول تاریخ توسط دانشمندان مختلف رشد و بلوغ پیدا کرد. از افرادی که در این دانش تبحر و مهارت بسیاری داشتند، میتوان به جابربن حیان، ابوعلی سینا، نیکولاس فلامل، آیزاک نیوتن و اینشتین اشاره کرد.
بیلدربرگ
جلسات این گروه به صورت کنفرانسی غیر علنی و غیر رسمی هر سال در نقطهای از جهان برگزار میشود. اعضای این گروه که تعدادشان به حدود
۱۳۰ نفر میرسد، هر سال تحت تدابیر شدید امنیتی در محلی متفاوت از سال پیش گردهم آمده و در مورد موضوعات مختلف به صحبت میپردازند. البته افراد زیادی از جمله الکس جونز» تلاش بسیار زیادی کردهاند تا پرده از راز این گروه برداشته یا از فعالیتهای آنان سردربیاورند؛ اما موفقیت زیادی در این امر به دست نیاوردهاند. بیشتر این افراد قدرت و نفوذ بسیار بالایی در ردههای حکومتی، اقتصادی، رسانهای و نظامی دارند. بسیاری از اعضای خانوادههای سلطنتی کشورهای اروپایی از اعضای دائم این جمعیت به شمار میروند. از میان اعضای دائمی این گروه میتوان به «خوان کارلوس اول» پادشاه اسپانیا، «بیتریکس» ملکه هلند، مسوولان شرکتهای بزرگ و صاحبان فناوریهای پیشرفته مانند آی بیام، زیراکس، رویال داچ شل و نوکیا اشاره کرد. نام این انجمن از روی هتلی در هلند که در سال ۱۹۵۴، محل تجمع اعضای انجمن بود، برگرفته شده است. به دلیل اینکه نام این انجمن برای هیچ کس مشخص نبود، آنها با نام این هتل مشهور شدند در جلسه سال ۲۰۰۹، نخست وزیر یونان «کستاس کارامانلیس»، وزیر امور خارجه سوئد کارل بیلت»، دبیر خزانه داری ایالات متحده «تیموتی گایتنر»، رئیس بانک جهانی «رابرت زولیک»، رئیس کمیسیون اروپا «خوزه مانوئل باروسو»، «سوفیا» ملکه اسپانیا و «بیتریکس» ملکه هلند شرکت داشتند. در مورد اتفاقاتی که هر سال طی این جلسات میافتند، اطلاعات زیادی در دست نیست.
حشاشین
در میان بازار مکاره انجمنها و جمعیتهای سری، گروههایی نیز به صورت مخفی اهداف دیگری را دنبال میکنند که با آنچه تابه حال دیدیم، متفاوت است. این گروهها به اعمال تروریستی مختلف با اهداف مادی یا در بعضی موارد، حتی اعتقادی پرداخته و معمولا توانستهاند از دست قانون قرار کنند. یکی از مشهورترین این جمعیتها، گروهی در ایران بودند که به حشاشین معروفند. این گروه در دوره سلجوقیان فعالیت میکردند. مرکز فرماندهی آنها که در اثر فعالیتهای رهبر خود، «حسن صباح» به قدرت زیادی دست یافت، قلعه الموت در قزوین بوده است. پیروان حسن صباح حشاشین خوانده میشدند، در آن زمان حشیش به معنی دارو بود و حشاش به معنی دار و فروش) این گروه از پیروان مذهب اسماعیلیه و از شاخه نزاریه بودند. حسن صباح عقیده داشت همه افراد توانایی رسیدن به بالاترین سطح را ندارند، بنابراین بیشتر افراد را در ردههای پایین و برای اطاعت از اوامر خویش نگاه میداشت. یکی از مشهورترین وقایع تاریخ این جمعیت که نشان دهنده اوج فرمان برداری افراد حسن صباح از اوست، مربوط به زمانی است که ملکشاه، یکی از نزدیکان خود را به قلعه الموت فرستاد. حسن صباح هم برای قدرت نمایی او را به بالاترین نقطه برج برده و بدون هیچ مقدمهای به یکی از فداییان خود دستور میدهد تا خنجرش را در قلبش فرو کند. هنوز جسد او به زمین نیفتاده بود که به یک فدایی دیگر دستور میدهد خود را به پایین قلعه پرتاب کند که این فدایی نیز بیدرنگ خود را به پایین دیوار پرت میکند. بعد مهمان حسن صباح به اتاق او برده شده و حسن صباح به او یادآوری میکند که ۷۰هزار نفر از این فداییان را در اختیار دارد. به این ترتیب، ملکشاه از فکر حمله و فتح قلعه الموت بیرون میآید. افراد این گروه نام این فرقه را الدعوه الجدیده مینامیدند. همان طور که در بخش عجیب ولی واقعی خواندید، مارکوپولو در سفرنامه، داستانی در مورد بهشتهای ساختگی در الموت ذکر کرده و این داستان وارد ادبیات غربی نیز شده. این فرقه با حمله هولاکوخان مغول به الموت و کشته شدن آخرین رهبر آنان، «رکن الدین خورشاد» منحل شد.
مافیا
جمعیت مخفی تبهکاران اهل سیسیل در ایتالیاست که در قرن نوزدهم کم کم شکل سازمانی پیدا کرده و بعدها به نقاط دیگر جهان، مانند ایالات متحده راه یافت. مشهورترین نمونه این گروههای مافیای نیویورک است که از پنج خانواده تبهکار تشکیل شده است. این مافیا در دهه ۱۹۲۰، پس از ممنوعیت فروش مشروبات الکلی در ایالات متحده شروع به فعالیت و قاچاق این مشروبات و مواد مخدر کردند و به دلیل گستردگی مرزهای ایالات متحده به راحتی در این کار موفق شدند. به این ترتیب گروههای تبهکار به سرعت رشد کرده و ثروت و قدرت فراوانی در شرق ایالات متحده به دست آورند. دو گانگستر به نامهای سالواتوره مارانزانو (رهبر خانواده بونانو) و جو ماسیرا (رهبر خانواده گنووسه و رهبر تمام رهبرها در آن سالها در شهر نیویورک که بیشتر این معاملات قاچاق در آنجا انجام میگرفت، اوضاع را به دست گرفتند. آنان بین سالهای ۱۹۲۱ تا ۱۹۳۱، با یکدیگر بر سر منافع خود وارد جنگهایی خونین شدند. بزرگترین و وحشتناکترین این جنگها که جنگ «کاستلاماره» نام داشت باعث کشته و ناپدید شدن بیش از دویست نفر در نیویورک و نیوجرسی شد. از بین رفتن گسترده بزرگان مافیا در این جنگ، زمینه را برای قدرت گرفتن بزرگترین مردمافیاتا آن زمان، یعنی «چارلز لوچیانو» ملقب به «خوش شانس» هموار کرد. لوچیانو با حمایت از دون سالواتوره وارد جنگ کاستلاماره شده و مارانزانو توانست با حمایت او، ماسیرا راشکست دهد. به این ترتیب، مارانزانو در جلسهای به عنوان رهبر تمام رهبرها» انتخاب شد. و قدرت ماراتزانو و دار و دستهاش، بین سالهای (۱۹۲۹-۱۹۳۱) آن چنان زیاد شد که در میان تبهکاران نیویورک با عنوان «امپراطوری روم» شناخته میشد. فردی که بیشترین سود را از این کشتارهابرد کسی نبود جز لوچیانو. او ابتدا با از بین بردن ماسیرا، وفاداری خود را در ظاهر به مارانزانو نشان داد؛ اما چهار ماه بعد، مارانزانو به طرز مشکوکی در دفترش به قتل رسید و چهل نفر از هوادارانش هم یک شبه کشته یا مفقود شدند. لوچیانو با این کار، در سال ۱۹۳۱ به ریاست مافیای ایالات متحده آمریکا رسید. چارلز لوچیانو با کمک دوستان باهوش و قدرتمندش مانند فرانک کاستلو، ویتو گنووسه، آلبرت آناستازیا، کارلو گامبینو، مایر لانسکی وبا گزی سیگل، مافیای آمریکا را وارد دوران جدیدی از ثروت و قدرت کرد. او در سال ۱۹۳۲ سندیکای ملی جنایت کاران را مشتمل بر رهبران پنج خانواده به وجود آورد. او پایههای قدرت پنج خانواده مافیایی نیویورک را مستحکم کرده و با تشکیل یک کمیسیون، خود ریاست و رهبری آن را بر عهده گرفت. لوچیانو در سال ۱۹۳۶ به زندان افتاد ولی چند سال بعد در زمان جنگ جهانی دوم، به دلیل کمک به ارتش ایالات متحده در ورود به سیسیل ایتالیا و سرکوب ژنرال موسولینی از زندان آزاد شد. بعداز لوچیانوی کبیر، «فرانک کاستلو» ملقب به «خست وزیر»، رهبری مافیای آمریکا را در دست گرفت. کاستلو جانشین و مشاور لوچیانو در گذشته بود. پس از کاستلو، به ترتیب ویتو گنووسه، جوزف بونانو و کارلو گامبینو رهبری کل مافیای آمریکا را بر عهده داشتند. خانوادههای مافیایی آمریکا، هنوز هم با همان کیفیت ولی با ساختاری متفاوت حفظ شدهاند.
منبع: دانستنیها – مهر 1392