وایکینگها که بودند؟
وایکینگها دریانوردانی جنگجو و اهل منطقه اسکاندیناوی بودند. آنها در قرنهای هشتم، نهم و دهم میلادی به اوج قدرت خود رسیدند و با اقتدار و البته وحشی گری بر بخشهای پهناوری از اروپا فرمان راندند. وایکینگها کشاورزانی زمیندار در نروژ، دانمارک و سوئد بودند که زیر سلطه فئودالهایی که نقش رئیس قبیله را داشتند کار و زندگی میکردند. آنها زندگی آرام و منظمی در داخل داشتند و افراد مطیعی بودند ولی در خارج از مرزهای فرمانرواییشان، درعین فرصت طلبی تندخوترین و بیرحمترین مهاجمان بودند که به هر کجا حمله میکردند با یورشی برق آساء بیمدارا آنجارا به آتش میکشیدند و همه چیز را به یغما میبردند. از شمالیترین مناطق صعب العبور انگلستان و اسکاتلند تادورترین نقاط قسطنطنیه استانبول امروزی در ترکیه و حتی آمریکا هیچ تمدنی از چپاول وایکینگها در امان نبود.
وایکینگها بیش از هر چیزی در کشتیرانی معروف بودند. آنها اگرچه مرتبا حملات پرشمار و گستردهای در زمینهای اطرافشان انجام میدادند ولی آنچه بیش از هر چیز دیگری وایکینگها را پرآوازه کرد، حملات استادانه و مقتدرانه دریاییشان بود که هر ارتشی را به تسلیم وامی داشت. آنها کشتیهای غول پیکری میساختند که در تاریخ به نام خودشان مشهور شده است و با آنها دریاهای اروپا و حتی فراتر از آن را میپیمودند: با هر یک از کشتیها دستههای پرشماری از جنگاورانشان را به نبرد میبردند تا با حملههای ناگهانی و همه جانبه دشمنان را یکی پس از دیگری به زانو درآورند. این حملههای ناگهانی و نامنظم همان چیزی بود که وایکینگها در آن تخصص داشتند. ابتدا به مواضعی که شکنندهتر بود حمله میکردند و با نابود کردن آنها دشمن را مجبور میکردند عقب نشینی کند. سپس در تعقیب و گریزی نفس گیر دشمنان را بیرحمانه تا آخرین نفر از پای در میآوردند. بعد نوبت به گنجینهها وغنائم میرسید. همه چیز را به سرعت بار کشتیهایشان میکردند و راه برگشت به سرزمینشان را در پیش میگرفتند. آنچه را میتوانستند و ارزش داشت با خود میبردند و آنچه را باقی میماند در آتش کینه میسوزاندند.
انگلیسیها مقابل واکینگها در پهنه دریاهای اروپا فقط دریانوردان کارکشته انگلیسی بودند که از اواخر قرن هشتم تا قرن یازدهم چندین بار توانستند وایکینگ هاراباتحمیل تلفات سنگین، دست خالی به عقب برانند. البته حکام منطقه بریتانیا (شامل اسکاتلند، ولزوانگلیس هم بارها مغلوب رقیب سرسختشان شدند و همه قلمروشان را به آنها واگذار کردند. ولی بقیه اقوام از پیش تسلیم وایکینگها بودند. حتی خبر نزدیک شدن ارتش وایکینگ هالرزه بر اندام ارتشهایشان میانداخت و تقریبا کارشان را یکسره میکرد. یکی از سرسختترین کسانی که توانست وایکینگهاراچندین بار شکست دهد، آلفرد کبیر، پادشاه ساکسونها بود. او برای مدتها توانست حملات پایان ناپذیر وایکینگ هارابی نتیجه بگذارد ومناطق تحت فرمانش را از خشم مهاجمان حفظ کند.
کواکینگها در شرق سیاست وایکینگها در شرق متفاوت بود. بر خلاف مناطق غربی مانند انگلستان که همیشه عرصه تاخت و تاز آنها بود، وایکینگها با حکومتهای شرقی بیشتر از در مدارا در میآمدند و با آنها رابطه تجاری برقرار میکردند. البته ردلشکرکشیهای آنها در بسیاری از سرزمینهای خاوری هم دیده میشود ولی مناطقی مثل بالتیک جزء معدود جاهایی بودند که هیچ وقت وایکینگها به قصد تصرف به آنها حمله نکردند. روسیه، ترکیه و یونان تمدنهایی بودند که دستاوردها و تولیداتشان به وسیله وایکینگ هاهم با تجارت در سایه صلح وهم به زور باجنگ و خونریزی به اسکاندیناوی برده شد.
گستردگی قلمروو تغییر فرهنگ داراییها و سرزمین وایکینگها در قرن یازدهم در سراشیبی افول قرار گرفت. پایان اقتدار وایکینگها و کاهش قدرت آنها دلایل پرشمار و مختلفی داشت. ولی هیچ یک از این عوامل به اندازه پراکندگی فرهنگی و گستردگی جغرافیایی قلمرو آنها تاثیرگذار نبود. وایکینگهاباتصرف مناطق دورافتادهای در چهار سوی اروپا و حتی قارههای دیگر به تدریج با فرهنگهای جدیدی آشنا میشدند و با هر هجوم نظامی، دریچهای به دنیایی تازه رو به آنها گشوده میشد. به تدریج مردمی از مناطق دیگر همراه وایکینگهاراهی اسکاندیناوی شدند و با مرور زمان مجموعهای از باورها و عادتها که مربوط به فرهنگهای خارجی بود در تار و پود زندگی مردمان اسکاندیناوی رسوخ کرد. در نتیجه این داد و ستدها و لشکرکشیهای نظامی، در عرض چندین دهه فرهنگ و سبک زندگی وایکینگها زیر و رو شد.
در قرن هشتم وایکینگها کشاورزانی فقیر و غیرمسیحی بودند که زیر پرچم حکومتی ملوک الطوایفی و در سرزمینی پر از حکومتهای نسبتا ضعیف و جزیرهای زندگی میکردند. ولی در اواخر قرن یازدهم همه چیز تغییر کرده بود. دانمارک، سوئد و نروژ مناطقی متحد و یکپارچه بودند که مسیحیت در آن ریشه دوانده و در توالی نسل هافراگیر شده بود. مناطق مسکونی پراکنده و دور افتاده به کلانشهرهایی تبدیل شده بودند که تجارت و تمدن در آنها جان گرفته بود. دودمانهای پادشاهی قدرتمندی حکومت تمامی این سرزمین هارا به دست گرفته بودند. ت
غییراتی که در شیوه زندگی وایکینگها به وجود آمده بود باعث شد در اوایل قرن دوازدهم دیگر خبری از قتل غارت نباشد. فرهنگ دیگر این نوع رفتارها را نمیپذیرفت و شاید دیگر نیازی هم به آن نبود. امروز هم اگر به گذشته برگردیم، آثار امپراتوری وایکینگها بر تاریخ اروپا مشخص است. حتی خیلی از شهرها مثل اسکاربرو در شمال جزیره امروز هم نشان و هویت مربوط به عصر وایکینگها را دارند. حتی خیلی از کلمات لاتین که امروز در زبانهای مختلف اروپایی استفاده میشودهم ریشه در زبان وایکینگها دارد. مثلا کلمه Bag که در انگلیسی به معنای کیف است از کلمهای در زبان وایکینگها که Baggi»بگی گفته میشده است گرفته شده. حتی تحقیقات پزشکی در زمینه بررسی کروموزوم هاهم نشان داده است که بسیاری از افراد در سایر نقاط کره زمین که معمولا خودشان هم از این موضوع خبر ندارند که هویتی مربوط به شمال اسکاندیناوی دارند که این تکثیر و پراکندگی نسل به احتمال قوی مربوط به دوره فعالیت وایکینگ هاست.