معرفی کتاب اینشتین عاشق، نوشته دنیس اوربای

همه ما اسم اینشتین را بسیار شنیدهایم، چیزهای زیادی درباره او خواندهایم و اطلاعات زیادی درباره زندگیاش داریم. تا اسم اینشتین میآید، یاد نسبیت میافتیم که البته درست هم هست. اما واقعیت این است که چیزهای زیادی درباره اینشتین میدانیم که درست نیست. مثلا گمان میکنیم او به خاطر ارائه نظریه نسبیت، جایزه نوبل گرفت یا با ارائه فرمول E= mc2 راه ساخت بمب اتمی را هموار کرد که البته اینها درست نیست. برای بعضی مردم اینشتین نمادهوش فوق العاده است که همه چیز را میدانست و هیچگاه اشتباه نکرد و برای عدهای دیگر اینشتین یادآور کودکی کندذهن است که خیلی دیر زبان باز کرد و موجب نگرانی خانواده و اطرافیان شد.
در مدرسه هم دانشآموز خنگی بود که همیشه تجدید میشد و معلمان از اونامید بودند و آخرکار هم از مدرسه اخراج شد. هر دوی این تصورات هم تا حدود زیادی غلط هستند. اما چیزهای بسیار دیگری هم در زندگی اینشتین بوده که ماهیچوقت نمیدانستیم. بخش زیادی از چیزهایی که نمیدانستیم به زندگی روزمره و شخصی او مربوط میشود. ما آن قدر شیفته اینشتین شدهایم که یادمان رفته او هم انسانی بود مثل همه انسانهای دیگر و مثل همه ما. یادمان رفته که او هم مثل دیگران غذا میخورد، میخوابید، لباس میپوشید و مثل همه عاشق میشد. بله اینشتین هم در جوانیاش جوانی کردوعاشق شد. او زمانی که هنوز دانشجو بود، عاشق یکی از هم کلاسیهایش به نام «میلواماریک» میشود. میلوا ماریک صربستانی ابتدا در دانشگاه زوریخ در رشته پزشکی درس میخواند اما در بهار سال ۱۸۹۶، پس از یک ترم به موسسه فدرال پلی تکنیک آمد تا در آنجافیزیک بخواند. او در آن سال تنها زنی بود که فیزیک می خواند.
در سالهای بعد رابطه ماریک (ماریخ یا ماریچ) با اینشتین به یک رابطه عاشقانه تبدیل شد. البته مادر اینشتین به شدت با ازدواج آنها مخالف بود و مثل همه مادر شوهرهادلایل بسیاری داشت؛ میلوایهودی نیست، سنش زیاد است و عیب و ایراد دارد و خلاصه خیلی دلایل دیگر. اینشتین مادرش را خیلی دوست داشت اما میلوا را بیشتر.
در نهایت اینشتین در سال ۱۹۰۳ بامیلوا ازدواج کرد. این ازدواج از بسیاری جهات بسیار مهم است؛ از جمله اینکه میلواهم مثل اینشین فیزیکدان بود. بعدها گفتند او نقش بسیار مهمی در پیشرفت اینشتین داشت و اگر نبود، اینشتین هم به جایی نمیرسید که البته چندان مستند و قابل رد یا اثبات نیست. اما نکته جالبتر این ماجرا این است که اولین فرزند آنها دختری بود به نام لیسرل که از سرنوشتش اطلاع چندانی در دست نیست و نظرهای مختلفی در مورد او وجود دارد که هیچ کدام ثابت نشدهاند.
اما آنها دو پسر به نامهای هانس آلبرت وادوارد هم داشتند. ادوارد بیمار بود و این نکته اینشتین را بسیار آزار میداد. این ازدواج به دلایلی ناموفق بود و آن دو در نهایت از هم جدا شدند. اما نکته جالب آنکه اینشتین هنگام طلاق (سال ۱۹۱۹) به میلوا قول داد که وقتی جایزه نوبل گرفت، پول جایزه را به او بدهد. اینشتین در سال ۱۹۲۱ جایزه نوبل را دریافت کرد. به نظر شما او با پولش چه کار کرد؟
عنوان: اینیشتین عاشق(عاشقانهای علمی)
نویسنده: دنیس اوربای
مترجم: فیروزه مقدم
نشر: مازیار
منبع: شماره 80 مجله دانستنیها