داستان مردی که بعد از گذراندن 30 سال محکومیت در زندان، بعد از آزادی نمیتوانست از کامپیوتر استفاده کند
گاهی با خودم تخیل میکنم که اگر ماشین زمانی بود و به چند دهه بعد، اصلا 10 سال بعد سفر میکردم، آیا واقعا میتوانستم از فناوریهای آن دوره استفاده کنم؟
یک دفعه با یک اینترنت متفاوت و گجتهایی با ظاهر و عملکرد متفاوت و سرویسها و اصطلاحاتی روبرو میشدم که حتما گیجم میکرد.
حالا اگر شخصی 30 سال تمام از ارتباط با دنیای پیرامون و فناوریهای نو محروم باشد، حتما وضعیت مشابهی برایش پیش میآید.
(و همینجا البته اگر قضیه را تعمیم بدهیم، وقتی شکاف فناوری بین کشورها هم زیاد میشود و یک عدم ارتباط دهها ساله پیش میآید، محتمل است که وقتی شکاف تعدیل شد، چنین گیجی و آشفتگیای ایجاد شود. بگذریم، این موضوع این پست نیست.)
چندی پیش ماریا برونت- یک وکیل فعال در زمینه حقوق بشر- در توییتر مطالب دنبالهداری نوشت که بسیار مورد توجه قرار گرفت.
او نوشت که موکلش 30 سال را در زندان سپری کرده بود. 6 هفته پیش او آزاد شد. بعد به او گفته شد که باید فرمهایی را از اینترنت بگیرد و کامل کند و در این مورد ایمیلهایی به او زدند.
اما چند روز پیش او شرمزده به وکیلش مراجعه کرد و گفت اصلا نمیداند این چیزها، چه هستند و از آنها سردرنمیآورد!
وکیلش به او یک لپتاپ داد و آخر هفته سعی کرد به او آموزشهایی بدهد و مفاهیم اولیه سرویسهای مبتنی بر ارتباط موبایل، وای فای، پیامک و ایمیل را به او یاد بدهد و اصلا کاربرد گوشی موبایل و لپ تاپ را برای او بگوید.
روز اولی را به یاد دارید که از یک ماوس استفاده کردید؟ چون ما همزمان با پیشرفت فناوری گام به گام از پیسیهای باستانی به سمت گوشیهای موبایل اولیه و وسایل با صفحه نمایش لمسی رفتیم و اینترنت گام به گام جلوی چشممان زاده شد و تکامل پیدا کرد، اصلا خودمان متوجه نیستیم در طول زمان چه مهارتهایی پیدا کردهایم.
اما برای کسی که ناگهان از ناکجا به میان جامعه مدرن می افتد هر چیزی تازگی دارد: آیکونهای سیستم عامل، تاچ پد، نشانگر ماوس، فرق راست کلیک و چپ کلیک و خلاصه هر چیزی را که تصورش را بکنید.
بعد خانم ماریا بورنت به او کار با زوم را یا داد. اهمیت داشتن مهارت پایه کار با اینترنت و وسایل الکترونیک در دوره همهگیری کرونا بیشتر است.
وکیلش احساس گناه میکرد که چرا زودتر متوجه قضیه شده. او که زمان محکومیت موکلش ایمیلهایی از او میگرفت نمیتوانست حدس بزند که ایمیلهایی که با کمک دیگران و سیستم اشتراکی در زندان میفرستد، نشاندهنده آن نیست که خودش مهارت کافی برای زندگی در دنیای دیجیتال را دارد.
این داستان نشان میدهد که جامعه باید به صورتی نگران آموزشهای پایه برای زندانیان با حبسهای طولانیمدت یا محرومان خیابانخواب هم باشد. هر چند که تا چنین حرفی زده شود، صحبت از مشکلات امنیتی یا فرضا تقدم نیازهای پایهتر مانند تغذیه و بهداشت میشود.
راجع به جمله پایانی؛ یکی از بیدقتیهایی که در فکر سیاسی ایرانیان وجود دارد آن است که حقهای اساسی را به مذاق مطلوبیتگرایی میبرند. در حالی که چنین فکری از اساس خطاست و وقتی از یک حق اساسی مثل امکان ارتباط با دیگر انسانها صحبت میکنیم، مسئله هزینه و میزان فایده دسترسی به آن یک مسئله فرعی است.
میتونم بپرسم چرا برای عکس این پست از یک فرد سیاه پوست استفاده کردید؟!!جالب هست برای ما که در ایران هستیم استریوتایپ فردی که سی سال در زندان بوده یک فرد سیاهپوست هست..شایدم البته با سرچ تو اینترنت عکسهای افراد سیاهپوست زندانی بیشتر هستند!!!!