داستان اردک سحر آمیز

0

روزی بود و روزگاری بود. هیزم شکن فقیری بود که سه پسر داشت. وقتی که پسر‌هایش بزرگ شدند به آن‌ها گفت: «دیگر نمی‌توانم خرجتان را بدهم. خودتان باید کار کنید و خرج زندگیتان را در بیاورید، چون دیگر بچه نیستید و برای خودتان مرد شده‌اید. »

آن وقت تبری به پسر بزرگش داد و گفت: «به جنگل برو و یک پشته هیزم بیاور! » پسر هم قدری نان و آب و یک سیب برداشت تا در جنگل بخورد و تبر را بدست گرفت و ت که هیزم بیاورد.

هنوز کمی در جنگل پیش نرفته بود که به درخت خشک بزرگی رسید.

با خودش فکر کرد: «این درخت را می‌اندازم و برای پدرم می‌برم تا نشانش بدهم که مرد هستم و می‌توانم کار بکنم. » پس از آن گفت: « بهتر است اول غذا بخورم، سپس دست بکار شوم. »

آنوقت نشست ومشغول خوردن سیب شد. یک مرتبه متوجه شد که پیرمرد کوتوله‌ای روبرویش ایستاده است و نگاهش می‌کند.

پیرمرد گفت: «خواهش می‌کنم یک تکه از سیبت را به من بده. از صبح تا حال چیزی نخورده‌ام، »

پسر گفت: «نه، برو به تو چیزی نمی‌دهم! » پیرمرد گفت: «پس من هم بعدا به تو چیزی نمی‌دهم. » و رفت.

پسر تبر را برداشت و دست بکار شد. اما تبر به درخت نخورد، بلکه محکم به پای خودش خورد. اوهم دیگر نتوانست کار کند و مجبور شد به خانه برگردد.

پدر وقتی که دید پسرش اصلا هیزم نیاورده اوقاتش خیلی تلخ شد.

روز دوم پدر به پسر وسطی گفت: «امروز نوبت تو است و تو باید به جنگل بروی و هیزم بیاوری، چون برادرت نتوانست این کار را بکند! »

پسر قدری نان و آب و یک سیب برداشت و به جنگل رفت و به همان درخت رسید و نشست که غذا بخورد. باز پیر مرد کوتوله سر و کله‌اش پیدا شد و گفت: «خواهش می‌کنم یک تکه از آن سیب به من بده تا بخورم! »

پسر گفت: «نه برو! این سیب را خودم می‌خواهم بخورم! »

پیر مرد کوتوله گفت: « پس منهم بعدأ چیزی به تو نمی‌دهم. »

پسر تبر را بدست گرفت و مشغول کار شد اما تا آمد تبر را به درخت بزنددستش خطا کرد و تبر به پای خودش خورد و مجبور شد دست خالی به خانه باز گردد.

پدر تا او را دید خیلی خشمگین شد و گفت: «ببین بچه‌هایم چطور کمکم می‌کنند. اصلا کار بلد نیستند! »

روز دیگر نوبت به پسر کوچک رسید. پدر به او گفت: «امروز تو باید به جنگل بروی و برایم هیزم بیاوری »

پسر کوچک قدری نان و آب و یک سیب برداشت و به جنگل رفت و به همان درخت رسید و در پای آن نشست تاغذا بخورد. بازهم پیرمردکوتوله آمد و گفت: «خواهش می‌کنم یک تکه از سیبت را به من بده! »

پسر گفت: «این سیب مال تو، همه آنرا بخور. من فقط نان می‌خورم! »

پیرمردکوتوله خیلی خوشحال شد و پس از آنکه سیب را خورد، علامت کوچکی روی درخت کشید و گفت: «از این علامت درخت راقطع کن. سوراخی در درخت باز می‌شود. دستت را توی سوراخ فرو کن، چیزی در آن پیدا می‌کنی که خیلی به تو کمک می‌کند. این را گفت ورفت.

پسر به گفته پیر مرد عمل کرد و با تبر چند ضربه به درخت‌زده پهلوی درخت شکاف برداشت وسوراخی در تنهاش پیداشد. پسر دستش را توی سوراخ کرد: چیز سخت و سردی به دستش خورد. آن را بیرون کشید و به تماشایش ایستاد: اردکی بود که از طلا ساخته شده بود. درست مثل این بود که زنده است و می‌تواند پرواز کند. پسر با خودش فکر کرد: «این اردک طلایی را به شهر می‌برم و می‌فروشم و پول زیادی بدست می‌آورم. آنوقت پولش را به پدرم می‌دهم تا هر طور که می‌خواهد با آن زندگی کند. »

سپس اردک را زیر بغلش گذاشت و به سوی شهر براه افتاد.

حاکم شهر تنها یک دختر داشت. این دختر بسیار زیبا بود اما چون مادرش را از دست داده بود همیشه غصه می‌خورد و خنده به لبش نمی‌آمد.

حاکم هرچه مداوا می‌کرد بی‌فایده بود. سرانجام دستوردادجارچی‌ها جار بزنند که: «هر مردی که شاهزاده خانم را بخنداند می‌تواند با اوعروسی کند! »

پسر جوان با اردک طلاییش در شهر گردش می‌کرد.

دختری اردک را زیر بغل او دیدو به دوستش گفت: «آن اردک را ببین! خیلی دلم می‌خواهد بدانم زنده و جاندار است یا اینکه مصنوعی است و از طلا ساخته شده. باید به آن دست بزنم کا این را بفهمم. »

سپس نزدیک رفت و به پراردک دست زد و با خودش گفت: «ببینم آیا کنده می‌شود؟ » و وقتی که خواست آنرا بکند متوجه شد که نمی‌تواند دستش را از اردک جدا کند. ناچار دنبال پسر جوان، که قدم‌های بلندی برمیداشت پا بدویدن گذاشت و در این حال دوستش را صدا زد و گفت: دیا کمکم کن. نمی‌توانم دستم را از اردک جدا کنم! » دوستش آمد و بازویش را گرفت اما او هم متوجه شد که دستش به بازوی دوستش چسبیده است. او هم مجبور شد دنبال دوستش و پسر جوان بود. در این موقع پیرمردی آن‌ها را دید و دستش را روی شانه دختر دومی گذاشت و پرسید:

چرا شما دنبال این جوان کرده‌اید؟ خجالت بکشید! » اما خودش هم نتوانست دستش را از شانه آن دختر جدا کند و مجبور شد دنبال دختر‌ها و پسر جوان بود. در این وقت مرد چاقی که متوجه آن‌ها شده بود پیرمرد را صدا زد و گفت: «چرا این‌ها را ول نمی‌کنی؟ پیرمرد، بیا کنار! »

سپس بازوی او را گرفت اما خودش هم نتوانست دستش را از روی بازوی پیر مرد بردارد و مجبور شد دنبال پیرمرد و آن دو دختر و پسر جوان بدود.

و و از آن‌ها همین طور می‌دویدند تا به قصر حاکم رسیدند. در آنجا شاهزاده خانم غمگین از پشت پنجره بیرون را تماشا می‌کرد. یک مرتبه آن‌ها را دید و از تماشای آن حالت به خنده افتاد و در حالی که قاه قاه می‌خندید فریاد زد: «هه هه هه! هرگز چیزی به این بامزگی ندیده بودم! هه هه

حاکم این را شنید و گفت: « ببینم، چه چیزی دخترم را اینقدر خوشحال کرده است؟ »

وقتی که از پنجره بیرون را تماشا کرد همه چیز را فهمید و پسر جوان را به قصر خود دعوت کرد و گفت:

. «تو باعث شدی که دخترم خوشحال شود و بخندد. حالا می‌توانی با اوعروسی کنی! »

آنوقت پسر جوان با شاهزاده خانم عروسی کرد و سال‌های سال با هم به خوشی زندگی کردند. هیزم شکن هم تا آخر عمر از این پیشامد خوشحال بود. اما هیچ کس از مرد چاق و پیر مرد و آن دو دختر و اردک طلایی خبری ندارد و نمی‌داند چه به سرشان آمد.

منبع: مجموعه کتاب‌های داستان‌های طلایی


اگر خواننده جدید سایت «یک پزشک»  هستید!
شما در حال خواندن سایت یک پزشک (یک پزشک دات کام) به نشانی اینترنتی www.1pezeshk.com هستید. سایتی با 18 سال سابقه که برخلاف اسمش سرشار از مطالب متنوع است!
ما را رها نکنید. بسیار ممنون می‌شویم اگر:
- سایت یک پزشک رو در مرورگر خود بوک‌مارک کنید.
-مشترک فید یا RSS یک پزشک شوید.
- شبکه‌های اجتماعی ما را دنبال کنید: صفحه تلگرام - صفحه اینستاگرام ما
- برای سفارش تبلیغات ایمیل alirezamajidi در جی میل یا تلگرام تماس بگیرید.
و دیگر مطالب ما را بخوانید. مثلا:

نمونه‌های جالبی از اختراعاتی که فراموش شدند، یا تکامل یافتند یا به کلی به صورت دیگری تغییر پیدا…

در طی دهه‌ها و قرن‌های انسان‌های اختراعات گوناگونی کرده‌اند. از برخی از آنها در ابتدای امر تصور می‌شد که استقبال خوبی شود، اما در نهایت فراموش شدند، برخی با تغییرات نه چندان بنیادین همچنان به همان صورت تولید می‌شوند، برخی با تغییرات جدی و…

روسای جمهوری آمریکا به صورت تصاویر خیالی شبیه گیم‌های رل پلیینگ ژاپنی!

توجه: تصاویر را میدجرنی ساخته و سازنده ظاهرا فارغ از سمت و سوی سیاسی و فقط یک نوع بیان هنری دست به این کار زده است.جو بایدن:دونالد ترامپ:باراک اوباما:جورج دبلیو بوش:بیل کلینتون:جورج بوش پدر:…

موجودات شگفت انگیزی که اکنون منقرض شده‌اند: بقایای باورنکردنی آنها از گذشته‌های طولانی

مادر طبیعت هرگز دست از شگفت زده کردن ما بر نمی‌دارد و در طول میلیون‌ها سال موجودات باورنکردنی، از ظریف گرفته تا خشن زایش کرده است.وقتی تاریخ جانداران را مرور می‌کنیم، حشرات به اندازه یک انسان، خزندگان با ابعاد بزرگ، و جوندگان با شاخ …

چرا بسیاری از ساختمان‌های تاریخی در بریتانیا دارای پنجره‌های آجرکوبی شده هستند؟

زمانی در بریتانیای کبیر داشتن پنجره در خانه‌ها و ساختمان‌ها بسیار گران از آب درمی‌آمد! چرا؟!چون در سال ۱۶۹۶ با وضع مالیات بر پنجره که بسیار در جامعه منفور بود، وضعیت تغییر کرد. در این زمان مالیات بر صاحبان املاک را بر اساس تعداد…

لوگو‌های جالب و دیدنی بر اساس ابرقهرمانان و تبهکاران محبوب که این طراح ایجاد کرده

طراح گرافیک، سرگئی کرمانوف، طرح‌های لوگوی برخی از محبوب‌ترین ابرقهرمانان، تبهکاران و دیگر شخصیت‌ها را ایجاد کرده که تایپوگرافی را به طرز شگفت‌آوری در خود جای داده‌اند.«برای من جالب بود که تصاویر شخصیت‌ها را با متن نوشته‌هایشان ترکیب…

نحوه تماشای فیلم ها و سریال های تلویزیونی مارول به ترتیب درست – یک فهرست جالب

خب، اول اصلا باید پاسخ بدهیم که چرا ممکن است کسی از فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی مارول لذت ببرد و عاشق‌شان باشد.من خودم اصلا دوست‌دار این فیلم‌ها نیستم. ولی خب مگر من عاشق ژانرهایی از سای فای نیستم و از اینکه بقیه این دنیاها را درک…
آگهی متنی در همه صفحات
دکتر فارمو / کلینیک زیبایی دکتر محمد خادمی /جراح تیروئید / پزشکا /تعمیر فن کویل / سریال ایرانی کول دانلود / مجتمع فنی تهران / دانلود فیلم دوبله فارسی /خرید دوچرخه برقی /خرید دستگاه تصفیه آب /موتور فن کویل / شیشه اتومبیل / نرم افزار حسابداری / خرید سیلوسایبین / هوش مصنوعی / مقاله بازار / شیشه اتومبیل / قیمت ایمپلنت دندان با بیمه /سپتیک تانک /بهترین دکتر لیپوماتیک در تهران /بهترین جراح بینی در تهران / آموزش تزریق ژل و بوتاکس / دوره های زیبایی برای مامایی / آموزش مزوتراپی، PRP و PRF /کاشت مو /قیمت روکش دندان /خدمات پرداخت ارزی نوین پرداخت / درمان طب / تجهیزات پزشکی / دانلود آهنگ /داروخانه اینترنتی آرتان /اشتراك دايت /فروشگاه لوازم بهداشتی /داروخانه تینا /لیفت صورت در تهران /فروش‌ دوربین مداربسته هایک ویژن /سرور مجازی ایران /مرکز خدمات پزشکی و پرستاری در منزل درمان نو / ثبت برند /حمل بار دریایی از چین /سایت نوید /پزشک زنان سعادت آباد /کلاه کاسکت / لمینت متحرک دندان /فروشگاه اینترنتی زنبیل /ساعت تبلیغاتی /تجهیزات پزشکی /چاپ لیوان /خرید از آمازون /بهترین سریال های ایرانی /کاشت مو /قیمت ساک پارچه ای /دانلود نرم افزار /

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.