فیلم ارتش سایه‌ها -شاهکار ژان پی‌یر ملویل دربارهٔ جنبش مقاومت فرانسه: تحلیل و بررسی

0

باشکوه، بی‌رحمانه، اضطراب‌آور، و به شکلغلبه‌کننده‌ای غمناک. ارتش سایه‌ها، ساختهٔ ژان پی‌یرملویل در سال 1969 که با نسخه‌ای بسیار فوق العاده، برای نخستین بار در ایالات متحده به روی پرده رفته، باسایه‌هایی غیرقابل نفوذ و رنگ‌بندی ملایم در خور نامشهست. این سومین و آخرین فیلم ملویل دربارهٔ اشغالفرانسه-پس از خاموشی دریا (1947) و لئون مورنکشیش (1961)-است و نخستین و تنها فیلمی که به جنبشمقاومت می‌پردازد. اما ارتش سایه‌ها در میانهٔ فیلم‌هایشگفت‌انگیز گنگستری ملویل ساخته شد، پس از نفسدوم (1966) و سامورایی (1967)، و به لحاظ فرمی، روایی وفلسفی به آن‌ها نزدیک‌تر است تا دیگر فیلم‌های جنگی‌اش. حتی اگر آن را مثل من مهم‌ترین فیلم ملویل-اثرنمونه‌ای‌اش-و بی‌شک یکی از بزرگ‌ترین فیلم‌های دهۀشصت به حساب نیاوریم، دست‌کم می‌تواند شیوۀنگاه کردن ما را به معانی دیگر فیلم‌های اطرافش تغییردهد.

فیلم براساس داستانی از جوزف کسل به همین نام، برمبنای تجربه‌های نویسنده از مقاومت فرانسه ساخته‌شدهکه در سال 1943 در لندن منتشر شد. کسل در مقدمهنوشت: «همه‌چیز بایستی دقیق می‌بود و در عین حالهیچ چیزی نبایستی قابل تشخیص باشد.» به بیان دیگر، داستان‌گویی به عنوان روشی حمایت‌گر به گزارش‌گریاضافه شده است. در کتاب ملویل از زبان ملویل (رویینوگرپیرا) کارگردان می‌گوید کتاب کسل را همان هنگامانتشار در سال 1943 در لندن خوانده؛ بلافاصله به فکربه فیلم برگردان آن افتاده. او همچنین به نظر می‌رسد کهروش کسل را راهنمایی برای تمام فیلم‌های خودش تلقیروش کسل را راهنمایی برای تمام فیلم‌های خودش تلقیکرده، چون به نوگرییرا گفت: «آن‌چه معمولا مردم درفیلم‌هایم تخیل می‌دانند در واقع خاطره است، چیزهاییکه هنگام قدم زدن در خیابان یا حضور در میان مردم بهآن‌ها توجه کرده‌ام-البته در آن‌ها داخل و تصرف کرده‌امچون از نشان‌دادن چیزهایی که تجربه کرده‌ام هراسدارم.» فیلمسازی که موضوع مورد علاقه‌اش مردزیرزمینی بود هنرمند خلاقی تلقی می‌شد کهاستراتژی‌های مخفی‌کاری، طفره رفتن، و تغییر قیافه برایقهرمانانش چه گنگستر باشند چه عضو مقاومت، بهموضوع مرگ و زندگی بدل می‌شد. هماهنگی روشملویل در طراحی داستان و هویت در فیلم، و شاید درزندگی، با رفتار شخصیت‌هایی به گوناگونی ژربیه درارتش سایه‌ها و کوری در دایرهٔ سرخ، بابت رفتارهایعاطفی غافلگیرکننده و حس عمیق معذب‌بودنی‌ستکه این فیلم‌ها با دقت در جزئیات، فاصله‌گذاری و انتزاعشطرنج‌وار پدید می‌آورند.

بایستی اذعان داشت که تجربهٔ جنگ جهانی دوم براینسل ملویل تأثیری قاطع داشته است. ملویل در سال 1937 در بیست‌سالگی به ارتش احضار شد. او که در خانواده‌اییهودی‌زاده شده بود نامش را از گرامباخ تغییر داد به نامنویسندهٔ آمریکایی محبوبش ملویل، و از آن‌جا که با همیننام مدال شجاعت گرفت این نام را پس از جنگ حفظکرد. بنا به نوشتهٔ ژینت وینسندو نویسندهٔ کتاب ژان پی‌یرملویل: یک آمریکایی در پاریس، ملویل (شاید در فاصلۀسال 1941 تا 1943) به جنبش مقاومت پیوست. در اسپانیازندانی شد؛ برادرش (شاید به خاطر تلاش برای پیوستنبه او) به قتل رسید. در سال 1943‌ به جنبش فرانسهٔ آزاد درشمال آفریقا پیوست و در سال 1944 در مبارزاتآزادسازی ایتالیا و فرانسه مشارکت داشت. گرچهمشارکت ملویل در جنبش فرانسهٔ آزاد هرگز محل مناقشهنبوده، اما فولکر شلوندورف که زمانی دستیار ملویلبوده، رابطهٔ او را با جنبش مقاومت منتفی می‌داند.

به رغم ادعای وینسندو در وجود تناقض در عضویتملویل در جنبش مقاومت، ارتش سایه‌ها کیفیت یکتجربهٔ زنده را دارد، طوری که هیچ فیلم دیگر کارگردانواجد این کیفیت نیست. در قیاس با آن، حتی زیباترین وتأثیرگذارترین فیلم‌های گنگستری او-کلاه، دایرهٔ سرخو سامورایی-به بازی بچه‌ها می‌ماند. این فیلم‌ها ژانرگنگستری را ارتقا می‌دهند اما سیستم دفاعیفتیشیستی‌شان را نه. (این نقد البته نسبی‌ست. آدمکافی‌ست آثار ملویل را در این ژانر با آثار تارانتینو مقایسهکند تا بفهمد اهمیت فشار جاذبهٔ ملویل تا چه حد است.) و درحالی‌که ملویل به نوگراییرا گفته که حمله به ارتشسایه‌ها توسط برخی منتقدان فرانسوی به این دلیل کهاعضای جنبش مقاومت مثل شخصیت‌های یک فیلمگنگستری تصویر شده‌اند «مسخره» است، او خودششکل دیگری از رابطه را میان این دو نوع فیلم توضیحمی‌دهد: «تراژدی، حضور مرگ است چه در دنیایزیرزمینی باشی چه در دوران جنگ. شخصیت‌هایارتش سایه‌ها شخصیت‌هایی تراژیک‌اند. این را از هماناول می‌دانی.»

گرچه ساده‌انگاری‌ست که بخواهیم ارتش سایه‌ها را تریلر، یا فیلم متکی به تعلیق و غافلگیری به حساب آوریم؛ لطفا اگر فیلم راندیده‌اید از خواندن دست بردارید.)

اگر قرار باشد وقایع، شخصیت‌ها، دیالوگ و مونولوگ‌های درونی راملاک قرار دهیم. ارتش سایه‌ها وفادارانه، گرچه فشرده‌تر، از کتابکسل تبعیت می‌کند. اما برخلاف کسل، که وقتی جنگ ناگهان رنگپیروزی به خود گرفت در لندن داشت کتابش را می‌نوشت و در نتیجهبه شکل باز و حتی سنجیده‌ای، پایانی خوش‌بینانه برایش طراحی کرد، ملویل، که بیست و پنج سال بعد دارد به گذشته نگاه می‌کند، اجازهنمی‌دهد کسی زنده از آن‌جا بیرون برود. صحنه‌های افتتاحیه و اختتامیۀفیلم وحشتناک است. در واقع، برای تماشاگران فرانسوی در سال 1969، نمای اول فیلم بایستی همان شوکی بوده باشد که بونوئل و دالی باطراحی برش خوردن چشم در سگ آندلسی برای تماشاگران‌شاندر نظر گرفته بودند: یک هنگ سرباز آلمانی با طبل و شیپور در حالترژه از زیر طاق نصرت پیروزی می‌گذرند و می‌پیچند داخل شانزه‌لیزۀخالی از جمعیت، مستقیم پیش می‌آیند، به سمت دوربینی پیش می‌آیندکه طوری ثابت مانده که انگار از دیدن این صحنه شوکه شده. اما خودنماست که با رسیدن اولین سربازان به نزدیک دوربین فیکس شده، واین نمای کابوس‌وار بالای سر فیلم آویزان شده، مثل تصویری از اشغالکه بایستی روی سر فرانسه میان ابرها آویزان مانده باشد.

روایت با ژربیه (لینو و نتورا) آغاز می‌شود، مهندسی که رهبر یکگروه مبارز مقاومت است، دستبند به دست داخل یک ماشین پلیس، کهاسکورت می‌شود توسط دو پلیس حکومت ویشی که سر راه می‌ایستندتا از بازار سیاه و از یک کشاورز محلی خوراکی بگیرند. (این نخستین (به تصویر صفحه مراجعه شود) نمای معترضه‌ای‌ست از میان چندین مورد مشابه که نشان می‌دهدفرانسوی‌ها چگونه اشغال را با محبت‌های کوچک به حکومت ویشیتاب آوردند.) آسمان سراسر ابری‌ست و باران بر مزارع زرد می‌بارد؛ روی باند صدا، هیاهوی جمعیت با صدای باد، صدای موتور قدیمیماشین و نوای اصلی فیلم می‌آمیزد، نوایی یادآور موتیف «سرنوشت» کار من ژرژ بیزه. یکی از پلیس‌ها می‌کوشد با ژربیه گپ مختصریبزند، که همین گفت‌وگوی مختصر نشان‌دهندهٔ هوشمندی و استراتژیکنایه‌زدن از سرخشمی نهانی‌ست که با نومیدی هم‌جوار است، کهبیش‌تر انگار به عنوان سلاحی دفاعی به کار گرفته شده. ژربیهخودآگاهی پیش برندهٔ رمان کسل است، که طولانی‌ترین فصلش «خاطرات روزانهٔ فیلیپ ژربیه» نام دارد. گرچه کسل این شیوۀاول شخص را به دیگر شخصیت‌ها هم تعمیم داده. ملویل از این نظر هماز کسل تبعیت کرده، اما ژربیهٔ فیلم پیچیده‌تر و بی‌رحم‌تر است، بهلطف بازی بسیار ظریف، غیر سانتیمانتال و متمرکز لینو و نتورا. او کههمواره حضور پر قدرت فیزیکی دارد، با بدنی خشک ولی چابک وسری مشکی و بلافاصله قابل تشخیص، در این‌جا همه‌چیز را فیلترمی‌کند، با ذهنی که هرگز از کار نمی‌ایستد. این‌که چگونه ذهن و ارادۀژربیه را انعکاس می‌دهد مثل هر بازیگر بزرگی امری اسرارآمیز است. نکته فقط در هشیاری نگاه خیره‌اش یا تغییر ریتم بیان یا لرزش صدایشنیست (ملویل اظهار داشته که هیچ کس به ونتورا نگفته دیالوگش راچگونه بگوید اما او قانع‌کننده‌تر از بقیه دیالوگ‌هایش را گفته) بلکهمربوط ‌ است به هوشی که هر سلول بدنش آن را منعکس می‌کند. یکیاز قدرت‌های ملویل به کارگیری بازیگران و هدایت آن‌هاست، اما هیچبازی دیگری در فیلم‌هایش، از جمله بازی‌های فوق العادهٔ ژان پی‌یرکسل، سیمون سینیوره و پل گروشه در همین فیلم دارای غنا و وجهتراژیک بازی و نتورانیست. (ملویل و نتورا بنا به گفتهٔ سینیوره چنانمیانه‌شان باهم بد بوده که در طول فیلم‌برداری اصلا باهم حرفنمی‌زده‌اند.)

ارتش سایه‌ها ماجرای ژربیه و اعضای این گروه مقاومت را در طولسال 1942(دورانی که اعضای مقاومت چند صد نفر بیش‌تر نبوده‌اند) نشان می‌دهد که دستگیر، شکنجه و زندانی می‌شوند، راهی برای فرارمی‌یابند یا فرار دیگران را طراحی می‌کنند و دست آخر همگی کشتهمی‌شوند، یا توسط نازی‌ها یا توسط رفقایی که وجود آن‌ها را به لحاظامنیتی خطرناک ارزیابی می‌کنند. ملویل در نمایش قتل و مرگ و تلاشمذبوحانه برای زنده ماندن سخاوت‌مند نشان می‌دهد. اوایل فیلم، ژربیهبا زخمی کردن یکی از نگهبان‌ها از ستاد نازی‌ها می‌گریزد. ژربیهبه سرعت حرکت می‌کند (دوربین زاویه‌اش زود عوض می‌شود) ونمی‌فهمیم چه اتفاقی افتاده تا این‌که نگهبان را می‌بینیم که در دست‌هایژربیه افتاده، و چاقو را در گلوی نگهبان تشخیص می‌دهیم. دو سکانسبعدتر، ژربیه و سه عضو مقاومت، فلیکس، لوماسک و لوبیسون-نام‌هاییکه گنگستری به نظر می‌رسد اما همگی از کتاب کسل بیرون آمده-(به تصویر صفحه مراجعه شود) جوانی را که برای آن‌ها کار می‌کرده ولی آن‌ها را به آلمانی‌ها لو دادهاعدام می‌کنند. برخلاف صحنهٔ موجز قتل نگهبان، این صحنه به شکلعذاب‌آوری کش‌دار است، اعضای گروه در حضور قربانی دربارۀروش مورد استفاده بحث می‌کنند. هیچ‌کس نمی‌خواهد او را بکشداما برای بقا بایستی او را بکشند. پس از این‌که عمل انجام می‌شود وآمادهٔ رفتن می‌شوند، همان نوایی را می‌شنویم که در صحنهٔ معارفۀژربیه شنیده بودیم. با این قتل همهٔ اعضای مقاومت، سرنوشت محتومخود را می‌دانند. حتی اگر از اشغال جان به در ببرند، بایستی با احساسگناه و حس انسانی درونی‌شان زندگی کنند. ارتش سایه‌ها اگرتراژدی‌ست نه ملودرام-که به اعتقاد من این‌طور است-این نخستینپردهٔ آن است.

روایت دوری کامل می‌زند و تم موسیقی باز شنیده می‌شود، درسکانس پایانی که ژربیه، این‌بار همراه فرمانده‌اش لوک ژاردیه (پلموریس)، شخصیتی که براساس کاراکتر افسانه‌ای مقاومت ژان‌مولن (به تصویر صفحه مراجعه شود) طراحی شده، تصمیم می‌گیرند که باز لازم است یکی از اعضای گروهکشته شود. اما این بار یکی از باارزش‌ترین اعضا، ماتیلد (سینیوره)، کهشجاعت و قوهٔ ابتکارش بارها آن‌ها را از مرگ نجات داده. ماتیلد را درخیابان با تیر می‌زنند، و همچنان‌که صدای ماشین قاتلانش را که دورمی‌شود می‌شنویم، ملویل یکی‌یکی چهرهٔ درهم آن‌ها را نشان می‌دهد، و طاق‌نصرت پیروزی توی آینه پیداست. کمی بعد یک‌سری نوشتهنشان می‌دهد که هریک از این چهار نفر چگونه توسط آلمانی‌ها کشتهمی‌شوند. آدم انتظار دارد که پس از دیدن چنین فیلم پرقدرتی یکی دو تااز تصاویر فیلم در ذهن باقی بماند، اما در این چند ماهی که از دیدن فیلمگذشته، فقط همین نوشته‌ها در ذهنم تاب می‌خورد، نوشته‌هایی کهمربوط به کسل نیست بلکه ابداع خود ملویل است.

در کتاب کسل، ژربیه، که فکر می‌کند توسط جوخهٔ نظامی اعدامخواهد شد (و در لحظهٔ آخر نجات پیدا می‌کند)، به خود می‌گوید: «قراراست بمیرم…و نمی‌ترسم…زیرا خیلی محدود هستم، بیش از حدتصور. اما اگر مرگ را تا لحظهٔ آخر باور نکنم، تا آن لحظهٔ آخر، نخواهممرد. چه کشفی»! ملویل کل متن را در نریشن گنجانده، همگفت‌وگوهای درونی ژربیه را و هم دیگران. این نریشن‌ها، هم به کتابکسل شکل‌داده و هم شکل فیلم را به فیلم‌های گنگستری ملویل که اینفیلم را محاصره کرده‌اند شبیه کرده. حد نهایی انعطاف زمان ذهنی درمواجهه با مرگ-از ذهنیتی که هویتش را از همین انعطاف می‌گیرد ونه از نماهای مرسوم نظرگاه-چیزی‌ست که فیلم‌های ملویل را می‌سازد، و به ویژه ارتش سایه‌ها را، نه فقط انتزاع افراطی‌اش یا تجربه‌گری درسبک بلکه طراحی وجدان انسانی که با اخلاق دست به گریبان است.*

فیلم کامنت

منبع: شماره 30 نشریه هفت


اگر خواننده جدید سایت «یک پزشک»  هستید!
شما در حال خواندن سایت یک پزشک (یک پزشک دات کام) به نشانی اینترنتی www.1pezeshk.com هستید. سایتی با 18 سال سابقه که برخلاف اسمش سرشار از مطالب متنوع است!
ما را رها نکنید. بسیار ممنون می‌شویم اگر:
- سایت یک پزشک رو در مرورگر خود بوک‌مارک کنید.
-مشترک فید یا RSS یک پزشک شوید.
- شبکه‌های اجتماعی ما را دنبال کنید: صفحه تلگرام - صفحه اینستاگرام ما
- برای سفارش تبلیغات ایمیل alirezamajidi در جی میل یا تلگرام تماس بگیرید.
و دیگر مطالب ما را بخوانید. مثلا:

۸ خودروی جذاب تاریخی که توسط طراحان ایتالیایی بازطراحی و جاودانه شدند

ایتالیا خانه‌های طراحی معروفی دارد. Pininfarina ،Bertone ،Touring ،Giugiaro و Vignale برخی از مهم‌ترین نام‌های طراحی خودرو هستند.در این خانه‌های طراحی، همه‌چیز از جمله خودرو طراحی می‌شود. چه خودروهایی که تجاری و قابل تولید باشند؛ چه…

طراحی‌ها و معماری‌های نبوغ‌آمیز و عالی که باید تحسین‌شان کرد

همان طور که در برخی پست‌های قبلی از طراحی‌ها و معماری بد گفتیم (در اینجا و اینجا برای مثال) سوی مخالف آنها هم وحود دارد. یعنی طراح یا معماری صنعتی به کاربرد و جنبه زیباشناختی اماکن و اشیا دقیقا فکر کرده و چیزی دلخواه و هماهنگ با محیط پدید…

این عکس‌ها راهنما و ایده‌ای برای شما برای تبدیل اشیای کهنه و دورریز به چیزهای جدید هستند

صرفه جویی «واقعا» یک هنر است. خیلی وقت‌ها ما به بهانه تغییر دکوراسیون یا قدیمی شدن چیزی یا نامتناسب شدن چیزی با وسایل تازه به سادگی دورش می‌اندازیم یا باقیمتی بسیاری نازل به سمساری می‌دهیم.البته این سال‌ها به خاطر فشارهای اقتصادی -چنان…

حداقل مجازات کسانی که این چیزها را طراحی کرده‌اند، زندان است!

طراحی خوب در هر عرصه‌ای چه فضای وب، معماری، وسایل خانگی و صنعتی و گجت‌ها مهم است. یک طراح باید بتواند خود را جای کاربران نهایی بگذارد و حدس بزند که در استفاده از وسیله یال محل چه مشکلاتی پیش خواهد آمد یا در شرایط مختلف و با گذشت زمان چه…

سخت است باور کنیم که این عکس‌ توهم‌برانگیز، واقعا عکس است و نقاشی نیست – چرا علیرغم هوش مصنوعی…

اخیراً توجه زیادی به جهان‌های فانتزی ایجاد شده در هنر هوش مصنوعی شده است. با این وجود عکاسی هنوز قدرت و تازگی خاص خودش را دارد و می‌تواند جادو کند و صحنه‌های فانتزی خیره‌کننده ایجاد کند.برخی از عکس‌های تارین گلدمن -عکاس آفریقای جنوبی-…

اگر نسخه پنجابی سریال بریکینگ بد ساخته می‌شد!

بریکینگ بد یک سریال تلویزیونی درام تلویزیونی بسیار محبوب آمریکایی است که از سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۳ از شبکه AMC پخش می‌شد. این سریال توسط وینس گیلیگان ساخته شد و برایان کرانستون در نقش والتر وایت، معلم شیمی دبیرستانی که به سرطان ریه مبتلا است و…
آگهی متنی در همه صفحات
دکتر فارمو /جراح تیروئید / پزشکا /تعمیر فن کویل / سریال ایرانی کول دانلود / مجتمع فنی تهران / دانلود فیلم دوبله فارسی /خرید دوچرخه برقی /خرید دستگاه تصفیه آب /موتور فن کویل / شیشه اتومبیل / نرم افزار حسابداری / خرید سیلوسایبین / هوش مصنوعی / مقاله بازار / شیشه اتومبیل / قیمت ایمپلنت دندان با بیمه /سپتیک تانک /بهترین دکتر لیپوماتیک در تهران /بهترین جراح بینی در تهران / آموزش تزریق ژل و بوتاکس / دوره های زیبایی برای مامایی / آموزش مزوتراپی، PRP و PRF /کاشت مو /قیمت روکش دندان /خدمات پرداخت ارزی نوین پرداخت / درمان طب / تجهیزات پزشکی / دانلود آهنگ /داروخانه اینترنتی آرتان /اشتراك دايت /فروشگاه لوازم بهداشتی /داروخانه تینا /لیفت صورت در تهران /فروش‌ دوربین مداربسته هایک ویژن /سرور مجازی ایران /مرکز خدمات پزشکی و پرستاری در منزل درمان نو / ثبت برند /حمل بار دریایی از چین /سایت نوید /پزشک زنان سعادت آباد /کلاه کاسکت / لمینت متحرک دندان /فروشگاه اینترنتی زنبیل /ساعت تبلیغاتی /تجهیزات پزشکی /چاپ لیوان /خرید از آمازون /بهترین سریال های ایرانی /کاشت مو /قیمت ساک پارچه ای /دانلود نرم افزار /

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.