چگونه مشکلات روانی، علائم بیماری‌های جسمی را تقلید می‌کنند؟

اختلال علامت جسمی

بسیاری از بیماران مراجعه‌کننده به مراکز پزشکی عمومی، شاید تا ۵۷ درصد آن‌ها، نشانه یا نشانه‌های سوماتیکی دارند که به طور خاص سبب نگرانی و مشغولیت ذهنی آن‌ها می‌شود تا حدی که بر افکار، احساسات و باور‌های آن‌ها چیره شده و با عملکرد روزانه آن‌ها به درجات مختلف تداخل می‌نماید. هرچند که از گذشته تأکید بر آن بوده که جهت تشخیص این اختلال باید سایر بیماری‌های جسمی رد شود، اما مشخص شده که تفسیر بیمار و جزئیات تجربه وی یک فاکتور تعیین‌کننده مهم بوده و حتی در بیمارانی که تشخیص قطعی یک بیماری جسمی برای شکایات آن‌ها وجود داشته باشد، ممکن است دارای این اختلال نیز باشند. شکایات متعدد معمول بوده اما علائم منفرد شدید نیز ممکن است دیده شود.

همزمانی با اختلال‌های افسردگی و اضطرابی شایع بوده و ممکن است سبب تشدید نشانه‌های بیمار و عواقب عملکردی آن گردد. عوامل شخصیتی و همچنین وضعیت تحصیلی یا اجتماعی اقتصادی پایین و یا سابقه یک رخداد استرس زای اخیر در زندگی می‌تواند از عوامل خطر مهم باشد. عوامل فرهنگی نیز با این اختلال ارتباط داشته و باید در حین ارزیابی مورد توجه قرار گیرد. افرادی که مشغولیت ذهنی پایداری در رابطه با یک بیماری جدی و یا ابتلاء به آن دارند، اما شکایت جسمی خاصی ندارند نیز تاحدی در این تشخیص قرار می‌گیرند (اختلال اضطراب بیماری).

تشخیص اختلال تبدیلی (اختلال نشانه نورولوژیک عملکردی) به طور خاص در افرادی به کار می‌رود که شکایات جسمی آن‌ها شامل یک یا چند نشانه از تغییر در عملکرد حسی یا حرکتی اختیاری می‌باشد که قابل توصیف از نظر پزشکی نبوده و سبب دیسترس یا اختلال واضح گردیده و یا نیازمند ارزیابی طبی باشد.

در بیماری‌های ساختگی، بیمار هوشیارانه و با اختیار نشانه‌های فیزیکی یک بیماری را ایجاد می‌کند. واژه | سندرم مونچ هاوزن به افرادی اطلاق می‌شود که به طور خاص بیماری‌های ساختگی مزمن یا جدی دارند. در بیماری ساختگی واقعی نقش بیماری را بازی کردن برای بیمار لذت بخش است. طیفی از علائم، نشانه‌ها و بیماریهابا رفتار‌های ساختگی تحریک یا ایجاد می‌شود که شایع‌ترین آن‌ها عبارتند از: اسهال مزمن، تب با منشأ ناشناخته، خونریزی گوارشی یا هماچوری، تشنج و هیپوگلیسمی.

اختلال ساختگی معمولا تا ۵ الی ۱۰ سال پس از شروع آن تشخیص داده نشده و می‌تواند هزینه‌های اجتماعی و پزشکی قابل ملاحظه‌ای به همراه داشته باشد. در تمارض ایجاد جعلی علائم و نشانه‌ها جهت رسیدن به یک پاداش خارجی نظیر دریافت داروی نارکوتیک یا غرامت به دلیل ناتوانی است.

درمان اختلال جسمی و اختلال‌های مرتبط با آن

در بیماران دچار اختلال نشانه سوماتیک غالبأ تست‌ها و جراحی‌های تشخیصی مختلف به منظور یافتن بیماری واقعی صورت می‌گیرد. چنین رویکردی اغلب با شکست همراه بوده و مشکل اصلی یافت نمی‌شود. بهترین روش درمانی اصلاح رفتاری است که در آن دسترسی بیمار به پزشک به شدت تنظیم می‌شود، به طوری که سطح حمایتی پایدار و قابل پیش بینی را برای بیمار فراهم کرده و مشروط بر میزان دیسترس بیمار در هنگام مراجعه نباشد. مدت زمان ویزیت این بیماران باید کوتاه بوده و با اعمال تشخیصی یا درمانی همراه نباشد. در برخی از این بیماران درمان با دارو‌های ضدافسردگی می‌تواند مفید باشد، هرچند که مقالات کمی در این زمینه وجود دارد.

هرگونه تلاش برای مقابله با این بیماران معمولا سبب احساس تحقیر در آن‌ها شده و باعث ترک درمان آن پزشک می‌گردد. استراتژی بهتر در این بیماران ایجاد معرفی علت سایکولوژیک به عنوان یکی از توصیفات احتمالی در تشخیص‌های افتراقی است که مورد بحث قرار می‌گیرند. می‌توان از روش‌های face- saving استفاده کرد که روان درمانی را مستقیما به تشخیص وصل نکند. از این طریق ارتباط پاتولوژیک بیمار با سیستم مراقبت بهداشتی مورد بررسی قرار گرفته و می‌توان از روش‌های جایگرین درمانی برای استرسور‌های بیمار استفاده نمود. جهت درمان عواقب عملکردی اختلال تبدیلی ممکن است از درمان‌های دارویی خاص استفاده شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]