والتر وایت، شیمیدانی که تبهکار شد

ضدقهرمان سریال Breaking Bad با اینکه همانند سریالش تازه کار بود اما توانست به سرعت نور مرزهای شهرت را درنوردد و نام خود را بین فهرست مشهورترین و محبوبترین دانشمندان دنیای فیکشن جای بدهد. والتر زمانی شیمیدانی سرزنده و از جمله بنیانگذاران شرکت مولتی میلیاردی GrayMatter Technologies بود؛ اما به دلایل شخصی سهام خود را تنها به قیمت پنج هزار دلار فروخت و پس از آن به معلم شیمی غمگین و سرخورده یک دبیرستان تبدیل شد. اما تغییرات شخصیتی والتر به همین جامحدودنشد. در همان اوایل داستان او با این حقیقت تلخ مواجه میشود که به سرطان ریه مرحله سوم مبتلا است و به زودی خواهد مرد.
والتر در اصل شیمیدانی نابغه است که در ۵۰ سالگی باید در آلباکرک نیومکزیکو به عنوان معلم شیمی دبیرستان کار کند. از آنجایی که این شغل درآمد کافی ندارد، او مجبور است شغل دومی در یک کارواش داشته باشد؛ شغلی که برایش تحقیرآمیز محسوب میشود، چراکه گاه مجبور است خودروهای دانشآموزان خود را تمیز کند. با تمام این اوصاف، زمانی که والتر در مییابد به بیماری مهلکی مبتلا و به زودی خواهد مرد، کسب و کار غیرقانونی خود را با استفاده از همان پشتوانه علمیاش بنیان مینهد. اگر چه کار هایزنبرگ غیرقانونی است، اما مثال بامزهای برای پاسخ به سوال معروف علم بهتر است یا ثروت؟ » به شمار میرود:
والتروایت نمونه بارز برتری علم بر ثروت است، چرا که تمام ثروت نامشروع خود را به پشتوانه علم به دست آورده است. مهمترین عاملی که باعث شده است این شخصیت تا به این اندازه پرطرفدار باشد، نه پول در آوردن و خلافکاریهای او، بلکه شیوه والتر در استفاده بسیار ملموس از غریبترین نکتههای علم و دانش است؛ دانشی که اغلب ما به فراخور رشته کاری یا تحصیلی خود اندکی از آن بهره بردهایم.
داستان زندگی والتروایت، معلم شیمی مدرسه که به سلطان تولید مت آمفتامین یاشیشه تبدیل شد، علاوه بر سرگرمی و باقی گذاشتن انبوهی از خاطرات برای طرفدارانش چیز دیگری هم داشت؛ اندکی علم. اگرچه برکینگ بد همیشه دقیق و درست نبود، اما درسهای علمی آن که میشد از والتر یاد گرفت چندان هم کم نبود. در ادامه با برخی از مهمترین این درسها آشنا میشویم.
والتروایت، برای فرار از مخمصه درگیری با چندموادفروش در اولین قسمت سریال، از یک واکنش شیمیایی برای تولید گاز سمی در داخل خودرو استفاده میکند وسپس درها را روی موادفروشها که هنوز داخل ماشین هستند، قفل میکند. آیا میدانستید که این کار با گرمادادن فسفین انجام میشود؟ البته برای این کار احتمالا به چیزی بیشتر از وسایل در اختیار والتر نیاز است، ولی خب اصل کار همین است.
همانند بسیاری از چیزهایی که در این سریال نشان داده میشود رایسین شماراخواهد کشت. اما چیزی که برکینگ بد در مورد این سم به ما آموخت این بود که رایسین سمی است بسیار شبیه به نمک که هیچ پادزهری نیز ندارد.
وایت نقشهای مبتنی بر شیمی طرحریزی میکند تا چند موادفروش را به آن دنیا بفرستد و معمولا هم مباحث علمی پشت آن کاملا درست هستند. در یک قسمت از مجموعه او مقداری فولمینات جیوه میسازد، ماده منفجره حساسی که با فشار به کار میافتد. کافی است آن را روی زمین پرت کند و… بوم. والتر و همکارش، جسی، یک خانه را با استفاده از این ابزار تخریب کردند.
اگر دنبال ماده کم خطرتری در این سریال هستید، میتوانید قسمت چهار روز در طبیعت» را ببینید که در آن، والتر یک باتری دستساز جیوهای را از مواد شیمیایی تولید شیشه، سکه و فلز گالوانیزه میسازد. این شیوه شاید برای روشن کردن ماشین کاروان واقعی در بیابان کافی نباشد (آنگونه که در این سریال ادعا شده ولی یاد گرفتن آن چیز خوبی است. هشدار: سعی نکنید این کارها را در خانه آزمایش کنید؛ خیلی خطرناک است.
در سریال برکینگ بد، والتر وایت با تولید و پخش مت آمفتامین استارتاپی ایجاد میکند که در مدت زمانی کوتاه، میلیون هادلارنصیبش میکند. (استارتاپ (Startup) به شرکتهای نوپایی گفته میشود که در فاز تحقیق و توسعه بازار هستند و عموما با فناوری رشد و توسعه پیدا میکنند. شاید از خود بپرسید برای شخصی که قصد دارد تجارتی غیرقانونی را اداره کند، این موضوع چه اهمیتی دارد؟ » درست است محصولی که والت تولید میکند غیرقانونی است، اماعناصری که در فرمول کار آفرینانه والتر وجود دارد در نمونههای واقعی هم دیده میشود.
بنابراین بد نیست با برخی ویژگیهای شخصیت والتروایت در صنعت آشنا شویم.
جسی پینکمن (فصل ۱، قسمت ۷) خطاب به والتر میگوید: «پس فکر همه چیزو کردی! ای ول آقای وایت ای ول علم! » بله واقعا علم است. والتر شیمیدانی با استعداد است که به علم اشراف کامل داشت. درک فرایند شیمیایی به او کمک کرد تا مت آمفتامین با کیفیت بسیار بالایی تولید کند. او به شدت به جزئیات توجه میکرد، آماده کردن و شرایط مکان کار برای او بسیار مهم بود و مواد مورد نیاز با دقت بسیار بالایی محاسبه میشد تا نتایج دقیقی حاصل شود.
نتیجه: والتر وسواس زیادی به خرج میدهد تا محصول متفاوتی تولید کند که به میزان قابل ملاحظهای از هر چیزی که در بازار موجود است، بهتر باشد.
والتر وایت (فصل ۲، قسمت ۱): «۷۳۷۰۰۰ دلار، به این مقدار پول نیاز دارم تو و من هر دومون سر هفتهای ۷۰ هزار دلار توافق داریم. پس یعنی فقط ده و نیم هفته بیشتری بگیریم یازده هفته. یعنی یازده معامله دیگه واز این به بعد همیشه در یک مکان عمومی شدنیه. مطمئنا شدنیه. » در دنیای نامطمئن خرید و فروش مواد، والتر قاطعانه برای خود اهداف قابل اندازهگیری تعیین میکند. او میداند که از هریک گالن متیلامین چند کیلو محصول تولید میشود، چقدر پول (۷۳۷۰۰۰ دلار) نیاز دارد که برای خانواده خود باقی بگذارد و اینکه محصول او چقدر خالص است (۹۹٫۱ درصد).
نتیجه: او هدفهای شفاف و قابل اندازهگیری تعیین میکند، مسیر کار خود را دنبال میکند و به آنها دست مییابد.
مایک ارمانترات (فصل ۲، قسمت ۱۲): «نتیجه اخلاقی داستان اینه: من یک اقدام نیمه کاره را انتخاب کردم، در صورتی که باید تا آخر پیش میرفتم. دوباره آن اشتباه را تکرار نمیکنم. دیگر از اقدامات نیمه کاره خبری نیست، والتر. » چیزی که والتر را متمایز میکند، توانایی او برای درس گرفتن از اشتباهاتش است و اینکه سعی میکند آنها را اصلاح کند. یکی از اشتباهات ابتدایی او در زندگی این بود که سهام خوداز GMT را تنها به قیمت ۵ هزار دلار فروخت. خوب یا بد، والتر دیگر هرگز به بهایی ناچیز خود را نمیفروشد. پس باعث شگفتی نیست که پس از دزدیدن هزار گالن متیلامین از یک قطار، او قبول نمیکند آن را به قیمت ۱۵ میلیون دلار بفروشد، چرا که میداند با تبدیل کردن آن به مت آمفتامین پول بیشتری به دست میآورد. نتیجه: او اشتباه میکند، ولی از آموزههای خود استفاده میکند تا خود و تجارتش را ارتقا دهد.
والتر وایت (فصل ۵، قسمت ۷): «اسمم رو بگو. توهایزنبرگ هستی؛ ما میدانیم، رقبای توهم میدانند. » آیا فکر میکنید آن ترکیب کلاه مشکی و عینک دودی تصادفی بود؟ والتریک محصول متفاوت تولید کرده بود و نیاز داشت خود را از بقیه تأمینکنندهها متمایز کند. نیازی نبود محصول BlueSky والتر را امتحان کنید، فقط با دیدن آن متوجه میشدید که هایزنبرگ آن را تولید کرده است. دکلان (رقیب او در فینیکس) حتی قبل از اینکه باهم دیدار داشته باشند، محصول و تولیدکننده آن را میشناخت نتیجه: او برای رقبایش به یادماندنی و مرموز است و مشتریان او بلافاصله میتوانند محصول او را تشخیص دهند.
والتر وایت (فصل ۵، قسمت ۳): «جسی، از من پرسیدی که آیا در تجارت تولید شیشه هستم یا تجارت پولسازی. هیچ کدام؛ من در تجارت امپراتوری سازیم. » ساخت یک امپراتوری از داخل یک خودرو ون امکانپذیر نیست و والتر هم این را میدانست. از مواجه با توکو و حذف رقیب تا شراکت بامایکار مانترات، والت به شیوهای عمل میکند تا اهداف کوتاه مدتش تأمین و رویای او برای خلق یک امپراتوری محقق شود. نتیجه: او واهمهای ندارد تا اهدافی بی باکانه برای خود تعیین کند و اطمینانی را از خود نشان دهد تا دیگران را متقاعد کند که میتواند به رویاهایش دست پیدا کند.