رمان «سور بز» : چگونه دیکتاتور دومنیکن تبدیل به یکی از مهمترین شخصیتهای ادبیات شد؟

تاریخ ادبیات جهان پر است از شخصیتهایی که در دنیای واقعی حاضر بودند، اما نسخه حاضر در کتابها و روایات بیشتر در ذهنها ثبت شده است. رافائل لئونیداس تروخیو مولینا با نام مستعار ال هفه یکی از این آدمهای بدنام تاریخ قرن بیستم است که پس از رمان «سور بز» توجهها را بیشتر به اعمال و ابعا شخصیت خود جلب کرد.
او دیکتاتور فاسیر دومنیکن بود، کلکسیونی از قتل و جنایت و تجاوز را در کارنامه داشت و ماریو بارگاس یوسا با روایت دوران حکمرانی و فجایع زمانهی او، از او شخصیتی داستانی ساخت که به ساده گی از یاد نمیرود.
سوربز» سرگذشت دیکتاتوری تروخیو است در جمهوری دومنیکن که تنهی اصلی روایت است. اما رمان سه خط داستانی در هم تنیده را موازی پیش میبرد. | قصهی زنی به نام اورانیا که پس از سالها بازگشته به کشورش، نقطه آغاز رمان است. زنی که پدرش یکی از نزدیکترین آدمها به تروخیو بوده و سالها وزیر امور خارجی و به نوعی مغز متفکر دیکتاتور بوده است و حالا ناتوان افتاده در بستر بیماری و تروخیو هم سالهاست به او پشت کرده است.
خط دوم داستانی نزدیکتر است به زنده گی تروخیو و حلقهی بستهی قدرت مطلقه را پیش روی خواننده میگذارد با جزئیاتی از فساد حاکم بر تروخیو و البته نقش کابرال (پدر اورانیا) را در رقم خوردن حوادث و برخوردی که حاکمیت با مسائل داشته نشان میدهد. این روایت موازی در جای جای رمان پراکنده شده و یکی از خواندنیترین بخشهای رمان است که به نوعی وقایعنگاری سیاسی و تغییرات یک کشور است. این تکه | از آن رو بسیار مهم است که نویسنده تصویری سیاه و بسته از حاکمیت عرضه نمیکند، بلکه عملا زیستی آنها و مواجهه با مشکلات را نشان میدهد و حتا در دل گفت وگو سوالاتی را مطرح میکند که خواننده بهگذار دومنیکن از یک کشور کم اهمیت و کم برخوردار، به کشوری در حال توسعه، فکر میکند و از طرفی تصویری ست از اقلیتی که در این کشور از امکانات و ثروت برخوردار هستند.
تکهی سوم روایتهای موازی برمی گردد به قصهی ترور تروخیو. شمایلی س ت از انسانهای سابقا وفادار که حالا به این نتیجه رسیدهاند که چاره تنها در حذف است. این تکه علاوه بر جزئیات داستانی و مسیر برنامهریزی برای ترور، مملو از مفاهیم اساسیست که ارجاعاتاش در فصلهای دیگر آمده. آدمهای این خط داستان برآمده از وضعیت جزئیات اداری بستهی کشور هستند و خواننده میبیند که چه گونه آدمها به ترور و حذف رسیدهاند. گذشته و حال و فضای اجتماعی و سیاسی دومنیکن در این فصول به خوبی بازتاب داده شده است. زمان در این تکه متفاوت است با دیگر تکهها ومدام کش میآید و از طرفی خواننده با وجود آگاهی از نتیجهی نهایی ترور، چیزهایی مییابد در روایت که میتواند کشمکشهای ایجادشده را دنبال کند. رمان ماریو بارگاس یوسا را میتوان در هر زمانهای خواند و در جغرافیایی دوباره بازخوانی کرد و کیف کرد از جزئیات روایی خلاقانهاش که هم خواننده را مبهوت میکند و هم به وجد میآوردش از فرمی ایدئال که برای چنین روایتی در نظر گرفته است. اهمیت «سور بز» هم در همین است که جمهوری دومنیکن تکثیر میشود در همهی دنیا و تروخیو و دستگا؟ خودکامه گیاش رنگی نمادین به خود میگیرد و از رنج انسان حرف میزند.
ژنرالیسموی داستان تکثیر شده در آدمهای کوچک و بزرگ قصه. آنها میخواهند تا میتوانند قدرت را بچشند و ناامیدی دربارهی اینده ریشه در همین میلها دارد و نشان میدهد حذف و ترور دوباره خشم و فضای بسته را بازتولید میکند. در «سور بز)) همه چیز به یک نفر ختم میشوند و قدرت درید یک نفر است، حتا اگر رئیس جمهور کسی دیگر باشد.
ژنرالیسمو تروخیو انبوهی کار انجام داد که هر کدام به تنهایی برای مبهوت کردن نزدیکاناش کافی بود. او به حلقهی وفادران و نزدیکاناش هم رحم نمیکرد و در تکهای از کتاب ادمی که به دستور تروخیو دست به حذفزده بود، این طور از حال درونی و خیانت دیکتاتور میگوید «میخواستی چه حالی داشته باشد آدمی که اگر آدم کشته بود به خاطر رژیم کشته بود و حالا تروخیو این جور پاداشش را میداد که بگذارد در این پنج سال گذشته توی سیاه چال بپوسد؟ ))
امروز او آدمی از یادرفته در عالم سیاست است. کشور جمهوری دومنیکن نقش چندانی در معادلات جهانی ندارد، اما خشونتی قهرآمیز به خود دید که توجهها را به خود جلب کرد. حالا شصت سال از مرگ تروخیو میگذرد و از او به عنوان یکی از جنایت کاران تاریخ یاد میکنیم که موجودیت و فردیت انسان را نشانه رفت. این مهارت کم نظیر ماریو بارگاس یوسا است که یادمان میآورد چه کسانی سرگذشتی بشر را ساختند و چه گونه با نفرت را تکرار کردند.
منبع: روزنامه سازندگی