چرا گاهی از نظر روانی چیزی را فراموش میکنیم؟

گاهوبیگاه مطالبی را درباره فردی که دچار فراموشی شده است در روزنامه میخوانید. او از گذشته خویش هیچ کس و هیچ چیز حتی اسم خود را نیز به یاد نمیآورد! و میگوییم که این شخص از بیماری فراموشی رنج میبرد.
همه ما به دلایلی گاهی دچار ناراحتیهای روحی مثل خشم، ناامیدی و ترس میشویم و آنگاه برای درمان این حالت به فکر چاره ای میافتیم. برای مثال: راه ساده روبرو شدن با این مسائل: گریه کردن، سرخ شدن و یا عرق کردن است. در حقیقت این عکسالعمل در کنترل ما نبوده و واکنشهای سادهای میباشند، ولی ممکن است شخصی در برابر فشارهای روانی به گونهای دیگر عمل کند: به جای روبرو شدن با مشکلی که سبب ناراحتی او شده، سعی میکند طوری رفتار کند که انگار نگران نیست و از آن فرار میکند و بدین ترتیب در برابر فشار روانی از خود محافظت و دفاع مینماید.
فراموشی نیز نوعی از واکنشهای دفاعی است. او به سادگی بگونهای رفتار میکند که گویی مسائلی که سبب ناراحتی او شدهاند، برای او اتفاق نیفتاده، بلکه بر سر فدر دیگری آمده است! و نگرانی خویش را فراموش میکند. بدین ترتیب علاوه بر فراموشی نگرانی خویش، بسیاری از نکات دیگری را که با این موضوع در ارتباط است، از یاد میبرد، حتی این که خودش کیست! او اصلاً گذشته را به خاطر نمیآورد، ولی ممکن است نسبت به زمان حالا کاملاً عادی عمل کند. او زندگی و کار میکند چون یک فرد معمولی و احتمالاً توجه کسی نیز به او جلب نمیشود.
گاهی اوقات با طیب خاطر خویش به سرعت به حال اول بازگشته و به خودی خود درمان میشود و مواردی نیز وجود داردکه شخص به کمک روانپزشک بهبود مییابد.
نکته جالی آن که: افرادی که از این بیماری رهایی یافتهاند، اتفاقاتی را که در زمان ابتلا به فراموشی برایشان روی داده، به خاطر نمیآورند.