معرفی کتاب دفتر بزرگ، نوشته آگوتا کریستوف – تضاد شگفتانگیز سادگی و خشونت

دفتر بزرگ یکی از بهترین رمانهایی است که ظرف ماههای گذشته به بازار نشر کشورمان ارائه شده است. نویسندهٔ این رمان یک بانوی مجاریتبار است که در سال ۱۹۵۶ از مجارستان زیر سلطهٔ نظام دیکتاتوری کمونیستی به کشور سوئیس گریخت و در شهر فرانسویزبان نوشاتل اقامت گزید. آگوتا کریستوف بنا به گفتهٔ خودش پس از تقریباً پانزده سال که از مهاجرتاش به سوئیس سپری شده بود توانست نوشتن به زبان فرانسوی را یاد بگیرد.
کارهای اولیهٔ کریستوف به زبان فرانسوی تعدادی نمایشنامههای کوتاه بود که شخصیتهای اصلی آنها آدمهای حاشیهای اجتماع بودند. کریستوف در سال ۱۹۸۶ با انتشار اولین رماناش، دفتر بزرگ، به شهرت رسید. موفقیت گستردهٔ این کتاب نزد منتقدان و کتابخوانان فرانسوی باعث شد که کریستوف دو رمان دیگر در ادامهٔ رمان دفتر بزرگ بنویسد: مدرک (۱۹۸۹) و دروغ سوم (۱۹۹۱). کریستوف نام این سهگانه را دوقلوها گذاشت چرا که شخصیتهای اصلی هر سه رمان یک جفت برادر دوقلو هستند.
داستان دفتر بزرگ در دوران جنگ جهانی دوم میگذرد. زنی که شوهرش در جبهههای جنگ به سر میبرد برای نجات جان دو پسر دوقلویش از بمبارانهای هوایی دشمن از شهر بزرگ عازم شهر کوچک دورافتادهای میشود. مادربزرگ عجیب و غریب دوقلوها به اکراه میپذیرد که از آنها مراقبت کند. اما این دوقلوها بچههای متفاوتی هستند که به تدریج خود را برای تحمل هرگونه سختی و مرارتی آماده میکنند.
سادگی، ایجاز و روانی نثر کتاب در تضاد با حوادث بهشدت خشن و هولناکی است که به تدریج در حین جلو رفتن داستان روی میدهد و جذابیت کتاب هم دقیقاً به دلیل همین تضاد است. فضای رمان به شدت تلخ و سیاه است اما عاری از طنز نیست. مضمون اصلی رمان، تجربیات واقعی خود نویسنده است: مهاجرت، از کف رفتن هویت و مصیبتی که نظامهای دیکتاتوری بر سر جامعه و آدمهایش آوار میکند. رمان دفتر بزرگ پر از صحنههایی است که جان میدهد برای تبدیل شدن به یک فیلم سینمایی جنایی پرهیجان و پراکشن. در مصاحبهای که کریستوف در سال پایانی زندگیاش (۲۰۱۱) با مترجم فارسی کتاباش داشته، گفته است:
«همین حالا یک کارگردان مجاری در حال ساختن فیلمی براساس رمان دفتر بزرگ است. فیلمنامه نوشته شده و کمکم فیلمبرداری شروع میشود.»
دفتر بزرگ حکایت دیگری است از اینکه جنگ چگونه میتواند بر روح و روان انسانها -حتی کودکان و نوجوانان- اثر بگذارد و آنها را به موجوداتی غیرانسانی شده مبدل کند. از این حیث، دفتر بزرگ شباهتهایی به فیلم کودکی ایوان تارکوفسکی دارد.
این هم بخشی از رمان دفتر بزرگ تحتعنوان «تمرین مقاوم کردن روح.»
مادربزرگ به ما میگوید: «تولهسگها!»
مردم به ما میگویند: «پسرهای جادوگر! پسرهای روسپی!»
دیگران میگویند: «کودنها! بچه ولگردها! دماغوها! کرهخرها! بچه خوکها! خوکها! بیسروپاها! مردارها! تخم قاتلها!»
وقتی این کلمات را میشنویم، صورتمان سرخ میشود، گوشهایمان زنگ میزند، چشمهایمان گشاد میشود، زانوهایمان میلرزد.
ما دیگر نمیخواهیم سرخ شویم یا بلرزیم، میخواهیم به فحشها و کلماتی که آزارمان میدهند عادت کنیم.
سر میز آشپزخانه رودرروی هم میایستیم و زلزده در چشمهای هم، بدترین کلمات را به همدیگر میگوییم.
یکی: «آشغال!»
دیگری: «کثافت!»
همینطور ادامه میدهیم تا اینکه کلمات دیگر وارد مغزمان نمیشوند، دیگر حتی وارد گوشهایمان هم نمیشوند.
به همین روش، هر روز تقریباً نیم ساعت تمرین میکنیم بعد میرویم توی خیابانها میگردیم.
کاری میکنیم که مردم به ما فحش بدهند و میبینیم که دستآخر میتوانیم بیتفاوت بمانیم.
اما کلمات قدیمی هم وجود دارند.
مادرمان به ما میگفت: «عزیزانم! عشقهای من! خوشبختی من! بچههای دوستداشتنی من!»
وقتی یاد این کلمات میافتیم، چشمهایمان پر از اشک میشوند. باید این کلمات را فراموش کنیم، چون حالا هیچکس همچو کلماتی به ما نمیگوید و بار سنگین خاطرهٔ این کلمات را نمیتوانیم تحمل کنیم. از اینرو، تمرینمان را با روش دیگری ادامه میدهیم.
میگوییم: «عزیزانم! عشقهای من! دوستتان دارم… هیچوقت ترکتان نخواهم کرد… فقط شما را دوست خواهم داشت. شما همه زندگیام هستید!»
این کلمات، به لطف تکرار زیاد، کمکم مفهومشان را از دست به میدهند و از رنجی که به بار میآورند کم میشود.
آگوتا کریستوف. مترجم: اصغر نوری، انتشارات مروارید، ۱۹۷ صفحه، ۵۶۰۰۰ ریال.
این نوشتهها را هم بخوانید