کتاب پرومته از بند رسته ، اثر شلی – چگونه رنجهای پرومته تبدیل به سمبل در ادبیات شده است؟

پرسی بیش شلی سال ۱۸۱۸ «پرومته از بند رسته» را با نگاهی به شخصیت اسطورهای و سیاسی پرومته که اولین بار در نمایشی از اشیل آمده بود نوشت. لیکن پرومته شلی فراتر از واکنشی صرف به اتفاقات پیرامون اوست، بلکه سمبلی است از یک ایده انتزاعی، مایکل فربر مینویسد علاقهی رمانتیکها به پرومته بر این اصل استوار است که او را ((سمبلی برای روشنگری و ایستادگی علیه استبداد) میدانند.
با اینکه شلی پیشتر در «ملکه ماب »اش به پرومته تاخته و او را مسبب تمام دشواریهای بشر خوانده بود و از دیگر سو ژوپیتر را به چشم خدای خدایان و محافظ بشریت دیده بود، به زعم هلموت ویبروک به سبب مشقات زندگی شخصیاش (مرگ همسر و فرزند و زندگی در ایتالیا که باعث شد بتواند با فاصله افول اوضاع سیاسی انگلستان را بیند، کاری کرد که نگاه شلی به پرومته تغییر کند. حاصل این تغییر پرومته ازبند رسته بود، شخصیتی «اخلاقی» که با رنج و تحمل رنج شناخته میشود و از دیگر سو معاند صبور و سرسخت قدرت مطلق است.
موریس بورا میگوید پرومتهی شلی سمبل شریفترین نیروی درونی آدمیزاد است؛ آن میل به خیر و آن اشتیاق برای ایثار در راه رسیدن به خیر. در پایان نمایش شلی میبینیم که پرومته با ایدئالیسم و نیروی عشقش پیروز شده و مسبب سقوط ژوپیتر میشود. ایدئالیسم افلاطونی پرومته بر پایهی عشق و حقیقت استوار است و پرومته برای شلی تجسد مفهوم امید برای سالهای پیش رو است. ارمغان آوردن آتش برای بشر، از سر محبت پرومته و بخشی از ایدئالیسم زیبای مد نظر شلی است. و مسئولیتی که پرومته در قبال بشر احساس میکند، همان که باعث میشود به خاطرش ژوپیتر به عذابی سخت و ابدی محکومش کند، تنها به استحکام پیوند و عشق او به بشر میانجامد. با چنین نگاهی هدیهی آتش به زمینیان را میتوان فراتر از همدلی با مظلومان و عوام تفسیر کرد؛ بروز همان عشقی که به مدد آن پرومته عاقبت بر نفرت ظالم فایق میآید. و چنین چیزی به معنی شکستن سنت جهان اسطوره هم هست، چرا که در سنت اساطیر، تایتانها به مدد شور و خشم بر تایتان دیگری غلبه میکردند.
بنابراین پرومته شلی نمایندهی تایتانی «نو» است. نقطهی عطف رنجهای پرومته آنجاست که میتواند بر نفرتش از ژوپیتر غلبه کند. او در عوض این نفرت، به ژوپیتر احساس ترحم پیدا میکند و میگوید: ((که خوارت بشمارم؟ آه، نه. دلم برای تو میسوزد. » پرومته مسیحوار نسبت به مستبدی که شکنجهاش کرده ترحم میورزد.
هرچند از پی همین رنج است که او معنی عشق و حقیقت را فهمیده و دانسته است که تنها این دو ضامن پایداری و خوشبختیاند. پرومته متوجه میشود که او مسئول سقوط ژوپیتر است. او در مییابد که پایان حکمرانی مستبد تنها از راه اجتناب از خشونت و به مدد عشق و حقیقت حاصل میشود و همین دریافت است که او را جایگزینی ژوپیتر میکند. و بدین ترتیب به زنجیر کشیدن تایتانی چون پرومته برای ژوپیتر، به مبارزهای مذبوحانه علیه امر ناگزیر تبدیل میشود؛ علیه سرنوشت؛ چرا که پرومته را که خود نیز تایتان است نمیتوان کشت. تیموتی وب بر اهمیت عشق پرومته در ایستادگیاش علیه قدرت تام ژوپیتر انگشت میگذارد، چرا که «پرومته عاقبت میتواند بر هیاهوی ظلمات قلب خویشتن غلبه کند، و تنها با کمک آسیا که نمایندهی ظرفیت عشق پرومته نسبت به خویشتن است. هر چند پرومته هم مثل ژوپیتر شخصیتی دوجنبهای است. آن طور که شلی به تصویر میکشد، پرومته باید از دل تغییر بیرون بیاید، خواه این تغییر مثبت باشد یا منفی، در نهایت از دل این تغییر است که پرومته سر بر میآورد، تصمیم میگیرد و مسئولیت تصمیماتش را قبول میکند. دو جنبهی متناقض پرومته در پایان نمایش، به اعتدال رسیدهاند. همان اعتدالی که شلی خوش داشت میان خرد و خیال برقرار شود. | دو ویژگی آزادی خواهی و انقلابیگری ای که شلی به تابآوری رنجهای پرومته و غلبهاش بر احساس انتقام و انزجار بخشیده است، در اهمیتی که شلی برای تغییر و بدعتگذاری در شعر هم قائل است، قابل مشاهده است. آخر شلی در «دفاعیه از شعر) مینویسد: «یک شعر عالی چشمهای است تا به ابد جوشنده از آبهای خرد و لذت. »
این «لذت) را میتوان در واژگون شدن حکمرانی ژوپیتر احساس کرد. هر چند این «لذت)) میتواند هر اینه دستخوش تغییر و حتا فاسد شود؛ مگر اینکه پرومته بتواند به ایدئالهای عشق و حقیقت وفادار بماند.
این نوشتهها را هم بخوانید