فیلم مرجان – خلاصه داستان و بررسی
تهیهکننده: شهلا و نویسندگان فیلمنامه: دکتر منوچهر کیمرام، محمد عاصمی (براساس داستانی نوشته: م. عاصمی ) و دکوپاژ، فیلمبرداری و تدوین: احمد شیرازی (سیاه و سفید، ۳۵ میلیمتری) و موسیقی: حسین دهلوی، فریبا (اشعار: ایرج تیمورتاش، آوازها: دوشیزه یاسمین، “سازنده آهنگ: بزرگ لشگری”، مهوش سازنده آهنگ: بهرام حسن زاده”) و گریم: حسن نوری و دکور: ولی الله خاکدان، صدابردار: جلال مغازهای به بازیگران اصلی: شهلا، محمد علی جعفری، قدکچیان، ظهوری، روشنیان، دوشیزه احمدی، بانوان نوری و فروغی، سالارپور، دکتر ناصری، خسرو فرزام، سرودی، افشار و ۹۵ دقیقه و محصول آریافیلم.
مرجان دختری از یک قبیله کولی است که نزدیک دهی اطراق کردهاند. پدر مرجان که قصد سرقت گوسفندی را داشته، توسط اهالی ده دستگیر و در مدرسه ده زندانی میشود. مرجان به دنبال پدر به ده میرود. با معلم جوان مدرسه روبرو میشود و هردو به هم دل میبازند. معلم مدرسه حمید پدر مرجان را از گرفتاری میرهاند و نزد خود نگاه میدارد. یک سال بعد حکم انتقال حمید به شهر به دست او میرسد. حمید به شهر میرود و مرجان و پدرش نیز به قبیله خود باز میگردند. ولی مرجان دوری از حمید را تاب نمیآورد و به دنبالش روانه شهر میشود. در حالی که حمید با یکی از همکارانش ازدواج کرده، مرجان که از یافتن او ناامید شده، در بیمارستانی پرستار میشود. اتفاقاً زن حمید را برای زایمان به همان بیمارستانی میآورند که مرجان در آنجا کار میکند. مرجان قصد کشتن زن حمید را دارد. ولی منصرف شده و سم را به خود تزریق میکند.
“مرجان” نخستین فیلمی است در تاریخ سینمای ایران که به نام یک کارگردان زن به عنوان سازندهاش ذکر شده. هرچند که در زمان نمایش فیلم، در این مورد حرف و سخن فراوان بود و در تیتراژ فیلم هم به عنوان کارگردان نام کسی نوشته نشده. ولی مطبوعات آن زمان نوشتند که کارگردانی – و مشخصاً رهبری بازیگران – را خانم شهلا به اتفاق محمد علی جعفری انجام دادهاند، و دکوپاژ هم – که جزء امور فنی یک فیلم محسوب میشد – طبق روال جاری آن روزگار برعهده فیلمبردار بوده است. ولی پس از روی پرده رفتن فیلم، ماجراهایی اتفاق افتاد که درواقع این مسأله، و بحث بر سر ارزشهای فیلم را تحت الشعاع خود قرار داد. نخستین نقدی که بر فیلم نوشته شد، توسط ش -ناظریان – از منتقدان معتبر آن سالها بود در شماره هفتاد و نهم مجله ستاره سینما (۱۳۳۵/۶/۲۵).
در این نوشته تقریباً مفصل، ناظریان با تأکید بر تبلیغات زیادی که برای نمایش فیلم بپا شده بود، معایب بسیار فیلم را برشمرده بود و البته در چند جا از نوشتهاش هم به مسأله کارگردان نداشتن فیلم اشاره کرده بود. در شماره بعدی همین مجله، در صفحهای تحت عنوان “انتقاد بر مقالات سینمایی مجلات تهران هم اشارهای به نقد سراسر تعریف و تحسین همین فیلم در مجله “بامشاد” شده بود و اینکه طبق تحقیقهای نویسنده این صفحه، این نقد از طرف تهیهکننده فیلم در آن مجله چاپ شده است. این اشاره موجب بپا شدن جنگی بین سازندگان فیلم و ش – ناظریان شد و خانم شهلا طی مقالهای به ناظریان و بقیه منتقدین سینمایی تاخت و ادعا کرد که این نویسندگان “توقعات بیجا ” از فیلمسازان دارند. این ادعای خانم شهلا باعث شد که بابک ساسان نیز که به کار نقد فیلم نوشتن در “بامشاد” و “ستاره سینما ” مشغول بود، طی مقالهای طنزآمیز در ستاره سینما (شماره ۸۱) جوابیهای به خانم شهلا بدهد. اما ظاهراً، ماجراهای این حملهها و دستهبندیها بیشتر ریشه در ماجراهایی داشت مربوط به محمد علی جعفری، تا تعیین و یا رد ارزشهای فیلم “مرجان”.
ظاهراً در آن سالها – پس از ماجراهای سال ۱۳۳۲، تعطیل شدن تئاتر سعدی و دستگیر و زندانی شدن عدهای از دست اندرکاران تئاتر که همکار عبد الحسین نوشین بودند، منجمله جعفری – او موفق شده بود که با روی صحنه آوردن چند نمایشنامه سنگین محبوبیتی برای خود و گروه تئاتریش دست و پا کند و دشمنانش، نمایش فیلم مرجان” را فرصتی برای انجام حملههایشان و تخطئه یافتند. در این میان البته پای “انجمن نویسندگان سینمایی ایران – که تازه تشکیل شده بود و رئیس آن دکتر کاووسی – نیز به به میان کشیده شد. به هر حال جدلهای قلمی مابین سازندگان فیلم “مرجان” و مخالفان آنها و بخصوص جعفری) به همین جا خاتمه یافت. اما جعفری و طرفدارانش که همه حملهها به فیلم “مرجان” را از ناحیه دکتر کاووسی میدانستند، هنگام نمایش فیلم “هفده روز به اعدام ” علیه فیلم اقداماتی انجام دادند و به اصطلاح تلافی فیلم “مرجان” را در آوردند. رقص مهوش هم در اکران دوم فیلم به آن اضافه شده. گو اینکه پایان جدیدی هم برای آن ساختند که در آن مرجان خودکشی نمیکرد و به طایفهاش باز میگشت.
… نویسنده اصلی داستان مدعی است که آنچنان در داستان او دست بردهاند که خودش دیگر آنرا نمیشناسد. بنابراین نمیتوان در مورد کار او قضاوتی کرد، ولی سناریست کیست؟ یک آقای دکتر! آیا ایشان درس سناریونویسی خوانده، آیا از تکنیکهای سناریو و فیلم اطلاع دارد؟ بدیهی است که نه. … داستان فیلم بطورکلی یک اثر ضعیف میباشد. نمیتوان عشق و زندگی کولیها را نشان دهد، آداب و رسوم آنها را توصیف کند. نمیتواند در قلب افراد دهاتی فرو رود و کاراکتر آنها را ارائه دهد. نمیتواند یک معلم واقعی و بشردوست را بنمایاند، … اما در مورد فیلمبرداری، آقای شیرازی در این فیلم استعداد و ذوق خود را خوب نشان میدهد. اگر دکوپاژ را بعهده او نمیگذاردند، اگر مونتاز را بعهده او نمیگذاردند و بعد هم در آن دست نمیبردند و اگر با یک کارگردان وارد کار میکردند، کار او خیلی بیش از اینها که حالا هست جلوه میکرد. … (ش – ناظریان، ستاره سینما، شماره ۷۹، ۲۵ شهریور ماه ۱۳۳۵).