آلفرد نوبل و جایزه نوبل: زندگینامه و تاریخچه

آلفرد نوبل در 21 اکتبر سال 1833 در استکهلم، دیده به جهان گشود و در 10 دسامبر 1896 در سانرمو 1، در ایتالیا درگذشت. هستی او، همچون مضمون کارهایی که از زندگیاش باقی گذاشت، اسرارآمیز بود. نوبل از خود ثروت قابل توجّه و وصیّتنامهای به جای نهاد که نام او را در پهنه جهان مشهور ساخت. بااینوجود نمیتوان از باورهای او، بهطور دقیق و آشکار سر درآورد.
خانوادهٔ نوبل که در اصل نامشان نوبلیوس 2 بوده، در شرق نبّهلو 3، در استان کریستین شتاد 4 زندگی میکردند و نام آنها از حدود سالهای 1600 برای مردم شناخته شده بوده است.
ایمانوئل نوبل 5(1872-1801)، مردی مخترع و صاحبنظر در امور صنعتی بود. او حدود دو دهه در سنتپترزبورگ، در روسیه زندگی کرد. از جمله کارهایش در آنجا می توان از ساخت مینهای زیردریایی نام برد که در جنگ کریمه مورد استفاده قرار گرفت. به جز این، تعداد قابل توجهّی ماشینهای تولیدی نیز ساخت.
ایمانوئل نوبل چهار پسر داشت به نامهای روبرت، لودویگ، آلفرد و امیل که همهٔ آنها از استعداد فنّی قابل توجهّی برخوردار بودند.
-------
علت و عوارض مشکل پزشکی از چیست؟
روبرت و لودویگ، شرکت نفت برادران نوبل را تأسیس کردند و به استخراج نفت در باکو پرداختند. شرکت آنها در زمان خود، یکی از بزرگترین شرکتهای صنعتی در روسیه بود. علاوهبراین، لودویگ یکی از موفقّترین تولیدکنندگان ابزار جنگی بهشمار میآمد.
آلفرد نوبل، در استکهلم پا به جهان گذاشت. در نه سالگی به سنت پترزبورگ مهاجرت کرد و دوران جوانی خود را در آنجا گذراند. الفرد نوبل نوزده ساله، در سال 1850 سفر تحصیلی خود را به کشورهای گوناگون آغاز کرد. مدت یکسال در پاریس، در رشتهٔ شیمی تحصیل کرد. به زودی به مطالعه در موادّ منفجره علاقمند شد و مطالعاتش را در زمینهٔ کشف و اختراع مواد گوناگون تکامل بخشید.
کشف بنیانی آلفرد نوبل در زمینهٔ آتشزایی آغازین با چاشنی بود که نیروی ذخیره شده در نیترو گلیسیرین را، که روغن مایع غلیظی بود، رها میکرد.
او نوآوریهای دیگری نیز در زمینهٔ مواد منفجره داشته است. نوبل صاحب هزار اختراع بوده که امتیاز سیصد تا از آنها را به ثبت رسانده است. او برای رسیدن به نتیجهٔ کار، به هر نوع خطری تن میداد. علاقه و توجهش به مادهٔ نیتروگلیسیرین، در پاریس بیدار شد، در پترزبورگ، به اوج خود رسید و در استکهلم، به فاجعه انجامید.
پس از جنگ کریمه، ایمانوئل و آندریتا نوبل همسر او، همراه با کوچکترین پسرشان امیل، به سوئد برگشتند. در آن زمان، ایمانوئل، در زمینهٔ تولید مینهای زمینی و دریایی موفقیّتهای چشمگیری به دست آورده بود. تولید او در این زمینه، حتّی توجّه نیروی دریایی انگلستان را به خود جلب کرده بود.
ایمانوئل نوبل، در باغ هلنهبوری 6، در کنار پل سوئدت 7، در جنوب استکهلم سکنی گزید.
آلفرد چند سالی در پترزبورگ باقی ماند و در آن مدت با پشتکار فراوان روی مادّهٔ نیتروگلیسیرین کار کرد و آزمایشهای فراوانی آنجام داد. در پاییز سال 1873 به استکهلم آمد تا امتیاز روش جدیدی را که در مورد مادّهٔ منفجره به دست آورده بود، به ثبت برساند. در هلنه بوری، در آزمایشگاه بزرگی که خارج از محل اصلی سکونت او بود، به آزمایشهایش در زمینهٔ مادهٔ منفجره ادامه داد. در یک سپیده دم در ماه سپتامبر سال 1864، فاجعهٔ بزرگی به وقوع پیوست. تمامی منطقه، از شدت انفجاری که ساختمان آزمایشگاه را به قطعات کوچکی تبدیل کرده بود، آسیب دید. انفجار تقریبا به تمام ساختمانهای نزدیک به آزمایشگاه، آسیب رسانده بود. تکههای الوار به هوا پرتاب شده بودند و شدت موج ناشی از انفجار، شیشههای خانههای مسکونی را تا مسافت درازی خرد کرده بود. یک اتکنیسین جوان، یک پسر پادو، یک خدمتکار زن، یک کارگر رهگذر و امیل، برادر 21 سالهٔ آلفرد نوبل، قربانیان این انفجار بودند.
به نظر میرسد که دلیل اصلی این حادثه، آزمایشهایی بوده که امیل برادر کوچک آلفرد نوبل، با تکنسین جوانی بهطور مستقل بر روی مادهٔ خالص نیتروگلیسیرین، انجام میدادند.
آزمایش مزبور، انفجاری را پدید آورده بود که به نوبهٔ خود به انبار مواد منفجره در همان نزدیکی سرایت کرده و پس از آن، موجب آن انفجار هولناک گردیده بود. علت رخ دادن چنین حوادثی بیشتر این بود که هیچکس به اندازهٔ کافی از ویژگیهای متغیّر نیترو گلیسیرین و رابطهاش با دما، رطوبت و میزان خالص بودن آن، آگاه نبود.
زمانیکه حادثه روی داد، آلفرد نوبل 32 ساله، خود در همان نزدیکی حضور داشت و شاهد آن بود. اما حتّی مشاهدهٔ چنین حادثهای نتوانست او را از پژوهشهای بعدی باز دارد.
آلفرد نوبل اندامی نسبتا کوتاه و بدنی ضعیف داشت و در شمار افرادی نبود که بتواند از این نظر توجّه کسی را به خود جلب کند. اکثرا تنها بود و افسردگی و تنهایی را به راحتی پذیرا شده بود. او از مرگ و پدیدههای اسرارآمیز پس از آن، هراسان بود، با این وجود، ترس از مرگ نیز نتوانسته بود مانع از انجام تحقیقاتش شود.
او آزمایشگاه دیگری، بر روی کرجی، در آبراه بوک هولم 8 در ملارن 9 بنا نمود که حدود یکی دو ماه از استکلهم فاصله داشت و در همانجا آزمایشهای خود را برای رسیدن به هدف نهایی خود دنبال کرد. هدف اصلی او این بود که مادّهٔ نیترو گلیسیرین را به مادّهٔ منفجرهٔ مهارشدنی و قابل حمل تکامل بخشد. نوبل در این زمینه، موفق شد که پس از پژوهشهای فراوان با روشهای گوناگون، سرانجام راه کار را پیدا کند. او از ترکیب مادّهٔ نیترو گلیسیرین و مادّهٔ اصلی سیلیکون خمیری به دست آورد و با استفاده از این ترکیب-اگرچه مقداری از نیروی اولیه آن از بین میرفت-میتوانست متغیّر بودن مادّهٔ نیترو گلیسیرین را مهار کند. نوبل این کشف جدید خود را «دینامیت» نامید و امتیاز آنرا در سال 1867 به ثبت رساند.
با کمک فتیله و چاشنی، نیروی مادّهٔ خمیرمانند، میتوانست تنظیم گردد و مورد استفاده قرار گیرد.
نوبل اکنون تنها یک مخترع نبود، بلکه یک کارخانهدار، رئیس شرکت، متخصصّ در امور صنعتی و اقصتاددان نیز بهشمار میآمد. آیندهای درخشان داشت و ثروت هنگفتی نیز به دست آورده بود. او ترجیح میداد که رفت خود را صرف اختراع باروت بدون دود کند و از اینرو میخواست که مادّهٔ منفجرهٔ ژلاتینیای بسازد که مقاومتر باشد و بتواند در زیر آب نیز مورد استفاده قرار گیرد. نوبل مقتدر، خانهٔ باشکوه و زیبایی در ترومفباگ خرید و مقیم پاریس شد. از سوی دیگر در اصطبل خانهاش اسبهای خوبی نگهداری میکرد. کالسکهٔ خود را به چرخهای لاستیکی مجهر کرده و محتاطانه و متین و در کمال آرامش آنرا میراند. (چرخ لاستیکی در آن زمان وجود نداشت، اما از آنجا که نوبل نیاز بدان را تشخیص داده بود، آنرا در کنار دیگر پژوهشهای علمی خود ساخت و عرضه کرد. ابریشم مصنوعی، چرم مصنوعی و موتورهای گازی نیز از جمله اختراعهایی است که توسط نوبل به ثبت رسیده است.)
نوبل ویلایی در سانرمو خرید و روح تازهای به کالبد شرکت بوفورش(شرکت اسلحهسازی) سوئدی دمید. او همچنین طرح آخرین ایستگاه زندگی را برای دوستداران خودکشی ارائه داد. ایستگاه موردنظر پانسیون آرامشبخشی بود-با استاندارد بالا-که انسانها میتوانستند تصمیم خود را برای خودکشی، در نهایت آرامش و احترام و با کمترین نابهنجاری، عملی کنند. چنین طرحی، هیچگاه عملی نشد. با این کار شاید منظور نوبل بیشتر آن بود که آرامش جامعهٔ فرانسه را درهم بریزد.
او اغلب به مرگ دیگران و به مرگ خود میاندیشید و در سخنان و نوشتههایش نیز آن را بازتاب میداد. فکر اینکه روزی فرسوده شود و در تنهایی بمیرد، آزارش میداد. اندیشه به اینکه بمیرد، درحالیکه اطرافیانش، فقط پزشک و کارمندانش باشند به شدت افسردهاش میساخت. او میترسید که روزی بهطور واقعی نمیرد، امّا دیگران مردهاش پندارند و زمانیکه او را در تابوت بگذارند، در زیر خاک، جان بگیرد و زنده شود. نوبل با غلبه بر همهٔ ترسهایش، به انجام آزمایشهای خطرناک خود، روی مادّهٔ نیترو گلیسیرین، این وسیلهٔ متغیّر مرگزا، پرداخت.
او به درستی و به روشنی خطر ویرانسازی آنی و حتمی را با استفاده از این مادّه، پذیرفته بود. اما هرگز راضی نبود و نتوانسته بود بپذیرد که این خطر به کندی از یک شرایط مشخصّ به شرایط نامشخص انتقال یابد.
زنی که در زندگی آلفرد نوبل حضور داشته است، سوفیه هیس 10 نام دارد. سوفیه، دختری از یک خانوادهٔ فقیر بود که در یک مغازهٔ گلفروشی در ویّن، کار میکرد. نخستین بار که آن دو یکدیگر را ملاقات کردند، آلفرد نوبل 43 ساله و سوفیه 20 ساله بود.
آلفرد در وین به یک مهمانی شام دعوت شده بود و برای رفتن بدانجا میخواست دستهای گل بخرد. به نردیکترین مغازهٔ گلفروشی رفت. دختر زیبایی که در آنجا کار میکرد، او را در خرید گل، کمک کرد. دختر موهایی تیره و چشمانی به رنگ آبی-خاکستری داشت. قامتش کوتاه ولی خوشتراش بود. روحیّهٔ انزوا گزینانهٔ آلفرد موجب آن نشد که با دختر سر صحبت را باز نکند.
سوفیه دختری زیبا بود، اما تحصیلات کافی نداشت. نوبل هرگز نتوانست این دو وپژگی او را (زیبایی و کمسوادی) با یکدیگر همخوان سازد. او جذب زیبایی دختر شده بود. سوفیه دختری سطحی و کمسواد بود و همین امر باعث آزردگی و دلسردی نوبل میشد. هنگامیکه او میخواست به پاریس برود، سوفیه خواست که او نیز در این سفر همراهش باشد و در نتیجه آنقدر گریه و زاری کرد که نوبل پذیرفت او را همراه خود به پاریس ببرد. در پاریس آپارتمانی برای دختر اجاره کرد و دقت زیادی را به تربیت او اختصاص داد و دشواریهای زیادی را بر خود هموار ساخت تا بتواند از یک دختر گلفروش، زنی شایسته بسازد.
اما طبیعی بود که آلفرد نوبل نمیتوانست معجزه کند و به همین دلیل تصوراتش عملی نشد و بانوی آرزوهایش از نیایشهای او نیز تکانی نخورد. او برای دگرگون کردن شخصیت سوفیه از هیچ دریغ نورزید. از جمله از نثار وقت، توان، فکر، نامه پول و احتمالا عشق، آنهم در بعدی گسترده. با این وجود، در درازمدت، هیچکدام از اینها نتوانست مؤثر واقع گردد. هیچیک از آن دو-سوفیه و آلفرد نوبل-نه، میخواستند و نه میتوانستند در خود تغییرات اساسی ایجاد کنند.
سوفیه هیس، تا زمانیکه دوست ثروتمندش، آلفرد زنده بود بسیار از این امر راضی بود و زمانیکه او درگذشت، با استفاده از نامههای نوبل به خود و تحت فشار قرار دادن مأموران اجرای وصیّت، پول بیشتری به دست آورد. نامههای عاشقانهٔ آلفرد نوبل به او، حکم یک کالای بازرگانی را داشت.
زمانیکه سوفیه از زندگی آلفرد نوبل کنار رفت، آلفرد میتوانست کارهای علمیاش را ادامه دهد، دست به اختراعات تازهای بزند، امتیازات تازهای را به ثبت رساند و آنها را تکامل بخشد. طبیعی است که همهٔ کارهای او در جهت رفاه، آسایش و بهزیستی انسان قرا نگرفت.
دینامیت هم در جنگ و هم در صلح قابل استفاده بود. او در زمینهٔ ساخت وسایل جنگی نیز اختراعاتی داشت. از جمله توپهای ضد هوایی جنگی که هم برد زیادتری داشت و هم تأثیرات ویرانکنندهتری از توپهای جنگی عمومی و سنتّی به جا میگذاشت. با وجود همهٔ اینها، نوبل از جنبش صلحطلبانهٔ زمان خود به شدت پشتیبانی میکرد. گفته میشوداو معتقد بود که سلاحهای ترسانگیز جنگی، انسانها را از دست بردن به آنها و از جنگیدن باز میدارد. بدینوسیله که انسانها از تأثیرات هراسناک این سلاحها آگاه میگردند و در نتیجه از دست بردن به آنها خودداری میورزند.
احتمالا آلفرد نوبل آرزو میکرده است که بدینوسیله در جهان توازن قدرت پدید آید. هرچند این اندیشه تاکنون به مرحلهٔ عمل نرسیده است.
نوبل در ویلای خود در سان رموی ایتالیا، در تاریخ 10 دسامبر سال 1896 مرگ را در آغوش گرفت؛ مرگی که از آن هراس بسیار داشت و در زمان حیاتش نیز این هراس را به تماشا گذاشته بود. او درست در حالی مرد که اطرافیانش را پزشک او و کارکنانش تشکیل میدادند؛ بیآنکه دوست و آشنایی در کنارش حضور داشته باشد. مادّهٔ نیتروگلسیرین تا لحظات آخر زندگیاش با او بود. زیرا که تا آن زمان دچار چند حملهٔ قبلی شده بود و پزشک به عنوان دارو آنرا برایش تجویز کرده بود.
آلفرد نوبل لحظاتی قبل از مرگش نوشت: نام این دارو را ترینیترین بگذارید، تا مردم و داروخانهها از نام واقعی آن-نیتروگلیسیرین-دچار وحشت نشوند. او به خوبی به آنچه که کرده بود، آگاه بود. در لحظات آخر زندگیاش، دچار خونریزی مغزی شد و روی میز کارش افتاد. او را به اتاق خوابش بردند. اما این مسأله موجب شد که قوّهٔ گویاییاش را برای همیشه از دست بدهد.
آلفرد نوبل در پاریس وصیتنامهای از خود به جای گذاشت که نام او را در جهان مشهور ساخت. تمام آنچه را که در وصیتنامه آمده-بهجز بخش آخر آن-مربوط است به بخشیدن ثروتش به عنوان جایزه، به کسانی که پس از او به انسانیّت خدمت میکنند. بخش آخر وصیتنامه، مربوط به خود اوست و در آن درخواستی را مطرح میکند:
«همانطور که خواستهای دیگرم را بهطور کتبی مطرح کردهام، میخواهم پس از مرگ رگهای مرا ببرید و زمانیکه مرگم قطعی شد، و پزشکان توانا آنرا تأیید کردند، جسدم را در کورهٔ مخصوص سوزاندن اجساد، بسوزانید.»
هستی و وجود آلفرد نوبل، همچون محتوای اختراعات او، اسرارآمیز شد. اما او خیال خود را درمورد مرگ حتمیاش، مطمئن ساخت.
جایزهٔ نوبل
ثروت و وصیّتنامهٔ آلفرد نوبل، زمینهساز جایزهٔ نوبل شده است. او پس از مرگ خود، بیش از 31 میلیون کرون پول و وصیّتنامهای به جای گذاشت که شخصا بهتنهایی و بدون مشورت یا کمک کسی آنرا نوشت.
دارایی نوبل، در زمان خودش، ثروت کلانی به حساب میآمد. وصیّتنامهای همچون ویژگیهای دیگر او، اسرارآمیز و تا اندازهای درک آن دشوار بود. در آغاز به نظر میرسید که ثروت تقسیم نشده و دست نخوردهٔ او نیز از نظر بهرهبرداری اشکال زیادی در بر خواهد داشت.
املاک و دارایی نوبل نخست در فرانسه بود. اما جای هیچ شکی نبود که ثروت او باید به سوئد منتقل گردد، تا مشخصات وصیتنامه در مورد تأسیس بنیاد نوبل و توزیع جوایز صورت عملی به خود بگیرد.
در آغاز کار مهم این بود که به جهانیان شناسانده شود که آلفرد نوبل سوئدی بوده و نام او در دفاتر ثبت احوال سوئد ثبت شده است.
وضع بهگونهای حساس و آسیبپذیر بود، زیرا وقف کنندهٔ پول، یعنی آلفرد نوبل نشانی ثابتی در سوئد نداشت. چرا که روشن شد او پس از سن 9 سالگی، بهطور ثابت در سوئد ساکن نبوده است.
کمی پس از مرگ او، یک هیأت سوئدی مسأله را بررسی و دنبال کرد و توانست ثابت کند که آلفرد نوبل محل سکونتی در بوفورش داشته است.
دادگاه شهر کارل ستاد 11، مؤسسهای بود که برای اینکار در نظر گرفته شده بود تا بتواند از منافع سوئد و سوئدیها حمایت کند.
ثروت نوبل بیهیچ مشکلی به سوئد انتقال داده شد. این کار به شکلی انجام گرفت که مشکل ویژهای پدید نیاورد. کسانی که عامل این انتقال بودند، معتقد بودند که خطر این مسأله وجود دارد که قسمتی از این ثروت هنگفت، در فرانسه شامل مالیات گردد. آنها میخواستند که از چنین پیشامدی اجتناب کنند و ثروت را به شکلی به سوئد انتقال دهند که کاملا قانونی باشد. پولها، اسناد و مدارک با وسائل نقلیّهٔ سریع، از صندوق مخفی بانکی در فرانسه به سوئد انتقال داده شد.
یک جوان سوئدی به نام رگنر سولمن 12 که در زمان حیات نوبل همکارش بود، به عنوان محافظ مسلح، این محموله را همراهی کرد. محموله نخست به کنسولگری سوئد در پاریس انتقال یافت و از آنجا در بستههای کوچک به سوئد فرستاده شد.
پولها با تمام جزئیات خیالانگیز و اسرارآمیزشان راه خود را به محل واقعی خویش پیدا کردند.
بنیاد نوبل در سوئد تشکیل شد و وظیفه یافت تا وصیت آلفرد نوبل را عملی سازد. این بنیاد مسئولیت امور اجرایی به کار انداختن ثروت نوبل، ادارهٔ امور مربوط به کارهای عملی و اداری و ارزشیابی امور و تقسیم جوایز را به عهده دارد.
یک هیأت مدیره که مدیر عامل آن از سوی دولت انتخاب میشود این بنیاد را اداره میکند. بقیهٔ اعضای این هیأت از سوی مؤسسات تقسیم جوایز انتخاب میشوند.
بنیاد نوبل برگزار کنندهٔ میهمانی و جشنی است که هر ساله به مناسبت تقسیم جوایز برگزار میگردد. این بنیاد، هر ساله، کتابی چاپ میکند به نام جایزه نوبل که دربردارندهٔ زندگینامه و سخنرانیهای افرادی است که موفق به دریافت جایزهٔ نوبل میگردند. هر سال پنج جایزه داده میشود که شامل جایزهٔ صلح، ادبیات، فیزیک، شیمی و جایزه در علم پزشکی میشود.
جایزهدهندگان نیز عبارتند از فرهنگستان علوم، مؤسّسهٔ کارولین، فرهنگستان سوئد و نیز یکی از کمیتههایی که از طرف مجلس نمایندگان نروژ-برای جایزهٔ صلح-در نظر گرفته شده است.
جایزهٔ نوبل میتواند به دو کار تعلّق گیرد و یا بهطور مشترک به دو یا سه نفر که یک کار مشترک را نجام دادهاند، داده شود. یک مؤسسه یا اتحادیه نیز میتواند جایزهٔ صلح نوبل را به خود اختصاص دهد.
مبلغ جایزه، سال به سال تغییر میکند و بستگی مستقیم به سود سالانهٔ بنیادها دارد.
کسانی شایستگی دارند نامزدهای جایزهٔ نوبل را به این مؤسسات معرفی کنند که خود مستقیما سالانه از سوی بنیادها دعوت شوندو پیشنهادهایی را به آنها ارائه دهند. تنها اشخاص دارای حق این پیشنهاد هستند و فرهنگستانها یا شرکتها از این حق برخوردار نیستند.
مؤسسات تقسیم جوایز کاملا مستقل هستند. آنها اجازه نمیدهند که از پیش، از سوی کسی، خارج از مؤسسه، تحت تأثیر قرار گیرند. تصمیم جایزهدهندگان لازم نیست که از سوی دولت یا سازمانی تأیید گردد. در کار اهدای جایزه نه دولت میتواند دخالت کند و نه شخصی به عنوان نمایندهٔ دولت.
دهندگان جوایز کمیتههایی ایجاد میکنند تا در مورد نامزدی جایزهٔ نوبل تحقیقاتی را آغاز کنند و نیز مسئولیت آنرا برای تحقیق، جواب و سرانجام تصمیمگیری به عهده گیرند.
مؤسسّهٔ نوبل نیز در این زمینه وظیفهٔ مشابهی دارد، در عین حال که به کار پژوهش نیز میپردازد.
تقسیم جوایز در استکهلم و اسلو، در روز دهم دسامبر، سالگرد مرگ نوبل انجام میگیرد. این روز، روز بزرگی برای بنیاد نوبل و نیز یکی از روزهایی است که مراسم ملی در آن انجام برگزار میشود.
جایزهٔ نوبل، از طرف پادشاه سوئد به افراد موردنظر و در مراسم ویژهای در سالن کنسرت استکهلم داده میشود. در نروژ، مدیرعامل کمیتهٔ نوبل جایزهٔ صلح را در سالن دانشگاه اسلو، به فرد برندهٔ جایزه میدهد. دریافتکنندهٔ جایزه، به جز پول، یک دیپلم و نیز یک مدال طلا دریافت میکند. اگر جایزهٔ نوبل نتواند در آن سال تقسیم شود، مبلغ موردنظر به سال بعد اختصاص خواهد یافت.
اعطای جوایز نوبل، چند سال، در خلال جنگ جهانی اوّل و دوّم متوقف شد. فرهنگستان سوئد در مورد تقسیم جایزهٔ ادبیات نوبل، خود تقسیم میگیرد. این فرهنگستان در سال 1786 از سوی پادشاه سوئد، گوستا و سوّم پایهگذاری شد و وظیفهاش آن بود و هست که ادبیات داستانی، هنر شعر، دانشهای ادبی، زبانی، پالایش زبان و پژوهش تاریخی را حمایت کند. فرهنگستان سوئد به توزیع جایزهٔ نوبل و پرداخت کمک هزینه به افراد، مجلات و طرحهای مربوط به روزنامهنگاری و مواردی از این قبیل نیز میپردازد.
فرهنگستان این کشور، هر ساله سعی میکنند مبلغ ویژهای را که برابر با سه جایزهٔ نوبل است، به عنوان هزینهٔ کار واژهنامهٔ فرهنگستان موردنظر، اختصاص دهد. این هزینه از طریق پول اهداکنندگان و از درآمد امتیازات فرهنگستان که برای انتشار روزنامههای داخلی دارد، تأمین میشود.
فرهنگستان سوئد از 18 عضو تشکیل میشود که برای تمام عمر و توسط خود فرهنگستان انتخاب میگردند. یکی از این اعضاء رئیس فرهنگستان است که میتواند تا سن 70 سالگی در پست خود باقی بماند. برای هر شش ماه یک مدیر عامل و یک معاون مدیرعامل، در نظر گرفته میشود. تمام کسانی که در رهبری فرهنگستان عضویت دارند، خود، عضو آن نیز هستند.
این بنیاد، در 9 ماه از سال، هر پنجشنبه، نشستی برگزار میکند. در 20 دسامبر-که برابر است با تولد پادشاه سوئد، گوستا و دوّم-در ساختمان بورس در استکلهم یک جشن همگانی و باشکوه برگزار میگردد. در آنجا اعضای جدید در سر جای خود مستقر میشوند و در سخنرانیهای خود، از اعضای سابق فرهنگستان قدردانی به عمل میآورند.
فرهنگستان سوئد زیرنظر هیچ مقام و دستگاه دولتی نیست. حدود نیمی از اعضای آن نویسنده و ادیبند و بقیّه نیز پشتیبان و نگهدارندهٔ ادبیّات و آشنا بدان. در آغاز کار بین افراد فرهنگستان همخوانی کامل در مورد توزیع جایزهٔ ادبیات نبود. آنها بدین مسأله آگاه بودند که در این راه به دشواریها و انتقادات زیادی، در مورد تصمیم و انتخاب برندهٔ جایزه برخواهند خورد.
این بنیاد در ساختمان بورس-نزدیک کاخ سلطنتی در استکهلم-دفتر پذیرش و سالنهای بزرگ نشست دارد. محلّ مذکور از دیرباز، یعنی از قرن 18، به برگزاری چنین نشستهایی اختصاص داشته است. کتابخانهٔ معروف نوبل نیز در همان ساختمان، قرار دارد.
همچون دیگر مؤسسات توزیع جوایز، فرهنگستان زبان، به تشکیل یک کمیتهٔ نوبل دست میزند که اعضای آن از 5 نفر عضو دائم و یک عضو جانشین تشکیل میگردد که از اعضای خود فرهنگستان انتخاب میشوند. کمیته برای مدت 3 سال انتخاب میگردد و حق تجدیدنظر نیز دارد.
کمیتهٔ نوبل به کار بررسی آثار ادبی از سوی اعضای آن، که به دریافت جایزهٔ نوبل ادبیات نائل میشوند، نظارت میکند. این کمیته یک فهرست توضیحی از نام کسانی که نامزد جایزه هستند، تهیه میکند. رئیس کتابداران کتابخانهٔ نوبل، به عنوان منشی کمیته انجام وظیفه میکند که حقّ رأی نیز دارد. جانشین او و نیز متخصص امور ادبی مؤسسهٔ نوبل دارای حقّ رأی نیستند. کمیته در ارتباط نزدیک با همهٔ اعضای فرهنگستان کار خود را به انجام میرساند.
کار کمیتهٔ بررسی و گزارش آن به شکل فهرست توضیحی از نویسندگان نامزد جایزه، از اهمیّت بسیار برخوردار است. اما به هیچ روی به معنی آن نیست که فرهنگستان را به انتخاب برندهٔ جایزهٔ نوبل، مقید سازد.
کتابخانهٔ نوبل، جزو مؤسسهٔ نوبل فرهنگستان سوئد است که بزرگترین کتابخانهٔ شمال اروپا در زمینهٔ ادبیات داستانی است. کتابهای آن اگر در کنار هم چیده شوند، طول آنها به چهار و نیم کیلومتر میرسد. کتابخانهٔ موردنظر، دقیقا به آفرینش ادبی بین المللی و نیز انتقاداتی که در این زمینه میشود، توجه دارد. کتابخانهٔ نوبل برای بهرهگیری همگان باز است و با دیگر کتابخانههای عمومی، همکاری دارد بیآنکه هیچگونه کمک هزینهٔ دولتی یا منطقهای دریافت کند. بودجهٔ آن کاملا از سوی بنیاد نوبل و فرهنگستان سوئد پرداخت میشود.
کسانی که حقّ دادن پیشنهاد نامزد جایزهٔ نوبل را دارند عبارتند از اعضای فرهنگستان و مؤسسات مشابه آن، استادان رشتهٔ ادبیات و زبان و نیز کسانی که قبلا برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات شدهاند. اینان میتوانند افراد دلخواه خود را به عنوان نامزد جایزهٔ نوبل، پیشنهاد کنند. در این میان کسانیکه مسئول کانونهای نویسندگان هستند و چنین برمیآید که میتوانند به شکل گسترده، ادبیات داستانی کشور خویش را نمایندگی کنند نیز از این حق پیشنهاد، برخوردارند.
پیشنهادهای کتبی میبایست پیش از پایان ماه ژانویه در اختیار فرهنگستان سوئد و یا کمیتهٔ نوبل آن، قرار گیرد. پیشنهادها باید انگیزه و دلیل کافی داشته باشند. کسی که قبلا به عنوان نامزد جایزه، پیشنهاد گردیده و برنده نشده است، حق دارد که دوباره نیز پیشنهاد گردد.
هیچکس نمیتواند خود را نامزد جایزهٔ نوبل سازد. چنین پیشنهادی نه تنها از سوی فرهنگستان سوئد مورد توجّه قرار نمیگیرد، بلکه بیهیچ تفسیری راهی به سطل زباله میگردد.
کمیتهٔ نوبل برای اینکه جان تازهای به موضوع نامزدی جایزه بدمد، دعوتنامهای برای 1500 نفر از افرادی که حق پیشنهاد نامزد جایزه در درون گروهها را دارند، میفرستند. به هر صورت تمام کسانی که شایستگی پیشنهاد نامزد جایزهٔ نوبل را دارند، چه دعوتنامه دریافت کرده باشند و چه نه، دارای حق دادن پیشنهاد هستند.
فرهنگستان، هر سال 300 تا 400 پیشنهاد دریافت میکند. بسیاری نامزد واحدی را پیشنهاد میکنند. گستردگی پیشنهادها چنان است که میتواند دربرگیرندهٔ 100 تا 150 نام بشود. شماری از افراد پیشنهاد شده، کسانی هستند که قبلا پیشنهاد شدهاند، اما با این وجود 10 تا 12 نام تازه نیز به فهرست جدید پیشنهادها اضافه میشود.
این مسأله بسیار غیرعادی خواهد بود که کسی در همان دور اول نامزدی جایزهٔ نوبل، برنده شود.
تمام نامزدهایی که در زمان مناسب از سوی یک شخص یا مؤسسهٔ با صلاحیّت پیشنهاد یا مطرح شدهاند، نامشان در فهرست نامزدهای جایزه، از سوی کمیتهٔ نوبل میآید. در این مرحله نام هیچکس از فهرست حذف نمیشود. فهرست پیشنهادها که ممکن است با نامهای جدید کامل گردد، در دستور کار فرهنگستان قرار میگیرد. تمام کسانی که نامشان در فهرست ذکر شده، مورد ارزشیابی قرار میگیرند. در مورد نامزدهایی که ممکن است برای گرفتن جایزه مطرح باشند، از سوی کمیتهٔ نوبل بررسیهایی آغاز میگردد. هرچه نام کسی بیشتر مطرح باشد طبعا بررسی در مورد او گستردهتر خواهد بود. آثار نویسندگان موردنظر و یا ترجمههای آنها اگر در کتابخانهٔ نوبل موجود نباشد، تهیه میگردد. اگر نویسندهٔ مورد اشاره به زبانی مینویسد که آثارش در دسترس نیست و از آن نیز ترجمهای به عمل نیامده است، در آن صورت میتوان ترجمهٔ آزمایشی کارهایش را ترتیب داد.
متخصصان در سوئد و یا در خارج از آن، برای کامل کردن بررسیها به کار مشغول میشوند. در آغاز و در پایان، اعضای فرهنگستان، آن بررسیها را مورد مطالعه قرار میدهند و چندین بار آنها را میخوانند.
زمانیکه کمیتهٔ نوبل کار بررسی خود را به پایان برساند، فهرستی از افراد شایستهتر برای جایزهٔ نوبل را در اختیار فرهنگستان میگذارد و خود نیز به یک تقسیمبندی میان پیشنهادهای گوناگون دست میزند.
فرهنگستان معمولا در اواسط یا اواخر ماه اکتبر، برای انتخاب برندهٔ جایزه تصمیم میگیرد. فرد برنده از طریق یک رأیگیری کتبی در اتاقهای دربسته انتخاب میشود.
برای اینکه انتخاب برندهٔ جایزه، معتبر باشد، باید دستکم 12 نفر از اعضای فرهنگستان در رأیگیری شرکت کنند و نامزد جایزه، بیش از نصف آراء را به خود اختصاص دهد. همینکه فرهنگستان تصمیم خود را بگیرد، این خبر به آگاهی عموم میرسد و برندهٔ جایزه از طریق تلگراف از این تصمیم آگاه میشوند. هنگام اعلام تصمیم فرهنگستان، دلایل آن نیز به اختصار ذکر میشود.
دلایل و انگیزههای فرهنگستان نیز در دیپلمی که برندهٔ جایزه، در روز 10 دسامبر- که روز نوبل است-دریافت میکند، نوشته میشود. شخص برنده، با نزدیکترین خویشاوندانش به مراسم توزیع جایزه و جشن آن در استکهلم، دعوت میشود.
اگر برندهٔ جایزه در مراسم دریافت آن سخنرانی نکند، به جای آن میتواند نوشته یا مقالهای در اختیار فرهنگستان بگذارد که در کتاب سالانهٔ نوبل، چاپ شود.
وصیتنامهٔ نوبل که قاعدتا سند ارزشمندی برای جایزهٔ نوبل است، موضوع تعبیر و تفسیرهای گوناگون قرار گرفته است. در اینکه او با اهدای ثروت خود، جهت جایزهٔ نوبل، دارای نیّت بسیار خوبی بوده است، از سوی هیچکس مورد تردید نیست. با این وجود، این موضوع مورد بحث بوده و هست که او با این وصیّتش چه منظوری داشته است؟
محتوای وصیتنامه چیزی است که همه با آن توافق دارند. اما اینکه در عمل، جزئیات آن چگونه باید اجرا شود، نظرات مختلفی وجود دارد. اینکه جایزهٔ نوبل یک اعتبار فرهنگی برجسته دارد و نیز پول آن مبلغ بسیار قابل ملاحظهای است، توجّه انسان را به اهدا کنندهٔ آن و نظراتش جلب میکند. همه جوایز میبایست مطابق با این بخش از وصیتنامه، توزیع شود:
«آنها که در خلال سالهای دیرین، به بشریت خدمت کردهاند.»
حاد بودن جایزهٔ نوبل، بسیار مورد بحث قرار گرفته است. انسان، جوهر وصیتنامهٔ نوبل را اینگونه یافته است که جایزه باید به کسانی داده شود که نتایج تازهٔ کار آنان، در حوزهٔ فعّالیّتهای فرهنگی نمود داشته باشد و کارهای کهنه در همین زمینه، تنها زمانی باید مورد توجّه قرار گیرد که در زمان حاضر، دوباره مطرح شده و یا مورد بحث قرار گرفته باشد.
واپسین جملهٔ وصیتنامهٔ مخترع دینامیت این است:
«دهندهٔ جایزهٔ نوبل نباید مسألهٔ ملیّت گیرندهٔ جایزه را مورد توجّه قرار دهد که آیا مربوط به کشورهای اسکاندیناوی است و یا جای دیگر.»
آلفرد نوبل در مورد جایزهٔ نوبل ادبیات، مبهمترین جمله را اظهار داشته است:
«جایزه باید به کسی داده شود که کارهایش، دارای محتوا و سمت و سوی آرمانگرایانه باشد.»
تاکنون کسی موفق به دریافت منظور نوبل از واژهٔ «آرمانگرایانه» در وصیتنامهاش نشده است. به اینکه این موضوع در آینده روشن خود چندان امید نیست. آلفرد نوبل، تنها کسی بود که میتوانست این موضوع را روشن سازد. اما او هرگز چنین نکرد.