آیا فیلمهای جنگ ستارهای از عرفان و مذهب شرقی بیشتر از غرب الهام گرفتهاند؟
«دارث ودر» که برگرفته از کلمات زیر است: تاریکی +(dark) مرگ death))+ ستاره star))+ مهاجم (invader)، شخصیتی اهریمنی است، یک فرشته بد، یک پیام آور تهدیدکننده و خدمتکار شر. شخصیتی ذاتاً شرور که به جانب تاریکی پیوسته است. این تصویر، مستقیماً از داستان قهرمان هزارچهره اثر «جوزف کمپل» اخذ شده که در آن به توصیف یک سناریوی اسطوره ای کلاسیک پرداخته می شود. طی این داستان قهرمان داستان با یک چهره اسرارآمیز از خدای شر نبرد می کند که _ بدون اطلاع قهرمان _ برادر خود وی یا پدرش از کار درآمده. کمپل می گوید در میانه های قصه، این شخصیت ملبس به زرهی سیاه شده و کلاهخود سیاهی بر سر می گذارد که چهره اش را از انظار پنهان نگاه می دارد.
«آناکین اسکای واکر»، نوجوانی تنهاست که مادری واقعی داشته اما پدرش قدرت است (یک شخصیت اسطوره ای کلاسیک: مادر زمینی، پدر آسمانی. جز اینکه اینجا زمین نیست و قدرت هم در آسمان نیست).
این پسر به طرز عجیبی دوست داشتنی است، نوجوانی استثنایی، قابل توجه، دلیر و بااستعداد. نه از ما و نه از مادر باکره می توان انتظار این پیشگویی را داشت که چه چیز در مورد این نوجوان در شرف تکوین است.«کویی گون جین» و پس از مرگ او «اوبی وان کنوب» جوان را می شد بخشید. آنها به استعداد «جدی» خویش اعتماد کرده و او را با «فرد منتخب» (تدهین شده _ مسیحا) که مدت ها قبل در کتب مقدس «جدی» پیشگویی شده بود که می آید و قدرت را توازن می بخشد، اشتباه گرفته بودند.
شورای «جدی» – که قاطعانه در این نکته ذی حق بود _ مجادله کرد که «کویی گون» مرد جوان را بسیار دیرتر از آن یافته که شور و حرارتی را که از پیش در وی برانگیخته شده، رام نماید. «میس ویندو» اعتراض کرد که: «از پیش خشم زیادی در اوست». «یودا» در اظهاراتی غیرعادی در مخالفت با قضاوت شورای «جدی» می گوید: «اُبی وان! آینده تیره و تار این پسر همچنان به قوت خود باقی است، مشکل تربیت اوست» این خشم و تعرض عاقبت بر آناکین غالب آمد و وی را به «جانب تاریکی» رهنمون ساخت.
به مانند «لوسیفر» و دیگر فرشتگان شرور، «قدرت ها و ریاست هایی» که به آرامی در زمین حرکت کرده و در پی وحشت آفرینی هستند. قدرت هایی که مسیح بر آنها پیروز شد. (رم باب ۸ عبارت ۳۸، رساله اول قرنتیان، باب ۱۵ عبارت ۲۴)، به مانند «دارث مائول» که شاخک هایی داشت و صورتی سرخ، دارث ودر و دیگر خدایان «sith»، اینها موجودات مستعد خارق العاده ای بودند که بد و شرور از آب درآمدند.
Sith برگرفته از کلمات زیر است: گناه +sin نحس+sinster بیمار.sick آنها این امکان را به جریان قوت داده اند که مسیر خویش را از نیکی به بدی تغییر دهد. آنها ما را به یاد ارسطو می اندازند آنگاه که گفت اشخاصی غیرعادی، غریب و ترسناک، استعداد درخشان خویش را در راه تحقق اهدافی شرورانه به کار می گیرند.
نبرد در جنگ های ستاره ای، فی مابین دو قدرت برابر رقیب اما یکدیگر رخ نداده است، بلکه حول محور آشوب یا فقدان توازن، درون یگانه قدرت می چرخد. جنگ ستارگان آشکارا ضدمانوی است.
ملکوت خدا یا عصر مسیحایی یا حکومت صلح و عدالت، منوط است به جریان هماهنگ و هموار قدرت _ هنگامی که قدرت آشفته یا تحریف شده است و در حالی که جنگ شعله ور است. بدین سان، جنگ بین خیر و شر فی مابین خدایان «sith» – که قدرت را ابزاری برای رسیدن به اهداف شرورانه خویش ساخته اند _ و شهسواران «جدی» – که خویشتن را ابزاری برای قدرت ساخته اند _ برپا شده، با اجازه دادن به قدرت که سخاوتمندانه و با هماهنگی جریان یابد، تا آهنگ طبیعی خویش را پی بگیرد و به وسیله خشم، ترس و خشونت تحریف نشود. اما اگر قوت با ماست، فی الواقع به قاعده عرفانی و دینی کلاسیک مانند آنچه که پولس مقدس گفته نزدیک می شویم: «زندگی می کنم لیکن نه من، بعد از این. بلکه مسیح در من زندگی می کند.» (رساله پولس رسول به غلاطیان، باب ۲، آیه ۲۰) که بدین معناست که من به قدرت اجازه می دهم که سخاوتمندانه در درونم جریان یابد، بدون اینکه آن را با نفس خودم تحریف کنم.
اگر پولس مقدس نقشی در جنگ های ستاره ای داشت، عشق و تحسین خود نسبت به عیسی را نه تنها با گفتن اینکه او پسر انسان است که در حال آمدن است، بلکه با انتشار کلام زیر در سراسر کهکشان ها بیان می کرد که: «قوت با تو باد» (امانوئل، خدا با ماست). اما قوت نه خداست و نه یک خالق متعال و مریی آسمان ها و زمین _ که شخصیتی ماقبل کوپرنیکی است _ بلکه قدرت فراگیر عرفانی _ علمی است که در همه چیز جاری است. چارچوب اصلی و دینی جنگ ستارگان، بیشتر شرقی است تا یهودی _ مسیحی.