زندگینامه دکتر محمد معین و فعالیتهای فرهنگی و ادبی او

محمد روشن: در ساعت یک بعد از ظهر روز یکشنبه سیزدهم تیرماه 1350 دکتر محمد معین از میان ما رفت. زنده یاد دکتر محمد معین بسیار زود از میان ما رفت و آن هم چه غمانگیز! پنج سال در بیهوشی بودن برای مردی حساس چون او سخت دردناک بود، پنجاه و دو سال زیست و در بیست و پنج سال، کار قلمی او از پنجاه هزار صفحه متجاوز شد.
به مناسبت سالگرد درگذشت دکتر معین از استاد ارجمند دکتر محمد روشن خواهش کردیم مقالهای دربارهٔ مقام علمی و اخلاقی دکتر معین در اختیار مجله بگذارند که با سپاس از ایشان میخوانید.
دشواری گفتگو دربارهٔ معین نه از پیچیدگی حیات آیینهوار او است که بس کوتاه بود، و مایهٔ دریغ بسیار است، بل این دشواری از بیم و نگرانی سخن به تکرار گفتن است، که در سالهای به نسبت بلندی که از خاموشی و مرگ دردآؤر بیهنگام او گذشته است، بسیاری از استادان و صاحبنظطران و دوستداران او به جنبههای گوناگو. ن شخصیت فردی، و شیوهٔ تدریس، و بررسی و نقد آثار علمی او اشارهها کردهاند، و از این است که دربارهٔ آن بزرگ مرد گفتن را از سویی تازه، و از سویی آسان نمییابم؛ ولی باکی نیست. باز گفت تجلیهای دانش و فضیلت، همواره دلپذیر است، و براستی معین از نمونهوارهای نادر دانش و فضیلت بود.
سالزاد دکتر معین از بغرنجها است. به سال 36-1335 که در کار چاپ ترجمهٔ «ایران، از آغاز اسلام»، گیرشمن بود، و من به اشارت ایشان در کار تدوین فهرستهای آن بودم، ابهامی نبود! چنانکه بر پشت پوشش آن کتاب، در شرح احوال او آمده است، سال 1291، سال تولد بود. چند سال پس از آنکه من به مناسبتی در نشریهای از رشت، ظاهرا «سپید رود» گفتاری در شرح احوال ایشان مینوشتم، و در پارهای مورد ناگزیر به یاری جستن از ایشان شده بودم، خود همان سال 1291 را به من تقریر فرموده بود.
-------
علت و عوارض مشکل پزشکی از چیست؟
به تیرماه 1350 که از پس چهار سال و نیم خواب و اغما، چشم از جهان بر بست، روزنامهها، سال ولادت را 1293 یاد کردند؛ و در همان اوان بر سنگ گور او همین تاریخ کنده شد. ولی بعدها، سال 1297 را منتشر ساختند! از آنجا که حاصل زندگی آدمی، آثاری است که از وی باز میماند، و هرکس هرچه هست بدین مایه آثار باز شناخته میشود، این تردیدها را چه اعتبار است! سخن راست آن است که دکتر معین را با هر سالزادی که بپذیریم، در حدود 50 سال زیست! اما زیستنی گرانبار و سرفراز! و بزرگترین دریغ و تحسّر، در چهار سال و نیم خواب و خاموشی او بود که اگر چیرگی این فترت جانکاه نبود، چه آروزها که تحقق نمیپذیرفت، و این از تعارف و مبالغه نیست، که معین مرد آرزو و تخیّل نبود، او مرد عمل و کار بود، و چهار سال ونیم در عیّار و مبالغه معین، به نشانی آثاری که از او بازمانده، چونین عمر من و ما نبود! بشماریم و بشمریم آثار او را و بسنجیم! باری!
محمّد معین سالهای نخستین عمر را با آموزشهای ارجمند نیای خود، روحانی وارسته، محمد تقی معین العلما و آقا سید مهدی رشت آبادی آموخت، و آشنایی بنیادی او با زبان و ادب تازی از این مایهها سرچشمه گرفته است. دوران نخستین تحصیل را در رشت و نیمهٔ دوم را در دار الفنون تهران به پایان آورد. در دانشسرای عالی، رشتههای ادبیات فارسی و فلسفه و علومتربیتی را با معدلی درخشان تمام کرد؛ و در همین اوان به شیوهٔ مکاتبهای، روانشناسی عملی و دیگر رشتههای آن را چون خطشناشی و قیافهشناسی و مغزشناسی از آموزشگاه عالی روانشناسی بروکسل-بلژیک-که در زیر نظر پروفسور ELMER KNOWLES اداره میشد فرا گرفت. به سال 1316 به دریافت نشان علمی از وزارت فرهنگ نایل آمد. کار دبیری را که در اهواز آغاز کرده بود و ریاست دانشسرای شبانهروزی و امور تربیت بدنی آن را اداره میکرد، با انتقال به تهران-سال 1318- رها کرد و از سال 1319 به مدرسّی دانشگاه تهران پرداخت.
محمّد معین به روز سهشنبه 17 شهریورماه 1321، نخستین رسالهٔ دکترایی زبان و ادبیات فارسی را در دانشگاه تهران دفع کرد. راهنمایی ایشان با استاد وارستهٔ بزرگوار ابراهیمپور داود بود و هیأت دوران استادان: ملک الشعرای بهار، بدیع الزمان فروزانفر و فاضل تونی و سیّد محّمد تدین. آن رساله چندان سودمند و بدیع بود که در شمار انتشارات دانشگاه تهران با عنوان «مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی» به سال 1326 چاپ و منتشر شد، و در تجدید چاپ نام و محتوایی دیگر یافت و چند بار با عنوان «مزدیسنا و ادب پارسی» منتشر گردید.
آشنایی دکتر معین با استادان نامداری چون علاّمه محمد قزوینی و پورداود که به گونهای شایسته، با روش تحقیق فرنگیان آشنایی داشتند، اثری درخشان به جای نهاد. شیوهٔ نقد و تحقیق و بررسی را مجدّانه و عالمانه پی گرفت، زبانهای باستانی ایران را آموخت، و در آموزشگاه عالی ایرانشناسی به کوشش استاد شادروان پورداود بنیان گرفته بود به تدریس پرداخت، و این پایهها، پس از آشنایی با علاّمه دهخدا و همکاری در تألیف لغتنامهٔ دهخدا-که از انگیزههای آن توصیهٔ علامه فقید محمد قزوینی بود-معین را در کار فرهنگنویسی، محققی آگاه و بصیر ساخت کحه اهتمام در آراستن و پیراستن «برهان قاطع» از جلوههای درخشان آن است. دیگر کسی نیست که نداند تصحیح و تحشیهءبرهان قاطع» کاری به مراتب بنیادیتر و باارزشتر از تألیف اصل و متن بوده است و «ریشهشناسی» های واژگانی و باز نمودن وجوهه استقاق و همانندیهای گویشهای ایرانی از ویژگیهای ستودنی آن اثر است.
کرسی «تحقیق در متون فارسی» به سال 1329 به دکتر معین تفویض شد. واین نیز از موهبتها است که دکتر معین، وجودی استثنایی بود که گذشته از تبحر و چیرگی در تحقیق، در تدریس نیز مدرسّی استاد و دلبسته و مؤثر بود. بودهاند و دیدهایم و شنیدهایم که محققّانی ممتاز و برگزیده نیز بودهاند که در کار تدریس از توفیقی چندان برخوردار نبودهاند، تنها برخورداران از کل سهامی درس دکتر معین میتوانند گواهان رستین اثرات سودمند و بیمانند تدریس دکتر معین باشند. تسلّط و قدرت، چنان جاذبه و سیطرهای بدو میبخشید که دانشجویان، راهی جز پذیرش شیوهٔ خاص آموزش استاد نداشتند. آثار این دلبستگی و شیفتگی دکتر معین را، چنانکه از بسیاری از استادان شنیدهام، در شورای دانشکده اثری فراوان بود؛ زیرا در کار تدریس دکتر معین را میل و محابایی نبود. جانبداری و سفارش و سهلانگاری در اندیشهٔ او جایی نداشت. واژهای مناسب نمییابم ولی به تعبیری میتوانم بگویم غرور اوبه دانش خود، دانشجو و دانشکده را ملزم به انجام تکلیفها وآموزشهای سختگیرانهٔ او میساخت. و این همه او را به ظاهر نامهربان و با رعونت وا مینمود. اما راست آن است که دکتر معین مردی بشدت عاطفی و انسانی وارسته و فروتن بود، آنچه را که پارهای کسان تفرعن به حساب میآوردند، از ناشناختگی خصوصیّات معین بود! عجب و عفاف او را در انظار به خود بسته و متکبر تلقی میکرد.
دانشگاه هاروارد به سال 1333 از دکتر معین برای ایراد خطابهها و بازدید از مؤسسات علمی و فرهنگی دعوت کرد. در بازگشت، دکتر معین از کتابخانههای لندن و پاریس نیز دیداری به عمل آورد. در 1336 به دعوت اتحاد جماهیر شوروی سفری به شوروی داشت و سخنرانیهای علمی ایراد کرد. دانشگاه سوربن به بهار سال 1337 برای 6 ماه از استاد معین دعوت نمود. دکتر معین آن ایام را به تدریس و تحقیق پرداخت. دکتر معین در کنگرههای مستشرقان-مونیخ به سال 1957 (1336)، در مسکو 1360(1339) شرکت داشت. در کنگرهٔ مونیخ استاد به عضویت انجمن تألیف «قاموس جامع لغات پهلوی» به ریاست پروفسور نیبرگ برگزیده شد؛ و در کنگرهٔ مسکو مأموریت یافت که گردآوری کتیبههای فارسی بعد از اسلام را تصدّی نماید. دکتر معین به 26 آوریل 1959 به اتفاق آرا به عضویت انجمن ارنست رنان Societe Ernest Renan؛ و در تاریخ 14 مه 1958 به عضویت انجمن آسیایی پاریس Asiatique پذیرفته شدند؛ و نیز به 31 اردیبهشت 1337 بع پیشنهاد وزارت فرهنگ به عضویت فرهنگستان ایران انتخاب گردیدند.
دکتر معین در نخستین کنگره جهانی ایرانشناسان در تهران،9 شهریور 1345 ریاست بخش ادبیات و متون را داشت، همچنانکه استاد کم مانند مجتبی مینوی ریاست بخش تاریخ را تصدی فرمود.
دکتر معین با اعتماد بنفسی وافر بر شخصیت علیم خود وقوف یافته بود و حریم آّ? را حفظ میکرد. پارهای از اقرا و و حریفان دکتر معین با احراز شخصیت والای علمی، راه کج کردند و به مقامهای حکومتی پرداختند. مرا جای گفتگو از خوب و بد این گزینش نیست، و اینک از تعبیر «راه مقامهای حکومتی پرداختند. مرا جای گفتگو از خوب و بد این گزینش نیست، و اینک از تعبیر «راه کج» نیز خشنود نیستم. شاید به زعم بسیار کسان راه آنان کج نبوده است، ولی من از دکتر معین و خاصههای خصایل اخلاقی او گفتگو میکنم! او پایه و مایهٔ کار تدریس و تحقیق را چندان والا میشناخت که هیچ مقامی را برتر از این راه برگزیدهٔ خود نمیدانست، از آن بود که با وجود اصرارها، حیت از سوی علامهٔ شادروان دهخدا-پست وزارت فرهنگ را نپذیرفت!
چنانکه من دکتر معین را شناختهام و از سخنان و اشارههای او دریافتهام به پندار او، گذشته از خللی که اشتغالهای حکومتی، به زعم او، در کار علمی ایجاد میکرد، تصّور آنکه روزی اشتغال به آنگونه کارها، شخصیّت علمی آدمی را خدشتهدار سازد و تت شعاع قرار دهد، مایهٔ آزار و رنجیدگی او بود! خاک بر او خوش باد که منعتی شگرف و اندیشهای والا داشت! احترام امروز این جامعهٔ، نسبت به شخصیتهای علمی، که رور و روزگاری سر در کارهایی جز کار علمی داشتهاند، با تسامحی بزرگواراته و نجیبانه قرین نیست؟!
باری! میخواهم از شأن دکتر معین در کارهای علمی او سخن بگویم که باوجود گونهگونگی صوری، اشتراکی اساسی در نفس کار هست! اهتمام عالمانهٔ معین در کار دستور زبان فارسی، تبحر او در کار نقد و تصحیح علمی متون، فرهنگنویسی، و تحقیقهایی تحلیلی چون «مزدیسنا و ادب فارسی» و «عدد هفت و تحلیل هفتپیکر» و «حافظ شیرین سخن» و…
دکتر معین با طرحی که در تحقیقات دستوری در انداخت، کاری بنیادی را آغاز نهاد. شیوهٔ دکتر عین در این طرحها برمبنای استقصا و نمونهبرداری استوار است. مایهٔ شگفتی است که کسانی پنداشتهاند با طرح و آموزشی پسندیده که در دستور پدید آمده و از آن به «روش نو» یاد میکنند، طرحهای دکتر معین به گونهای متروک تلقی میشود؛ و این زعمی نادرست است. مایهٔ کار دکتر معین در این طرحها اساسی است، و با روش کهن-اصطلاحا دستور پنج استاد یا قبفهی: قریب، بهار، فروزانفر، همایی، یاسمی؛ در «روش نو» تغایری ندارد. چندانکه من خود شاهد بودهام بسیاری از طرحهای دستوری دکتر معین فراهم آمده بود، اما اشتغال بازپسین اوبه کار «فرهنگ فارسی» او را از پرداختن به آن کار باز داشت.
واما شیوهٔ نقد و بررسی علمی آرایش متون در آثار ارائه شدهٔ دکتر معین از شاخصیّتی ویژه برخوردار است. متن کامل و آراستهٔ «چهار مقالهٔ» نظامی عروضی با تعلیقات و حواشی و فهرستها- گفتنی است که فهرستهای 12 گانهٔ تنظیمی آن متن، از آموزشهای روزگار دانشجویی من است که به راهنمایی آن عزیز شادروان فراهم آمده بوده-نمونهٔ درخشان حلّ نهایی یک متن کهن است! و مبسوط و متنوع حواشی، در امر تصحیح نادیده نمیتوان گرفت. «دانشنامهٔ علایی» از ابن سینا، و «جوامع الحکایات عوفی»«عبهر العاشقین» نمونههایی درخشان در آرایش متن است.
دکتر معین از پیشگامان تدوین «برگزیده» ها است. گزیدههای شعر فارسی و نثر فارسی دوران نخستین زبان فارسی باوجود حجم اندک، از فایدههای بسیار برخوردار است، و هیچ روا نیست که آن را با گزیدههی امروزین بسنجیم. گروهی از اینان که امروزه به این کار پرداختهاند «گزیدهران» اند نه گزیدهگران، که از نمونههای شاخص آن «گزیده تاریخ بلعمی!!» است که از غلط خوانیها و حذفها و اسقاطهای زشت پر است. بگذریم! امانت و اصالت در شخصیت دکتر معین- چندان مسطور بود که از آغاز کار، وی را شایسته و مقبول بزرگانی سختگیر و مدرم گریز چون دهخدا و نیما یوشیج ساخت. و این به روزگار ما موهبتی است که نمونههای چندان از آن به دست نداریم!
دکتر معین با ارائه «فرهنگ فارسی» به فارسی زبانان، به مرز جاودانگی رسید، بیگمان مجال گفتار گشاده نیست تا جنبههای نو یافته و بدیع فرهنگ معین را باز بنمایم، اما پیش از پرداختن به بررسی فرهنگ، روا است خاطرهای از استاد والایم نقل کنم.
در سفری به رشت میفرمود: یکی از فرهنگنویسان نوشته است که شوریختترین گروه مؤلفان، فرهنگنویساناند که هزاران درست آنان در برابر یک نادرست، به باد نقد و تحقیر گرفته میشود؛ درحالیکه بغض راه بر سخن گفتن او بسته بود میافزود آرزو میکند تا مجال آن را بیابد با دو سه چاپی که از فرهنگ میشود، کم و کاستیهای آن فرهنگ را تدارک کند، و نادرستیهای راه یافته در آن را بپیراید! دریغ که آروزی استاد گرامی هرگز تحقق نپذیرفت، و ناشران، تجدید چاپ کننده تنها به سود خود میاندیشند و حرمت اثر را پاس نمیدارند.
از پایههای نخستین تحقیقها و بررسیهای ادبی «فرهنگ» است که دستوارهای اساسی است در تصحیح تنها و باز شناخت واژگان، صورتهای تحریف و تصحیف شدهٔ آن و ریشهیابیهای دیرینهٔ آن را باز مینماید.
گذشته از آن، باسوادان هر جامعه در حدّ نیاز خود به فرهنگی مراجعه میکنند و دشواریهای خود را پاسخ مییابند.
در زبان فارسی، با گذشتهای درخشان ه بزرگان ما در تدوین و تألیف «فرهنگهای دو زبانی» داشتند و با خدمتی چنین بزرگ، زبان و فرهنگ ما را تارش زبانی تا زنده و حکومتگر رهایی بخشیدند و پایههای زبان دری را استواری بخشیدند، پس از چندی کار به سهلانگاری و سادهاندیشی گذشت و در «فرهنگنویسی»، اثری شایسته و مبسوط پدید نیامد تا آنکه فارسی زبانان دیگر اقلیمها از جمله هند، به تألیف و تدوین فرهنگهای فارسی روی آوردند، و باوجود خدمتهای بزرگ که کردند، فرهنگی به تمام جامع حاصل نیامد.
محقق و دانشجو و مراجعهکنند باید برای نیاز خود فرهنگهای چندی را از زیر نگاه بگذرانند تا پاسخ خود را بیابد.
«لغتنامهٔ» دهخدا که بیگمان به جبران این تفاصیل صورت طرح و تألیف پذیرفته بود، مایهٔ کار را چندان وسیع گرفت که نه مبتدیان را سودمند بود، و به تعبیری منتهیان را نیز مستندی اساسی به دست نمیداد، شاهدهای به دست داده بیمآخذ و بینشانه بود! خارخار تردید را در دل محقق میکاشت. دکتر معین بر اثر سالها ممارست در بررسی و تحقیق فرهنگها، آهنگ تدوین فرهنگ فارسی کرد و بدین منظور به فرانسه سفر کرد و در مؤسسهٔ لاروس به مطالعه وبررسی آن فرهنگ نامدار پرداخت. چون آغاز خدمت من در حضرت استاد، پرداختن به فیشها و برگههای واژهها بود و خود شاهد بودهام میدانم که در مقدمهٔ «فرهنگ فارسی» معین سخن گزافهای نیست، و بسیاری از مواد کار فرهنگهای گوناگون معین آماده است:
«فرهنگ بزرگ» با شواهد واژههای راه یافته در زبان فارسی از ترکی و تازی و مغولی و هندی و اروپایی، و لغتهای عامیانه و ترکیبها و متضادها و متشابهها و…؛ و «فرهنگ مشروح» که بیرون از مواد فرهنگ پیشین در ریشهشناسی و وجوه اشتقاق واژهها و دگرگونیهای معنایی در واژهها در عصرهای مختلف، که به تعبیری فرهنگ تاریخی زبان فارسی است، و بیان وجه دستوری واژهها؛ و… شنیدهام که رد وزارت فرهنگ. کدامین؟ نمیدانم-انتظار چاپ است!
البته فرهنگهای املایی، فرهنگ ریشهشناسی، فرهنگ مترادفات و متضادها، و فرهنگ تلفظها، و فرهنگ از لحاظ تاریخ استعمال واژهها و…
بسیاری از دستگاههای تحقیقاتی میتوانند و باید عهدهدار رسیدن بررسی کردن این ذخیرهٔ گرانبهای فرهنگی شوند؛ و محققان امروزین که لا بد گروهی خود از شاگردان دکتر معین بودهاند، آگاهیها و دانشهای تازهای برخورداری یافتهاند، ولی چون طرح و کار دکتر معین اساسی و بر پایههای علمی استوار بوده، بیگمان توشه و مایهٔ کارهای آتی چنین دستگاههایی تواند بود. باری!
«فرهنگ فارسی» که اینک تنها فرهنگ معتبر فارسی و متداول زبان فارسی است، و این حق آن است. از مزایایی چشمیگیر و چندگونه برخوردار است که اهّم آن ارائه وجه دستوری بیش از سیصد هزار ماده است، و کسانی که در کار دستور تتبعی کردهانتد به اهمیت و دشواری چنین ابتکاری جسارتآمیز آگاهی دارند. پیشنهاد تلفظهای لغتها و کاربردهای متداول و عامیانه و فصیح آن نیز از برتریهای آن است. نقد و نظرهایی که در این اوان از «فرهنگ معین»، شده است، و پیدا است که پارهای از آنان به اقتضای عقیمی و ناتوانی تحریر شده است، و پارهای نیز از سر دلسوزی و نیت پیش برد زبان فارسی، همه گویای ارزش و اعتبار والای فرهنگ فارسی دکتر معین است تحقیق چنین کاری به سالهایی بلند، با سازمانی بزرگ نیز دشوار یاب است، درود بر روان پاک دکتر معین که با این کار یگانهٔ خود به جاودانگی رسید که خود شایستهٔ آن بود! زیرا او معلّم و مدرسّی بیبدیل و سختکوش و صمیم بود. و محقّقی شایسته و پیگیر و با تسلّط، و بیرون از این همه انسانی فرهیخته و پاکدل، نجیب و بزرگوار وارسته!