فیلم دندان مار کیمیائی: نقد و بررسی

محمود معتقدی: سینمای «کیمیائی» ویژگی خاص خود را دارد. سالهاست که مفاهیم سینمای وی، دست نخورده مانده است و گاه همانند چرخهٔ بستهای به تکرار خویش عمل میکند. «دندان مار» تم «جنگ» و آثار جنبی آن را بر دوش دارد. واقعیتهای تلخ و دردناک حاصل از حرکتی بیحاصل، دستمایهٔ کار کیمیائی است که سعی کرده با تلفیق لحظهها، به تصویر آن بپردازد.
اما انتریکهای همیشگیاش، کار را از حرکت لازم و تحول بازداشته است. «دندان مار» فضائی دردمندانه را نمایش میدهد، اما تداخل چند موضوع در کنار و در درون هم، استقلال و یکدستی کار را کمرنگ کرده است. «دندان مار» به علت بریدگی و پرشهای ناگهانی، فاقد تداوم لازم است. چهرهٔ مرد ورشکسته سیاسی (جلال مقدم) بسیار پرسشبرانگیز است، اما تماشاگر کمتر از او میداند. جا داشت کارگردان به گذشته و رابطه این مرد با اطرافیانش بیشتر میپرداخت.
شگرد دائمی کیمیائی همیشه با یک مرگ آغاز میشود. حضور آمبولانس، قبرستان، دود، قاری نگاههای معنیدار و از همه جدیتر، فردیت و انتقامهای شخصی و به آتش کشیده شدن همه چیز در پایان کار. جانمایهٔ کار کیمیائی از این دست است. وی نزدیک به دو دهه است که با چنین تمهایی سروکار دارد. قهرمانسازی در سینمای کیمیائی یک اصل است و حضور لومپنیسم یک ضرورت. کیمیائی ذهنیتی جدالگرا دارد و در فیلمهائی هم که تاکنون ساخته، این نکته را نشان داده است. در «دندان مار» احمد که روزگاری سردستهٔ کوپنبخرها بود، ناگهان استحاله پیدا میکند و وجدان بیدار روزگار خود میشود. کارگردان در هیاهوی زندگی روزمره چیزی میآفریند که میخواهد یک تنه به جنگ ارزشهای حاکم برود. گردش دوربین در عرصههای «فقر» یک نگاه جامعهشناسانه است که کیمیائی پیام اساسیاش را از این منظر مطرح میسازد.
در «دندان مار» نماهای تصویر شده، خصوصا از زاویه دکل برق و به نمایش درآمدن حلبیآباد و زندگی در حاشیه شهر، از منظر نگاه زنی که در چهار قدمی زندگی خود، زن دیگری را میبیند که مردش را «غر» زده و او ناچار و به علت «عقیم» بودن، هرروز و هر ساعت صحنه را به حسرت مینگرد و با پذیرفتن سختترین شرایط، به انتظار روز انتقام مینشیند، تا برادر از گرد راه برسد و به تحسرش خاتمه دهد. کیمیائی از این زن، چهرهای خلق میکند که همه چیزش ریشه در سنت این آب و خاک دارد. از سوی دیگر، حضور بچههای جنگزدهٔ جنوبی در سراسر فیلم، درک «آوارگی» را به خواننده منتقل میکند. حضور مسافرخانه، چهارراههای شلوغ، صفهای نیاز، احتکار و واسطهگری، مصیبت «جنگ» را عینیت میبخشد. حضور دخترک جنوبی و فرار از خانهٔ شوهر و پناه آوردن به خانهٔ مرد ورشکسته سیاسی، و سرانجام از کار افتادن باطری کهنه قلب مرد، لحظههای پراکندهای است که در قاب کهنه و همیشگی کارگردان، یکبار دیگر جان میگیرد و حرکت و زیبائی خاصی آفریده میشود.
-------
علت و عوارض مشکل پزشکی از چیست؟
در «دندان مار» گروهی پرخاشگر و دردمند به همراه ارزشهای باور شده خود، در برابر ستم و ضد ارزش موضع میگیرند. کیمیائی با تقابل دو نوع ارزش، سرانجام پیروزی ستمکشان را بشارت میدهد. کارگردان به گلچین کردن شأن و مقا آدمها میپردازد و همواره از دردهائی ساده و آدمهای گمنام شروع میکند. قانونمندیهای متعارف را به شکل تلخ و ناباورانه مطرح میسازد و در نتیجهگیریهایش چند بعد متفاوت را در کنار هم نشان میدهد. فیلمبرداری هوشیارانه و تدوین زیبای صحنهها و محلها، عمق یک زندگی اجتماعی در حال فروریختن را نشان میدهد. کیمیائی از سینمای روشنفکری وحشت دارد، اما از طرح شعارهای «قیصر» مآبانه ابائی ندارد. وی سعی دارد با سوژههای روز دست و پنجه نرم کند و کنجکاویهای مخاطبان دیروزش را پاسخگو باشد. کیمیائی به ارزشهای سینمای مردمی واقف است، اما در مردمی نشان داد دردهای مردم، گاه دچار زیادهگوئی و زیادهروی میشود. زاویهٔ دید کارگردان نسبت به زندگی و وقایع پیرامون آن، نگاهی برآمده از کیفر و مکافات این دنیائی است. وی دوست دارد قهرمانانش را به نوعی «عمل» زدگی وا دارد تا شعلهٔ انتظار به آتشی نهائی بدل شود.
«دندان مار» تا همین جائی که نشان داده شده، تاملبرانگیز است. اما پر قیچی «نبایدها» بدجوری رمق فیلم را گرفته است. فی المثل نام بعضی را که در تیتراژ فیلم دیدهایم، در متن فیلم حضوری ندارند و….
«دندان مار» در تداوم سینمای کیمیائی باز هم یک تجربهٔ اندیشمندانه است که ضمن اینکه خیلی چیزها را کم دارد، از بسیاری از چیزهای خوب نیز بهرهمند است. کیمیائی نشان داده است که سینما میتواند به جهت ابزاری که در اختیار دارد، خلاق و پویا باشد و شخص کارگردان در کشف خلاقیتها میتواند با هوشمندی عمل کند. کیمیائی در «دندان مار» به نجات «آنات» آدمی پرداخته و سعی کرده، جلوههای طبیعی زندگی مردم را نشان بدهد. از جنگ تا عشق، از احتکار تا انتقام، تکههای مطبوعی میتوان پیدا کرد.