فیلم هامون داریوش مهرجویی : نقد و بررسی

مشیت علایی: آسیا در برابر غرب کتابی است از داریوش شایگان، که در آن نویسنده به دفاع از نظام ارزشی آسیا در برابر تهاجم فرهنگی غرب پرداخته، و با تکیه بر عناصر عرفانی و متافیزیکی فرهنگهای آسیاسی، همچون اثر دیگر خود، بتهای ذهنی و خاطره ازلی، ارزشهای نظام آسیایی را والاتر و ماندگارتر دانسته است.
اکنون، داریوش مهرجویی چنین موضوعی را درونمایه فیلم اخیر خود هامون ساخته است. در صحنهای از فیلم، حمید هامون از کتاب مزبور صراحتا به عنوان کتابی که انسان را متحول میسازد یاد میکند، و در صحنهای دیگر، که نمایش ذهن آشفتهٔ هامون است، یک نفر در کسوت آسیایی، (شخصا عربی) و با شمشیری عربی، در برابر یک شخصیت دیگر-که نمایندهٔ تکنولوژی غرب است، و در هیاتی سامورایی ظاهر میشود، قرار میگیرد، و سر او را از تن جدا میکند. این صحنه، به بیانی روشن، گرچه تمثیلی، تقابل آسیا و غرب، و پیروزی فرهنگ آسیایی-هرچند با استفاده از سرعتی که تکنولوژی غرب به او بخشیده است (استفاده از کفش اسکیت)، را نشان میدهد.
مهرجویی به شیوههای گوناگون کوشیده، و موفق شده است، تا نگرش سنتی و متافیزیکی و عرفانگرای هامون را تصور کند. کتابهایی همچون تذکره الاولیاء و ترس و لرزکی یرکهگور و عشق و ایمان نزد ابراهیم و آسیا در برابر غرب و قصص قرآن و کتابهایی دربارهٔ ذن و بودائیسم و نیز زیرنویس یکی از نوشتههای خود هامون که به میرچه الیاده استناد جسته است. به روشنی قالب فکری او مشغلههای ذهنی او را مینمایاند. علاوه بر آن، در اغلب رویاها و فلاش بکهای فیلم عناصر دینی و سنتی حضور گستردهای دارند. در نخستین رویا-که بازتاب شخصیت و معرف الگوهای فکری هامون است-تمام آدمهایی را میبینیم که به نحوی با یکی از مظاهر فرهنگ غرب مربوطاند: همسر هامون، مهشید، که نقاشیهای”فوق مدرن”او، او را نمایندهٔ هنر منحط غرب معرفی میکند، دکتر سماواتی، روانپزشک مهشید؛ و یکی دیگر از آشنایان مهشید که در هیئت شیطان ظاهر میشود، و او را با خود میبرد. تمام آدمهای دیگر، که هامون را احاطه کردهاند، و به طرف شیطان میرانند-خدم و حشم شیطان-از مبلغین و نمایندگان فرهنگ غرب به شمار میروند. در حقیقت، معارضهٔ آسیا و غرب در همان سکانس افتتاحیه فیلم به نمایش گذاشته میشود.
در صحنهای دیگر، که متعلق به یکی دیگر از خوابهای آشفته هامون است، او را میبینیم که وارد سردابی قرون وسطایی میشود، و در آنجا خود را دراز کشیده روی یک تخت جراحی میبیند درحالیکه جراح و پرستاران، که همان آدمهای خواب نخست اویند، مشغول جراحی کردن او هستند. جراحی آنها بیشتر به مثله کردن شبیه است، و در حقیقت، او پیش از اینها مرده است، چه او قبل از ورود به سالن جراحی، تصویر خود را در حجلهای که برای او بستهاند میبیند. آخرین تصویری که در کشاکش غرق شدن در ذهن هامون میگذرد، بسیار شبیه رویای نخستین اوست: همان آدمها در همان شکل و شمایلهای پیشین دستاندرکار برگزاری یک جشن عروسی در ساحل دریا هستند. با وزش ناگهانی و شدید بادی بساط شیطانی آنها درهم پیچیده میشود، و مهشید که در رویای پیشین با شیطان رفته بود، این بار با دیگر اصحاب او با باد رانده میشوند.
-------
علت و عوارض مشکل پزشکی از چیست؟
در مقابل این رویاها، که با عناصر مسخ شده و شیطانی ملازمت دارند، رویاها و خیالپردازیهای دیگر هامون از کیفیتی خوشایند و بهنجار برخوردارند. این گونهٔ دوم از رویاها و خیالات هامون انعکاسی از نوستالژی او برای گذشته است، گذشتهای که دو عنصر مشخص دارد: علی عابدینی و اصالت فرهنگی که او (هامون) اکنون خود را از آن بسیار دور میبیند: فاصلهای که به زعم او فرهنگ غرب آن را ایجاد کرده است. علی عابدینی و اصالت فرهنگی مطلوب هامون-آمیختهای از تجدد و تصوف-مکمل یکدیگرند. مهرجویی با تاکید بر فضای دو شیوهٔ زندگی آنها را مقابل یکدیگر قرار داده است. از یک سو کافهای که هامون و مهشید در آن غذا میخورند و گفتگوی لغو و سبکی که میان آن دو ادامه دارد، در فضایی آکنده از دود و صدا و آلودگی، همراه با کوتولهای که تصویرش برای چند لحظه روی پرده ظاهر میشود؛ و از سوی دیگر، خانه روستایی علی عابدینی، پاکیزه و آرام، با تمثالهایی از امام علی بر دیوار، و تزییناتی ابتدایی، در قیاس با تجملات خانهٔ قصر مانند مهشید. حتی موسیقی فیلم، از ریتم سنگین و پر ابهت و ناآشنای”آنتیک”باخ”به هنگام نشان دادن نمایی از روستا، به ملودی ساده و آشنایی که با نی نواخته میشود تغییر مییابد.
در رویاهای مطلوب هامون هیچکدام از عناصر فرهنگ غرب جا ندارد، برعکس، همه اجراء آن عناصر آشنای فرهنگ شرقیاند: علی عابدینی، مظهر عرفان و بینیازی، مادر و مادربزرگ و خواهر و برادر، حیاط خانهای که در وسط آن یک حوض سنتی، و در گوشهای از آن یک تخت چوبی، با سجادهای گسترده قرار دارد، مراسم قمهزنی ظهر عاشورا، و مادری که به او نماز خواندن میآموزد(یادآور نقش صلح طلب و آرام بخش مادر در فیلم اجارهنشینها.)، همه بیانگر ارزشهای از دست رفته و مقبول هاموناند.
دست کشیدن او بر قاب عکس خاکآلود، همراه با آهی نوستالژیک، در زیرزمینی کهنه او را به دنیای جذاب و معصوم کودکی میبرد. صحنهٔ موثر جدا شدن دردناک هامون از مادربزرگ تاکیدی است بر علقهٔ محکمی که میان او و ارزشهای سنتی وجود دارد. رو آوردن او به روستا و پناه جستن به علی عابدینی گریز اوست از هیاهوی شهر و ماشین و پرهیز از ماتریالیسم مبتذل متجلی در ارزشهای فرهنگ غرب و یافتن مامنی در دامن عرفان.
پایان فیلم، تلاش هامون برای خودکشی است، و گریز از یاس و درماندگی، و نجات سمبلیک او به دست علی عابدینی. حمید هامون، روشنفکری رمانتیک با علایقی عارف گونه و متافیزیکی، که همیشه حرف مرگ و یگانگی و استحاله را میزده است. برخوردار از وجودی ناآرام و ذهنی آشفته، زندگی با ابتذالاتی، که او به گونهای سمبلیک با تنه زدن به زنی در پلهها آن را به لجن میکشد، را برنمیتابد، و حتی دانش و یافتههای خودش را بیاثر و بر باد رفتنی میبیند (پراکنده شدن نوشتههای هامون در روی تراس توسط باد، و اشارهٔ او به اصل عدم قطعیت هایزنبرگ، با استلزامات فیزیکی این مساله در فیزیک کوانتوم) و راه خلاصی را در مرگ مییابد. عناصر این بخش از فیلم بسیار استادانه و زیبا به کار گرفته شدهاند: دویدن سرآسیمهٔ او به طرف دریا همزمان با هجوم امواجی کفآلود و تیره، که به خوبی با آشفتگی و درهم ریختگی ذهن او تناسب دارند. در مقابل این صحنه، گرفتن او از آب و دمیدن هوا در دهان او، در فضایی آرام و بر پهنه آبهای ساکن، شفاف و سبز صورت میگیرد، که نشانه اتصال مجدد او به آرامش است.
داریوش مهرجویی، که فیلمهایش را عمدتا با رویکردی فلسفی ساخته است، تقابل خیر و شر را دست مایهٔ کلی بعضی آثار خویش قرار داده، و آن را در قالبهای گوناگون ارائه داده است: مبارزهٔ شیرک و گراز در فیلم شیرک، که در حقیقت، عامل انتقال شیرک از کودکی به بلوغ است (یادآور مبارزهٔ میان داود و جالوت در اساطیر عبری (کتاب مقدس، سموئیل،”1/4:17)، و اغفال همسر پستچی از سوی جوانی که به تازگی از فرنگ برگشته در فیلم پستچی، به نشانهٔ هتک حرمت ارزشهای ملی از سوی فرهنگ غرب، و تقابل دو فرهنگ روستایی و شهری و عقبنشینی ناگزیر فرهنگ ساده و رمانتیک روستایی در برابر فرهنگ سودجوی و فاقد احساس شهری در آقای هالو. در هامون نیز، رویارویی خیر و شر، در قالب مواجهه دو نظام ارزشی درونمایه فیلم است. حمید هامون نویسندهای برخاسته از فرهنگ طبقه متوسط، با گرایشهای متافیزیکی و مجذوب عرفان، گریزان از ارزشهای فرهنگ غرب و خواهان حفظ سلامت و ثبات ارزشهای سنتی فرهنگ شرق، برخوردار از شخصیتی نه چندان منسجم و دماغی بیش و کم پریشان در مقابله با نیروی مهاجم غرب درهم میشکند، و راه نجات را در خودکشی میجوید، اما با نیروی عرفان احیاء میشود، هرچند گذشته مخدوش و ذهنیت پر آشوب هامون آیندهای را برای او ترسیم میکند که خطوط آن، گرچه امیدوارکننده، اما چندان روشن و مشخص نیستند.