مقالهای از ژان ژاک بروشیه: چرا نوشتن پررنج است؟

ترجمه: مریم شاهرخی – از زمان خشم آشیل تاکنون تغییرات نفسانی همواره در آفرینش ادبیات مؤثر بودهاند. نویسنده در دوزخهایی چون عشق ناگهانی، عذاب و شکنجهٔ روحی، میخوارگی و دیگر جنونهای مرگآور گرفتار است.
تغییرات نفسانی تقدیر مضاعف هستند. این تأثیرها غیرقابل احترازند. (چه کسی عشق کور را نچشیده و تحمل نکرده است؟) متأسفانه همهٔ این رنجها پایان دردناکی دارند. وانگهی این تغیرات و حالات نفسانی (به ویژه عشق ناگهانی) همچون آغاز یک بیماریاند که خواه جسمی و یا روحی، به توسط پزشک یا کمک روحی و یا دین درمان میشوند-وگرنه در صورت بودن امکان درمان، به روشهای گوناگون در زندگی عادی روزانه نمایانگر میشوند و یا اینکه به نگارش صفحات رمانها منتهی خواهند شد-زیرا از زمان خشم آشیل (که باید به جنگ تروا خاتمه میداد) تاکنون تغییرات نفسانی همواره به آفرینش ادبیات خاتمه یافتهاند. روزنامه یا رمان، حقیقت یا نامههای دروغین یک راهبهٔ پرتقالی یا دوشیزهٔ لسپیناس 1، شخصیتهای آزرده، خانم بوزانت 2 یا مادام بوواری، ادبیات متأثرکنندهای هستند که ما آن را به خوانندگانی که بیشتر دوشیزگان جوان هستند معرفی میکنیم، تا زمانی که به کمک مارسل پروست درمییابیم که یک زندگی تباه شده با خواندن تباهی یک زندگی مانند آینهای است که آنطور که تصور کردهایم عادتا عمل نمیکند. نمیتوان از ادبیات به زندگی واقعی تقلید کرد، اما برعکس میتعوان زندگی را به کمک اختراع و ابداع و زیبائیشناسی به اثر ادبی تبدیل نمود.
سرانجام تمام رمانهای خوب با مرگ یا نابود کردن قهرمان به پایان میرسد، (که میتوان آن را اعدام شخصیتهای رمان از سوی نویسنده دانست) پس منطقی است که این امیال نفسانی ناگزیر کشنده و مقدور باشند.
بنابراین تقدیر همان تقدیری است که به دو جهت به تقدیر ادبیات تبدیل میشود:
-------
علت و عوارض مشکل پزشکی از چیست؟
1-ادبیات مارکی دوساد 3 یا ادبیات و جنایت، که در این شکل از ادبیات، ادبیات و جنایت به صورتی قهرمانی در ستایش والائی به هم ملحق میشوند. مارکی دوساد فلسفهٔ بودلر را در سر دارد: «این مادر است که برنامهٔ مطالعاتی دخترش را تنظیم میکند.»
2-ادبیات جنون، که ادبیات فلوبر، مالارمه و همچنین آنتوان آرتو 4 است. گوته از طریق «کتابهای زیربنائی» به حیات خود ادامه داده است. فلوبر نیز در مادام بوواری، رنج اثر ادبی او را رهنمون شده است. فلوبر زندگی شخصی خویش را پنهان میکند اگرچه همزمان در نامههای پی در پی خویش از خیالپردازی برای یک خوشبختی آسیبدیده امّا کامل شکایت میکند. مالارمه و آرتو نیز بدون شک در همان شادی آزرده از ایثاری که دقیقا ژولیت مارکی دوساد را تداعی میکند، مشترکند.
نویسنده که در رأس قرارداد در همان زمان که مأمور خویش است و خویشتن را به کار میگیرد مکان و زندانی تغییرات نفسانی خویش است. داستایفسکی برافروخته از بازی چرخ، زمانی از دست میرود و میمیرد که تصمیم گرفته است دیگر ننویسد. ورلن 6 در الکل تباه شده است امّا با خواندن «پرتوهای شیری رنگ پری سبز» که جزو شیرینترین، محبتآمیزترین و غمانگیزترین اشعارش هستند میبینیم که این غم سیاه تنها حقیقتی است که شعر فرانسه به خود شناخته است.
اسکاروایلد جستجوگر رسوائی است. زندان و مرگ نه فقط به خاطر عشقی که به لرد داگلاس 7 دارد بلکه بیشتر بر اثر دلهره و تشویش از شناختن همهٔ واقعیتهاست. او میاندیشد که زندگی باید برای خوشبختی ساخته شده باشد. وایلد گمان میکند که سهمش را از خوشبختی -و نیز از بدبختی-دریافت کرده است.
شخصیتهای داستان، نویسندگان و تمایلات نفسانی، همگی بر روی زمینهٔ سفید محصوری که همانا محدودیت صفحه برای نوشتن است، بازی میکنند و در این نبرد است که هیجانات ما متولد میشود. بهایی که برای ادبیات باید پرداخت بسیار بالا رفته است.