معرفی کتاب بازیها ، روانشناسی روابط انسانی، نوشته اریک برن

در سال ۱۹۶۱، اریک برن، روان پزشک، کتابی را با عنوان کسلکننده تحلیل رفتار متقابل منتشر کرد. این کتاب اساس کار در همین رشته قرار گرفت، به دفعات به آن ارجاع میشد و فروش خوبی داشت. سه سال بعد بر اساس مفاهیم همین کتاب، یک کتاب تکمیلی منتشر شد که لحن محاورهای داشت. کتاب بازیها: روانشناسی روابط انسانی، با عنوان زیرکانه و فصلهای جالب در مورد انگیزههای انسانی، خوانندههای بیشتری را جذب کرد.
فروش ۳ هزار جلدی چاپ اول آن چندان چشمگیر نبود ولی دو سال بعد بیشتر به مدد توصیهای که خوانندههای این کتاب به دیگران میکردند یعنی حرفهایی که دهان به دهان میگشت و تبلیغات نه چندان گسترده، ۳۰۰ هزار نسخه از این کتاب با جلد مقوایی به فروش رفت. این کتاب به مدت دو سال در فهرست کتابهای پرفروش نشریه نیویورک تایمز قرار داشت (معمولا کتابهای غیرداستانی این قدر طولانی در فهرست پرفروشترینها قرار نمیگیرند) این کتاب برای سایر نویسندگان به صورت الگو درآمد و آنها نیز با نوشتن کتابهای پرفروش در زمینه روانشناسی عامه پسند ناگهان به ثروت رسیدند.
برن که در این زمان در دهه پنجم عمر خود به سر میبرد با استفاده از ثروت حاصل از فروش این کتاب ضمن خریدن یک خانه نو و یک اتوموبیل اسپرت ماراتی، مجددا ازدواج کرد. با اینکه خود برن در آن زمان متوجه نشده بود، کتاب بازیها: روانشناسی روابط انسانی که یک کتاب روانشناسی عمومی بود مقدمهای برای رونق گرفتن کتابهای روانشناسی عمومی شد زیرا این اثر از یک سو با کتابهای خودیاری و از سوی دیگر با کتابهای آکادمیک روانشناسی تفاوت داشت. روانشناسان مطرح در آن زمان به این کتاب به دیده تحقیر نگاه میکردند و آن را سطحی میدانستند و نظرشان این بود که برن با نوشتن این کتاب سطح علم روانشناسی را پایین آورده است. در واقع ۵۰ تا ۶۰ صفحه اول لحنی جدی و سبکی علمی دارد ولی در بخش دوم لحن آن سبکتر میشود و اکثر مردم به خاطر همین بخش، این کتاب را میخریدند. این کتاب تا به امروز پنج میلیون نسخه فروش داشته است و عبارتی که در عنوان آن به کار رفته به یکی از اصطلاحات زبان انگلیسی تبدیل شده است.
نوازشها و مبادلات
-------
علت و عوارض مشکل پزشکی از چیست؟
برن با اشاره به این مسئله، کتاب خود را آغاز میکند که اگر اطفال از نوازش محروم بمانند دچار ضعف روانی و جسمی غیر قابل جبران میشوند. او به تحقیقات دیگری اشاره میکند که نتایج آنها نشان دادهاند محرومیت حسی در بزرگسالان میتواند به یک نوع روان پریشی موقت منجر شود. بزرگسالان هم مانند اطفال به نوازش نیاز دارند ولی از آنجاییکه نوازش همیشه در دسترسشان قرار ندارد سعی میکنند در رفتار دیگران نوازشهای سمبولیک را جستجو کنند. به عنوان مثال یک ستاره سینما میتواند نوازشهای سمبولیک را از صدها نامهای که طرفدارانش هر هفته برای او ارسال میکنند کسب کند اما یک دانشمند نوازشهایش را از ستایشی مثبت از ناحیه یکی از اشخاص برجسته در آن حوزه کسب میکند. برن نوازش را «واحد بنیادی رفتار اجتماعی» تعریف میکند. به عقیده برن رد و بدل کردن نوازش یک نوع مبادله است و از این رو برای توصیف تعاملهای اجتماعی، عبارت تحلیل مبادلهای» را ابداع کرد.
علت بازیهای ما
برن با توجه به احساس نیاز به نوازش در انسان به این نکته رسیده بود که از نظر بیولوژیکی انسانها هر نوع تعامل اجتماعی، حتی نوع منفی آن را بهتر از این میدانند که اصلا هیچ تعاملی در کار نباشد. نیاز به صمیمیت است که باعث میشود انسانها وارد بازیهای مختلف شوند و این بازیها جانشین ارتباطهای واقعی میشوند. او بازی را این طور تعریف میکند: «یک سری تبادلات پنهانی مکمل که به صورت مستمر انجام میشوند تا به یک نتیجه کاملا مشخص و پیش بینی شده برسیم. » یعنی ما وارد بازی میشویم تا بعضی از انگیزههای پنهانیمان را ارضا کنیم و هر بازی همیشه یک مزیت برای ما دارد.
اکثر اوقات انسانها خودشان نمیدانند که در حال بازی هستند؛ بازی یکی از قسمتهای معمولی تعاملات اجتماعی است. این بازیها مثل بازی پوکر هستند که در آن برای رسیدن به مزیت و پاداش مورد نظر، یا همان پول، انگیزه واقعیمان را مخفی میکنیم. در محیط کار مزیت مورد نظر میتواند یک معامله باشد. مثلا مردم میگویند که مشغول بورس بازی هستند و این نشان میدهد که کار آنها شامل بازیهایی میشود که آنها را به هدف مشخصی میرساند. در مورد روابط نزدیک چطور؟ مزیت روابط نزدیک معمولا یک نوع رضایت احساسی با افزایش قدرت کنترل است.
«من»های سهگانه
تحلیل تبادلی از تحلیل روانی فروید ریشه گرفته است که برن آنها را مورد مطالعه قرار میداد و به کار میگرفت. یک روز یکی از بیماران او که مردی بالغ بود اعتراف کرد که: «یک کودک است که فقط لباس بزرگسالان را به تن دارد. » در جلسات مختلف برن در میانه گفتگو از او میپرسید که آیا کودک در حال صحبت است یا بزرگسال. برن از روی این تجربه و تجربههای دیگری که قبلا به دست آورده بود به این دیدگاه رسید که درون هر کس از سه «من» تشکیل شده است که معمولا با هم در تضاد هستند. این سه «من» و ویژگیهایشان عبارتند از احساسات و افکار والدی (والد) عقل گرایی، واقع بینی و حقیقتپذیری (بالغ) حالتها و رفتارهای کودکانه (کودک) این سه «من» تا حدودی با تقسیمبندیهای فروید همخوانی دارند: «فراخود» (والد)، «خود» (بالغ) و «نهاد» (کودک) برن میگوید که در هر تعامل اجتماعی ما یکی از این سه حالت والد، بالغ و کودک را از خودمان بروز میدهیم و به راحتی میتوانیم از یک «من» به «من» دیگر تغییر حالت بدهیم. به عنوان مثال، ما میتوانیم ویژگیهای مثبت کودک مثل خلاقیت، کنجکاوی و جذابیت و همچنین ویژگیهای منفی او مثل بدخلقی و لجبازی را از خودمان بروز بدهیم. در هر کدام از این وضعیتها ما میتوانیم مثبت یا منفی عمل کنیم. در بازی کردن با دیگران ما یکی از این سه «من» را از خودمان نشان میدهیم. برای به دست آوردن چیزی که خواهان آن هستیم به جای اینکه آرام، صادقانه و با صمیمیت رفتار کنیم، ممکن است احساس کنیم که باید مثل یک والد دستور بدهیم، مثل یک کودک ناز کنیم یا مثل یک بالغ خودمان را بیش از اندازه آگاه و عاقل نشان بدهیم.
شروع بازی
محتوای اصلی این کتاب شرح بازی هاست که از جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد
«اگر به خاطر تو نبود»
این یکی از متداولترین بازیهایی است که بین زوجها جریان دارد که در آن یکی از طرفین شکایت میکند که دیگری مانع رسیدن او به خواستههایش در زندگی است. | برن معتقد است که اکثر مردم ناخودآگاه به این دلیل ازدواج میکنند که میخواهند محدودیتهایی برای خودشان ایجاد کنند. او زنی را مثال میزند که خیلی دوست داشت بازی پینگ پنگ را یاد بگیرد. مشکل این بود که همسرش از بیرون رفتن بیزار بود در نتیجه زندگی اجتماعی این زن محدود شده بود. او در یک کلاس آموزش پینگ پنگ نامنویسی کرد ولی متوجه شد که از بازی کردن در جمع وحشت دارد و به همین دلیل دیگر کلاس را ادامه نداد. در اینجا برن میخواهد به این نکته اشاره کند که وقتی ما طرف مقابلمان را سرزنش میکنیم در واقع مشکل درونی خودمان روشن میشود. بازی «اگر به خاطر تو نبود» به ما این امکان را میدهد که از پذیرش مسئولیت ترسها یا کمبودهایمان شانه خالی کنیم.
چرا این کارو نمیکنی؟ آره راس میگی، ولی…»
این بازی وقتی شروع میشود که یک فرد مشکلی را که در زندگیاش دارد مطرح میکند و طرف مقابل با مطرح کردن پیشنهادهای سازنده (چرا تو…) برای حل آن مشکل واکنش نشان میدهد. شخصی که مشکل را مطرح کرد میگوید «بله، ولی، 00» و به این ترتیب سعی میکند در راه حلهای ارائه شده ایراد پیدا کند. «من» بالغ راه حل را مورد بررسی و معاینه دقیق قرار میدهد و در صورت درست بودن، آن را میپذیرد. ولی در اینجا هدف از این تعامل این نیست. بلکه هدف این است که مطرحکننده مشکل در ناتوانیاش در حل مشکل، دلسوزی دیگران را جلب کند (من کودک). از سوی دیگر فرد ارائهکننده راه حل از فرصت استفاده میکند تا «من والدهاش را وارد بازی کند.
پای چوبین
کسانی که وارد این بازی میشوند یک موضع تدافعی به خود میگیرند و مثلا میگویند: «از آدمی که پای چوبی دارد/ دوران کودکی بدی را پشت سر گذرانده است/ ناراحتی روانی دارد به الکل اعتیاد دارد. .» چه انتظاری میتوان داشت؟ به این ترتیب یکی از ویژگیهایشان را بهانه قرار میدهند تا بیکفایتی یا انگیزه نداشتنشان را توجیه کنند و مجبور نباشند مسئولیت کامل زندگیشان را به عهده بگیرند. جملههای دیگری که در این بازیها به کار میروند به گفته برن عبارتند از «حرومزاده، مگه دستم بهت نرسه. ببین مجبورم کردی چی کار کنم. » زن سردمزاج! ببین چقد زحمت کشیدم اونوقت تو…»
حتما خوشحالن که منو میشناسن. » هر بازی یک پز (فرضیه بنیادی و شیوه انجام بازی) و یک آنتی تز (شیوه به نتیجه رسیدن بازی یعنی یکی از بازیکنندهها کاری میکند که در ذهنش خودش را «برنده» میداند) دارد.
برن عقیده دارد که بازیهای ما مثل نوارهای کهنهای هستند که از کودکی آنها را به ارث بردهایم و مرتب آنها را از ضبط صوتمان پخش میکنیم و با اینکه محدودکننده و مخرب هستند میتوانند با از میان بردن ضرورت حل مشکلات روانی حل نشدهای که داریم، به نوعی آرامش بخش باشند. این بازیها به بخش اصلی هویت بعضی از مردم تبدیل شدهاند. خیلی از افراد احساس میکنند برای اینکه دیگران به آنها علاقه داشته باشند باید با نزدیکانشان درگیر شوند یا علیه دوستانشان دسیسه چینی کنند. ولی برن هشدار میدهد که اگر ما مدتی طولانی وارد بازیهای بد شویم این بازیها برای ما مخرب خواهند بود. هرچه ما بیشتر بازی کنیم بیشتر انتظار داریم که دیگران هم بازی کنند. کسی که همواره در حال بازی است ممکن است دچار روان پریشی شود و بیش از اندازه انگیزهها و تعصبات خودش را به رفتار دیگران نسبت بدهد.
نکتههای نهایی
با اینکه کتاب بازیها: روانشناسی روابط انسانی، از سوی خیلی از روانشناسان مورد انتقاد شدید قرار گرفت و محتوای آن را بیش از اندازه عامیانه و بیمغز میدانستند، تحلیل تبادلی همچنان تاثیرگذار است و مورد استفاده بسیاری از مشاوران و روان درمانگرانی قرار میگیرد که با بیماران سخت گیر با بیمارانی سروکار دارند که حاضر نیستند به سوالات رک و مستقیم پاسخ بدهند. این کتاب از آنجاییکه دقت روانشناسی را وارد حوزهای کرد که قلمرو رمان نویسان و نمایشنامه نویسان بود ظاهرا یک نوآوری محسوب میشد تا جایی که کورت وونگوت، رماننویس آمریکایی، نقدی در مورد این کتاب نوشت و گفت که محتوای این کتاب میتواند سالها الهام بخش نویسندگان خلاق باشد. | به این نکته توجه کنید که این کتاب کاملا فرویدی است و بسیاری از این بازیها بر پایه ایدههای فروید در زمینه بازداری، تمایل جنسی و تکانههای ناخودآگاهی قرار دارند. به علاوه این کتاب به خاطر نوع زبان و دیدگاههای اجتماعی که در آن مطرح شدهاند یادگاری از دهه ۱۹۶۰ محسوب میشود. با این حال محتوای این کتاب میتواند ذهن گشا باشد و فقط به خاطر اعتقادی که در این کتاب مطرح شده و میگوید که انسانها همیشه در طول تاریخ بازی کردهاند و به بازی کردن ادامه میدهند، یک کتاب برتر است. همان طور که برن اشاره میکند ما همه سرگرمیها، ارزشها و عملکردهایی را که کودکان برای سازگاری با فرهنگ و ادامه زندگی به آنها نیاز دارند به آنها آموزش میدهیم و با اینکه برای تصمیمگیری در مورد انتخاب مدرسه و سایر فعالیتهای آنها وقت زیادی صرف میکنیم در مورد بازیهای زندگی که یکی از ویژگیهای واقعی و تاسف برانگیز هر خانواده یا نهاد اجتماعی است، چیزی به آنها یاد نمیدهیم. شاید این کتاب دیدگاه تیره و تار و بدبینانهای را در مورد طبیعت انسان ارائه میکند ولی هدف برن این نبوده است. او قصد داشته است ما را متوجه این نکته کند که اگر بدانیم میتوان به جای بازی کردن کار دیگری انجام داد میتوانیم عادت به بازی را ترک کنیم. ما در نتیجه تجربیات دوران کودکیمان اعتماد به نفس، خودجوشی و کنجکاوی ذاتیمان را از دست میدهیم و در عوض در مورد اینکه چه کارهایی را میتوانیم و چه کارهایی را نمیتوانیم انجام بدهیم عقاید والدینمان را کسب میکنیم. اگر هوشیاری بیشتر در مورد این سه «من» داشته باشیم میتوانیم از درون احساس راحتی و آرامش بیشتری داشته باشیم. به این ترتیب دیگر احساس نخواهیم کرد که برای موفقیت به اجازه دیگران نیاز داریم و به جایگزین کردن بازی با صمیمیت واقعی تمایلی نخواهیم داشت.
اریک برن
اریک برن اشتاین در شهر مونترال کانادا بزرگ شد؛ پدرش پزشک و مادرش نویسنده بود. او در سال ۱۹۳۵ با مدرک پزشکی از دانشگاه مک گیل فارغ التحصیل شد و یک دوره آموزش تحلیل روانی را در دانشگاه پیل گذراند. سپس شهروند آمریکا شد و در بیمارستان ماونت زایون واقع در نیویورک مشغول به کار شد و در سال ۱۹۴۳ نامش را به اریک برن تغییر داد. برن در طول جنگ دوم جهانی به عنوان روان پزشک در ارتش ایالات متحده خدمت کرد و بعد از جنگ تحت نظر اریک اریکسون در موسسه روان پزشکی سانفرانسیسکو مطالعاتش را از سر گرفت. پس از اینکه در دهه ۱۹۴۰ ساکن کالیفرنیا شد از تحیلل روانی ناامید شد. و تحقیقاتی که روی انواع «من» انجام داده بود در دهه بعد در قالب تحلیل تبادلی تکامل پیدا کرد. برن انجمن بین المللی تحلیل تبادلی را تشکیل داد. و در کنار پستهایی که در بیمارستان داشت و ارائه مشاوره، به صورت خصوصی نیز طبابت میکرد. برن در زمینههای مختلفی کتاب نوشته است. علاوه بر کتاب پرفروش بعد از سلام چه میگویید؟ (۱۹۷۵) که در آن به ایده «سناریوهای زندگی» پرداخته است (سناریو زندگی، یک نظریه در تحلیل رفتار متقابل است. این نظریه میگوید انسانها به صورت ناخودآگاه برای زندگیشان سناریوهایی را در نظر میگیرند. این سناریوها در کودکی و تحت فشارهای مذهبی، فرهنگی یا خانوادگی در ذهن افراد شکل میگیرند. مثلا فردی که پدر و مادرش همیشه سرشان شلوغ بوده و به او توجهی نمیکردهاند و در بچگی به دنیای کتاب پناه میبرد سناریویی برای خود خلق میکند که بر اساس آن در بزرگسالی حس میکند که همیشه باید دختر ساکت، آرام و درس خوان و سخت کوشی باشد. «ویراستار»)، سایر آثار او عبارتند از راهنمای روانپزشکی و تحلیل روانی برای افراد عادی (۱۹۷۶)
ayman’s Guide to Psychiatry and Psychoanalysisا، ساختار و دینامیک سازمانها و گروهها (Structure and ۱۹۶۳) Dynamics of Organizations and Groups، رابطه جنسی در عشق انسانی (۱۹۷۰) Love in Human Loving و کتاب فراسوی بازیها و سناریوهای زندگی (Beyond Games and
۱۹۷۶) Scripts که پس از مرگش به چاپ رسید. الیزابت واتکینز جورگینین، یک بیوگرافی در مورد برن نوشته است که بازیکن حرفهای (۱۹۸۴) Master Gamesman نام دارد. برن یک بار گفت کودکی دارد که او را به خوبی پرورش داده است زیرا «یک نوجوان ۵۶ ساله» است. او به بازی پوکر علاقه زیادی داشت، سه بار ازدواج کرد و در سال ۱۹۷۰ درگذشت.
کتاب بازیها
روانشناسی روابط انسانی
نویسنده : اریک برن
مترجم : اسماعیل فصیح
ذهنآویز
. آمیزش اجتماعی (1) نظریه آمیزش اجتماعی را که به تفصیل در کتاب تحلیل رفتارهای متقابل در روان درمانی آمده است، میتوان به صورت زیر خلاصه کرد. [1]
دکتر اسپیتز(۲) متوجه شد نوزادانی که پس از تولد برای مدتی طولانی از آغوش محروم میگردند، رفته رفته دچار افت روحی غیرقابل جبرانی میشوند و چه بسا سرانجام با ناراحتیهای روانی ناشی از آن از پای درآیند. [۲] درنتیجه، این نکته بدان معنی است که آنچه اسپیتز محرومیت عاطفی (۳) مینامد، ممکن است مهلک باشد. این ملاحظات به ظهور فرضیه گرسنگی محرک (۴) در نوزاد انجامید، و همچنین دال بر آن بود که مطلوبترین محرکها آنهایی هستند که از راه صمیمیت جسمی (۵) عمل میکنند. با در نظر گرفتن تجربههای روزمره، پذیرش این نتیجهگیری چندان شاق و گران نیست.
نظیر چنین پدیدهای در بزرگسالانی هم که در معرض محرومیت احساسی واقع میشوند، دیده میشود. به تجربه ثابت شده است که این گونه محرومیتها ممکن است باعث روان پریشی (پسیکون) (۶) موقت شود، یا دست کم شخص را دچار اختلالات روانی سازد. در گذشته دیده شده که در محکومان به حبسهای انفرادی طویل المدت،
محرومیتهای اجتماعی و احساسی اثراتی مشابه گذاشته است. درحقیقت زندان انفرادی از جمله تنبیهاتی است که حتی زندانیانی که در برابر شکنجه سخت و مقاوم بودهاند، از آن وحشت دارند[۳ و ۴]، و این اکنون یکی از روشهای معروف برای واداشتن به همکاری سیاسی است. (درمقابل، تشکیلات اجتماعی بهترین اسلحه شناخته شده برای مقاومت در برابر همکاری سیاسی هستند. )[۵]
از لحاظ زیست شناختی، این امکان هست که محرومیتهای عاطفی و احساسی موجد و محرک تغییراتی عضوی در بدن شوند. اگر نظام فعالکننده شبکه اعصاب (۷) در ساقه مغز به اندازه کافی تحریک نشود، تغییراتی (دست کم غیرمستقیم در جهت فساد یاختهای عصبی صورت میگیرد[۶]. این امر ممکن است از عوارض ثانوی سوءتغذیه باشد، ولی باید توجه داشت همچنان که در مورد نوزادانی که از بیماری ضعف روزافزون روانی یا دق(ماراسموس)(۸) رنج میبرند دیده میشود، سوءتغذیه نیز خود احتمالا نتیجه بیتوجهی و محرومیت احساسی است. بنابراین، میتوان زنجیرهای زیست شناختی فرض نمود که محرومیتهای عاطفی و احساسی را، با واسطه بیتوجهی، به فساد سلولی و نهایتا مرگ پیوند میدهد. در این رهگذر، برای بقای ساختمان تن انسان گرسنگی محرک و گرسنگی غذا اهمیت حیاتی یکسانی دارند.
درحقیقت گرسنگی محرک نه تنها از لحاظ زیستی، بلکه از لحاظ روانشناختی و اجتماعی نیز از چندین جهت با گرسنگی غذا هم سویی دارد. واژههایی از قبیل سوءتغذیه، سیری، خوش خوراکی، شکم پرستی، کم غذایی، ریاضت کشی، هنر آشپزی و خوش دستپختی، به آسانی میتوانند از رشته تغذیه به رشته احساس منتقل شوند. افراط در غذا موازی است با افراط در محرک. در هر دو مورد در شرایط عادی، یعنی در موقعیتهایی که همه چیز به مقدار فراوان
موجود و صورت غذای متنوعی در دسترس است، انتخابها به شدت تحت تأثیر مزاج و احوال فرد خواهد بود. این امکان هست که این مزاج و احوال بعضا یا اکثرا تثبیت یافته باشد، ولی این امر به مسائل مورد بحث در این جا مربوط نیست. در این مورد، توجه روانپزشکی اجتماعی به این است که در جریان عادی رشد، از وقتی که نوزاد از مادر جدا میشود چه بر سرش میآید. آنچه را تاکنون در این جا بیان شد میتوان در این عبارت مصطلح [۷]خلاصه کرد: «اگر نوازش نشوی، مخت میپکد. » بنابراین بعد از آنکه دوران صمیمیت دامان مادر به پایان رسید، فرد در بقیه عمر هر روز با این معما مواجه است که دست تقدیرچه شاخی سر راهش سبز خواهد کرد. یک شاخ عبارت است از نیروهای اجتماعی و روانشناختی و زیستی که مدام سد ادامه صمیمیت جسمانی به سبک دوران نوزادی میشود، و شاخ دیگر تلاش مداوم اوست برای کسب مجدد آن صمیمیت. در بسیاری از موارد، فرد سازگاری نشان میدهد و یاد میگیرد که با کمترین نوازش، حتی از نوع نمادین آن، خود را راضی کند، تا آن جا که گاهی حتی مشاهده یک سر تکان دادن در تأیید کارهای او و به رسمیت شناختن موجودیتش، برایش کافی است. اگرچه آرزوی اولیه او برای صمیمیت جسمانی به همان میزان باقی میماند.
این جریان سازش را ممکن است با واژههای مختلف نامگذاری نمود، مثلا تصعید (9)؛ اما نام این جریان هرچه باشد، نتیجه جز این نیست که گرسنگی محرک ایام نوزادی تا حدی تبدیل به گرسنگی به رسمیت شناخته شدن (۱۰) میگردد. با افزایش یافتن پیچیدگیهای این سازش، شخص در تلاش برای به رسمیت شناخته شدن منفردتر میشود، و همین نشانه هاست که به آمیزش اجتماعی تنوع میبخشد و سرنوشت فرد را تعیین میکند. یک هنرپیشه سینما ممکن است نیاز داشته باشد در هفته صدها تشویق و نوازش از دوستداران گمنام و غیرقابل شناسایی دریافت کند تا مخش به اصطلاح نپکد، درحالی که سلامت جسمی و روانی یک دانشمند احتمالا تنها مستلزم دستی است که استادی سرشناس سالی یک بار محض تشویق به پشتش بنوازد.
واژه «نوازش» را میتوان ک یک تماس صمیمانه جسمانی دانست، اما این در عمل ممکن است شکلهای متعددی داشته باشد. بسیاری از مردم نوزاد را لفظا نوازش میکنند، دیگران او را در آغوش میگیرند و به نرمی به پشتش می نوازند، در حالی که بعضیها هم ممکن است به شوخی او را نشکون بگیرند یا تلنگرش بزنند. همه این اعمال در مکالمه هم نظایری دارند، به طوری که از طرز حرف زدن فرد میتوان حدس زد چه رفتاری ممکن است با بچهها داشته باشد. با بسط دادن این معنا، نوازش را میتوان اصطلاحا هر نوع حرکتی به حساب آورد که به رسمیت شناختن حضور دیگری را نشان میدهد. بنابراین نوازش را میتوان واحد اساسی عمل اجتماعی نامید. تبادل نوازشها رفتار متقابلی را تشکیل میدهد که واحد آمیزش اجتماعی است تا آن جا که به نظریه بازیها مربوط است، اصلی که در این جا مطرح میشود این است که وجود هر آمیزش اجتماعی، هرچه که باشد، بر فقدان آمیزش اجتماعی مزیتی زیستی دارد. این اصل در
آزمایشهایی که دکتر اس الواین(۱۱) روی موشها انجام داد، نشان داده شده است. [۸]نتیجه این آزمایشها این بود که نه تنها رشد جسمی و فکری و عاطفی، بلکه رشد بیوشیمیایی مغز و حتی مقاومت در مقابل لوسمی (۱۲) نیز به نحو مؤثری تحت تأثیر نوازش قرار دارند. جنبه مهم این آزمایشها این بود که نشان داد نوازشهای ملایم و شوکهای الکتریکی دردناک در سلامتی جانور تأثیر مساوی دارند.
اعتبار آنچه در فوق گفته شد به ما جرأت میبخشد تا با اعتماد به نفس بیشتری به مبحث بعدی وارد شویم.
۲. ساخت بخشیدن (۱۳) به زمان
به این نتیجه رسیدیم که لمس بدنی برای نوزاد، و نظایر نمادین آن، مثلا به رسمیت شناخته شدن، برای بزرگسالان ارزش حیاتی دارند. اکنون سؤال اینجاست که بعد چه؟ یعنی در شرایط عادی روزمره، مردم بعد از سلام و احوالپرسی اولیه چه میکنند؟ – و البته مهم نیست که این سلام و احوالپرسی سلام و علیک عبوری دانشجویی باشد یا مانند بعضی از مراسم عبادی شرقیها چند ساعت طول بکشد. پس از گرسنگی محرک و سپس گرسنگی به رسمیت شناخته شدن، نوبت گرسنگی ساخت (۱۴) فرا میرسد. مسئله دائمی، به خصوص برای نوجوانان، این است: «بعد به او چه بگویم؟ »
گذشته از نوجوانان، برای بیشتر مردم هیچ چیز ناراحتکنندهتر از مکث اجتماعی نیست؛ یک دوره سکوت و زمان بدون ساختی که در آن هیچ کدام از حاضران نمیدانند چه حرف جالبی بزنند یا چه چیزی بپرسند. مسئله ابدی آدمیزاد این است که اوقات بیداریاش را چگونه بسازد و شکل بدهد. بنابراین از نظر وجودی، اساس سراسر زندگی اجتماعی، یاری دادن متقابل برای اجرای این برنامه است
جنبه عملیاتی ساخت زمان را میتوان برنامهریزی (۱۵) نامید. برنامهریزی سه جنبه دارد: مادی، اجتماعی و فردی رایجترین، مناسبترین، راحتترین و سودمندترین روش ساخت بخشیدن به زمان، برنامهای است که با واقعیت برونی زندگی سروکار دارد، و آن چیزی است که عموما کار نامیده میشود. چنین برنامهای را در اصطلاح فعالیت مینامیم. کلمه «کار» مناسب نیست، زیرا از بدیهیات هر نظریه کلی در زمینه روان درمانی اجتماعی، تشخیص این نکته است که آمیزش اجتماعی نیز نوعی کار است
برنامهریزی مادی(۱۶) عمدتا از دگرگونیهایی نشئت میگیرد که ضمن سروکار داشتن با واقعیتهای برونی با آنها مواجه میشویم؛ و فقط از این جهت جالب است که فعالیت، کالبدی است برای نوازش و به رسمیت شناخته شدن و دیگر شکلهای پیچیدهتر آمیزش اجتماعی. برنامهریزی مادی در بادی امر مسئلهای اجتماعی نیست و در اصل، براساس پردازش دادهها در رایانه صورت میگیرد. مثلا فعالیت مربوط به ساختن یک قایق کوچک، مستلزم مقدار بسیار زیادی محاسبه و تخمین احتمالات است، و هرنوع تبادل اجتماعی که در این رابطه انجام میگیرد باید تابع این محاسبات و تخمینات باشد تا کار ساختن قایق پیش برود.
برنامهریزی اجتماعی منتج از مبادلات سنتی تشریفاتی یا نیمه تشریفاتی است. معیار اصلی آن نگرشهای محلی است که عوام از آن با لفظ «ادب» یاد میکنند. پدران و مادران در تمام دنیا به کودکان خود ادب میآموزند تا بدانند که طرز مناسب سلام کردن، غذا خوردن، بینی پاک کردن، طرز برخورد، و یا شرکت در عزاداری چگونه است، یا در گفتگوهای روزمره، نقاط ضعف و قوت چیست. این نقاط ضعف و قوت سازنده تدابیر یا سیاستهایی است که برخی از آنها جهانی و برخی محلی است. آروغ زدن سر غذا یا نظر داشتن به ناموس دیگران، در برخی از جوامع، برحسب سنت اجدادی، امری است معروف و در بعضی دیگر امری است منکر. در واقع بین این دو رفتار بخصوص، ارتباط معکوسی موجود است. معمولا در مناطقی که مردم سر غذا آروغ میزنند، نظر داشتن به ناموس دیگران به دور از عقل است؛ و در جاهایی که مردم میتوانند دنبال ناموس دیگران باشند، آروغ زدن سر غذا نامعقول است.
معمولا شعایرو تشریفات رسمی مقدم بر گفتگوهای روزمره و نیمه تشریفاتی صورت میگیرد، و این دومی را میتوان وقت گذرانی نامید.