کتاب از قصر تا قصر، نوشته نجیب محفوظ – نقد و بررسی

ترجمهٔ فرزانه قوجلو:  هر سال در هزاران پژوهش اجتماعی تلاش می‌شود که جهان غرب تحلیل شود. نادرست نخواهد بود اگر بگوئین که یک داستان خوب بهتر می‌تواند فرهنگ غرب را برای غربیان زنده و تصویر کند. با این برداشت است که ما به ترجمه نخستین بخش از کار درخشان نجیب محفوظ “تریلوژی قاهره”با امید می‌نگریم. محفوظ، که د ر 1911 در قاهره به دنیا آمد، نخستین عربی است که جایزه ادبی نوبل را نصیب خود کرده است. او که کارمند دولت است و در فلسفه تحصیل کرده نویسنده داستانهای تاریخی، رمان، داستان کوتاه و مقالات ادبی درباره مصر کنونی است.

فصلهای این کتاب نام خیابانهای اطراف “مسجد بزرگ حسین”در قاهره را به خود گرفته‌اند. تصویر روی جلد نمایی از قاهره را در حدود 1919 نشان می‌دهد-ردیفی از آستانه‌های طاق‌دار، ایوانهای غرفه مانند که از دیوارها بیرون زده‌اند با سایه‌های کم‌رنگی از بازرگانان که در برابر حجره‌هایشان نشسته‌اند.

در چنین فضایی است که به خانواده‌ای ساکن رد این ناحیه برمی‌خوریم که در مرکز حماسه این تحول قرار دارد. جنگ جهانی اول تازه به پایان رسیده است و مصریان ادر آستانه مبارزه خود برای استقلال ملی هستند.

هر بامداد احمد عبد الجواد، فرمانروای مطلق خانواده، با رنگ ساعت سوئیسی‌اش بیدار می‌شود. همسرش، امینه، صبحانه را می‌آورد. زنی که فرمانبرداری کاملش با تائیدی آشکار چنین توصیف می‌شود:”نه بیزار بود و نه ناخشنود. کاملا برعکس. با همه این احوال، هنگامی که از میان روزنه‌های پوشیده از گل‌های یاس و سنبله‌های درخت تاک به آسمان، گلدسته‌ها و بام‌ها نگاه می‌کرد، لبهای ظریفش با لبخندی رویایی و لطیف از هم گشوده می‌شود.”

شوهر امینه تمام روز خود را به تجارت و چانه زدن با مشتریان، گفتگو با دوستان قدیمی و زنی عشوه‌گر که در پی ماجرایی عاشقانه است می‌گذراند. در اینجا پای مرد زیرکی نیز در میان است که سخت محتاج اما کاملا بی‌اعتبار است، کسی که عبد الجواد درباره نحوه اداره و کنترل قلمرو کوچک خود با او مشورت می‌کند. سپس، شب هنگام، با دوستان بسیار صمیمی خود به میگساری، زن و موسیقی می‌پردازد.

آنچه که کنجکاوی ما را در مورد عبد الجواد برمی‌انگیزد دگرگونی او در طی روز است. هنگامی که جبار خانگی پای از خانه بیرون می‌گذارد بی‌درنگ به مجود اجتماعی جذابی تبدیل می‌شود. شگفت آن‌که خانواده‌اش از این دگرگونی برنمی‌آشوبند. تنها احترامشان نسبت به او فزونی می‌گیرد، احترامی که اندکی حسادت و حسرت نیز در خود دارد. هنگامی که”یاسین”، پسر بزرگتر، پدر را با زن دیگری غافلگیر می‌کند، تحت تاثیر “مردانگی”او قرار می‌گیرد. پسر دوم،”فامی” دانشجوی حقوق و ایده‌آلیست است. در این میان پسر دیگری به نام کمال،12 ساله، به همراه دو دختر به نامهای خدیجه و عایشه نیز در خانواده به سر می‌برند.

یک روز امینه مرتکب جرمی نابخشودنی می‌شود. بی‌اجازه شوهرش به دیدار زیارتگاه حسین می‌رود، زیارتی که مدتها در اشتیاق آن می‌سوخته است. گرچه زیارتگاه فقط دو خیابان دورتر از خانه است اما هنگامی که عبد الجواد موضوع را می‌فهمد بی‌درنگ او را از خانه بیرون می‌کند. این حادثه به همراه دیگر بحرانهای خانگی فرصتی است تا ما بتوانیم محیط پیرامون، همسایه‌ها و الگوهای خویشاوندی، سنت ازدواجهای قراردادی، عشق و روابط پنهانی را بیشتر بشناسیم. بحران نهایی بحران سیاسی است. خبرمی‌دهند که رهبر ملی،”سعد زغلول”تبعید شده است و سربازان استعمارگر بریتانیا در همان نزدیکی اردو زده‌اند. “راه قصر”در میان آشفتگی اجتماعی و تظاهرات خونین دانشجویان برای استقلال مصر پایان می‌گیرد.

داستان نمایی نزدیک از زندگی خانوادگی مصریان در اوایل قرن بیستم را به دست می‌دهد. اما هرگز پیچیدگیهای فرهنگی را نمی‌کاود. هر شصیت همانند عروسکی در نمایش سنتی خیمه- شب‌بازی یا مظهر خیر است یا شر. عبد الجواد خود وظیفه ناخوشایند سمبل مصر مستعمره را به دوش می‌کشد-افسونگری متملق در جهان بیرون و جباری خودکامه در خانه.”یاسین”در جستجوی لذت و خوشی است و اشتهای سیری‌ناپذیرش او را به فساد می‌کشاند.”فامی”نقش جوانی را ایفا می‌کند که غرب را به شیوه کودکانه‌ای برای خود آرمانی کرده و آن را جایگزین ارزشهای فرهنگی خود ساخته است.”کمال”جوان کودکی را تصویر می‌کند که به رغم تحقیر و توهین نیروی استعمارگر پاک و بی‌گناه باقی می‌ماند. منصف باشیم کمال حنه بسیار مؤثری را بازی می‌کند. همچنانکه مادر مضطربش او را از دور می‌نگرد، روی یک صندلی در خیابان می‌ایستد، ترانه‌ای عربی می‌خواند و افسران انگلیسی را سرگرم می‌کند.

در بین زنان، امینه شهیدی دوست داشتنی و عایشه نمودار فردی خرافی و منکر است، در حالیکه خواهر بزرگتر، خدیجه، ثابت می‌کند که قهرمانی واقعی است. با چشمان تیزبین و زبان صریح خود سمبل صداقت و راستگویی می‌شود. او زییبا نیست و مشکل بتوان برایش شوهری پیدا کرد. اما مصمم و بی‌باک با موقعیت خطیر خود روبرو می‌شود.

“تریلوژی قاهره”نمونه دوره میانی کار محفوظ است.”راه قصر”نخستین بخش از این داستانها بین سال‌های 57-1956 انتشار یافت. محفوظ در طی این دوره سبک روایی اغراق‌آمیزی را به کار می‌گیرد که به وضوح از سنت قصه‌گویی خاور- میانه به عاریت گرفته است. این قالب می‌تواند در قهوه‌خانه‌ها کارگر افتد اما خواننده غربی را گیج و آشفته می‌کند، بویژه هنگامی که ترجمه آن از عربی چننین خشک است برای مثال:”چشمها و روح او از خطوط چهره زن زندگی می‌یافت…قلبش از نوعی شادی اسرارآمیز و سرمستی‌زا آکنده بود. گرچه هرگز از اندوهی که برای شادی سایه انداخته بود رهایی نداشت، اندوهی چون بادهای پنج‌گانه عذاب‌آوری که از بیابان بر شن می‌وزید و آمدن بهار را در پی داشت.”محفوظ باید بیست سال انتظار می‌کشید تا صدایی را بیابد که برای بیان داستان‌های روایی‌اش مناسب‌تر باشد. یعنی لحن گرم و برنده”میرعمار Miramar که فضای پرشتاب عصر اسکندر را چنان دقیق منعکس می‌کند.

آنچه که ارزیابی داستان محفوظ را دشوار می‌کند جایزه نوبل است. الگوی اخیر آکادمی سوئد در گزینش برندگان جایزه ادبی نوبل، در بهترین حالت خود، سبب گیجی همگان می‌شود، و در بدترین حالت، موجب پاگیری عقده‌ای کاذب در مورد موقعیت ادبیات در بسیاری از کشورهای در حال رشد می‌گردد. منتقدین انتخاب محفوظ را (که عموما به عنوان یک نویسنده ملودراماتیک قرن نوزدهم تلقی می‌شود) نمونه‌ای از ارزشیابی باژگون و از نظر سیایس فاسد می‌دانند. نشریه Middle East Report (در شماره ژانویه و فوریه 1989‌) خبر از توطئه‌ای برای پیشبرد سیاست آمریکا در خاورمیانه می‌دهد و از”منابع موثق”نقل می‌کند که کمیته نویل قصد داشت آدونیس (Alis Ahmad Said) شاعر سوری- لبنانی را به عنوان برنده جایزه نوبل معرفی کند اما او را به سبب مخالفتش به غرب کنار گذاشتند.

“دنیای سخن”نشریه ماهانه ادبیات معاصر فارسی زبان در تهران نوشت که آکادمی سوئد این اعتقاد عمومی را به وجود آورده که در انتخاب برنده نوبل ارزشهای ادبی کمتر از ملیت یا تمایل سیاسی نویسنده اهمیت دارد. نکته طنزآمیز آنکه این اعتقاد در بسیاری از نویسندگان خاورمیانه این امید را برانگیخته است که شاید آنها فرد خوش‌شانس بعدی باشند. هرازگاهی شایع می‌شود که نام فلان یا بهمان کس در فهرست کوتاه کمیته نوبل دیده شد، یا آنکه قرار است از فلان شاعر به عنوان میهمان افتخاری مراسم جایزه نوبل دعوت شود. می‌توان نتیجه گرفت که آکادمی سوئد نه سودی رای محفوظ داشته و نه سبب ارتقاء ادبیات ارزشمند ‌ در جهان سوم شده است. چنین تناقضی ارزیابی عینی آثار نجیب محفوظ را مخدوش می‌کند. ما در شگفتیم که کدام یک بر ما تأثیر بیشتری می‌نهد-کیفیت داستان او با این واقعیت که او برنده جایزه نوبل است.

مجله بررسی کتاب نیویورک تایمز نخستین رمان تقی مدرسی”کتاب آدمهای غایب”را رمانی شگفت‌انگیز خواند،”…رمانی که به زیبایی روایت شده و افسونی واقعی است. ما نیز چون سلطان شهرزاد افسون می‌شویم.”مدرسی در کتاب”آداب زیارت”افسونی فریبنده‌تر بکار می‌گیرد.

گرچه رمان به وضوح درگیر مسائل سیاسی نمی‌شود، اما شرایط ایران پس از انقلاب چنان ویژگی مسلطی در کتاب برخوردار است که هم داستان را شکل می‌بخشد و هم آن را تعریف می‌کند.”هادی بشارت”پژوهشگری با قدی حدود 163 سانت و کلاهی لبه‌دار، زایری جستجوگر است که در جادهٔ زندگی سرگردان است. عمیق‌ترین ریشه‌های عشق و تاریخ او را که در سراسر دنیا تدریس کرده و سخنرانی داشته است به وطنش پیوند می‌دهند. اما در آن حال که او به وجود فرشتگان آسمانی می‌اندیشد و اینکه آیا جان برتر از جسم است یا نه، سرزمینش دستخوش تغییراتی اساسی می‌شود. با پناه بردن به کتابها و مطالعاتش، برای خود جهانی شکننده می‌سازد، جهانی که حتی در برابر واقعیت خانه‌اش نیز واکنش نشان می‌دهد، همسرش در اشتیاق گریز از زندگی خفقان‌آوری که”بشارت”بر او تحمیل کرده می‌سوزد. تنها پسرش در امریکا زندگی می‌کند و با علائق پدر بیگانه است. تا آن زمان که دانشجوی ممتاز”بشارت”در جنگ شهید نشده، برج عاج او فرو نمی‌ریزد. سپس نظم جدید و بیگانه با تمام قدرت به خلوت او راه می‌یابد، دوست‌داشتنی‌ترین توهماتش را درهم می‌ریزد و زندگی زناشویی، خانواده و حتی زندگی روشنفکرانه‌ای را که همیشه به آن عشق می‌ورزیده به خطر می‌اندازد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]