کتاب پنج فیلمنامه آندری تارکوفسکی، معرفی و بررسی

وقتی فیلمنامه «کودکی ایوان» به تارکوفسکی پیشنهاد شد، او فیلمنامه را پذیرفت به شرط آن که خود آن را دوباره بنویسد. او فیلمنامه اولیه را گرفت و بعد از سه هفته کار مداوم روی آن،  فیلمنامه نهایی را تحویل مس فیلم (تهیه کننده فیلم) داد. تارکوفسکی هیچ قسمتی از کار را حذف نکرد، بلکه در یکی دوجا،  چیزهایی به آن اضافه کرد، به این ترتیب که سه صحنه رویا را به فیلمنامه افزود. سینمای مولف تارکوفسکی، به این ترتیب شکل گرفت؛ سینمایی مبتنی بر رویا.تارکوفسکی هفت فیلم بلند ساخته است که تنها در آخرین اثرش ایثار، فیلمنامه را به تنهایی نوشته است. در بقیه فیلم ها، یا با مشارکت کسی فیلمنامه نوشته شده است (مثل فیلمنامه نوستالگیا که با همکاری تونینو گوئرا، نوشته شده) یا فیلمنامه توسط فرد دیگری نوشته و تارکوفسکی فقط آن را مورد بازبینی قرار داده است (مثل کودکی ایوان که توسط ولادیمیر بوگولوف و میخائیل پاپاوا نوشته شده است.)اما نکته ای که حائز اهمیت است، این است که آندره گاه با تغییرات کوچکی که در متن به وجود می آورد، امضای خودش را پای اثر می گذاشت، به این ترتیب که می شد، رد تارکوفسکی را در فیلمنامه دید.

در دومین فیلمنامه کتاب، با «سولاریس روبه رو می شویم» که بر اساس رمانی علمی- تخیلی نوشته شده است. ژانر فیلم های علمی تخیلی، در آن سال ها در جهان و به ویژه در روسیه علاقه مندان زیادی داشت و از طرفی، دولت سوسیالیستی شوروی به این گونه فیلم ها راحت تر اجازه پخش می داد. با این همه فیلمنامه  ای که تارکوفسکی ارائه داد، تفاوت زیادی با رمان استانیسلاولم داشت.در این فیلمنامه، تارکوفسکی به جای این که جنبه علمی- تخیلی فیلم را به تصویر بکشد، بیشتر تصویرگر روایت انسانی ماجراست.در فیلمنامه تارکوفسکی، آدم ها در سیاره سولاریس با گذشته شان روبه رو می شوند و این چیزی نیست که در رمان «لم» وجود داشته باشد. در طرح اولیه، حتی تارکوفسکی کار را به آن جا رساند که می خواست قصه را در سولاریس در زمین روایت کند که با مخالفت تهیه کننده روبه رو شد.

پنجمین فیلم تارکوفسکی، که فیلمنامه آن به عنوان سومین عنوان از کتاب «پنج فیلمنامه» آمده، «استاکر» نام دارد که آن نیز اتفاقاً بر اساس رمانی علمی- تخیلی نوشته شده است. اما آندره این بار نیز، رویاهای خودش را جایگزین فضای فانتزی رمان کرده است. فیلمنامه ای که در کتاب آمده، تنها یک سوم از فیلمنامه اصلی است که البته اساس فیلم بر مبنای متن حاضر است. تارکوفسکی، این بار نیز اتاق رویایی خودش را جایگزین «ماشین رویاهای» رمان کرد. وقتی که رمان تمام می شود، آدم احساس می کند بالاخره جایی هست که می توان آرزوها را آن جا برآورده کرد. اما در فیلمنامه آندره، همه این ها فقط یک شعار است. در پایان فیلم، وقتی پدر نمی تواند تقاضای یک بستنی را برآورده کند، همه می فهمیم که ماجرا بسیار توخالی تر از آن است که فکر می کنیم.چهارمین فیلمنامه کتاب، «نوستالگیا» نام دارد که ششمین فیلم تارکوفسکی است. در این فیلمنامه، همه شخصیت های متن به بن بست رسیده اند و تمام آدم ها، حتی آدم های سالم به آب معدنی پناه آورده اند. در این جا کسی هست که آرزوی او نجات جهان است. او به قهرمان اول فیلمنامه می گوید که اگر سه بار شمعی روشن را از رودخانه رد کند، دنیا نجات خواهد یافت. وقتی که قهرمان اول فیلم، شمع را از طول استخر رد می کند، مرد در حال خودسوزی در میدان اصلی شهر و بر روی مجسمه های معروف رم است.

آخرین فیلم تارکوفسکی، که اتفاقاً تنها فیلمی است که فیلمنامه آن را به تنهایی نوشته «ایثار» نام دارد که اینگمار برگمان آن را وصیت هنری تارکوفسکی قلمداد کرده است.رادیو اعلام می کند که قرار است در پس جنگی هسته ای، دنیا ویران شود. مردی نذر می کند که اگر تا فردا صبح یعنی زمانی که رادیو اعلام کرده، جنگ هسته ای درنگیرد، خانه اش را به آتش  کشد. اوخودش را وقف دنیا می کند.ایمان تارکوفسکی این بار به شکل پسر بچه لالی است که مرتباً درختی خشک را آب می دهد. درختی که در پایان فیلمنامه جوانه می زند.

«پنج فیلم نامه» ما را سوار ماشینی می کند به مقصد رویاها. آنچه این فیلمنامه ها را از آثار دیگر سینمایی متمایز می کند، ادبیتی است که آندره همواره در نوشتن فیلمنامه مدنظر داشته است. این ادبیت، بسیار زیبا، وامدار داستایوفسکی و تولستوی است و «پنج فیلمنامه» را به اثری خوب و جذاب، به طور مستقل از فیلم ها، تبدیل می کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]