فتح زندان باستیل، یکی از روزهایی که جهان را تکان داد

نوشته: فرانسوآ کروزون (FRANCOIS-CROZON) – مورخ فرانسوی و متخصص تاریخ قرن هجدم – ترجمه علیرضا کاویانی
به نوشت تاریخنویسان بزرگی مانند”هرودت”توسیدید، و گزنفون که بدون آنها جهان امروز هرگز آگاهی از امپراتوری ماد و هخامنشیان روم و یونان و مصر نداشت هجوم اسکندر مقدونی جوانی سی و چند ساله به مشرق زمین و به آتش کشیدن”پرسپولیس”چهار قرن پیش از تولد مسیح جهانی را تکانی سخت داد. جهان محروم از رسانههای گروهی بود معذالک بازتاب این خبر که چهره جهان و خط سیر تاریخ را دگرگون کرد از چین تا مصر و از هند تا یونان و قلب اروپا شگفتانگیز بود. پس از این رویداد جانی واقعه دیگری که قتل عام بزرگ بازرگانان و شهروندان مهاجر روم در آسیای صغیر (ترکیه امروز) بود روبرو گردید.
پس از تولد مسیخ مورخان که پیش از آن انگشتشمار بودند به تدریج انبوه شدند، با هجرت محمد (ص) پیامبر ما مسلمانان که در قرن هفتم میلادی وقوع یافت صدها مورخ اسلامی نیز به خیل تاریخنویسان پیوستند. از این زمان بشر توانست تاریخ مستندی درباره کلیه رویدادهای جهان درگذشته به دست آورد.
در قرن بیستم گروهی از پروفسورهای فرانسوی حوادث و رویدادهای تاریخ را از زمانی که نوشتهای درباره آنها به جای مانده بررسی کردند و دریافتند که ده روز زندگی بشر را دگرگون کرد. ده روزی که جهان را لرزاند و مسیر تاریخ را تغییر داد.
پروفسور پیرشو شوون (PIERRE-CHUNIN) آتش زدن تحت جمشید را جزو این روزها میداند و پروفسور”موریس مارتر”قتل عام بزرگ بازرگان و شهروندان مهاجر روم در آسیای صغیر را پروفسور میشل بالار (BALARD) از سقوط فلسطین سخن گفته است. دریغ بود که شما با نظرات این گروه از پروفسورهای تاریخ آشنا نشوند.
روز هفدهم ژوئیه سال 1789 میلادی، مأمور اطلاعاتی جرج واشنگتن رئیس جمهوری آمریکا در فرانسه با ارسال پیامی به وی نوشت:”میتوان انقلاب را در فرانسه پایان یافته تلقی کرد چرا که اقتدار پادشاه و اشراف بهطورکلی در هم شکسته و فرو ریخته شده است.”
برای ناظران خارجی مقیم پاریس فتح زندان باستی (BASTILLE) در 14 ژوئیه سال 1789 پایان یک نظام و دوران سنتی بود، اما این رویداد عظیم چگونه به وقوع پیوست؟
با افزایش نارضایتی عمومی در فرانسه که نابرابریهای اجتماعی و فساد اداری را از علل عمده آن ذکر میکنند لوئی شانزدهم پادشاه وقت در ماه اوت سال 1789 دستور برگزاری انتخابات سراسری را به منظور تشکیل مجلس مشورتی نمایندگان کشور صادر کرد. این انتخابات در ماههای ژانویه تا آوریل سال 1789 در سراسر فرانسه برگزار شده و در تاریخ 5 ماه مه همان سال مجلس یاد شده بهطور رسمی از سوی پادشاه در قسر روسای در جنوب پاریس گشایش یافت.
درست در همین مکان بود که تاریخ 17 ژوئن، نمایندگان منتخب، روحانیون و نمایندگان اشراف گردهم آمدند و تشکیل مجلس ملی فرانسه را اعلام کردند. سه روز بعد این نمایندگن در ورسای هم قسم شدند تا قبل از تدوین یک قانون اساسی برای کشور از یکدیگر جدا نشوند.
لویی شانزدهم در واکنش به چنین اقدامی خواستار جدایی سه گروه نمایندگان یاد شده و تشکیل نشستهای جداگانه آنان شد. در برابر ابزار مخالفت نمایندگان، شاه تسلیم شد و در روز 9 ژوئیه مجلس نمایندگان خود را مجلس تدوین قانون اساسی خواند. (هنگامی که سربازان حامی لوئی شانزدهم برای متفرق کردن نمایندگان وارد مجلس شدند.”میرابو” خطیب فریاد زد ما با رأی ملت به اینجا آمدهایم نه به اراده شاه و از مجلس بیرون نمیرویم. با این رویداد پس از دو ماه انقلاب واقعی سیاسی در فرانسه به وقوع میپیوست و شهروندانی که نارضایتی خود را از وضعیت سیاسی، اجتماعی کشور ابراز کرده بودند با بیصبری در انتظار تدوین قانون اساسی بودند که نقطه پایانی بر استبداد پادشاهی تلقی شود.
قانون اساسی
شهروندان فرانسوی و بهویژه انقلابیون پاریس از واکنش منفی پادشاه نسبت به مصوبات مجلس تدوین قانون اساسی در”ورسای”نگران بودند و این در حالی بود که اطرافیان لویی شانزدهم در کاخ پادشاهی وی در پاریس از”تکوین توطئه در ضد سلطنت در ورسای”سخن میگفتند. در چنین شرایطی وضعیت فاجعهبار اقتصادی کشور نیز اوضاع را بحرانیتر ساخته بود. خشکسالی سال 1788 قیمت نان را به شدت افزایش داده بود و شمار بیکاران و متکدیان بهویژه در شهر پاریس بیداد میکرد. در تاریخ 27 و 28 آوریل سال 1789 نیروهای دولتی تظاهرات کارگران بیکار یک کارخانه را در پاریس که به قیامی مردمی تبدیل شده بود با شدت تمام سرکوب کردند.”باری آنتوآنت”ملکه فرانسه به مردم گفت اگر نان کم است شیرینی بخورید.
لویی شانزدهم در نخستین روزهای ژانویه اقدام به اعزام نیروهای نظامی به خیابانهای شهر برای مقابله با شورشهای احتمالی مردم کرد. وی در روز یازدهم ژوئیه”نکر (NECKER) “یکی از وزیران کلیدی کابینه خود را که از محبوبیت مردمی فراوانی برخوردار بود از کار برکنار کرد. خبر عزل نکر در روز دوازدهم ژوئیه در شهر پاریس منتشر شد و مردم شهر این اقدام پادشاه را نشانی از موضع سخت وی نسبت به انقلابیون و حمله متقابل وی به حرکت مردمی و انقلاب در حال تکوین تلقی کردند.
واکنش مردم نسبت به این اقدام فوری و اجتنابناپذیر بود، چرا که تقریبا تمام شهروندان پاریس خود را در معرض تهدید از سوی پادشاه و دربار میدانستد.
انقلابیون و ارتش
به زودی مردم خشمگین در خیابانها تجمع کردند و در شمار از نیروهای ارتش که به صف انقلابیون پیوسته بودند در برابر واحدهای نظامی آلمانی که برای یاری رساندن به پادشاه فرانسه به پاریس آمده بودند قرار گرفتند.
هزاران تن از اهالی پاریس با تجمع در برابر شهرداری شهر خواستار مسلح شدن اهالی پایتخت شدند. در چنین شرایطی یک قیام همه جانبه مردمی اجتنابناپذیر به نظر میرسید. با این همه آنچه غیرقابل تصور بود، موفقیت این قیام مردمی و عواقب آن بود.
دژ مخوف
در سحرگاه 14 ژوئیه انقلابیون با هجوم به مرکز نظامی”انولید”در مرکز پاریس چندین قبضه توپ و هزاران سلاح به دست آوردند، جمیعت به هیجان آمده سپس با هدف تسخیر انبار مهمات زندان”باستی”راهی این دژ مخوف و نماد استبداد پادشاهی فرانسه شدند. باستی (باستیل) که از زمان (به تصویر صفحه مراجعه شود) حکومت لویی چهاردهم به عنوان مرکز نظامی و زندانی دولت پایتخت فرانسه شناخته میشد محل اسارت شماری از زندانیان سیاسی انقلاب نیز بود. این مرکز در سحرگاه 14 ژوئیه با قلعه و باروی بلند خود از سوی 82 سرباز گارد پادشاهی و 32 سرباز گارد سوئیس محافظت میشد.
مذاکرات نمایندگان انقلابیون و فرمانده باستی به دلیل تعلل وی در تسلیم اسلحه و مهمات به مردم به نتیجه نرسید و تیراندازی محافظان زندان به سوی انقلابیون خشم آنان را برانگیخت و حمله مردم به این دژ مخوف را موجب شد. تبادل آتش سنگین و شهامت و از خودگذشتگی مردم در نهایت به سقوط باستی و از پای درآمدن فرمانده و گاردهای حفاظت از آن انجامید. انقلابیون فاتحانه وارد باستی شدند. 7 زندانی سیاسی خود را آزاد کردند و در حالی که مسلح به سلاحهای جدید بودند و فریاد پیروزی سر میدادند به سوی شهرداری پاریس حرکت کردند. انقلابیون با حمایت بایی (BAILLY) رئیس مجلس نمایندگان و تدوین قانون اساسی شهردار جدید پاریس را تعیین و اقدام به تشکیل گارد انقلاب یا گارد ملی کردند. لافایت از رهبران شعبه نظامیان انقلابی به فرماندهی این گارد جدید منصوب شد.
اعلامیه حقوق بشر
لویی شانزدهم یک روز بعد ناگریز به فراخوانی نیروهای دولتی شد و بار دیگر”نکر”را به وزارت کابینه خود گمارد. پادشاه روز 17 ژوئیه به دیدار” بایی”و “لافایت”شتافت و با پذیرش تصمیمات انقلابیون در روز 14 ژوئیه عملا اقتدار مردم را به رسمیت شناخت. با انتشار خبر سقوط”باستی”در سراسر فرانسه، مردم در شهرها و روستاها اقدام به تعیین شهرداریهای مردمی و گاردهای ملی کردند.
حادثه روز 14 ژوئیه سرآغازی بر یک سلسله رویدادهای رنجیرواری بود که در نهایت طی پنج ماه به لغو امتیازات نامحدود پادشاه و صدور بیانیه معروف حقوق بشر منجر گردید. پنج ماهی که انقلاب فرانسه را پدید آورد و سرنوشت این کشور و اروپا را دگرگون ساخت.
“لویی سباستینمرسیه”نویسنده فرانسوی در آخرین روزهای سال 789 در وداع با این سال نوشت:”خداحافظ این سال به یاد ماندنی و پرشورترین سال قرن، سال پرشوری که در آن فرانسویان برابری، آزادی و عدالت را در سرزمین خود به ارمغان آوردند و استبداد مطلقه را که به بندشان کشیده بود از هم گستند…سالی که اروپا را متوجه خود ساخت و به آن درسهای گرانبهایی داد که بدون تردید از آن بهرهها خواهند برد!”
شعار انقلابیون سه کلمه بود:”لیبرته””آگالیته” “فراترنیته”آزادی برابری”برادری”و منظور از برابری برابری در مقابل عدالت بود یعنی عدالت اجتماعی.
امروز سه کلمه بر سر دراکثر ادارههای دولتی فرانسه دیده میشود.
زیرنویسها:
14 ژوئیه 1789 باستی سقوط کرد.
2-نبرد بین محافظان زندان باستی و انقلابیون