ماجرای شعری که شاملو خطاب به ایران درودی نوشت چه بود؟

سال هاست که نام ایران درودی با شعری از شاملو عجین شده است که بر پیشانی آن آمده: ((به ایران درودی)). به یک اعتبار، همین شعر نام درودی را به بسیارانی شناسانده است، به ویژه کسانی که با هنر‌های تجسمی آشنایی کمتری داشته‌اند. سطر‌های زیر از شعر مذکور بسیار زبانزد بوده است: |

تمامی الفاظ جهان را در اختیار داشتیم و / آن نگفتیم / که به کار آید / چراکه تنها یک سخن / یک سخن در می‌انه نبود: / آزادی! / ما نگفتیم / تو تصویرش کن!

اغلب قریب به اتفاق مخاطبان این دو هنرمند برجسته، شعر موردنظر را ستایش شاملو از دڑودی و مهر تایید و تحسین شاملو بر نقاشی‌های او می‌دانند و هرجا که بخواهند جایگاه بلند درودی را نشان دهند سطر‌هایی از این شعر نقل می‌کنند. چنین اتفاقی در زمان درگذشت این نقاش پرآوازه به خوبی قابل مشاهده بود. اما واقع ماجرا چه درون و چه بیرون از متن شعر حکایت دیگری است.

داستان از این قرار است که اواخر سال ۱۳۵۱ کتاب اول نقاشی‌های دودی در آستانه‌ی چاپ قرار می‌گیرد. درودی از شاملو که در آن مقطع با او همکاری‌هایی در تلویزیون داشته است، تقاضا می‌کند مقدمه‌ای برای کتاب بنویسد. طبعا درخواست نوشتن مقدمه بر یک کتاب، توقع قرض گرفتن نان ستایش‌های متعارف از چهره‌ای شناخته شده است و این موضوع در خصوص درودی نیز از همین قرار است اما در نهایت امر، شاملو به جای نوشتن یادداشت، شعری میسراید و به او پیش کش می‌کند. همین شعر معروف که «اشارتی» نام دارد و در دفتر ابراهیم در اتش نیز منتشر شده است.

درودی می‌گوید: بعد از انتشار کتاب نقاشی‌هایم، به اتفاق [شاملوا به رادیو دعوت شدیم تا دربارهی کتاب و شعر صحبت شود. آن روز احمد با حوصله‌ی عجیبی درست خواندن شعر را با من تمرین کرد و بعد پشت میکروفن رادیو، با آن صدای گرم و دورگه‌اش شروع کرد به خواندن شعر و در پایان با چنان تحکمی رو به من کرد و گفت: «ما نگفتیم اتو تصویرش کن»، که من تحت نفوذ کلام پرصلابت او مانند شاگرد مدرسه‌ای که بی‌اختیار به استادش پاسخ می‌دهد، گفتم: «چشم». کسانی که آنجا حضور داشتند به این پاسخ کوتاه و کودکانه، زیرکانه خندیدند.

مظفری ساوجی، ۱۳۸۶: ۲۵۶)

نکته‌ی قابل توجه دقیقا همین فعل‌های تحکمی (تصویر کن» است که در جای جای شعر آمده و محتوایی کاملا انتقادی را در پیوند با رویکرد هنری درودی نشان می‌دهد، همان موضوعی که بسیاری از افراد در ارجاع و انتشار این شعر مورد غفلت قرار می‌دهند و آن را به عنوان س ند ستایش نقل می‌کنند. به واقع شاملو در بستر سطر‌های شعرش و در قالب جملات امری (تصویر کن» قصد دارد راهی دیگر یا پیشنهادی دیگر پیش روی این نقاش بگذارد. راهی که نسبتی با تصویرگری غیر اجتماعی درودی ندارد. راهی که درودی در آن باید «دود و دروغ و درد» و «غریو)، منحنی تازیانه به نیش خط رنج) و ((حرمت ما که به دینار و درم برکشیده‌اند و فروخته) را تصویر کند که اگر درودی تصویرگر چنین دغدغه‌هایی بود، شاملو منتقدانه چنین درخواستی از او نمی‌داشت.

سال‌ها بعد، شاملو در مصاحبه با ناصر حریری وقتی صحبت از تعهد هنری می‌شود، باز هم در تبیین دیدگاه خود پار‌های از همین شعر را می‌آورد و اضافه می‌کند: من بر این عقیده نیستم که هر چیز زیبا، مفید و ارزشمند است. بل معتقدم هنر که می‌تواند چیزی مفید را زیباتر عرضه کند و به آن قدرت نفاذ بیشتری بدهد باید از خنثی بودن شرم کند. فضیلت هنرمند است که در این جهان بیمار به دنبال درمان باشد نه تسکین، به دنبال تفهیم باشد نه تزیین. (شاملو،(۱۳۶: ۱۳۸۵

اما درودی دیدگاهی متفاوت دارد. او معتقد است: نقاشی متعهدانه یا هر نوع وابستگی دیگری نقاشی را از خاصیت نقاشی بودن در می‌آورد و آن را به یک روایت تبدیل می‌کند که دیگر نمی‌توان نام آن را نقاشی گذاشت. من از هر چیزی که تعهد آفرین باشد و وابستگی اور دوری می‌کنم. نقاشی باید مستقل باشد. در غیر این صورت یا درگیر زیبایی است که خواه ناخواه تزیینی می‌شود، یا در‌بند تعهد که سیاسی. (مظفری ساوجی، ۱۳۸۶: ۲۶۰) او در این گفت وگو که پس از مرگ شاملو صورت پذیرفته است، نهایتا اظهار می‌کند: هیچگاه نخواسته‌ام تعهدی را که شاملو در شعر منظور می‌کند، در نقاشی‌هایم لحاظ کنم. (همان: ۲۶۲)

البته شاملونه از هنر سیاسی بلکه از دغدغه‌مندی اجتماعی هنرمند سخن می‌گوید و تعابیر «هنر سیاسی» یا «هنر آلوده به سیاست» را دستاویز مشکوکی برای تخطئهی این رویکرد می‌داند. باری، | پیگیری بحث مطول تعهد در هنر نیازمند فرصتی دیگر است. بحث در این جا بر سر این است که شعر مورد نظر دقیقا نقطهی تخالف روی کرد این دو هنرمند است. با این شرح که تقاضای دڑودی برای مقدمه نوشتن بر کتاب اول خود نه تنها باعث نشده است شاملو این نقطہ نظر را کتمان کند بلکه آن را در مضمون اصلی سرودهی خود ساخته و به نقد سبک هنری درودی پرداخته است. با این حساب تکرار این شعر در ارجاع به درودی، تکرار نقد بر روی کرد اوست نه ستایش وی.

منابع

-شاملو، احمد (۱۳۸۵)، دربارهی هنر و ادبیات، گفت وگوی ناصر حریری با احمد شاملو، چاپ پنجم، تهران: نگاه.

-مظفری ساوجی، مهدی (۱۳۸۶)، از بامداد: گفت وگو‌هایی پیرامون زندگی و آثار شاملو، تهران: مروارید.

منبع: رزونامه سازندگی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا