بنیانگذار شرکت هوندا – از شاگرد دوچرخهسازی تا بزرگترین امپراتوری تولید اتومبیل!
«سوی شیرو-هوندا»، مردی که از قلب فقربرخاست و یکی از بزرگترین امپراتوریهایسازندهٔ اتومبیل جهان را بنیان گذاشت، در 84 سالگی بر اثر بیماری کبدی درگذشت: او درآخرین ایستگاه زندگی توقف کرد؛ اما چرخهایاتومبیلها و موتوسیکلتها و وسایط چرخدارموتوری کارخانهٔ او، با همان شتاب و چرخشسریع و بیپایان خود، در هزاران جادهٔ جهان بامیلیونها کیومتر طول، در پهنای کرهٔ زمینلحظهیی نیز از حرکت باز نماندند.
در آخرین ماههای زندگی «سوی شیروهوندا»، روزنامهٔ «نیهون کای زای شیمبون» یکی از بزرگترین و پرتیراژترین روزنامههایجهان، خاطرات او را در چندین شمارهٔ پیدر پی چاپ کرد. به قول سردبیر بخشاقتصادی این روزنامه داستان زندگی او، بهتمام جوانان دنیا و بخصوص ژاپن تقدیم شدهاست تا با خواندن آن دریابند کهفقیر زاده شدن به معنای فقیر زیستن و فقیر مردننیست، بلکه میتوان در خانودهیی بیچیززاده شد اما با تلاش و پشتکار، به پیروزی وسربلندی رسید. و این نه صفتی است ذاتی نهموروثی؛ بلکه قدرتی است اکتسابی که باخواستن به توانستن مبدّل میشود.
«هوندا» در مصاحبه با روزنامهٔ ژاپنی ازدوران کودکی خود چنین یاد کرده است: «اولین اتومبیلی که در سالهای کودکی دیدم، آنقدر هیجانزدهام کرد که دیگر در تمامطول عمرم نه چنان هیجانی دیدهام و نهتوانستهام حالت آن روزم را برای کسیوصف کنم. فقط میتوانم بگویم آن روزحالتی بین هوش و بیهوشی و خواب و گیجیداشتم. اتومبیلهای آن ایام طوری بود که بهمحض ترمز کردن، چکههای روغن از آن برزمین میریخت. و باور نمیکنید که آنروز، روغنی که از آن اولین اتومبیل عمر منبر زمین چکید، چه بوی دلنشینی داشت. کنار اتومبیل زانو زدم و مثل یک سگشکاری، نوک بینیام را روی قطرههای روغنگذاشتم و بو کشیدم. کف دستم را رویروغن مالیدم و بینیم را در دست گرفتم وآن بوی دلنشین را به درون سینه به اعماقریههایم فرستادمو چنان نفس عمیقی کشیدمکه انگار حیفم میآمد حتی ذرّهیی از آن بوبه هدر برود. از همان زمان بود که به فکرافتادم که خودم نیز روزی سازندهٔ اتومبیلشوم و این رؤیا هرگز حتی یک دم نیز رهایمنکرد.»
* غول ثروت ژاپن و کسادی بازاراتومبیلهای آمریکا
امروزه شرکت «هوندا موتور» در کنارشرکتهای نیسان و تویوتا، یکی از سه ضلعمثلث بزرگترین تولیدکنندگان اتومبیل ژاپن وجهان به شمار میرود. بیشترین تعداداتومبیلهای هوندا در ایالات متحده به فروشمیرسد، و در واقع این اتومبیل به همراه «تویوتا» بازار فروش اتومبیلهای آمریکایی رانه فقط در کشورهای دیگر بلکه در خودآمریکا هم کساد کرده است.
به ثروتمندان بزرگ و قدرتمندی از نوعآقای هوندا، در زبان انگلیسی لقت «تایکون» میدهند که امروزه در دنیایصنعت و تجارت یک اصطلاح آشنایبین المللی شده است. لغت تایکون )noocyT(ریشهٔ چینی دارد و از دو جزء «تای» به معنای بزرگ و «کون» به معنایحاکم تشکیل شده و در مجموع ثروتمندیبسیار بانفوذ و یا اصطلاحا «غول ثروت» معنی میدهد. آقای هوندا در سال 1968 وقتی به عنوان «تای کون ژاپن» شناخته شدکه حدود 60 سال داشت و 5 سال پس ازآن در سال 1973 خود را بازنشسته اعلامکرد. از آن پس دیگر بهندرت سری بهشرکت میزد زیرا تمام اختیارات خود را بهمدیران قسمتهای مختلف شرکت تفویضکرده و کارها را به کلیهٔ کارکنان خودسپرده بود. با این حال عنوان «مشاور ارشدشرکت» را تا آخرین روز عمرش، همچنانبرای خود حفظ کرد و به گفتهٔ کارکنانشرکت، براستی او مشاوری عالی و رهبریعاقل و باارزش بود که همیشه برایبزرگترین مسائل و مشکلات، سادهترین وبهترین راهحلها را پیدا میکرد.
* از تعمیر دوچرخه پایی تا کارخان هرینگ پیستون
سوی شیرو در خانوادهیی فقیر زاده شد. پدرش در دکان کوچکی به تعمیرات ساده وپیشپاافتادهٔ دوچرخه اشتغال داشت و زندگیبخور و نمیری برای خانوادهاش فراهممیکرد. سوی شیرو ضمن تحصیل دبستانی، به دکان کوچک پدرش میرفت و در تعمیردوچرخه به او کمک میکرد. در 16 سالگی به دلیل نداشتن هزینهٔ تحصیل مدرسهرا رها کردو به توکیو رفت و براساس شوقو علاقهیی که از هفت هشت سالگی به جانشافتاده بود شاگرد مکانیک اتومبیل شد. در 22 سالگی آنقدر کار یاد گرفته بود کهتوانست در شهر کوچک «همامتسو» یکمغازهٔ کوچک مکانیکی دایر کند. اما 5 سالبعد، آن مغازه را تعطیل کرد و با شراکتچند نفر از دوستانش کارگاه کوچکی برایتولید «رینگ پیستون» به راه انداخت.
این کارگاه با تلاش شبانهروزی هوندا ودوستانش که بیوقفه تلاش میکردند دایمارو به موفقیت و گسترش میرفت. بخصوصکه هوندا، غالبا در شبانهروز نزدیک بیستساعت کار میکرد و گاهی در همان کارگاهبه استراحتی دو سه ساعته میپرداخت ومجددا کار و تلاش را از سر میگرفت وهمین باعث میشد که دوستان و شرکایشنیز در کنار او به شوق آیند و تلاش کنند. همین امر باعث شد که کارگاه کوچک آنهابه زودی مبدّل به کارخانهیی بزرگ و موفقشود و بیشترین سهم تولید رینگ پیستون رادر ژاپن از آن خود کند.
* یک ابتکار دنیاگیر: دوچرخه موتوری!
سوی شیرو هوندا، یکی از برجستهترینسرمایهگذاران و چهرههای صنعتی و تولیدیبود که تمام تلاش و توان خود را در راهبازسازی اقتصاد ویران شدهٔ ژاپن، بعد ازجنگ جهانی دوم، به کار برد و در این راهنقشی فعال و مؤثر ایفا کند.
او در سال 1946 هنگامی که ژاپن بهدنبال دو بمباران اتمی کاملا فلج شده وصنایع آن رو به نابودی رفته بود، سهمشرکت رینگ پیستون خود را به شرکت «تویوتا» فروخت تا بتواند در مسیری که بهصلاح کشور و ملّت خود میداند مستقلا گامبردارد. در آن زمان، وی کارخانهٔ مستقلیبرای تولید موتورهای کوچک و ارزانقیمتیکه قابل نصب بر روی دوچرخههای پاییساده و معمولی باشند، تأسیس کرد. این فکرکه هرکسی بتواند با مبلغی ناچیز یک موتورکوچک بخرد و به سادگی، دوچرخهٔ پایی خود را مبدل به یک موتور دوچرخه کند، ایدهٔ درخشانی بودکه در آن زمان هیچسرمایهدار و تولیدکنندهیی اهمیت آن رادرک نمیکرد. ولی به زودی صدها هزار نفردر ژاپن و میلیونها نفر در سراسر دنیا، مشتریاین موتورهای کوچک و ارزان شدند و درتمام جهان دوچرخههایی به حرکت درآمدندکه صاحبان آنها با پرداخت مبلغی ناچیز، دیگر مجبور نبودند برای طی مسافتی کوتاههزار بار رکاب بزنند و خود را از نفسبیندازند.
* اتومبیل اسپرت هوندا در بازار جهانی
افزایش خیل خریداران این دستگاه دردنیا چنان بود که در مدتی کوتاه شرکتآقای هوندا به بزرگترین سانده و صادرکنندهٔ موتور دوچرخه مبدّل شد. این موفقیتصنعتی و اقتصادی به جایی رسید که شرکتهوندا، در سال 1962 توانست خط تولیدجدید و بزرگی ایجاد کند و دست به تولیداتومبیلهای اسپرت در سطحی وسیع بزند.
البته در آغاز اتومبیلهای اسپرت هوندا، به موفقیت نیسان و تویوتا در صادرات جهانیدست نیافتند. اما آقایهوندا هرگز دست ازتلاش و پشتکار برنداشت، تا آنکه سرانجامبازار ایالات متحده و بسیاری از بازارهایاروپا و آسیا را قبضه کرد.
آقای هوندا که همواره مثل یک موتور پرانرژی و منظم کار میکرد، در تمام عمرشلباس کار را به هر کت و شلوار شیک، وکلاه ایمنی و کارخانه را به هر کلاه زیبا وگرانقیمتی ترجیح میداد. او بیشتر اوقاتش رادر قسمتهای مختلف کارخانه میگذرانید تااتاق هیأت مدیره و پشت میز مدیر عامل. ویکه به تکنسینهای جوان ایمان و اعتقاد فراوانداشت و آیندهٔ صنعت ژاپن را متعلق به آنهامیدانست، همواره با لباس کار در میان اینگروه به سر میبرد تا شوق کار و تلاش وسازندگی را در جانشان شعلهور سازد. کارکنان شرکت، همیشه با دیدن مدیرسالخورده اما پرانرژی خود به شوق میآمدندو میگفتند: پیرمرد، چنان سرحال و بانشاطو فعال است که ما خجالت میکشیم در کناراو احساس خستگی به خود راه دهیم.
* مدیری ثروتمند در لباس کارگری!
البته هوندا مدیری پرتلاش و خوشفکر وخستگیناپذیر بود، که رمز موفقیتهای خودو شرکتش را، بیشتر در شیوهٔ مدیریتمطلوب و روابط انسانی با کلیهٔ کارکنانشیافته بود. اما اینهمه موفقیت، همچنین مدیونتلاش و هوشیاری آقای «تاکیو فوجی ساوا» نیز بود که از سال 1949 با هوندا شریکشد و مسئولیت بازاریابی و مدیریت فروششرکت را به عهده گرفت. این دو مدیرموفق اساس کار را بر این قرار داده بودندکه: آقای هوندا برنامهریزی و سازماندهیشرکت را مبتنی بر بالا بردن هرچه بیشترکیفیت محصول و پایین آوردن هرچه بیشترقیمت آن انجام دهد و آقای «فوجی ساوا» همین محصولات را در سطح جهان هرچهسریعتر و سادهتر به دست مشتریان برساند وامکانات خدمات پس از فروش را نیز هرچهگستردهتر و سهل الوصولتر سازد.
* رمز موفقیت در چه بود؟
جالب آنکه هر دو شریک برخلاف سنت ژاپنیها رفتار کردند. یعنی هرگز ادارۀ کارخانه را به پسران خود واگذار نکردند و حتی حاضر نشدند از آنها به عنوان کارمندان ساده و دونپایهٔ شرکت نیز استفاده کنند. این امر موجب میشد که کلیهٔ کارکنان در هرسطح و رده، دو مدیر فعال را به چشم پدری برای تمامی کارکنان نگاه کنند و مانند پسرانی دلسوز و فداکار برای پیشرفت شرکتاز هیچ تلاشی خودداری نورزند.
اکنون آقای هوندا مرده است. اما داستان زندگانی سراسر تلاش و امید وپشتکار او، درس عبرتی که در چگونگیکسب موفقیتهای او نهفته است هرگزنمیمیرد. بخصوص این اعتقاد او که: فقیر زاده شدن، هرگز به معنای فقیر زندگیکردن و فقیر مردن نیست!