مقاله قدیمی سوزان سونتاگ در مورد ۱۱ سپتامبر

فاصلهٔ بین واقعیت هولناک سهشنبهٔ هفتهٔ پیش و چرندیات خودبینانه و دروغهای علنیای که شخصیتهای دولتی و گزارشگران تلوزیون باعث شدهاند که بر سر زبانها بیفتد واقعاً تکاندهنده و ناامید کنندهٔ است. انگار کسانی که اجازهٔ پیگیری ماجرا را یافتهاند، دست به یکی کردهاند تا مردم را خام کنند. پس کجا رفتند آنها که اعلام میکردند این حملهای «بزدلانه» بود، نه فقط به «تمدن» یا «آزادی» یا «بشریت» یا «دنیای آزاد»، بلکه به ابرقدرت خودخواندهٔ جهان بود که در نتیجهٔ همپیمانیها و اقدامات خاص آمریکایی به وقوع پیوست؟ چه تعدد از شهروندان از بمبهایی که هماکنون آمریکاییها برسر عراق میریزند خبر دارند؟ و اگر قرار است از واژهٔ «بزدلانه» استفاده شود، شایستهتر است که در مورد کسانی به کار میرود که فراتر از حد مقابله به مثل، از بالای آسمان دست به کشتار میزنند، تا کسانیکه حاضرند برای کشتن دیگران خودشان را بکشند. و اما جسارت (که از نظر اخلاقی صفتی خنثی است): در مورد عاملان قتلعام سهشنبه هرچیزی میتوان گفت، اما آنها بزدل نبودند.
رهبرانمان میخواهند متقاعدمان کنند که همهچیز روبهراه است. آمریکا نترسیده، روحیهءمان را از دست ندادهایم، گرچه آنروز به عنوان روزی منحوس در خاطرهها باقی خواهند ماند و هماکنون آمریکا در حال جنگ است. اما هیچچیز روبهراه نیست. و این پرلهاربر نبود. ما رئیس جمهور روبات مانندی داریم که بهمان اطمینان میدهد که آمریکا سرافراز باقی میماند. تعداد زیادی از شخصیتها، چه آنهایی که در رأس کارند و چه آنهایی که نیستند، کسانیکه با سیاستهایی که این حکومت خارج از کشور پیگیری میکند بهشدت مخالفاند، از قرار معلوم تنها آزادند که بگویند باهمدلی پشتسررئیس جمهور بوش ایستادهاند. بیکفایتی سازمان اطلاعات و ضد اطلاعات آمریکا، انتخابهای موجود برای سیاست خارجی آمریکا بهویژه در خاورمیانه و آنچه باعث ایجاد برنامهای محکم برای دفاع نظامی میشود، مواردی است که باید زیاد راجع بهشان فکر شود و شاید در واشنگتن یا جایی دیگر دارند اینکار را میکنند. اما کسی از مردم نمیخواهد که با واقعیت روبهرو میشوند. حرفهای پیشپاافتادهٔ خودستایانهای که اعضای کنگره، خودشان دستهجمعی برایش کف زدند، بهنظر قابل تحقیر میآمد. اتفاقنظر در لفاظیهای قدیسوار و واقعیتپوش، که مسئولان آمریکایی و مفسران رسانهای در روزهای اخیر بلغور کردند، خب، بهنظر در شأن یک دموکراسی رشدیافته نیست.
صاحبان مناصب دولتی گذاشتهاند تا ما بفهمیم که کارشان عوام فریبانه است: اعتمادسازی و چارهاندیشی برای مصائب. سیاستها، سیاستهای دموکراسی-که درپی آن اختلافنظر به وجود میآید و صراحت ایجاد میشود-جای خود را به روان درمانی داده است. بیاید با تمام وجود دستهجمعی عزاداری کنیم. اما دستهجمعی احمق نباشیم. یک ذره آگاهی تاریخی میتواند کمکمان کند تا بفهمیم که چه اتفاقی افتاده و در ادامه چه اتفاقی ممکن است بیفتد. دائماً به ما میگویند «کشورمان قدرتمند است». این موضوع من یکی را که اصلاً تسلی نمیدهد. چه کسی شک دارد به اینکه آمریکا قدرتمند است؟ اما این تنها چیزی نیست که آمریکا باید باشد.
نیویورکر