متنهای کهن در مورد نوروز چه میگویند؟
نوشته مریم مینایی: بهار دلکش میرسد و پرنیانی هفت رنگ و هفتاد رنگ بر جهان افسرده میپوشاند. حال درخت و گل خوش میشود، زیبایی بینقص در لباسی سبز و سرخ، خود را به رخ میکشد و هوای عاشقی را در دلها زنده میسازد. نوروز، نوای سرزندگی ساز میکند و سرخوشی کودکانهای در جان عالم میافکند. این ضیافت هر ساله از دیرباز و برتر از هر جشن دیگر در نوشتهها جا خوش کرده است. شاعران و نویسندگان، این عاشقان و عاشقکنندگان تاریخ، از سدههای دور، آغاز فصل رویش و همزمانی آن با شروع سال نو را دستمایه خلق آثاری دلچسب و ماندگار کردهاند.
از رودکی تا فرخی سیستانی و انوری و سعدی، ادب فارسی مشحون است از یادکرد فصل نو و روز نو. درباره شعر بهار بسیار گفته و نوشتهاند. اما در متون نشر نیز اشاراتی رفته است. در نثر فارسی بیشتر سخن از چگونگی پیدایش نوروز است و آداب آن. از جمشید یاد کردهاند و سهم او در برپایی این جشن ملی، از راه و رسم نکوداشت آن گفتهاند و اهمیت تکریمش. ما در این سطور میکوشیم نمونههایی از این متون ذکر کنیم و نیزگریزی بزنیم به برخی از دیگر آثاری که بدون ذکر نوروز درباره رسوم متداول ما در این ایام نوشتهاند.
تاریخ بلعمی
تاریخ بلعمی ترجمه وزیر خردپیشه سامانیان از کتاب تاریخ الرسل و الملوک طبری است که تاریخ جهان را از آفرینش آدم تا قرن چهارم هجری (زمان تألیف کتاب باز میگوید. این کتاب از قدیمیترین متون فارسی پس از اسلام بوده و جدا از اهمیت تاریخی از ارزش والای ادبی نیز برخوردار است. این کتاب به سیاق بعضی کتب تاریخی، از خلقت آدم آغاز شده و تاریخ را با محوریت پادشاه با پیامبر عصر خود به تصویر میکشد. در همه متون کهن فارسی، نوروز با جمشید پیوندی دیرینه و انکارناشدنی دارد. در این کتاب نیز این یگانگی به چشم میخورد: «از پس طهمورث جمشید بود… و همه جهان وی داشت و سخت نیکوروی بود. و معنی شید روشنایی بود، و جمشیدش از بهر آن خواندند که هر جا که میرفتی، روشنایی از وی میتافتی… و نخستین روز که به مظالم بنشست روز هرمز بود از ماه فروردین، پس آن روز را نوروزنام کرد، تا اکنون سنت گشت، وهفتصد سال بگذشت، و چهارصد نیز گویند. و اندرین روزگار روزی دردسرش نخاست و دشمنی برو بیرون نیامد و رنجی و غمی ندید. » (صص ۴۶-۴۵)
تاریخ گردیزی
زین الاخبار یا تاریخ گردیزی کتابی است تالیف ابوسعید عبدالحی گردیزی در نیمه قرن پنجم هجری قمری. این کتاب نیز همچون تاریخ بلعمی از آغاز خلقت شروع میشود و با پادشاهی مودود بن مسعود غزنوی پایان میگیرد. صفحات ابتدایی این کتاب از بین رفته است اما متن تاریخی-ادبی بسیار مهمی به شمار میرود. در باب چهاردهم این کتاب که به شرح جشنها و اعیاد اختصاص دارد، درباره نوروز چنین آمده است
: « این روز را نوروز گویند، زیرا که سرسال باشد، و شب با روز برابر شود، و سایهها از دیوارها بگذرد. و آفتاب از روزنها اوفتد. و رسم مغان اندر روزگار پادشاهی ایشان چنان بودی؛ که خراجها اندرین روز افتتاح کردندی و عجمیان چنین گویند: اندرین روز جمشید بر گوساله نشست وسوی جنوب رفت بحرب دیوان وسیاهان، ومعنی زنگیان باشد. با ایشان کارزار کرد و همه را مقهور کرد… جمشید از حرب س یاهان و دیوان اندرین روز باز آمد، با ظفر و فیروزی و غنیمت فراوان آورده بود، و بر تخت خویش انبار کرد تا هرکس ببیند، و
آفتاب از روزن اندر افتاد و بر آن جواهر و زر افتاد وهمه خانه از عکس آن روشن گشت. بدین سبب او را «شید)) لقب کردند… و اندر این روز جایها را آب زنند که این روز نام فرشته ایست که بر آب موکل است بقول ایشان. » (صص ۵۱۵-۵۱۴)
سیاستنامه
این کتاب گرانسنگ که نام سیرالملوک نیز بدان دانشمند خاندان سلجوقی است که در آیین کشورداری، چگونگی رفتار با رعیت و عمل پادشاهان گذشته نوشته شده است. نگارش سیاست نامه در نیمه دوم قرن پنجم هجری صورت گرفته است و با توجه به برخی اشتباهات تاریخی وانشایی که از خواجه بعید مینماید، به نظر میرسد کسی دیگر نیز در نوشتن آن دست داشته است. این کتاب در طول زمان بسیار مورد توجه بوده و از نمونههای مهم نثر بیتکلف وساده زبان فارسی است که بدون لفاظی و آرایش مصنوع، مقصود خویش را بیان کرده است. خواجه نظام الملک ذیل عنوان دادرسی پادشاهان عجم آورده است:
چنین گویند که رسم ملکان عالم عجم چنان بوده است که روز مهرگان و روز نوروز پادشاه مر عامه را بار دادی، و هیچکس را بازداشت نبودی؛ و پیش به چند روز، منادی فرمودی که بسازید فلان روز را، تا هر کسی شغل خویش بساختی و قصه خویش بنوشتی و حجت خویش به دست آوردی، و خصمان کار خویش را بساختندی. و چون آن روز بودی، منادی ملک از بیرون در بایستادی و بانگ کردی که «اگر کسی مر کسی را باز دارد از حاجت برداشتن در این روز، ملک از خون او بیزار است . پس ملک قصههای مردمان بستنی و همه پیش بنهادی ویک یک مینگریدی. اگر آنجا قصهای بودی که از ملک بنالیده بودی، موبد موبدان را بر دست راست نشانده بودی، پس ملک برخاستی و از تخت به زیر آمدی و پیش موبد به دو زانو بنشستی، گفتی: ((نخست از همه داوریها، داد این مرد از من بده و هیچ میل و محابا مکن. » آنگاه منادی فرمودی کردن که «هر که را با ملک خصومتی هست، همه به یکسو بایستید تا نخست کار شما بگزارد. » پس ملک موبد را گفتی: «هیچ گناهی نیست نزد ایزد تعالی بزرگتر از گناه پادشاهان؛ و حق گزاردن پادشاهان نعمت ایزد تعالی را، نگاه داشتن رعیت است و داد ایشان دادن ودست ستمکاران از ایشان کوتاه کردن. پس چون ملک بیدادگر باشد، لشکر همه بیدادگر شوند و خدای را عزوجل فراموش کنند و کفران نعمت آرند… چون ملک از داوری بپرداختی، باز بر تخت آمدی و تاج بر سر نهادی، و روی سوی بزرگان و کسان خود کردی و گفتی: «من آغاز از خویشتن بدان کردم تا شما را طمع بریده شود از ستم کردن بر کسی. اکنون هر که از شما | خصمی دارد، خشنود کنید. » و هر که به وی نزدیکتر بودی، آن روز دورتر بودی و هرکه قویتر، ضعیفتر بودی. (صص ۸۷-۸۶)
نوروزنامه
نوروزنامه، کتابی کوچک است که با وجود شبهات فراوان در انتسابش به خیام، همچنان شاید مهمترین متن مستقل کھنی است که درباره نوروز در اختیار داریم. نگارش آن را اواخر قرن پنجم هجری میدانند و استاد مجتبی مینوی، صحت نسبت دادن آن به خیام را تایید میکند. این کتاب، دارای فهرست مشخص ومتقنی نیست اما در بخشهای مختلف به پیدایش نوروز، پادشاهانی که آن را گرامی داشتهاند و ملزومات این عید اشاره میکند.
چون کیومرث اول از ملوک عجم به پادشاهی بنشست خواست که ایام سال و ماه را نام نهد و تاریخ سازد تا مردمان آن را بدانند، بنگریست که آن روز بامداد آفتاب به اول دقیقه حمل آمد، موبدان عجم را گرد کرد وبفرمود که تاریخ را از اینجا آغاز کنند، موبدان جمع آمدند و تاریخ نهادند. » (ص ۲)
سپس پادشاهان دیگر بر تخت مینشینند تا نوبت به جمشید میرسد:
و آفتاب اول روز بفروردین تحویل کرد و ببرج نهم آمد، چون از ملک جمشید چهارصد و بیست ویکسال بگذشت این دور تمام شده بود، و آفتاب بفروردین خویش به اول حمل باز آمد و جهان بر وی راست گشت، دیوان را مطیع خویش گردانید و بفرمود تا گرمابه ساختند، و دیبا را ببافتند… پس در این روز که یاد کردیم جشن ساخت و نوروزش نام نهاد، و مردمان را فرمود که هر سال چون فروردین نوشود آن روز جشن کنند» (ص8)
نویسنده نوروزنامه بعد از بحث تاریخی درباره نوروز، رسم ملوک عجم و موبدان را در نوروز شرح میدهد:
« آیین ملوک عجم از گاه کیخسروتا بروزگار یزدجرد شهریار که آخر ملوک عجم بود چنان بوده است که روز نوروز نخست کس از مردمان بیگانه موبد موبدان پیش ملک آمدی با جام زرین پر می، و انگشتری، ودرمی و دیناری خسروانی… و تیر و کمان، و دوات و قلم، و اسپی، و بازی… و ستایش نمودی و نیایش کردی او را بزبان پارسی بعبارت ایشان، چون موبد موبدان از آفرین بپرداختی پس بزرگان دولت درآمدندی و خدمتها پیش آوردندی. » (ص ۱۸)
قسمتهای بعدی کتاب همه در توضیح و تشریح همین هدایاست. فصلی درباره هریک و کیفیت آن در نوروز.
فارسنامه ابن بلخی
مؤلف کتاب معلوم نیست اما از آنجا که در لابلای س طور، خود را اهل بلخ دانسته است او را ابن بلخی گویند. این کتاب در اویل قرن ششم
نگارش یافته و دارای ارزش تاریخی و جغرافیایی بسیار زیادی است. در این کتاب پس از آوردن سبب تألیف، فصلی در صفت پارس، احوال و مردمان آن آمده و سپس ذکر ملوک فرس را آغاز میکند. ذیل پادشاهان پیشدادی، بخشی هم به جمشید اختصاص دارد و درباره نوروز اینطور مینویسد: «پس بفرمود تا جمله ملوک و اصحاب اطراف ومردم جهان باصطخر حاضر شوند چه جمشید در سرای تو بر تخت خواهد نشستن و جشن ساختن وهمهگان برین میعاد آنجا حاضر شدند و طالع نگاه داشت و آن ساعت کی شمس بدرجه اعتدال ربیعی رسید وقت سال گردش در آن سرای بتخت نشست و تاج بر سر نهاد و همه بزرگان جهان در پیش او بایستادند وجمشید گفت بر سبیل خطبه کی ایزد تعالی… تأیید ارزانی داشت و در مقابله این نعمتها بر خویشتن واجب گردانیدیم کی با رعایا عدل و نیکویی فرماییم، چون این سخنان بگفت همگان او را دعای خیر گفتند و شادیها کردند و آن روز جشن ساخت و نوروز نام نهاد و از آن سال باز نوروز آیین شد و آن روز هرمز از ماه فروردین بود و در آن روز بسیار خیرات فرمود و یک هفته متواتر بنشاط و خرمی مشغول بودند و بعد از آن یک شبانروز در عبادت گاه رفت و…زاری نبود و حاجت خواست. » (صص ۳۳-۳۲)
سخن آخر
با نگاهی اجمالی به متون نثری که ذکر آنها در این نوشته رفت، میتوان دریافت نثرهایی که به نوروز پرداختهاند بیش از جنبه ذوقی، به وجه تحقیقی و تاریخی رو کرده و بدان اهمیت دادهاند. آنچه در این نمونهها بیش از هر چیز به چشم میخورد، سبب برپایی نوروز است و آنچه پادشاهان در این روز انجام میدهند. تاریخ و تاریخنگاری، عرصه جولان پادشاهان است. نویسندگان در هیچیک از این متون به راه و رسم
گویی نوروز را تنها جشن بزرگان دانستهاند. نکته دیگر اینکه با وجود اینکه همه مؤلفین، جمشید را مؤسس نوروز دانستهاند، اما هریک دلیلی مجزا برای آن برشمردهاند. این موضوع مبین آن است که منابع کهن آنان متفاوت بوده و از ذوق خود نیز برای پروردن مطلب سود جستهاند.