در دوره رنسانس، هنر چه تحولاتی پیدا کرد؟

سال 1504، به علت اقامت سه شخصیت برجسته و مهم هنری در شهر فلورانس، یک تاریخ سمبولیک به حساب میآید.
میکل آنژ اولین نقاشی است که در زمان حیاتش آثار و زندگیش مورد مطالعه قرار میگیرد.
عشق به تجربه و نبوغ علمی لئونارد، آنچنان رضایتخاطری برای وی فراهم میآورد که همه کارهایش را تقریبا ناتمام میگذارد.
قتل و غارت شهر رم بوسیله امپراطوران در سال 1527 هنرمندان را پراکنده میسازد.
آثار ورونز بطور کلی تزئینی هستند و بر وسعت فضای حاکم رنسانس اثر میگذارند
کلمه «رنسانس» برای اولین بار در سال 1550 میلادی توسط جورجو وازاری نقاش، معمار و مورخ 1574-1511 استعمال شد. این اصطلاح از تاریخ مذکور تا زمان حال برای مشخصساختن جنبش وسیعی که اول در ایتالیا و سپس در تمامی اروپای قرون 15 تا 17 اتفاق افتاد اطلاق میشود.
این جنبش و روحیه جدید با آثار هنرمندانی چون برونل لس کی (1446-1377) معمار معروف ایتالیائی متولد فلورانس و سازنده گنبد در کلیسای بزرگ فلورانس بنام سنتا ماریا دل فیوره که بین سالهای 1436-1420 ساخته شد و با هنرمندی چون دناتللو مجسمهساز متولد فلورانس 1466-1386(که مجسمه معروف گاتاملاتا در شهر پادوا واقع در غرب ونیز یکی از کارهای اوست) فلسفه و دیدی از گرایش بسوی طبیعت را ارائه مینمایند و پایههای مکتب ناتورالیستی را بنا مینهند. در این مکتب است که واقعیت، بطور شایسته و متناسبی ظاهر میشود و یکی از عوامل این تناسب برقراری قانون مناظر و مرایاست.
یکی دیگر از هنرمندانیکه بحق بر جایگاه برونل لس کی تکیه زد لی باتیستا آلبرتی 1472- 1404 معمار، نقاش، مجسمهساز و موسیقیدان معروف فلورانسی است. کارهای معماری او بهمان اندازه هنرمندانه است که آثار نقاشی و مجسمهسازیش، او توانست از تلفیق هنرهای خویش جنبش ناتورالیسم را باوج جلوه خود در اواسط قرن 15 برساند.
انقلابی که در هنر معماری توسط دو هنرمند برجسته دوناتللو و برونل لس کی پیریزی شده بود به همت نقاش با ارزشی چون ماساچو (1429-1401) در نقاشی پدید آمد وی که هنرمندی از اهالی (سان جوانی) ایتالیا است عمر کوتاه خویش را (در سن 27 سالگی وفات یافت) وقف ظهور و پیدایش سبک جدید نقاشی نمود-فرم در نقاشی او نقش بس شگرفی را داراست او از حرکات طبیعت فضاهای عمیق و متحرکی میسازد که گوئی هر پرتوی از حرکت فرم، آنچنان بجاست که تغییر آن ناممکن است. یکی از فرسکهای پر از فرم او در کلیسای سانتا ماریا دل کارمن در شهر فلورانس قرار دارد. که در سالهای 28-1426 اجرا شده است.
از قدرت بیحد او در ایجاد فرم همین بس که یک قرن بعد کارهای او نمونه و سرمشقی برای میکل آنژ میشوند.
با اینکه اولاد و احفاد نقاشان برای تماشای آثار ماساچو در کلیسای سانتا ماریا دل کارمن از اکناف جهان به فلورانس روی میاورند معهذا با ظهور جنبش جدید «گوتیک بین المللی» نفوذ این هنرمند رو به کاهش میگذارد.
در چشمانداز جدید (گوتیک بین المللی) آشکار ساختن ناراحتیهای زمانه در قبال ارزشمندی و شکوفائی هنر زمان گذشته مشکل چندانی را ایجاد نمینماید هرچند که بنوزوگوتزولی نقاش فلورانسی (1497- 1420) و حتی فرانجلیکو (1455- 1400) که تخصص او در کشیدن تصویرهای مسیح بود همچنین وروکیو 1488-1435 نقاش، مجسمهساز- زرگر که مجسمهسوار (کوله اونی) در ونیز از کارهای قابل ستایش اوست تا حدودی نسبت به سبک و مکتب پیش، از جهت توجه به تنوع و سرشاری رنگها، وابسته باقی ماندند، معهذا همین نقاشان و دیگران ازجمله پائولو اوچلو 1475-1397 نقاش، حکاک موزائیک، که به پیشرفت علم پرسپکتیو هم افزود و آندره آدل کاستانیو 1457-1423 نقاش ایتالیائی که یکی از درهای (باپ تی ستر) در فلورانس از کارهای مهم اوست کوشش کردند که آثار ماساچو را بعنوان سرمشق خویش قرار دهند برخورد با علم مناظر و مرایا، حجم و برجستگیهای اشیا، پیوسته مورد توجه آنان بود و در راه برطرف ساختن این نوع موانع در کارهای هنری، تلاش فراوانی نمودند. برادران پولایولو 1498-1432 نقاش، مجسمهساز، زرگر و گراوریست ایتالیائی متولد فلورانس همچون بانیان علم آناتومی از طریق تصویر و ترسیم از پایهگذاران نقطه دید «پرسپکتیو از دید یک پرنده میباشند» موفقیت شایان توجهی که کارگاه گیرلاندایو نقاش متولد فلورانس 1494-1449 و یا کارهای فیلیپولیپی نقاش فلورانس 1469-1406 استاد بوتی چلی معروف در نیمه دوم قرن بدست آوردند پیروزی جنبش اومانیسم را بطور قاطع بسر منزل مقصود رساندند ضمنا در ایجاد و ترکیب فرمهای جدید، کوششهای مفیدی در آنزمان بعمل آوردند. ساندروبتیچلی نقاش فلورانسی متولد 1510-1444 اولین نقاشی است که موضوعات افسانهای و غیرمذهبی را مصور ساخت (تولد ونوس حدود 1486) که هماکنون در موزه ادارات فلورانس قرار دارد بتیچلی تابلوئی دارد که در آن کوشش نمود اپل له نقاش یونانی اواخر قرن 4 و اوائل قرن 3 پ-م که صورت اسکندر کبیر را نقاشی کرده است و قرنها این نقاش ناشناخته مانده بود که بکمک نوشتهای که از یک نویسنده قدیمی بنام لوسین دوساموسات بدست آورد، زنده سازد. این مطلب گواه روشنی از تفکرات و اندیشههای آگاه نقاشانی است که دوروبر لورانت لومانیفیک اسقف ایتالیائی متولد ونیز 1456-1381 جمع میشدند. اما در همانحال گروهی از هنرمندان شهرهای شمالی، نقاشان انجیل فلورانسی، بودند و اتحاد با ارزشی در پادوا ایتالیا بسال 1506-1431 ایجاد نمودند. نقاش مذکور علاوه بر خلق آثار هنری یکی از باستانشناسان بعنوان سند معتبری مورد استفاده علاقمندان قرار دارد. علاوه بر اینها وی یکی از اساتید بیچونو چرای علم پرسپکتیو است که پایههای واقعی این علم را با اسلوب صحیح بنیان نهاد. برپا ساختن حجلهگاه در قصر دوکنشینی مانتوئه باعث خطای باصره حیرتآوری شد که دکوراتورهای منیریست (متصنع) و بعد از آنها باروک (شگفت و بیقاعده) آنرا فراموش نخواهند کرد.
گروه نقاشان فرارا بازهم بیشتر به اهمیت و قدرت طرح و حجم بر رنگ توجه دارند بطوریکه آخر الامر کارهای آنها معمولا برنگهای سربی و نوع نقاشی آنها شبیه به مجسمه یا لا اقل نقاشی است که قابل حجاری است باید اقرار کرد که پیرود لا فرانچسکا نقاش ایتالیائی متولد برگو (1492-1420) که در اوج عصر فلورانس میزیست بحق جنبشی را که بوسیله ماساچو آغاز شده بود تعقیب کرد و به جنبش کواترو چنتو حیاتی که در خور مبتکران آن بود بخشید.
جلال و شکوه فرسکهای وی در آرزو (یکی از شهرهای کوچک ناحیه ایتالیا که فرسک کلیسای سان فرانچسکو موردنظر ماست و در سالهای 1459- 1452 توسط نقاش مذکور اجرا شده است) ضمن هماهنگی رنگ و فرم، در یک هارمونی نامتوازنی محو میگردند، درعینحال درک و بینش مغرورانه و مبتکرانه هنرمند را در جامعه خویش منعکس میسازد. کارهای این نقاش بطور آمرانه و استادانهای تحول فاتحانه جنبش رنسانس را محدود مینماید و خبر از واقعیتهای بزرگ مربوط به اوائل قرن 16 را میدهد.
ظهور نقاشی رنگ و روغنی در ایتالیا حوالی سالهای 1460. نقاشانی چون وان ایک را در فلاندر بوجود آورد که بطور جدی راه و روش هنرمندانیکه نسل آنها فقط عادت به نقاشی فرسک و دترامپ (رنگی که با سریشم یا سفیده تخممرغ درست میشود) کرده بودند تغییر داد.
آنتونلودا مسینا علاوه بر اینکه روش فلاماند را به نیازهای مکانی سازش داد درباره علل عواملی که فرمها را محدود میسازد کاوش نمود و راه ارتباط فرمها را بدست آورد، از اینجا وی با یک روحیه تحلیلگرایانه بر جنبش کواترو چنتو تسلط یافت و طریقه ترکیب و امتزاج همه عوامل تصویری را که بوسیله جووانی بلینی آغاز شده بود پیدا کرد و بدینوسیله کمک شایانی به نقاشان ونیزی نمود. پیدایش مکتب سایه اکول امبرین در نقاشی، یکی از اشکالات فکری و تا اندازهای همانند برای هنرمندان و تقریبا در یک زمان توسعهیافته و به نتیجه میرسد. سالهای بین افول فلورانس و شکوفایی رم در دوره حکومت ژول دوم هنرمندانی چون سینیورلی و پروجینو جلو صحنه تابلو را با تصاویر اشخاص پر مینمایند. در کارهای اولی نیروی احساسات هیجانآور در کارهای دیگری آرامش وسیع و متوازن فضا بچشم میخورد، هر دوی این جریان بزرگ اوج رنسانس را فرا میگیرند. همه این جریانات مسبب شکوفایی و اوج هنر ایتالیا میشوند. در حالیکه تا این زمان در ناحیه سبکی مخصوص اجرا میشد. قرن شانزدهم یا بهتر بگوئیم لا اقل اوائل این قرن موفقیت کلی از تلفیق عالی روشهای مختلف بدست میآید. سال 1504 بعلت اقامت سه شخصیت برجسته و مهم هنری در شهر فلورانس یک تاریخ سمبولیک بحساب میآید. این سه شخصیت عبارتند از: لئوناردو داوینچی، میکل آنژ و رافائل شناخت رنسانس بدون شناخت کامل هر یک از سه شخصیت فوق کامل نمیشود، چنین بنظر میرسد که آثار آنها در همه زمینهها هدفی جز اثبات نمونهای از یک انسان جدید نداشتهاند. هر سه راه رسیدن هنرمند را بمقام و ارزش والایی بیان میدارند، لئونارد دوران فروتنی هنرمند را پایان یافته تلقی مینماید و برابری و تساوی را در مقابل بزرگان اعلام میدارد. میکل آنژ اولین نقاشی است که در زمان حیاتش آثار و زندگیش مورد مطالعه قرار میگیرد و پس از مرگش از او تشییع جنازه ملی بعمل میآید. در مورد رافائل پاپی که از مشاهده کارهایش در واتیکان حیرتزده شده است میگوید فقدانش، شهری را ماتمزده و گریان خواهد ساخت. از بین این سه نابغه رافائل مطمئنا یکی از کسانی است که عقاید و اصول رنسانس را مجسم میسازد. آثارش در اوج زیبائی و در قله آزروها قرار دارند و بدون زحمت این تلفیق را که عبارت از فسلفه طبیعی قدما و طرز تفکر مسیحیت که باعث ظهور جنبش قرن پانزده (1400) باشد بوجود آورد.
فرسکهای وی در اطاقی بنام سینیاتور که در سالهای 1511-1509 در واتیکان اجرا شده محصول برخورد عمیقترین عروج افکار باطنی و شدت شور و اشتیاق زاهدانه مرد نابغهایست که رحمت الهی شامل او شده است.
این تعادل و آرامش سعادتبخش نه در نزد لئونارد داوینچی یافت میشود و نه در پیش میکل آنژ. عشق بتجربه و نبوغ عملی لئوناردو آنچنان رضایت خاطری برای وی فراهم میآورد که همه کارهایش را تقریبا ناتمام میگذارد و هرلحظه بسوی کار تازهای روی میآورد و اثر جدیدی خلق مینماید. بهمین روال است که کارهای او نوعی از سبک مدرن را ارائه میدهند. هنگامیکه لئونارد تابلوی معروف خود را که برداشت دیگری میباشد خلق مینماید. مینماید. گویی بوسیله نقاشی، تحول و عمق زندگی درونی و معنوی را طلب مینماید.
و اما درباره میکل آنژ، گرچه بسیاری از هنرمندان قرن 15 طرفداران اجرای فرسک، به طرح بیش از رنگ توجه داشتند. میکل آنژ علیرغم آنان بیشتر به جنبههای حزنآور سرنوشت بشری توجه دارد که نتیجتا باعث دگرگونی معیارهای خلاقیتهای هنری میگردد و توازن بین زیبائی بوته و بیان اکسپرسیون را بهم میزند و باعث فراهمساختن مقدمات سبک باروک میگردد.
قتل و غرت شهر رم بوسیله امپراطوران در سال 1527 هنرمندان را پراکنده میسازد و آثار عمده هنری شبهجزیره را (مقصود ایتالیا است) متوقف مینماید. ولی آنطورکه از نوشتههای وازاری در سی سال بعد پیداست این پراکندگی نمیتواند نقطه پایانی برای اسطوره رنسانس باشد.
اما زمانه تغییر کرده است، با اینکه نفوذ مسلط میکل آنژ تنها بازمانده رنسانس شمالی جاریست ولی نابسامانی شدیدی در نقاشی پدیدار میشود و سبب از هم پاشیدگی این مکتب میگردد. این پراکندگی فرم و تغییر سلیقه و ذوق درباره بکاربردن رنگ، مکتب جدیدی را بنا مینماید که همان منیریسم (مکتب دقیق و ظریف بین رنسانس و باروک) میباشد. مکتب مذکور از منابع مختلف تغذیه نموده و با مکتبهای مختلف محلی تلفیق و سازش مییابد. این شیوه جدید بیشتر پاسخگوی یک روش نامحدود و گستردهای است تا یک آئین و شیوه مرتبط و بهم پیوسته.
در اواخر دوره رنسانس ایتالیا که تا آستانه قرن 17 ادامه دارد و جریان مهم و پشت سرهم مشاهده میشود و آن رویای ناب علم زیباشناسی است که گاهی نشانهای از توجه به افکار دینی و گاهی توجه به لذت و خوشی کفرآمیز دارد و کلیسا بتدریج قانونی را که تحت عنوان«ضد اصلاح گرفته شده بود) تدوین گشته بود به آن تحمیل مینماید و بدینوسیله تا زمان باروک این مکتب بلاانقطاع بحیات خود ادامه میدهد. گرچه تغییراتی ناشی از پیدایش مکتب منیریسم در معماری چندان چشمگیر نیست در عوض در نقاشی بسیار قابل ملاحظه میباشد. و نیز هنر مالیخولیائی و بیمارگونه سودوما جووانی آنتونیو بازی نقاش ایتالیایی متولد ورسیل در لومباردی در (1549-1477)، زیبایی سرد و بیروح آثار برون زی نو (آنیولوتوری نقاش ایتالیایی متولد مونتی چلی حوالی فلورانس 1573-1503) یا ذوق و استعداد دلبسته بلذات جسمانی آثار پارمزان (فرانسیسکو موزولی یا فرانچسکو مازول که به ایل پارمی جانی نو یا لوپارمی جانی نونقاش ایتالیایی متولد پارم 1540-1503 که در مکتب کورجو پرورش یافته بود) انسان را بشک و تردید وامیدارد.
در همین حال جولیو که به جولیورومانو و جولیوپیپی و همچنین ژول رومن معروف است در سالهای 1546-99 یا 1492 در رم بدنیا آمد وی نقاش، معمار و دکوراتور مشهور عصر خویش و از شاگردان قدیم کارگاه رافائل بود و در اجرای تابلوهایی ازجمله اطاقهائی در واتیکان و بخصوص در اطاق حریق و اطاق کنستانتین شرکت داشت، او در محل تولدش مانتوا کارهایی به شیوه میکل آنژ اجرا نمود که از جمله آنها میتوان به تابلوی ترابی لیته اشاره نمود. در این زمان گسترش نقاشی در ونیز بدون آنکه از استقلال کاملی برخوردار باشد ادامه داشت. آثار ایندوره ونیز پیشتر به جنبههای احساسی توجه دارد تا عقلانی، بهمین جهت نقاشیهای ونیز در مقابل عظمت آثار رومیها نامحسوس میمانند. مطالعه و بررسی مجدد درباره زاویه دید، اینبار توسط (فرزند ژاکوب که در قرن 15 میلادی خانواده مشهور هنری ونیز را تشکیل داده بودند. و به (جامبلینو) نیز معروف است، در حدود سالهای 1516-1430 میزیست او مهمترین نقاش خانواده و یکی از استادان بزرگ رنسانس ایتالیاست و شاگردانی چون جورجونه تی سین پالمالوویو و سباستیانو پرورش داده است) صورت پذیرفت.
جوجونه باربارلی 1510-1477 نقاش ونیزی مقدمات نوعی نقاشی را فراهم نمود که در آن فرم در مقابل رنگهای سحرآمیز ارجحیت خود را از دست میدهد بطوریکه فضای بسته و بخارآلود جانشین صحت و دقت پرسپکتیو میگردد و بازیهای متغیر نور را مانند آئینه بر تابلو منعکس میسازد. توجیهکننده این روش هنرمندانه، هنرمند نابغهایست بنام تی سین (تی زیانوو چیلو) نقاش ایتالیایی متولد شهرک پیهوه نی کادوره در سالهای 1576-1485 که سال دقیق تولد وی کاملا معلوم نیست). هماهنگی کاملی را که رافائل نمونههایی از آنرا در دنیای عقل و خرد ارائه داده بود وی در دنیایی از احساس نقاشی کرده است.
جرمن بازن مورخ هنر درباره او چنین مینویسد (آثار او بمانند یک فرهنگستان نقاشی است، در آن احلام دوران طلایی بتپرستی، اسرار طریقت و آئین مسیحیت، لذات معنوی، مراسم مذهبی مرگ، عظمت روستایی و زیبایی طبیعت جمعند. جهان شمولی آثارش وی را شایسته چنان شهرتی نمود که تمامی اروپا را فرا گرفت). تمایل تیسین به سبک کلاسیک باعث شد که این مکتب توسعه یابد این تمایل در کارهای ورونز (پائولو کالیاری که به پل نیز معروف است نقاش ایتالیایی متولد ونیز 1588-1528 فرزند یک سنگتراش) نیز مشاهده میشود.
آثار ورونز بطور کلی تزئینی هستند و بر وسعت و فضای حاکم رنسانس اثر میگذارد و آنرا تضعیف مینماید. در چنین احوالی است که اثر نقاش مستعد و پرهیجانی چون تینتورتو (ژاکو بورو بوستی که به ایل تین تورتو نیز مشهور است) نقاش ایتالیایی متولد ونیز 1594-1518 فرزند یک نفر رنگرز که نام کوچک او نیز ناشی از همان شغل پدر میباشد با کارهایی که آرایش صحنههایی بسیار چشمگیر دارند آغاز طوفانهای مکتب باروک میباشند.
هنرشناسان ما اغلب اروپا را مانند یک غریق در مقابل رنسانس ایتالیا دانستهاند. ارائه چنین تصویری از هنر اروپا نیاز به تامل دارد زیرا درست است که رواج مکتب ایتالیا دامنه وسیعی داشت ولی باید اذعان نمود که این مکتب بهنگام برخورد با سنتهای محلی مواجه با مقاومتها و تاثیرپذیریهای متقابل گردید. بعلت کم بودن مدارک لازم بدرستی نمیتوان اثری را که مکتب رنسانس ایتالیا بر مکتب اوی نیون در قرن 15 بجای گذاشت روشن ساخت (زیرا مکتب رنسانس درهرحال با بعض از اختصاصات مکتب فلاماند در اینزمان آمیخته شده است) همچنین اثر رنسانس بر کارهای ژان فوکه (1481-1477-1420) نقاش فرانسوی متولد تور (که برای آموزش نقاشی سفری به ایتالیا نمود) خیلی روشن نیست، اما آنچه واضح است اینستکه بالاخره مملکت فرانسه عمیقا تسلیم قالب و شکل کامل رنسانس ایتالیا شد.
اولین مرحله اثر رنسانس را بر مجموعه اشکال در معماری گوتیک ملاحظه میکنیم. بدون آنکه این تاثیرات شکل کلی معماری را تغییر دهد مانند تزئینات معماری در قصر آمبوآز و یا اینکه آنرا بطریق جالبی ولی بطور دلخواه و عمدی تغییر بدهد مانند قصر شامبورد در زمینه معماری تحول سریع است و کارهای بزرگ سلطنتی لوور مستقیما از اساتید ایتالیائی الهام میگیرند.
ورود لئونارد داوینچی به کشور فرانسه بنا بدعوت فرانسوای اول در سال 1517 و اقامت دو ساله وی در مقر آموآز و فوتش در این کشور بدون آنکه نتیجهای از اقامتش در فرانسه حاصل شود با توجه به اینکه استاد مذکور کمتر از یک قرن تمامی سرزمین اروپا را زیر سلطه تفکر و هنر خویش دگرگون ساخته بود شاه را مایوس ساخت، و بالاخره تصمیم گرفت مکتب ایتالیا را در یک افق و وسعت زیادی در خاک فرانسه پیاده سازد، بهمین جهت با توجه به ملاحظات سیاسی و ذوق هنریش قصر فونتن بلو را بنیاد نهاد، وازاری مورخ هنر میگوید شاه با اینعمل درحقیقت رم جدیدی را پایه ریزی نمود.
بدینطریق است که با میل و علاقه شاه مکتب رنسانس در سال 1530 اول با ورود روسو (روسو فیورن تینو، جوانی باتی ستا نقاش ایتالیائی متولد فلورانس 1540-1494) که گالری فرانسوی اول در قصر فونتن بلورا، تزئین نموده است و سپس با آمدن پری ماتیس (فرانچسکو پری ماتی چیو نقاش، معمار و مجسمهساز ایتالیائی متولد بولونی در سالهای 1570- 1504) در سال 1530 بدعوت فرانسوای اول به فرانسه، تزئین اطاق ملکه بعهده او واگذار شده (وی در زمان سه شاه یعنی فرانسوای اول، هنری دوم و شارل نهم، در فرانسه بکار ساختن و تزئین قصور پرداخت) و بالاخره، نی کولودل آباته نقاش ایتالیایی متولد مدونه در سالهای 1571-1512 یا 1509 که در سال 1552 بدعوت فرانسوای اول به فرانسه آمد و در قصر فونتن بلو زیر نظر پری ماتیس مشغول کشیدن تعدادی فرسک در قصر مذکور شد ازجمله کارهای او میتوان آثاری را در گالری، (اولی سه) و سالن قالیبافی ملاحظه نمود وی در سال 1571 در فرانسه وفات یافت.
تزئینی که توسط هنرمندان ایتالیائی در قصر فونتن بلو انجام گرفت نشانهای است از یک خلاقیت اصیل که نویدبخش سبک جدیدی است که تا آنزمان حتی در ایتالیا هم بوجود نیامده بود. تزئین ساختمان (به تصویر صفحه مراجعه شود) بمنظور نشاندادن سنگ مرمر بوسیله نقاشی در بسیاری از فرمهای خارق العاده اولین نمونههایی است که سرچشمه و الهامبخش ظرافتها و زیباییهای مکتب باروک میشوند.
از اتفاقات و حوادثی که در مکتب فونتنبلو در حدود سالهای 1590 رخ داده اطلاعی در دست نداریم. گرچه این مکتب هنوز در ارتباط با رنسانس ایتالیاست اما از فضای روحیه هنری آن جدا میشود و بیشتر به مکتب منیریسم نزدیک میگردد.
مکتب ایتالیا در این زمان از راه فرانسه به مکتب قدیمی نفوذ مینماید. با همه امکاناتی که نقاشان ایتالیایی از بسیاری جهات در اختیار نقاشان فلاماندی قرار دادند و همچنین با پیشرفتی که این نقاشان در جهت فن و تکنیک با اختراع نقاشی رنگ و روغنی بدست آوردند معهذا باصول و سنتهای محلی پایبند ماندند. این مساله در کارهای کانتن مت سیس (نقاش فلاماندی متولد لووون نزدیک بروکسل 1530- 1466) که بخصوص متاثر از آثار میکل آنژ و خاصه کارهای اسفوماتو (بخارآلود) و تا اندازهای کدر است.
گام استوار توسط ژان گوسائوت مشهور به مابوز با موفقیت برداشته میشود او اولین نقاش بزرگ فلاماندی است که به ایتالیا میرود و در آنجا از کارهای قدیمی بهمان اندازه الهام میگیرد که از آثار مانتهنیا یا از آثار میکل آنژ.
این نقاش به سنت رومانیستها بانواع مختلف جهش میدهد (رومانیستها نقاشان فلاماندی بودند که روش رومنها را تقلید میکردند ازجمله میتوان نقاشانی چون فرانس فلور، برناردوان اورلی و ژان ماسی را نامبرد).
نقاشان رومانیست در آثارشان رجعتهائی به کارهای نقاشان کلاسیک میکردند سفرشان به ایتالیا و اثرپذیریشان از آثار نقاشان آنجا باعث شد که در مراجعت عزمشان در مورد مکتب منیریسم جزم شود. اما با وجود نقاشی چون بروگل پیر میتوان گفت که حالت روحانی و انسانی مکتب رنسانس فرو نشسته و در سنت تهذیب اخلاق عمومی مستحیل گردیده است. مکتب منیریسم هلند با هنرمندانی چون کرنه لیزوان هارلم و ژان وان سکورل اصالت خویش را در مقابل آثار هنرمندانی چون مائرتن وان هیم سکرک نقاش شهر اترشت و آنتونی مور که به آنتونیو مورو، نیز معروف است و برونزینو که با وی رقابت هم داشته حفظ مینمایند.
در آلمان نقاشی به سبک قدیم با مقاومتهای سخت و طولانی روبرو میشود. مکتب اکسپرسیونیسم خالص با روحیه آلمانی بر نفوذ مکتب ایتالیائی فائق میاید. البرت دورر با گستاخی و بیپروائی عامدانهای از مانتهنیا درس میگیرد و با گشادهروئی از افکار اومانیستها و ونیزیها استقبال مینماید. هیچچیز در طبیعت برای او بیتفاوت نیست، برای شناختن و دانستن هر نوع مطلبی هیچ مانعی را نمیپذیرد این دلیری و جسارت بطور روشنتری بر ذمه هوللین جوان قرار میگیرد وی تلفیق استادانهای بین هماهنگی و هارمونی هنر ایتالیا و شدت و واقعگرائی هنر آلمان ایجاد مینماید.
مکتب رنسانس در دیگر کشورهای اروپائی از جمله پراگ(با هنرمندی چون بارتولوموس اسپرانگر نفوذ چندانی ندارد مگر بصورت نسبتا بدی از مکتب منیریسم، کشور اسپانیا تنها نمونه استثنائیست که تاثیرات زمان ترهچنتو استادان ایتالیائی و اوینیون را پذیرا شده بود. تمایل شدید بکارهائی که در دوران کواتر و چنتو از مکتب ایتالیا متأثر شده بود باعث این تاثیر پذیری شد.
علیرغم سهم فلاماندیها که واپسین نقاشان مکتب رنسانس میباشند هنرمندانی چون برناردو مارتورل و جین هوگت با ترکیبکردن و هماهنگساختن روش پیشینیان با مکتب رنسانس مجددا مرحلهای از نابی و خالصی این مکتب را ارائه میدهند و وجود هنرمندی چون پدرو پروگت که حدود سال 1477 برای تزئین استودیولو متعلق به شخص فدریکو دومونته فلترو به شهر اوربینو ایتالیا مراجعت نمود نقش موثری در حیات رنسانس داشت. بالاخره تزئین اسکوریال در قرن شانزدهم سبب شد که نقاشان از سایر نقاط به ایتالیا یورش برند.