سبک هنری باروک چیست و تاریخچه پیدایش آن

سبک هنری باروک در سالهای آخرین قرن شانزدهم در ایتالیا متداول شد. درباره اینکه باروک تولد سبک هنری تازهای بود و یا مرحله نهائی و پختگی رنسانس به شمار میآمد، اختلافنظر و سلیقه بسیار میان منتقدان هنری و آگاهان هنر وجود دارد.
در حدود سالهای ۱۶۰۰ شهر رم بدانسان که تحول رنسانس را سبب گردید، باروک نیز از این شهر برخاست. کارا واجّو نقاش ایتالیائی با مدد از شیوه ویژه خود که در اقع با ماتریسم و اوج رنسانس اختلاف بسیاری داشت از پیشگامان این سبک به شمار میرود. در کارهای اورئالیسم خاصی به چشم میخورد که نمایانگر ویژگیهای کار نقاش در مقام مقایسه با دورههای قبل است.
در این میان کاراچی که معاصر کارا واجّو بود سهم عمدهای در باروری سبک باروک از آن خود میسازد، از عمده کارهای او باید دیوار نگاره سقف فارنزه در رم را یاد کرد که تداعی نقاشیهای میکل آنژ در کلیسای سیستین است، او معتقد بود که هنر میبایست به طبیعت بازگردد و بیشترین الهام را از آن گیرد.
حمایت کلیسا از سبک باروک سبب گردید که بیشترین آثار نقاشان باروک در دیوار نگارهها و سقف نگارههای کلیساها متجلی گردد. فرسک معروف الهه سپیدهدم از «گوئیدورنی» که به سال ۱۶۱۳ به اتمام رسید و نیز سقف نگارهای از کورتونا در رم و همچنین سقف نگاره «پیروزی نام مسیح» در کلیسای مسیح واقع در رم که از کارهای ویژه و خوب گائولی به شمار میرود نمونههای روشن و برتر فرسک باروک در ایتالیا محسوب میگردند. این فرسکها حکایت از ویژگیهای سبک باروک در نیمه اول قرن هفدهم ایتالیا دارد.
رواج باروک در ایتالیا
سبک باروک بیشترین نفوذ را در معماری ایتالیا کرد، بدنبال برنامههای گسترده و وسیع برپائی بناهای مذهبی در اواخر قرن شانزدهم، بسیاری از معماران و هنرمندان به فعالیت و خلاقیت در این زمینه پرداختند «کارلو مادرنو»(۱۶۲۹-۱۵۵۶) از پیشگامان معماری باروک محسوب میشود، وی به سال ۱۶۰۳ از سوی پاپ ماموریت یافت که به کلیسای «سن پیترو» ملحقاتی اضافه کرده و آنرا با قصر واتیکان مرتبط سازد، مادرنو در اجرای این ماموریت است که ذوق و ابتکار و توانائی خود را در معماری باروک به ظهور میرساند.
از سوی دیگر «جان لورنزو برنینی» مجسمهساز و معمار مشهور قرن هفدهم ایتالیا (۱۶۸۰-۱۵۹۸) در بنای سن پیترو و ملحقات آن ترکیبی از معماری و مجسمهسازی را بوجود آورد که نمودار کاملی از اوج هنر تزئینی باروک به شمار میرود. وی گذشته از تزئینات داخلی و مجسمههای گوناگون سن پیترو که معروفترین آن بنام تخت سن پیترو مشهور است، سهم عمدهای در تزئینات خارجی سن پیترو بویژه در ادامه کار «مادرنو» از آن خود ساخت. ناگفته نماند که برنینی رقیب کارسازی نیز در معماری باروک مقابل خود داشت فرانچسکو بورومینی (۱۶۶۷-۱۵۹۹) از نقطهنظر عاطفی و دیدگاه هنری با برنینی متفاوت بود، وی چندان اعتنائی به رعایت نظریه رایج و کلاسیک دوره رنسانس که معماری را ملزم به رعایت و همآهنگی با مقیاسها و تناسبهای انسانی میکرد نداشت او بیشتر به جنبههای اساسی و عاطفی باروک تمایل داشت و با چنان مهارتی مجسمهسازی و معماری را در هم ادغام کرد که تنها میتوان در دوره گوتیک چنین ترکیبی را شاهد بود.
نمونه خوب کاراو در این ترکیب در کلیسای «سنتا ماریا دلاویتوریا» در رم موجود است که قسمتی از محراب کلیسا را با مجموعهای بنام «جذبه سنتاترزا» در برگرفته است. در این مجموعه پیکر نوشتهای با تیری طلائی قلب «سنتاترزا» را نشانه گرفته، تیری که نشانی از جذبه عطوفت مهر خداوند است.
بورومینی هنرمندی مبتکر
در هرحال و شرایطی که برنینی با مدد از شیوه خاص خود در معماری باروک شهرتی جهانی یافت، رقیب سرسخت او «بورومینی» با بنای کلیسای«سن کارلو» تحسین جهانیان را برانگیخت، مدت زمانی بعد «بورومینی» کلیسای «سن ایو» را ساخت که در آن نیز شخصیت و جسارت و ابتکار هنریش کاملا آشکار است، بنای سوم بورومینی «سنت آنییز» در میدان ناو و نادر رم است که میتوان دگر بار شیوه خاص بورومینی را بچشم دید، وی آنچنان شهرتی در زمینه معماری و مجسمهسازی باروک یافت که بزودی شیوه کار او از شهر رم به شهرها و کشورهای دیگر نفوذ کرد و مورد تقلید قرار گرفت. از جمله پیروان شیوه بورومینی باید از «گوارنینی» معمار نامآور ایتالیائی یاد کرد که به سال ۱۶۶۶ طرحنمای قصر «کارین نیانو» را که در حقیقت طرحنمای سن کارلو در مقیاسی بزرگتر بود پیاده کرد. جالب است گفته شود، شیوه کار بورومینی توسط «گوارنینی» پختهتر گردید.
باروک در اطریش
معماری باروک با یاری معماران نامآور ایتالیائی که به کشورهای اروپا بویژه اطریش و آلمان سفر میکردند رواج کامل یافت و مدت زمانی بیش نگذشت که در نیمقرن اول سده ۱۸ معماران دیگر کشورها، خود با مدد از تجارب معماری باروک بناهای ارزندهای بر پا ساختند. «فیشر فون ارلاخ»(۱۷۲۳-۱۶۵۶) بهعنوان بزرگترین معمار باروک در اطریش مشهور شد، وی که کاملا وفادار به سبک معماری باروک ایتالیا بود مطرح عظیم کلیسای «سن چارلز برونو» را در وین پیاده کرد که آمیزهای بود از سبک «سنت آنیز» بورومینی و پانتئون. در اطریش سوای «ارلاخ» باید از «تراکوب پراندتور» نیز نام برد که کار وی در برپائی کلیسای «ملک» اطریش در زمره نمونههای خوب معماری باروک به شمار میرود. این کلیسا که در کنار دانوب و بر فراز صخرهای بنا شده، ترکیبی از یک قطعه مستحکم و کلیسا را دربر دارد.
باروک در آلمان
در آلمان نیز معماری باروک رونق خود را مدیون کارهای «بالتازار نیومان»(۱۷۵۳-۱۶۸۷) است، بویژه در بنای قصر «وورنبورگ» که خصوصیات باروک آلمان را در اواسط قرن هیجدهم کاملا مشخص میکند. از دیگر معماران نامآور آلمان باید از «دومینکوس زیمرمان» یاد کرد که معماری او آمیزهای از گوتیگ آلمان، اواخر باروک و نشانههای از آغاز روکوکو را دربر دارد.
باروک در فلاندر
پیشتر یاد شد که سبک باروک در رم متولد شد، اما با این حال سبک باروک بزودی اروپا را دربر گرفت. در میان هنرمندان نام آشنائی که در گسترش خارج از ایتالیا نقش مهمی داشتند باید نامی از هنرمند نامآور «پل روبنس» برد (۱۶۴۰-۱۵۷۷) وی در آغاز جوانی سفری به ایتالیا کرد و مدت هشت سال در آنجا اقامت داشت، هم در طول این مدت است که شدیدا تحت تاثیر نقاشان باروک ایتالیا «کاراچی» و «کارا واجو» قرار میگیرد. چندانکه در تابلو «افراشتن صلیب» که مصلوب کردن حضرت مسیح را مجسم میکند بهرهگیریهای او از شیوه کار «کارا واجو» کاملا آشکار است.
در حدود سالهای ۱۶۳۰ کارهای «روبنس» تحت تاثیر «تیسین» نقاش ایتالیائی قرار میگیرد «آنتونی وان دایک»(۱۶۴۱-۱۵۹۹) از دیگر نقاشان سرشناس باروک فلاندر است، وی در زمینه پرتره صاحب ذوق و مهارت ویژهای بود.
باروک در هلند
سبک باروک در هلند از طریق آثار روبنس نقاش چیرهدست فلاندری و نیز وسیله «کارا واجو» و پیروانش در کشور هلند رایج شد، با این تفاوت که هنرمندان هلندی این سبک را با شیوههای سنتی و محلی خود در هم آمیختند.
از نقاشان مشهور هلندی در زمینه باروک میبایست از «تربروگن»(۱۶۲۹-۱۵۸۸) یاد کرد که کارهایش شدیدا تحت تاثیر «کارا واجو» بود و نیز «فرانس هال»(۱۶۶۶-۱۵۸۰) که ابتدا شیوه روبنس را پذیرفت و از آن پس تحت نفوذ «کارا واجو» قرار گرفت.
اما سرشناسترین نقاش باروک هلند را باید «رامبراند» دانست (۱۶۶۹-۱۶۰۶) وی ابتدا شیوه «کارا واجو» را مدنظر قرار داد و بعد رفتهرفته استقلال هنری خود را بازیافت. رامبراند علاقه فراوانی به مضامین کتاب عهد عتیق داشت و در بسیاری از تابلوهایش این مضامین مورد الهام و استفاده قرار گرفته است.
اما اگر قصد آن باشد که بر اوج باروک در هلند شاهد شویم باید به تابلوی «کور کردن سامسون» اثر ارزشمند رامبراند اشاره کرد، کاری که از ورای آن میتوان عشق و علاقه نقاش را به شرق دریافت. آثار اواخر دوران هنری رامبراند از اکسپرسیونیسم خاصی بهره دارد، فضای کارهایش اغلب گرفته و غمگین است، حالات مذهبی و عاطفی آشکارا در کارهای او دیده میشود و مهمترین گرایش نقاش به نشان دادن فقر و تنگدستی محرومان جامعه است، رامبراند با چنین دستمایههائی است که چهرهای ارزشمند در سبک هنری باروک به شمار میرود.
باروک در اسپانیا
اسپانیا در قرن شانزدهم چندان در زمینه تجربه باروک گامی موثر برنداشت و به تعبیری هنرمند نام آشنائی نیافت اما در کل سبک باروک در اسپانیا تحت تاثیر کار «کارا واجو» و نیز نقاشان فلاندری بویژه روبنس رواج یافت و مورد تقلید قرار گرفت.
اما استفاده و پیروی از شیوه طبیعت بیجان که با آثار نقاشان هلندی به اوج خود رسید و یکی از مشخصات عمده نقاشی باروک محسوب میشود بیش از همه موردنظر نقاشان اسپانیائی قرار گرفت «کوتان»، نقاش سرشناس قرن هفدهم در زمینه نقاشی طبیعت بیجان صاحب اعتبار ویژهای گردید.
«دیسه گوولا سکوئز»(۱۶۶۰-۱۵۹۹) از دیگر نامآوران باروک اسپانیا است، وی ابتدا تحت تاثیر «کارا واجو» باروک را پذیرفت اما بزودی به نمایاندن طبیعت بیجان و زندگی مردم کوچه و بازار روی آورد تابلوی مشهور او «سقای شهر سویل» مهارت چشمگیر وی را در نمایاندن زندگی کوچه و خیابان نشان میدهد.
باروک در فرانسه
همچنانکه یاد شد باروک در کشورهای فلاندر، هلند، اسپانیا جز در نقاشی در سایر زمینههای هنری چونان مجسمهسازی و معماری آثار عمدهای که قابل بررسی و توجه باشد بوجود نیاورد و آنچه نیز در معماری و مجسمهسازی ارائه شد دقیقا تحت تاثیر باروک ایتالیا بود.
اما فرانسه شرایط مساعدتری داشت و با کشورهای یاد شده تفاوت عمدهای پیدا کرد، چرا که در اواخر قرن هفدهم پاریس آهسته و آرام گوی سبقت را از نقطهنظر هنر از سایر کشورهای اروپائی ربود و نقطه عطف هنر اروپا شد.
در زمان لوئی چهاردهم (۱۶۸۵-۱۶۶۰) باروک با کوشش هنرمندان فرانسوی و استفاده از ذوقیات خاص هنر بومی فرانسه چندان در این کشور بارور شد که بیش از آنکه سبک باروک فرانسوی خوانده شود دوره کلاسیک فرانسوی نامیده شد که یادآور اعتلای هنری ایتالیا در دوره رنسانس و یا عصر «پریکلس» در آتن بود. همچنین گاه از آن بنام «باروک کلاسیک» نام برده شده است.
در اواخر قرن هفدهم نقاشان و هنرمندان فرانسه مانند هنرمندان سایر کشورها تحت تاثیر هنرمندان ایتالیائی، بویژه «کارا واجو» باروک را پذیرفتند «ژرژ دولاتور» (۱۶۵۲-۱۵۹۳) نقاش برجسته و توانمند فرانسوی در اوایل رواج باروک در این کشور به شمار میرود. تابلوی مشهور او بنام «یوسف نجار» نقطه عطفی در تاریخ هنر باروک و بویژه باروک فرانسه قلمداد میشود. «لوئی لولن»(۱۶۴۸-۱۵۹۳) چهره سرشناس دیگری بود که همانند «دلاتور» نقش عمدهای در باروری باروک فرانسه ایفا نمود. تابلوی مشهور او «خانواده روستائی» نشانگر صفا و سادگی و عاطفه قشری است که تنها در زمان باروک فرانسه به عرصه هنر راه یافتند.
«کلود لورن»(۱۶۸۲-۱۶۰۰) بزرگترین نقاش منظرهساز باروک کلاسیک فرانسه نامیده شده، وی با آنکه قسمت اعظم عمر خود را در ایتالیا گذراند، با این همه، آثاری را که خلق کرد از ویژگی و استقلال خاصی برخوردار بود. از معاصرین او باید «نیکولا پوسن» (۱۶۶۵-۱۵۹۳) را نام برد، وی شدیدا تحت تاثیر مضامین اساطیری یونان و رم باستان بود و در کارهایش علاقه شدیدی به نمایاندن این تمدنها نشان داده است.
او همانند «لورن» از منظرهسازان چیرهدست قرن هفدهم فرانسه بشمار میرود، اما با تفاوت در اینکه «لورن» مناظر خود را از مناظر و صحنههای روستائی میگرفت و پوسن دوست داشت مناظری باستانی و کلاسیک را مجسم کند.
در سال ۱۶۴۸ اولین آکادمی رسمی هنری در زمینه پیکرسازی و نقاشی تحت ریاست «لبرون» که از هنرمندان بنام فرانسه بود و پروژه قصر و رسای زیر نظر او انجام میگرفت، آغاز به کار کرد.
در زمینه معماری، معماران فرانسوی معماری باروک ایتالیا را مورد تقلید قرار دادند «فرانسوا منسر»(۱۶۶۶-۱۵۹۸) از جمله پیشروان معماری باروک فرانسه است. نمودار روشن درخشش معماری باروک در فرانسه «قصر ورسای» است که ساختمان آن نزدیک به ۱۵ سال طول کشید. این قصر توسط «لوئی لووو» و «ژول منسر» بنا گردید، «منسر» همچنین کلیسای «انوالید» را در پاریس ساخت که آمیزهای از سبک باروک و کلاسیک بود. این معمار هنرمند فرانسوی در ساختمان کلیسای انوالید تحت تاثیر طرح «میکل آنژ» در برپائی کلیسای «س پیترو» بوده است. در زمینه مجسمهسازی نیز مجسمهسازان فرانسوی تحت تاثیر خصوصیات باروک قرار گرفتند، بویژه در مدت زمان اقامت برنینی در فرانسه هرچند سبک کارهایش چندان مورد پسند لوئی چهاردهم و سایر محافل هنری قرار نگرفت، اما تاثیر عمدهای بر کار مجسمهسازان باروک فرانسه بجای گذاشت.
در این آکادمی ضوابط ویژهای برای آموزش تئوری و عملی هنر وضع گردید که بعدها اساس مقررات و ضوابط آموزش هنر در آکادمیهای فرانسه و سایر کشورهای اروپا گردید. در آغاز قرن هیجدهم، معماران فرانسوی نسبت به زمینههای معماری باروک در دورههای قبل و حتی آثار معماران نامآوری چونان «منسر» و بلوندل با نظری سخت انتقادگرایانه روبرو شدند. آنان آثار معماری دورههای قبل را از نظر هماهنگی فرم داخلی با معماری خارجی بنا دارای نواقص بسیار دانستند و بتدریج شیوهای را بنیان نهادند که تحولی بویژه در زمینه معماری و معماری داخلی ایجاد کرد که به سبک روکوکو مشهور گشت