داستان عکاسی در بیش از یک قرن پیش – جهانگردهای عکاس

در قرن نوزدهم، سفر به سرزمین‌های بیگانه آنقدر گران بود که فقط ثروتمندان استطاعتش را داشتند. آنان که در وطن خودشان می‌ماندند تنها از طریق کتابها و طراحی‌های سیاحان می‌توانستند جهان را بشناسند، و عکاسی با نمودن «واقعیت» دریچهٔ تازه‌ای برای آنان گشود. ناشران که می‌دیدند بازار بکری برای عکس‌های سرزمین‌های دوردست بوجود می‌آید، هیئت‌های عکاسی مجهزی برای عکس گرفتن از پایتخت‌های معروف اروپایی و مناطق گمنام و دیدنی‌های جالب اطراف و اکناف جهان اعزام کردند.

سیاحان نشسته بر صندلی این عکس‌ها را با قیمت‌های گزاف می‌خریدند. این تصویرهای شگفت‌انگیز را در آلبوم‌های مخصوص می‌چسباندند و با دستگاه‌های ابتدایی انداختن تصویر روی پرده یا دیوار در مدرسه‌ها، کلیساها و سالن‌های سخنرانی نمایش می‌دادند. اما مشهورترین نمونه از مناظر سیاحتی تصویرهای برجسته بود، که رئالیسم سه بعدی آن از عجایب تکنولوژی قرن نوزدهم بشمار می‌رفت. در سال‌های 1870، در همهٔ شهرهای آمریکا عکس‌های دوگانه‌ای که روی بوم چسبانده (به تصویر صفحه مراجعه شود) می‌شد و غالبا ته رنگ قهوه‌ای داشت به فروش می‌رسید. بسیاری از عکس‌ها را بصورت مجموعه می‌فروختند تا خریدار بتواند سیر کاملی در شهری مانند پاریس یا سرزمینی مانند اسکاتلند یا فلسطین بکند. ناشران برای معرفی عکس‌ها جزوه‌هایی چاب می‌کردند و یا در روزنامه‌های محلی آگهی می‌دادند. بعنوان مثال-یک اعلان تبلیغاتی که از طرف یک شرکت انتشاراتی در روزنامه‌ها چاپ شده بود چنین متنی داشت: «سرگرمی برای تعطیلات: بتازگی عکس‌های جالبی از پاریس و لندن به دست ما رسیده است.» یک شهروند طبقهٔ متوسط فقط با پست کردن یک سفارشنامهٔ معمولی می‌توانست دیدنی‌های دوردست تمدن جهان را مشاهده کند، بی آن‌که از خانه‌اش تکان بخورد.

آدولف براون، یکی از نخستین استادان عکاسی سیاحتی، برای عکس گرفتن از اینترلا کن، شهر سوئیسی دامنهٔ کوههای آلپ، دوربین مخصوصی بکار برد که می‌توانست پهنهٔ وسیعی را از دورنما دربر بگیرد. این دوربین بزرگ را با ابزار و لوازم ثبت و ظهور تصویر می‌بایست به روی تپه‌ای در مجاورت شهر می‌بردند. اما این تازه یکی از راحت‌ترین  مأموریت‌هایی بود که گروه آدولف براون در سوئیس انجام داد. در موردی دیگر، برای عکس گرفتن از یکی از قلل آلپ، براون مجبور شد 15 باربر و راهنما اجیر کند. او سه روز در کوه گذراند تا بتواند 5 عکس بگیرد. در حالی که سیاحان نشسته بر صندلی، هریک از این عکس‌های صعب الحصول براون را می‌توانستند در ازای چند پشیز صاحب شوند.

امپراتوری رم هزار سال پیش سقوط کرده و از میان رفته بود، اما برای سیاحان قرن نوزدهم-و از جمله سیاحان نشسته بر صندلی-رم جایی بود که باید دید. عکاسان شهر بیشتر به آثار معماری قدیم توجه می‌کردند. منظرهٔ استادیوم قدیم رم خاطرهٔ مبارزهٔ گلادیاتورها با شیران را زنده می‌کرد و منظرهٔ میدان قانونگذاری سناتورهای ردا پوشیده‌ای را که بر نیمی از جهان فرمانروایی می‌کردند بیاد می‌آورد.

عکس‌هایی که این سیاحان عکاس از شهرهای اروپا و آسیا گرفته‌اند امروز یادگارهایی گرانبها و گویا بشمار می‌روند. عکسی که شرکت کاپمن از محله‌ای واقع در جوار یک آبراه شهر هامبورگ گرفته یکی از همین عکسهاست.

در قرن نوزدهم بسیاری از سیاحان دلشان می‌خواست مصر را ببینند و اگر کسی قاهره، اهرام ثلاثه و مجسمهٔ ابو الهول را نمی‌دید، انگار که مصر را ندیده بود. فقط عده‌ای انگشت شماری از آنان بودند که پا از این فراتر می‌گذاشتند و به دیدن جاهای دیگر می‌رفتند، و یکی از این اشخاص فرانسیس فریت بود که از کنارهٔ رودخانه نیل عکس گرفت. او سه بار در طول رودخانه سفر کرد و بار سوم، در سال 1859، تا جاهایی رفت که تا آن زمان هیچ عکاسی نرفته بود. عکس‌های محصول این سفرها بعدها در هفت کتاب جداگانه به چاپ رسید.

سیری در یک زندگی

توانایی دوربین عکاسی در ثبت کردن لحظات و مناظر از همان‌روزهای اول اختراع این دستگاه جادویی بکار گرفته می‌شد، اما مدتها طول کشید تا عکاسان به واقعیت‌های زندگی و آدم‌های دور و بر خودشان التفات پیدا کردند. افراد معدودی که از همان‌روزها با دوربین‌هایشان به تصویر کردن زندگی روزمرهٔ جامعه پرداختند گزاره‌هایی از خود بجا گذاشتند که امروزه فوق العاده ارزشمند است. قدر کار آنان را در زمان خودشان فقط مردم علاقه‌مند می‌شناختند. اما امروزه همه به ارزش این یادگارها-بعنوان آثار هنری-بیش از پیش پی برده‌اند. ارنست هولتزر یکی از همین عکاسان معدود است و عکس‌هایی که او از ایران صد سال پیش گرفته نشان‌دهندهٔ ذوق سلیم و بینش دقیق او نسبت به زندگی در این مرزوبوم است.

هولتزر یک مهندس آلمانی بود که در سال 1863 برای کار کردن در عملیات ساختن اولین خطوط تلگراف به ایران آمد. در این زمان ایران شاهد یک دگرگونی بزرگ اجتماعی بود. ورود مظاهر تمدن غربی می‌رفت که طریقهٔ کهن زندگی در این مملکت را بکلی تغییر دهد.

هولتزر در سال‌ها 1870 با یک دختر ارمنی ازدواج کرد و در ایران اقامت گزید و بطور تفننی به عکاسی می‌پرداخت. اوقات فراغتش را با چشم جامع الاطراف دوربین عکاسی‌اش صرف مشاهدهٔ محیط زندگی‌اش می‌کرد. هم از حاکم اصفهان (ظل السلطان) عکس گرفته است و هم از اسرای زنجیر شدهٔ زندان ایالتی. یادداشت‌های دقیقی دربارهٔ طرز لباس پوشیدن، حرفه‌ها، نظام قضایی و همهٔ جنبه‌های دیگر زندگی مردم نیز برمی‌داشت. اما هیچ تلاشی برای انتشار حاصل کاری که با اینهمه عشق و علاقه انجام می‌داد نمی‌کرد.

در سال 1963-یک قرن پس از سفر هولتزر به ایران-نوه‌اش چندین جعبه از لوازم کار و متعلقات او را به آلمان برد و در زیرزمینی جا داد. چندی بعد، لولهٔ آبی ترکید و همه زیرزمین پر از آب شد. وقتی که جعبه‌ها را با زور و ضرب باز کردند، معلوم شد که هولتزر احتیاط لازم را بخرج داده و آنها را درون ورقه‌های ضد آب زینک گذاشته است. همه صحیح و سالم بودند.

در جریان عملیات ساختن خطوط تلگراف، ارنست هولتزر به اطراف و اکناف ایران سفر کرد. آشوبزدگی و بی سر و سامانی مملکت در آن زمان در اوایل اقامتش بشدت حیرتزده‌اش کرد. راهزنی و کشت و کشتار هر روزه عادی بود و دولت مرکزی بنظر می‌رسید تسلط اندکی بر حکمرانان محلی دارد. در صفحه‌ای از یادداشت‌های آن روزها نوشت: «ایران مثل مرد مست خواب‌آلوده‌ای‌ست که نمی‌داند کجا می‌رود و من کناری می‌ایستم و ادا و اطوارهای او را تماشا می‌کنم.» اما همین که مدت بیشتری اینجا ماند و با خلقیات مردم آشناتر شد، ثبات و نظامی مشاهده کرد که قوام جامعهٔ ایرانی در طول قرن‌ها متکی به آن بود.

عکس‌های هولتزر بخوبی نشان می‌دهند که او از بکار بردن تصنعی که معمولا در پرتره‌های عکاسان همروزگارش دیده می‌شود پرهیز کرده است. عکاسان این زمان آدم‌هایشان را در میان تزئینات فراوان کارگاه‌هایشان قرار می‌دادند. هولتزر از آدم‌ها در محیط طبیعی عکس می‌گرفت یا به پردهٔ آویزانی پشت سر آنها اکتفا می‌کرد. ولی در هرحال می‌توانست سایه‌های بومی را در چهره‌هایی که به تصویر درمی‌آورد حفظ کند.

فرهنگ ایرانی چنان غنی‌ست و چنان جنبه‌های متنوع و گونه‌گونی دارد که یک لشکر کامل از محققان و سیاحان تیزبین خارجی هم توانایی شناختن آن را ندارند. اما هولتزر این فرصت گرانبها را داشت که دست کم تصویرهای گویایی از جنبه‌های مختلف زندگی این جامعه بردارد. یکجا کارگزاران حکومتی را در حال تمرین تیراندازی می‌بینیم و یکجا سلمانی را در حال کار. هولتزر علاوه برعکس برداری از جنبه‌های مختلف زندگی ایرانی، به ثبت گزارش‌های آماری هم ‌ می‌پرداخت. مثلا در یکی از یادداشت‌هایش از جمله نوشت: «در شهر اصفهان 1456 رنگرز،35 صحاف،10 معمار و 10 خورجین‌دوز هست.» خود او در اصفهان زندگی می‌کرد.


  این نوشته‌ها را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]