فیلم سگ آندلسی ساختهٔ لوییس بونوئل – تحلیل و بررسی

نویسندگان: سالوادور دالی و لوییس بونوئل. کارگردان: لوییس بونوئل. محصول ۸۲۹۱ فرانسه، سیاه و سفید، صامت (بعدها در دههٔ ۰۶ موسیقی به آن اضافه شد)۵۱ دقیقه.
خلاصه فیلم: مردی با تیغ ریشتراش چشم یک دختر جوان را میدرد. هشت سال بعد مرد دوچرخهسواری در تصور دختر به اتاق او میرود. شخص دیگری در آنجا قصد آزار و تجاوز به دختر را دارد، اما قادر به این کار نیست. او به دست دوچرخهسوار کشته میشود. در این بین اتفاقات عجیبی هم رخ میدهد. دختر، مرد دوچرخهسوار را کنار ساحل میبیند و در آنجا گویی عشقی نو شکل گرفته باشد. سپس میبینیم هردو نابینا و پیکرهای خردشدهشان در گل فرو رفته است. و البته این همهٔ داستان فیلم نیست! فیلم «سگ آندلسی» را میتوان به نوعی بیانیهٔ سورئالیسم برشمرد. این فیلم نتیجهٔ همکاری بونوئل و دالی است که بلافاصله بعد از نوشتن فیلمنامه در گروه سورئالیستها پذیرفته شدند.
منتقد مشهور سینما آندره بازن اعتقاد دارد فیلمهایی که دربارهٔ نقاشی ساخته شدهاند از سوی نقاشان و منتقدان هنری مورد اعتضار قرار میگیرند و اینکه فیلمهایی از این نوع (به تصویر صفحه مراجعه شود) هم به نقاشی خیانت میکنند و هم به سینما و…اما میتوان «سگ آندلسی» را از این گفته مبرا دانست. نخست اینکه دربارهٔ نقاشی نیست: سینما همانقدر در سگ آندلسی جلوهگر است که نقاشی و شاید حضور نقاشی نامحسوستر هم باشد. دوم اینکه نقاش خود در خلق آن دست داشته است. شاید فیلم بونوئل بازسازی همان خوابهای دالی باشد. بههرحال این نکته که اندیشهٔ دالی در شکلگیری یکی از مهمترین آثار سورئالیستها و سینما نقش مهمی داشت جای تردید نیست.
فیلم با جملهٔ «روزی بود، روزگاری بود» مانند یک قصه شروع میشود. اما قصهای وجود ندارد؛ تصاویر و نمادهای- ظاهرا-بیارتباط فیلم در جریان روایتی نامنظم شکل میگیرند، و صرفا کارکردی درونی مییابند. اگرچه قابل انتقال نیستند، اما برای بیننده قابل درک هستند. فیلمی که نشان یک سبک مشخص را بر پیشانی دارد؛ برای اینکه آن سبک در فیلم نمود خاصی بیابد، باید از درون دارای انسجام باشد. روشی که برای انسجام سبک سورئالیسم در «سگ آندلسی» دیده میشود، استفاده از جانشینی نشانههای سبکی است. برای نمونه، موهایی که از زیر بغل زن محو میشوند و در دهان مرد میرویند یا کتابهایی که ناگهان به اسلحه تبدیل میشوند یا دست بریدهشدهای که دور انداخته شده و دستی که لای در گیر میکند و از آن مورچهها بیرون میزنند ۱ جایگزین هم میشوند.
شخصیتها نیز با توجه به گرایشات روانشناختی سورئالیستها که متأثر از فرودیسم بودند، جایگزین میشوند. مرد دوچرخهسوار با اینکه تمام ظواهر مردانه در (به تصویر صفحه مراجعه شود) او نمایان است، اما فاقد جنسیت است. دختر لباسی مردانه را بر تن مردی که وجود ندارد (نامریی است)، میپوشاند. سراسر فیلم از نماد و نشانههای جنسی-روانی تشکیل شده و دارای گرایشات ساد و مازوخیستی است. سینمای سورئالیسم که با «سگ آندلسی» آغاز میشود، خط مستقیم داستانی به تماشاگر نمیدهد، اما با تهییج احساس و افکار تماشاگران حرف خود را به کرسی مینشاند! این فیلم بیان سرخوردگیهای اجتماعی جوانان و نماد طغیان و نابودی است. فیلم دارای نگاهی تند و تلخ است و مانند صحنهٔ آغازینش که با دریدن چشم دختر جوانی همراه است (خواهشی نومیدانه و مشتاق به کشتار)۲ در آن دیده میشود. شاید یکی از جالبترین نظرات دربارهٔ این فیلم را ژان ویگو ابراز کرده است: «مواظب سگ باشید، گاز میگیرد.»
«سگ آندلسی» به دلیل آغازگری و ضعفهای تکنیکی بسیار که بر گردن تاریخ است، با توجه به ارجحیت ایده بر داستان در آن، حتا امروزه هم به سختی با مخاطب ارتباط برقرار میکند. سراسر این اثر کوتاه از تدابیر روایی خاص سورئالیستها پیروی میکند، اما انتقال از حالات عینی به ذهنی و شوخیهای سورئالیستی، مثل زنگ دستی در خانهٔ دختر، چنان پشت سر هم و یکنواخت انجام میگیرد که تماشاگر فرصت قیاس و تأمل را نمییابد. البته از یاد نباید برد که «سگ آندلسی» یک آغاز است.*
پانوشتها
————–
(۱)-در فولکلور فرانسه دیدن یا گرفتن مورچه نشانهٔ نیشخوردن یا بیدارشدن از خواب است.
(۲)-نقل قول از بونوئل.
نوشته: احمد زاهدی لنگرودی
