معرفی و خلاصه کتاب اثر مرکب | نوشته دارن هاردی
کتاب اثر مرکب
نویسنده: دارن هاردی
مترجم: اکبر عباسیشاهین بیات
انتشارات نسل نواندیش
تنها یک چیز است که در ۹۹ درصد موفقها و شکستخوردهها مشترک است. همه آنها از انجام کارهای تکراری متنفر هستند. تفاوت در این است که افراد موفق به هر حال این کار را انجام میدهند. تغییر همیشه دشوار است و به همین دلیل، مردم عادات بد را ترک نمیکنند و در نهایت، غمگین و ناسالم باقی خواهند ماند. چیزی که من را درمورد این حقیقت به هیجان میآورد، این است که اگر تغییر، آسان بود و همه این کار را بهسادگی انجام میدادند، برای من و شما خیلی سخت بود که بتوانیم متمایز شویم و فردی موفق و خارقالعاده باشیم. عادی بودن، آسان است. خارقالعاده بودن است که شما را از سایر مردم دنیا متمایز میکند.
چیزی که من را درمورد این حقیقت به هیجان میآورد، این است که اگر تغییر، آسان بود و همه این کار را بهسادگی انجام میدادند، برای من و شما خیلی سخت بود که بتوانیم متمایز شویم و فردی موفق و خارقالعاده باشیم. عادی بودن، آسان است. خارقالعاده بودن است که شما را از سایر مردم دنیا متمایز میکند.
وقتی با وجود سختی و یکنواختی به تلاش خود ادامه میدهید، پیشرفت میکنید و در رقابتهای بزرگ پیروز میشوید. اگر سخت، آزاردهنده و خستهکننده است، بگذارید باشد. انجامش دهید و همینطور انجام آن را ادامه دهید. اثر مرکب در نهایت شما را غافلگیر خواهد کرد.
جملهای را که دکتر مارتین لوترکینگ گفته، بهشدت دوست دارم: «ارزیابی نهایی یک فرد از جای راحت و آرامی که اکنون ایستاده، صورت نمیگیرد، بلکه جایی اندازهگیری میشود که با سختیها در چالش است.»
اگر به ساندویچ «بیگمک» یک گاز بزنید و ناگهان زمین بخورید و دچار حمله قلبی شوید، هرگز سراغ لقمه دوم نخواهید رفت. اگر پک بعدی سیگار بلافاصله صورتتان را شبیه فردی ۸۵ ساله کند، هرگز به سیگار کشیدن ادامه نخواهید داد. اگر از دهمین تماس تلفنی فروش امتناع کنید و همان باعث شود اخراج یا ورشکسته شوید، بدون درنگ گوشی تلفن را برمیدارید، و اگر تکهای کیک بلافاصله ۲۰ کیلوگرم به وزن شما اضافه کند، خواهید گفت: «خیلی ممنون، میل ندارم!»
چرا سه هفته؟ شنیدهاید که روانشناسان میگویند چیزی تبدیل به عادت نمیشود مگر آنکه سه هفته آن را بهصورت مداوم انجام دهید. این موضوع از نظر علمی دقیق نیست، اما محک بسیار خوبی است و برای من مفید واقع شده است. اگر شرایط را ایدهآل در نظر بگیریم، از شما میخواهم بیستویک روز این کار را انجام دهید. چیزی را از دست نخواهم داد (این مربوط به سایز کمر، سلامت قلب، حساب بانکی و رابطه نیست که بخواهم برای آن چانه بزنم) . این کتاب را میخوانید، چون میخواهید در زندگیتان تغییر ایجاد کنید، درست است؟ به شما قول دادهام این فرآیند، آرام پیش برود؛ درست است؟ این کار بدونزحمت نیست، اما پیچیده هم نیست و شدنی است، پس آن را انجام دهید. به خودتان قول دهید که شروع کنید. امروز برای سه هفته دیگر به خودتان تعهد بدهید که دفترچه یادداشت کوچکی به همراه داشته باشید و هر اقدامی را در زمینه مورد نظرتان در زندگی، در آن ثبت کنید.
تصمیمات شما سرنوشتتان را رقم میزنند. سرنوشت، چیزی است که خودتان آن را میسازید. تصمیمات کوچک روزانهتان، شما را بهسمت زندگیای که به دنبالش هستید یا بهسمت فاجعه سوق میدهد. همین تصمیمات کوچک، زندگی ما را شکل میدهند.
چالشبرانگیزترین جنبه اثر مرکب این است که قبل از آنکه بتوانیم نتایج آن را مشاهده کنیم، باید بهصورت پیوسته و مداوم، مدتی به کار کردن مفید ادامه دهیم. پدربزرگ و مادربزرگهای ما این اصل را میدانستند. آنها کل عصر را به تلویزیون تماشای برنامههای تبلیغاتی که چگونه در سی روز اندامی مناسب داشته باشیم، نمیگذراندند.
ممکن است درمورد ثبت وقایع و گزارشنویسی شنیده باشید. ممکن است به شیوه خودتان، این تمرین را انجام داده باشید. حاضر هستم با اطمینان بگویم الان این کار را انجام نمیدهید، درست است؟ از کجا میدانم؟ چون زندگیتان آنگونه که برایتان مطلوب است، پیش نمیرود. از مسیر خارج شدهاید. گزارشنویسی، روشی است که شما را دوباره به مسیر باز میگرداند.
این را درک کردهایم که سه ساعت تماشا کردن تلویزیون، ما را از اختصاص آن زمان برای خواندن یک کتاب عالی یا برنامه صوتی آموزنده محروم میکند. خوب میدانیم که خریدن کفشهای ورزشی خاص، ما را قهرمان ماراتن نمیکند؛ پس برای چه این چنین خود را اسیر عادات بد کردهایم؟ چون نیازمان به خشنودی مقطعی میتواند ما را به موجوداتی منفعل و بیفکر تبدیل کند.
تبلیغات تلویزیونی بهشدت از روانشناسی ما، ترسهایمان، دردها، احتیاجات و نقاطضعفمان برای به دام انداختن ما سوءاستفاده میکنند. اگر دایم حس کنم آنگونه که باید باشم، نیستم و باید برای بهتر شدن، کالایی را بخرم، چطور میتوانم انتظار داشته باشم از کارهایم نتایج عالی بگیرم؟
هنوز خیلی از آنها انگشت اتهام را بهسمت هم دراز میکنند، یکدیگر را مقصر میدانند و انتظار دارند دولت مشکلاتشان را حل کند. اگر تا به حال برایتان اتفاق افتاده است که ترافیک را عامل دیر رسیدن خودتان بدانید، یا گفته باشید حالتان خوب نیست چون با فرزندتان، همسرتان یا همکارتان مشکل داشتهاید، مسئولیت ۱۰۰ درصدی زندگیتان را به عهده ندارید! دیر رسیدید، چون پرینتر مشغول بود؟ شاید لازم نبود تا آخرین دقیقه صبر کنید؟ همکارتان گزارش شما را خراب کرد؟ نباید خودتان قبل از ارایه، آن را دوباره بررسی میکردید؟ نمیتوانید با فرزند نوجوان غیرمنطقی خود کنار بیایید؟ کتابهای آموزشی بیشماری هست که به شما یاد میدهد چگونه با آنها برخورد کنید.
با افراد موفق بیشماری کار کردهام؛ مدیران، ستارههای سینما، قهرمانان ورزشی و… همه آنها یک ویژگی مشترک و عادتهای خوب دارند؛ نهبه این معنی که عادات بدی ندارند؛ البته که دارند، اما تعداد عادتهای بدشان زیاد نیست. رویهای روزانه که براساس عادتهای خوب تنظیم شده باشد، باعث ایجاد تفاوت بین موفقترین افراد و سایر مردم میشود. آیا این منطقی نیست؟
ما با تجربه بلندمدت خوشبختی، سلامتی، رفاه و ثروت، از خودراضی میشویم. کارهایی که ما را به آنجا رسانده، فراموش میکنیم و دیگر آنها را انجام نمیدهیم. همانند قورباغهای درون ظرف در حال جوشیدن میشویم که برای آزادی به بیرون نمیجهد، چون افزایش گرما به صورت جزئی است و او متوجه نمیشود در حال پخته شدن است!
خروجیهای شما، نتیجه تصمیمات لحظهبهلحظه شماست. قدرت خارقالعادهای خواهید داشت که زندگی خود را با این انتخابها تغییر دهید. قدمبهقدم، روزبهروز، انتخابهای شما اعمالتان را شکل میدهند و به عادت تبدیل میکنند. اینجاست که تمرین کردن، آنها را دایمی میکند. بازنده بودن، یک عادت و برنده بودن نیز همینطور است. بیایید عادتهای موفقیت و برنده شدن را آرامآرام به زندگیتان تزریق کنید. عادتهای مخرب را حذف، و به جای آنها، عادتهای مثبت و سازنده را جایگزین کنید. آن وقت است که قادر خواهید بود زندگی خود را به هر سمتی که تمایل دارید، هدایت کنید و دورترین تصوراتتان را به حقیقت تبدیل کنید.
فرض کنیم همیشه میخواستهاید پیانو بنوازید، اما فکر میکنید در چهلسالگی خیلی دیر است. اگر همین الان آغاز کنید، در زمان بازنشستگی میتوانید استاد باشید و نوازندهای بیستوپنج ساله خواهید بود! کلید موفقیت این است که همین حالا شروع کنید. هر عمل خوب و ماجرای جذابی با قدمهای کوچک آغاز میشود. قدم اول همیشه سختتر از چیزی که هست، بهنظر میرسد
ضعیفترین جوهر از قویترین ذهن، قدرتمندتر است. اگر اهداف خود را یادداشت نکنید، آنها درگیر روزمرگی، مشکلات، چالشها و تصمیمات جدید شده و گم خواهند شد. عوامل مزاحم بیرونی را حذف کنید. «برنامه خود را بر روی کاغذ بیاورید… لحظهای که این کار انجام دهید، به تمایل غیرقابل لمس خود، قالب محکم و سیمانی دادهاید…» ناپلئون هیل
استاد بر روی کاغذی با حروف سیاه و بزرگ نوشت: ۱۰۰ به صفر! «شما باید تمایل داشته باشید ۱۰۰ درصد بدهید و انتظار صفر درصدی درمقابل آن داشته باشید.» او گفت: «تنها زمانی که حاضر باشید ۱۰۰ درصد مسئولیت را به عهده بگیرید تا یک رابطه را از نو بسازید، موفق خواهید شد. در غیر این صورت این رابطه همیشه در معرض آسیب از جانب فجایع مختلف است.»