معرفی و خلاصه کتاب برنامه ریزی به روش بولت ژورنال | رایدر کارول

رایدر کارول با نوشتن کتاب برنامه ریزی به روش بولت ژورنال، شیوه برنامهریزی سنتی را تغییر داد و سبک جدیدی را خلق کرده است. کتاب برنامه ریزی به روش بولت ژورنال نقطه تلاقی بین یک دفتر برنامه ریزی، دفتر خاطرات، دفترچه یادداشت، لیست کارها و کتاب طراحی است؛ ابزاری عملی و درعینحال بسیار راحت که کنترل زندگی و زمان را برای همیشه در دستانتان قرار میدهد.
کتاب برنامه ریزی به روش بولت ژورنال بر ارزش لحظات زندگی تأکید دارد. در این کتاب نویسنده سعی دارد مخاطب را با نحوه مدیریت زمان بهگونهای ساده و صحیح آشنا کند. این کتاب به مخاطبش میآموزد که برنامهای مطابق با شرایط و نیازهای زندگیاش طراحی کند.
رایدر کارول میگوید: «حقیقتِ تلخ این است که ما نمیتوانیم “زمان” تولید کنیم؛ بلکه فقط میتوانیم آن را مصرف کنیم.» به همین دلیل است که همهی ما باید راهکاری برای استفاده بهینه از زمان داشته باشیم.
چه یک بولت ژورنالیست تازهکار باشید، چه تجربی زیادی در این زمینه داشته باشید، روش بولت ژورنال راهحلی است برای تمام کسانی که تلاش میکنند جای خود را در عصر دیجیتال پیدا کنند. این روش با ارائه ابزارها و تکنیکهای ساده به شما کمک میکند تا زندگی خود را ساماندهی کنید. کتاب برنامهریزی به روش بولت ژورنال ابتدا روشهای علمی ثابت شدهای را برای برنامهریزی مناسب معرفی کرده، سپس به ما یاد میدهد که چگونه از دفتر بولت ژورنال به عنوان ابزاری برای بهدست آوردن فرصتها و کنار گذاشتن حواسپرتیها استفاده کنیم. این ابزارها میتوانند جهتگیری و تمرکز را به روزهای زندگی شما اضافه کند. هر چقدر که سر و سامان دادن به زندگی حس خوبی داشته باشد، باز هم فقط یک لایۀ سطحی از چیزی عمیقتر و باارزشتر است.
رایدر کارول در کتاب برنامه ریزی به روش بولت ژورنال نشان میدهد که روش بولت ژورنال از دو بخش تشکیل شده است: سیستم و عملکرد. ابتدا با سیستم آشنا میشویم تا یاد بگیریم چطور دفترمان را به یک ابزار ساماندهی قدرتمند تبدیل کنیم. سپس عملکرد را بررسی خواهیم کرد. عملکرد در حقیقت ادغام سنتهای گوناگونی است که چگونگی یک زندگی هدفمند و پربار را تعریف میکند.
این روش به ما کمک میکند گذشته را ردیابی و حال را طوری ساماندهی کنیک که بتوانید آیندهی خودمان را طراحی کنیدم، به طوری که به سیستم شخصی کاملی تبدیل میشویم که میتواند زندگی ما را عمیقاً در جهت بهتر شدن تغییر دهد. مأموریت بولت ژورنال این است که به ما کمک کند تا از دو منبع ارزشمند زندگینان یعنی وقت و انرژی به صورت آگاهانه استفاده کنیم. اگر قرار باشد که ما هر دوی این منابع را برای خواندن این کتاب مصرف کنیم، باید بدانیم که از ابتدا هدف این کتاب چیست. نویسنده در تلاش است تا به ما یاد دهد با کمتر کار کردن بیشتر به دست بیاوریم. روشی که رایدر کارول در کتاب برنامه ریزی به روش بولت ژورنال معرفی میکند باعث میشود ما چیزهای با معنی زندگیمان را تشخیص دهیم و روی آنها تمرکز کنیم. بولت ژورنال این کار را با خط کشیدن روی چیزهای بیارزش انجام میدهد.
کتاب برنامه ریزی به روش بولت ژورنال
ردیابی گذشته، ساماندهی حال، طراحی آینده
نویسنده: رایدر کارول
مترجم: زهرا نجاری
کتاب کوله پشتی
روش بولت ژورنال به شما کمک میکند با کمتر کارکردن بیشتر بهدست بیاورید. این روش باعث میشود شما چیزهای بامعنی زندگی را تشخیص دهید و روی آنها تمرکز کنید. بولت ژورنال این کار را با خطکشیدن روی چیزهای بیارزش انجام میدهد. این روش چطور میتواند چنین نتایجی داشته باشد؟ با کنار هم قرار دادن بهرهوری ، ذهنآگاهی و قصدآگاهی در چارچوبی منعطف و البته عملی. بیایید به هرکدام از این موارد نگاه دقیقتری بیندازیم.
«بولت ژورنال بسیار ملموس است. هر بار که آن را باز میکنید، پیشرفتتان آشکار است و میتوانید پیوسته زندگیتان را مرور کنید. با بولت ژورنال، هرچیزی که در سیستم قدیمی من مانده است بهنوعی انتقال پیدا کرده، برنامهریزی شده، پیشرفت کرده یا بهسادگی حذف شده است.
اگر از زندگی خود راضی نیستید، از خود بپرسید فردا چهکار کوچکی میتوانم انجام دهم که شرایطم را کمی بهتر کند؟ شاید جواب سؤالتان زنگزدن به دوستتان باشد، شاید چند دقیقه زودتر راه افتادن بهسمت محل کارتان باشد تا با گذشتن از یک مسیر زیبا روزتان را بسازید، شاید هم جمعکردن لباسهایتان از روی مبل. ما بهدنبال پیروزی هستیم، هرچقدر هم که کوچک باشد. انتظارتان را از خودتان آنقدر پایین بیاورید که واقعاً انجامش دهید و آن را در بولت ژورنالتان بهعنوان یک وظیفه ثبت کنید.
خاطرات ما غیرقابلاعتماد هستند. ما اغلب خودمان را با اعتقادات مغرضانه و نادرست دربارهٔ تجربههایمان فریب میدهیم. مطالعات نشان دادهاند که خاطرهٔ ما از آنچه احساس میکنیم میتواند تا حد زیادی با چیزی که واقعاً اتفاق افتاده است، مغایرت داشته باشد.
اگر متوجه شدید که کار خاصی را مدام پشت گوش میاندازید، درحقیقت وظیفهٔ خود را شناختهاید. پشتگوشانداختن نشان میدهد که آن کار احتمالاً چالشبرانگیزترین وظیفه در لیست شماست؛ چراکه شما را نگران میکند یا به آن بیعلاقه هستید. آن را اولازهمه انجام دهید.
چقدر پیش میآید که تمام روز پشت میز بنشینید، اما درنهایت احساس کنید هیچ کاری نکردهاید؟ برعکس، گاهی چند ساعت وقت میگذارید و به اندازهٔ چند روز کارتان را جلو میبرید. میزان موفقیت ربطی به مقدار زمانیکه صرف میکنید ندارد. بلکه به این ربط دارد که چقدر توجهتان را روی کاری که در لحظه انجام میدهید، متمرکز کنید.
در دنیایی که حتی مساجد و کلیساها هم اینترنت پرسرعت دارند، دیگر هیچ مکانی مقدس نیست. از اتاق هیئتمدیره تا حمام، تکنولوژی اطلاعات را مانند سیلی در زندگی ما جاری کرده است. این سیل تمرکز ما را میشوید و با خود میبرد. مطالعات نشان میدهند که وجود تلفن همراهتان در اتاق، حتی اگر خاموش باشد روی قدرت تمرکزتان تأثیر منفی دارد.
مدام به خودتان یادآوری کنید که همکار غیرقابلتحملتان، حیوان خانگیتان، معشوقتان، خواهر و برادرتان، والدینتان، همگی روزی میمیرند. این یادآوری مکرر ماهیت اساسی تعاملاتتان را بهتر میکند و شما را دلسوزتر، بخشندهتر، صبورتر، مهربانتر و سپاسگزارتر میکند. مهمتر از همه اینکه باعث میشود حضور بیشتری در لحظه داشته باشید و کیفیت زمانتان بالا برود.
ما مقدار زیادی وقت، انرژی و البته پول صرف جلوگیری از تغییرات منفی مثل از دست دادن شغلمان، وضعیتمان، امنیتمان، سلامتی یا روابطمان میکنیم. همین مسئله درمورد تغییرات مثبت در وضعیت تحصیلیمان، ظاهرمان، تواناییمان یا رشد شخصیمان صدق میکند. در هر دو حالت، بسیاری از تلاشهایمان هدر میرود چراکه برای چیزی تلاش میکنیم که توانایی تغییرش را نداریم.
برای هر مورد در این لیست از خودتان بپرسید که چرا. نیازی به گمشدن در انبوه سؤالهای فلسفهٔ وجودی نیست. خیلی ساده این دو سؤال را از خودتان بکنید: ۱. آیا این مورد اهمیت دارد؟ (برای خودم یا برای شخصی که دوستش دارم.) ۲. این مورد حیاتی است؟ (چیزهایی مثل اجارهبها، مالیات، وام دانشجویی، شغل و غیره.) راهنمایی: اگر پاسخدادن به این سؤالات برای یکی از این موارد خیلی سخت بود، از خودتان بپرسید که چه اتفاقی میافتد اگر این کار را انجام ندهم؟ آیا عواقب فاجعهباری خواهد داشت؟ هرکدام از موارد که نتواند از این آزمون سربلند بیرون بیایند فقط حواس شما را پرت میکند. چنین موردی ارزش زیادی به زندگی شما اضافه نمیکند. آن را خط بزنید.
در عمل گاهی اوقات سختترین کار این است که بفهمیم باید از کجا شروع کنیم. شاید فقط کافی باشد یاد بگیرید چطور هدفهایتان را دنبال کنید، پروژهها و وظایفتان را انجام دهید یا اینکه منظم شوید. شاید از این میترسید که اشتباه کنید و از خود ناامید شوید. در این صورت، بهترین شروع این است که عادت کنید افکارتان را روی کاغذ بیاورید.
جون دیدیون، یکی از طرفداران معروف با دست نوشتن، که این کار را از سن پنجسالگی شروع کرده است، اعتقاد دارد که دفترچهها بهترین پادزهر برای جهان آشفته هستند. «ما چیزهایی را که فکر میکردیم هرگز فراموش نخواهیم کرد خیلی زود فراموش میکنیم. عشقها و خیانتها را فراموش میکنیم. حرفهای درگوشیمان و چیزهایی را که فریاد زدیم هم فراموش میکنیم. فراموش میکنیم چه کسی بودیم… بنابراین فکر خوبی است اگر رشتهٔ ارتباطمان با آنها را قطع نکنیم و از نظر من دفترها برای حفظ همین رشتههای ارتباطی ساخته شدهاند. و خودمان تنها کسانی هستیم که میتوانیم خطوط ارتباطی را برای خودمان باز نگه داریم. دفتر تو به من کمکی نمیکند و دفتر من هم به تو.»
باراک اوباما در مصاحبهای که در نشریهٔ ونیتی فیر چاپ شد گفت: «میبینید که من فقط کتوشلوارهای آبی یا خاکستری به تن میکنم. دلیلم این است که تلاش میکنم تا تعداد تصمیمهایم را کم کنم. من نمیخواهم دربارهٔ آنچه میخورم یا میپوشم تصمیم بگیرم. زیرا تصمیمات بسیار زیاد دیگری برای گرفتن دارم.» نقلقول مشابهی را نیز از مارک زوکربرگ ، مؤسس فیسبوک، دربارهٔ سویشرتهای کلاهدار خاکستری یا از استیو جابز ، مؤسس شرکت اپل، درمورد یقهاسکیهای سیاه و شلوار لی شنیدهایم. آنها آگاه بودند که برای فکرکردن به انتخابهای متعدد باید چه مالیات سنگینی بپردازند و از هر فرصتی برای محدودکردن انتخابهایشان در زندگی بهره میبردند.
در ژاپن اصطلاحی وجود دارد به نام «وابی سابی» که میگوید زیبایی هرچیز در نقص آن است. این دیدگاه برخلاف دیدگاه غربی که زیبایی را در کمال میبیند، از گذرابودن، فردیت و ماهیت ناقص چیزها تجلیل میکند؛ چراکه همین خصوصیات آن را منحصربهفرد، واقعی و زیبا کردهاند. ترکهای گلدان، شکافهای چوب، برگهای روی سنگ، پاشیدن جوهر. درست مشابه فلسفههای بودایی که حکمت را ثمرهٔ صلح با طبیعت خطاکار خود میداند.
انگیزههای ما بهشدت تحتتأثیر رسانهها است. فیدهای اجتماعی ما از عکسهای شادی، قدرت، ثروت، مسافرت، آرامش، زیبایی، لذت و عشق لبریز هستند. این مسابقهٔ مجازی به هشیاری ما رسوخ میکند و با هر بار آنلاینشدن تصور ما را از ارزشهای شخصیتی و واقعیت زندگی آلوده میکند. ما زندگیمان را با این فانتزیها مقایسه میکنیم و تلاش میکنیم مهرههایمان را طوری بچینیم که درنهایت یک بلیت طلایی به این فانتزیهای گمراهکننده پیدا کنیم.
اگر روزانه فقط سی دقیقه وقت داشته باشید تا برای یک آزمون مطالعه کنید، حتماً از آن سی دقیقه به بهترین شکل استفاده میکنید. کاری میکنید تا کمحوصلگیتان ارضا شود. مثلاً با خود میگویید: «خدا را شکر زود تمام میشود!»، آنقدر آن را ساده میگیرید که فشار اضافی تحمل نکنید: «این یک کار را میتوانم بکنم» و چالش آن را به اندازهای میکنید که بتوانید انجامش دهید: «مغز عزیزم ببین، فقط سی دقیقه توجه کن! همین! بزن بریم.»
زندگی پر از اژدهاست. هرچه عمرشان طولانیتر شود، بزرگتر میشوند و بدبختیها، نارضایتیها و احساس درماندگی ما را تقویت میکنند. آنها را از پا دربیاورید. مستقیم به چشمان بزرگ و وحشتناکشان خیره شوید. در آنها بازتاب خود را میبینید. چالشهای ما آینههایی هستند که آسیبپذیریها، ناامنیها، ضعفها و ترسهایمان را نشان میدهند. هرچقدر هم که سخت باشد چشمانتان را نبندید. آنها را باز بگذارید، بررسی کنید، ترسهایتان را با کنجکاوی ملاقات کنید و درنهایت راهی برای جلورفتن کشف خواهید کرد. شجاعتتان به احتمال زیاد با فرصتهایی برای رشد شخصی یا حرفهای پاداش داده خواهد شد که در غیر این صورت از شما پنهان میماند.
روانشناسی به نام روی باومیستر در کتاب خود به نام نیروی اراده نوشته است: «مهم نیست که شما چقدر منطقی و باذکاوت باشید، اگر قرار باشد پشت سر هم تصمیمهای مختلف بگیرید باید بهای بیولوژیکی آن را بپردازید. این بها با خستگی عادی جسمانی فرق میکند چراکه شما نسبت به این خستگی هشیار نیستید، اما از لحاظ روانی انرژی کمی دارید.» به این حالت، خستگی ناشی از تصمیمگیری گفته میشود.
وقتی از انیشتین خواسته شد تا نظریهٔ نسبیت خود را توضیح دهد، او با متانت گفت: «وقتی مردی ساعتی را با یک خانم زیبا میگذراند، بهنظرش یک دقیقه میرسد. اما بگذارید او برای یک دقیقه روی یک اجاق داغ بنشیند تا زمان طولانیتر از یک ساعت طول بکشد. این همان نسبیت است.» بهعبارتدیگر، درک ما از زمان وابسته به کاری است که انجام میدهیم.
سرزمین اوکیناوا در ژاپن، شادترین مردم با بیشترین طول عمر را دارد. از بین هر صدهزار نفر پنجاه نفر صدسالگی را تجربه میکنند که بالاترین آمار در جهان است. وقتی از آنها پرسیده شد که راز خوشحالی شما چیست، رایجترین جواب، ایکیگای بود. نویسندهای به نام هکتور گارسیا میگوید: «ایکیگای هرکس نقطهٔ مشترکی است بین آنچه دوست دارد و آنچه خوب است.»