معرفی و خلاصه کتاب قانون 5 ثانیه |نوشته مل رابینز
هر روز در زندگی با شرایطی همچون سختی، بلاتکلیفی و ترس مواجه هستیم. زندگی نیاز به شجاعت دارد و این دقیقا همان چیزی است که کتاب قانون ۵ ثانیه به کشف آن کمک میکند. شجاعتی برای تبدیل شدن به بهترین شخصی که میتوانید باشید.
مل رابینز ابزار مفیدی را در این کتاب پرفروش آمازون و نیویورک تایمز، «قانون ۵ ثانیه»، معرفی میکند که در همه زمینههای زندگی کاربرد دارد.
این قانون میگوید تنها ۵ ثانیه برای تغییر زندگی لازم دارید: «قرار است چیزی استثنایی یاد بگیرید: فقط پنج ثانیه طول میکشد که زندگیتان را عوض کنید. شبیه دوزوکلک است، نه؟ اینطور نیست. کاملا علمی است. ثابت میکنم. شما زندگیتان را با تصمیمات پنج-ثانیهای تغییر میدهید. در واقع، فقط همین یک جور تغییر را داریم.»
قانون ۵ ثانیه میتواند در هر لحظه از زندگی روزمره و در مواجهه با دشواری، عدم قطعیت و ترس موثر واقع شود. این قانون ممکن است در بهبود وضعیت سلامت، افزایش بهرهوری و مقابله با تاخیرکاری کمک کند. رابینز به شجاع شدن و بیرون رفتن از منطقه راحتی کمک میکند و از همه مهمتر، او توضیح میدهد که کنترل و تغییر ایجاد کردن آسان است!
یادگرفتن این قانون، آسان و اثر آن چشمگیر است. این قانون همان راز تغییر همهچیز است. همین که این قانون را یاد بگیرید، میتوانید بلافاصله از آن استفاده کنید. این قانون به شما کمک میکند هر روز با اعتمادبهنفس و شجاعت بیشتری زندگی کنید، عشق بورزید، کار کنید و حرف بزنید. اگر یک بار از آن استفاده کنید، دیگر هر وقت که لازمش داشته باشید، کنارتان خواهد بود.
کتاب قانون 5 ثانیه
نویسنده: مل رابینز
مترجم: افشین چایچی نصرتی
نشر نوین
اگر تا حالا برایتان سوال شده که چرا وادارکردن خودتان به انجام کارهایی که میدانید مشکلاتتان را حل و زندگی را بهتر میکنند اینقدر دشوار است، پاسخ ساده است. به خاطر احساساتتان است. هیچکدام از ما متوجه این موضوع نمیشویم، اما تقریبا تکتک تصمیماتمان را نه با منطق، نه با دلمان، نه بر اساس اهداف یا رویاهایمان، که با احساساتمان میگیریم. و احساساتمان در لحظه هم تقریبا هیچوقت با آنچه برایمان بهتر است، همسو نیست.
قانون ۵ ثانیه لحظهای که غریزهای برای دستزدن به اقدام در راستای هدفی دارید، باید بگوید ۵-۴-۳-۲-۱ و به شکل فیزیکی حرکت کنید، وگرنه مغزتان مانعتان میشود.
سیستم ذهنتان اینطوری کار میکند: هرچقدر بیشتر دربارهٔ چیزی فکر کنید، کششتان برای عملکردن کمتر میشود. ما در گولزدن خودمان و ماندن سر جایمان عالی هستیم. همان لحظهای که انگیزهای برای عمل جرقه میزند، شروع به دلیلتراشی برای خاموشکردنش میکنید. برای همین هم باید سریعتر حرکت کنید تا بتوانید پیش از اینکه ذهنتان اسیرتان کند، از چنگ بهانهها فرار کنید.
وقتی هدفی تعیین میکنید، مغزتان فهرستی از تکالیف را باز میکند. هر وقت به چیزهایی نزدیک میشوید که میتوانند در دستیابی به آن اهداف کمکتان کنند، مغزتان غرایزتان را تیز میکند که سیگنالهایی بفرستد که هدف کامل شود.
وقتی از این قانون استفاده میکنید، دارید احترام میگذارید. به خودتان احترام میگذارید. برای ایدههایتان مبارزه میکنید. و هر باری که از آن استفاده میکنید، یک قدم به آن کسی که واقعا میخواستید باشید، نزدیک میشوید. من آدمی بودم که فقط دربارهٔ ایدههایم فکر میکردم و حالا به آدمی تبدیل شدهام که آن ایدهها را با بقیه در میان میگذارد، بر اساس آنها عمل میکند و پیگیرشان است. اگر از این قانون مرتبا استفاده کنید و با عمل به غرایزتان احترام بگذارید، همین دگرگونی هم در شما اتفاق میافتد. مارلو متوجه شد که استفاده از این قانون برای دگرگونکردن خودش چقدر راحت است. او در روزهای بعد از یادگیری این قانون، از آن استفاده کرد تا دست از فکرکردن دربارهٔ ثبتنام در کلاسها بردارد و همین کار را بکند. این کار چیزی بود که او “خیلی وقت بود که میخواستم انجام بدهم، اما همیشه بهانه میآوردم”.
این داستانها واقعی و تازه فقط مشتی از خروار هستند. آنها درگیری بین آرزوی ما برای تغییر زندگی و ترس از آن را روشن میکنند. آنها همچنین قدرت شجاعت هرروزه برای دگرگونکردن همهچیز را نشان میدهند. سث گودین جایی نوشت: “وقتی به جای چیزهای لازم، به چیزهای ممکن فکر میکنیم، بخش متفاوتی از مغزمان فعال میشود”. من فکر میکنم این موضوع وقتی هم که دربارهٔ شجاعبودن، به جای تمرکز بر ترسهای منعکننده، فکر میکنیم، صادق است. این همان تفاوت بین تمرکز بر راه حل به جای مشکل و همان کلید کوچولویی است که به لحاظ روانی ما را آزاد می کند. اینکه تقلایم برای بیرونآمدن از رختخواب، تقلای پتل برای زنگزدن به دوستش، تقلای سازمان فروش برای پذیرفتن اهداف فروش بالاتر، و تقلای آلیس برای ورزش را اعمالی از جنس شجاعت هرروزه بدانیم، قدرتی در خود دارد. به هر حال، شجاعت فقط یک هُل است.
مفهوم مهمی در روانشناسی وجود دارد که جولیان راتر آن را در سال ۱۹۵۴ مطرح کرد. آن را “منبع کنترل” میگویند. هرچقدر بیشتر باور داشته باشید که کنترل زندگی، کنشها و آیندهتان را در دست دارید، خوشحالتر و موفقتر میشوید. یک چیز بهطور تضمینی حس کنترل بر زندگی را در شما تقویت میکند: گرایش به عمل.
حتماً میدانید که داشتن خواب شبانهٔ مناسب نقش مهمی در بهرهوری دارد. ولی احتمالاً نمیدانستید که نحوهٔ بیدارشدن از خواب به اندازهٔ خود خواب مهم است. دانشمندان به تازگی دریافتهاند که فشاردادن دکمهٔ تکرار زنگ ساعت بر عملکرد مغز و بهرهوریتان تاثیر منفی دارد؛ تاثیری که ممکن است تا چهار ساعت ادامه داشته باشد. این همان نکتهای است که باید بدانید.
اصلی به نام قانون پارکینسون وجود دارد: کار تمامی ندارد! بنابراین باید موعدی برای پایاندادن به هر روز کاری در نظر بگیرید. تعیین چنین ضربالاجلی برای حفظ استقامت و سلامت روانیتان بسیار مهم است. این کار سبب میشود تمرکز بیشتری داشته باشید و دست از کار کشیدن را جدی بگیرید. این کار به شما فرصتی برای بودن با خانواده و به مغزتان فرصتی برای استراحت و بازیابی قوا میدهد.
شما نمیتوانید مانع احساس نگرانی بشوید. اما میتوانید نگذارید این نگرانیها شما را به جولانگاه نگرانیها بکشاند که مهار ذهنتان را به دست بگیرد. میتوانید خودی نشان بدهید و خود را وادار به فکرکردن دربارهٔ چیزی توانمندساز کنید. میتوانید به لحظهٔ کنونی برگردید و برای بهدست آوردن خواستهتان بکوشید. میتوانید در فقط پنج ثانیه این کار را بکنید.
مفهوم مهمی در روانشناسی وجود دارد که جولیان راتر آن را در سال ۱۹۵۴ مطرح کرد. آن را “منبع کنترل” میگویند. هرچقدر بیشتر باور داشته باشید که کنترل زندگی، کنشها و آیندهتان را در دست دارید، خوشحالتر و موفقتر میشوید. یک چیز بهطور تضمینی حس کنترل بر زندگی را در شما تقویت میکند: گرایش به عمل. انگیزه را فراموش کنید؛ انگیزه یک افسانه است. نمیدانم چه زمانی همهٔ ما این ایده را باور کردیم که برای تغییر، باید “احساس کنید” مشتاق هستید یا “احساس کنید” برای عملکردن انگیزه دارید. مزخرف محض است. لحظهای که وقت ابراز خودتان است، احساس باانگیزه بودن نمیکنید. درواقع حس میکنید که اصلا حال هیچ کاری را ندارید. اگر میخواهید زندگیتان را بهبود ببخشید، باید کمر همت ببندید و یک پسگردنی به خودتان بزنید
به یاد دارید که همانطور که دکتر اریلی گفت، ۲ تا ۳ ساعت اول روز زمانی است که مغز بهتر از هر زمان دیگری میتواند بر وظایف و اهداف شخصی یا شغلی تمرکز کند. صرف این زمان برای کارهای غیرمهم حماقت است.
“ذهن ما کودن نیست. اینطور نیست که بتوانید به ذهنتان بگویید “مثبت فکر کن”. مجبورید کمی بیشتر بهش سقلمه بزنید”. به نظر من باید کاری بیشتر از سقلمه بکنید. باید از میان ترسهایی که مانعتان میشوند، خود را پیش برانید و برای ترک عادتهایی که شما را عقب میکشند، زحمت بکشید. بعد، باید تکتک این عادات مخرب را با عادت شجاعت جایگزین کنید.
شجاعت فقط یک هُل است. وقتی خود را هُل میدهید، شاید دنیا و قوانین را تغییر ندهید یا بانی جنبشی برای حقوق مدنی نشوید، اما تضمین میکنم که چیزی به همان اندازه مهم را تغییر میدهید: خودتان را تغییر میدهید.
از خودم دو سوال ساده میپرسم: “در این لحظه چرا خوشحالم؟” “میخواهم چه چیزی را به خاطر بسپارم؟” با پرسیدن چنین سوالات سادهای در سطح بیولوژیکی بر مغزتان تاثیر میگذارید. برای پاسخ به این سوالات باید به دقت به زندگی، روابط و کارتان فکر کنید و در لحظه به دنبال پاسخی برای این سوال باشید. این کار باعث میشود بر وجوه مثبت زندگیتان تمرکز کنید. به محض فکرکردن دربارهٔ چیزی که شما را خوشحال میکند، نگرانی جایش را به خوشحالی و قدردانی میدهد.
پیش از آغاز مذاکره یا گفتگویی سخت، فکری لنگری در ذهنم خلق و تصور میکنم این مذاکرات بسیار خوب پیش رفته است. خصوصاً، تصور میکنم کسی از من به خاطر این مذاکرهٔ عالی و بستن قرارداد با شریک تجاریام تشکر میکند. چنین فکری مرا قدرتمند و آماده میکند. اگر حین گفتگویی مشغول کنترل ترستان باشید، عملکرد خوبی حین گفتگو نخواهید داشت زیرا در هر لحظه بخشی از ذهنتان در حال تلاش برای کنترل ترستان است. با داشتن افکار لنگری ترستان در لحظه از بین میرود و ذهنتان را میتوانید بر کار اصلیتان متمرکز کنید.
در شیمی، “انرژی فعالسازی” حداقل انرژی لازم برای شروع واکنش شیمیایی است. شیمیدانها متوجه شدند که مقدار این انرژی اولیه بسیار بیشتر از متوسط انرژی لازم برای ادامهٔ واکنش است. خب این چه ربطی به بیدارشدن دارد؟ خیلی. مقدار انرژی اولیه برای بیرونانداختن خود از رختخواب بسیار بیشتر از انرژیای است که وقتی بلند شدید و راه افتادید لازم دارید.
شجاعت از حقوق طبیعی ماست. درون تکتک ما قرار دارد. با آن متولد شدهاید و میتوانید هر وقت که بخواهید به آن متوسل شوید. موضوع اعتمادبهنفس، تحصیلات، پایگاه اجتماعی، شخصیت یا تخصص نیست. موضوع صرفا این است که بدانید چطور وقتی لازمش دارید، پیدایش کنید. و وقتی لازمش دارید، احتمالا تنها خواهید بود.