کتاب بیش یادگیری – نوشته اسکات یانگ – خلاصه و معرفی

کتاب بیش یادگیری نوشته اسکات یانگ که با ترجمه مرجان فیروزشاد در انتشارات میلکان به چاپ رسیده است نکاتی را درباره چیرگی در مهارتهای تخصصی، پیشدستی در رقابتها و سرعتبخشیدن به کسبوکار با شما درمیان میگذارد.
بیشیادگیری کتابی جذاب و الهامبخش است. اسکات گنجینهای ارزشمند از استراتژیهای عملی را برای یادگیری سریعتر هر چیزی جمعآوری کرده و تلاش او حالا گنجی در اختیار شماست.
بیشیادگیری: راهبرد فراگیری مهارتها و دانش به صورت خودگردان و فشرده است بیشیادگیری یک راهبرد است. یک راهبرد تنها راهحل موجود برای یک مشکل معین نیست، ولی ممکن است راهحل خوبی باشد. همچنین راهبردها برای بعضی موقعیتهای خاص طراحی شدهاند و نه موقعیتهای دیگر، پس استفاده از آنها یک انتخاب است، نه حکم قطعی و دیگر اینکه بیشیادگیری خودگردان است، یعنی خودتان تصمیم میگیرید چه چیزی یاد بگیرید و چرا و چگونه. میتوانید کاملاً خودگردان باشید و درعینحال تصمیم بگیرید بهترین راه برای یادگیری هر چیزی شرکت در کلاس یا دانشگاه مشخصی است. همچنین میتوانید با دنبالکردن سریع مراحل معرفیشده در یک کتاب خودتان چیزی بیاموزید. منظور از خودگردانی این است که چه کسی در جایگاه رانندهٔ پروژه قرار دارد، نه اینکه پروژه کجا اتفاق میافتد.
اسکات در این کتاب به شما میآموزد که چگونه یک بیشیادگیر باشید و چطور با تمرکز و کار مستقیم و مهارتهایی مثل آزمایش، شهود، یادسپاری، مشتق کردن و فرایادگیری بیشیادگیری را در خود تقویت کنید.
کتاب بیش یادگیری
چیرگی در مهارتهای تخصصی، پیشدستی در رقابتها و سرعت بخشیدن به کسب و کار
نویسنده: اسکات یانگ
مترجم: مرجان فیروزشاد
انتشارات میلکان
برای یادگیری سریع چیزهای مهم، لازم نیست مجموعهٔ مشخصی از استعدادها را داشته باشید. این فرایند را همه میتوانند بهخوبی انجام دهند. تنها دلیلی که بیشتر مردم این کار را نمیکنند این است که هرگز کتابی که راه را به آنها نشان دهد نداشتهاند، البته تا الان.
تحسین، نوع رایجی از بازخورد که معلمها اغلب از آن استفاده میکنند (و دانشآموزان از آن لذت میبرند)، معمولاً برای یادگیری مضر است. وقتی بازخورد به سنجش شما بهعنوان یک فرد میپردازد (بهعنوان مثال، «تو خیلی باهوشی!» یا «تو خیلی تنبلی») معمولاً در یادگیری تأثیر منفی میگذارد.
بسیار رایج است که چیزی را نفهمیده باشیم، ولی فکر کنیم فهمیدهایم. محققی به نامِ ربکا لاوسون این را «توهم عمق تبیینی» مینامد.
مهمترین خصیصهٔ بیشیادگیری، ورای اصول و تاکتیکها، روح بیشیادگیری است. روح مسئولیتپذیری به یادگیریتان: تصمیمگیری دربارهٔ اینکه چه میخواهید بیاموزید، چطور میخواهید آن را بیاموزید و تهیهٔ برنامهای برای آموختن آنچه باید بیاموزید
من ذهنیت آزمایشگر را امتداد ذهنیت رشد میدانم: درحالیکه ذهنیت رشد شما را به دیدن فرصتها و نیروی بالقوهتان برای پیشرفت ترغیب میکند، آزمایشکردن طرحی برای رسیدن به آن پیشرفتها وضع میکند. ذهنیت آزمایشگر فقط فرض نمیکند که رشد امکانپذیر است، بلکه به منظور بررسی همهٔ راههای ممکن رسیدن به رشد، راهبردهای فعال میسازد.
آنچه میتواند مانع پیشرفت ما شود نه بازخوردهای منفی، بلکه ترس از شنیدن انتقاد است که باعث کنارگذاشتن پروژهمان میشود. بعضی اوقات بهترین کار فقط شیرجهزدن در دل سختترین محیط است، چون حتی اگر در ابتدا بازخورد خیلی منفی باشد، میتواند ترسهایتان از شروع پروژه را کاهش دهد و اگر آنقدر تند باشد که کمکی نکند هم به شما این امکان را میدهد که بعداً کارتان را اصلاح کنید.
اغلب داستانهایی از افرادی میشنوم که از پیشرفت شغلیشان راضی نیستند و فکر میکنند شرکت در دورهٔ کارشناسی ارشد بهدردشان میخورد. میاندیشند اگر فقط مدرک کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی یا ارشد علوم انسانی داشتند، کارفرماها آنها را جدیتر میگرفتند و میتوانستند شغلی را که در آرزویش بودند داشته باشند. بنابراین دو سال به دانشگاه میروند، دههاهزار دلار بدهی دانشجویی بالا میآورند و متوجه میشوند قرار نیست مدرک جدیدشان فرصتهای شغلی بهتری نسبت به قبل پیش رویشان بگذارد. راهحل این است که اول تحقیق کنید. قبل از شروع، بررسی کنید که آیا یادگیری موضوعی خاص نتیجهٔ دلخواهتان را به دست خواهد داد.
پل گراهام، گفته است: «در بسیاری از زمینهها، یک سال کار متمرکز بهعلاوهٔ توجه بسیار کفایت میکند.»[۱]
اِبینگهاوس منحنی فراموشی را کشف کرد. این منحنی نشان میدهد ما بعد از یادگیری مستعد فراموشی خیلی سریع هستیم و در فراموشی دانشمان زوال تصاعدیای وجود دارد که شیبش درست بعد از یادگیری در تندترین حالت است. ابینگهاوس میگوید البته این فراموشی بهتدریج کم میشود و میزان دانشی که فراموش میکنیم در گذر زمان کاهش مییابد.
در درازمدت، هر چه پروژههای بیشیادگیری بیشتری انجام دهید، مهارتهای کلی فرایادگیری بیشتری خواهید داشت. ظرفیت یادگیریتان را خواهید فهمید، خواهید دانست چگونه میتوانید زمانتان را به بهترین شکل تنظیم کنید، انگیزهتان را مدیریت کنید و همچنین برای مقابله با چالشها و مشکلات موجود راهبردهای آزمایششدهای خواهید داشت. هر چه بیشتر بیاموزید، اعتمادبهنفس بیشتری کسب میکنید که به شما امکان میدهد از فرایند یادگیری با دشواری کمتری لذت ببرید.
به طور کلی محققان دریافتهاند وقتی تمرینی به دورههای زمانی مختلف مطالعه تقسیم میشود، مقدار بیشتری از آنچه افراد مطالعه کردهاند در ذهنشان میماند تا وقتی چیزی را به صورت فشرده میآموزند.
یادتان باشد که حتی اگر یادگیریتان سخت و پرفشار باشد، بعدها از مهارتی که آموختهاید بدون هیچ سختی استفاده خواهید کرد. سرمایهگذاری فعلیتان در فشار برای یادگیری، بعدها عملکرد ماهرانهتان را فعالیتی بسیار لذتبخشتر میکند.
بهترین بیشیادگیران آنهایی هستند که دلایل واقعگرایانهٔ خود برای یادگیری را با انگیزهای که باعث هیجانشان میشود تلفیق میکنند.
مفاهیم در ستون اول، هر چیزی را که باید درک شود یادداشت کنید. مفاهیم ایدههایی هستند که باید آنها را به روشهای انعطافپذیری درک کنید تا مؤثر باشند.
وشتن عناوین «مفاهیم»، «حقایق» و «رویهها» در سه ستون روی یک برگه است.
حقایق در ستون دوم، هر چیزی را که باید حفظ شود بنویسید. حقایق شامل همهٔ چیزهایی است که اگر بتوانید حفظ کنید کفایت میکند. مادامی که بتوانید آنها را در موقعیتهای مناسبشان به یاد بیاورید لازم نیست عمیق درکشان کنید.
رَویهها در ستون سوم، هر آنچه را باید به صورت عملی تمرین شود یادداشت کنید. رویهها اعمالیاند که باید انجام شوند و ممکن است اصلاً تفکر آگاهانهٔ چندانی در آنها دخیل نباشد.
حال که به دو سؤال پاسخ دادهاید (چه چیزی یاد میگیرید و چرا) وقت آن رسیده که به سؤال آخر جواب دهید: چگونه میخواهید یاد بگیرید؟
وقتی وارد یک رفتار میشویم، واکنش معمول ما تلاش برای سرکوب افکار مزاحم است. بهجای این کار، اگر «یاد بگیرید اجازه دهید آن فکر بروز کند، متوجهش شوید و آن را رها کنید» افکاری که سعی دارید از آن اجتناب کنید ضعیفتر میشوند.
اگر به دلیل برنامهٔ فشردهای که داشتم نبود، احتمالاً عذری برای کشدادن بیشترش پیدا میکردم.
حقایق در ستون دوم، هر چیزی را که باید حفظ شود بنویسید. حقایق شامل همهٔ چیزهایی است که اگر بتوانید حفظ کنید کفایت میکند. مادامی که بتوانید آنها را در موقعیتهای مناسبشان به یاد بیاورید لازم نیست عمیق درکشان کنید.
مفاهیم در ستون اول، هر چیزی را که باید درک شود یادداشت کنید. مفاهیم ایدههایی هستند که باید آنها را به روشهای انعطافپذیری درک کنید تا مؤثر باشند.
هستهٔ اصلی بیشیادگیری جدیت و اراده است تا بتوانید اثربخشی را در اولویت قرار دهید
دریافت بازخورد همیشه آسان نیست. اگر آن را بیشتر بهعنوان پیامی دربارهٔ خودتان برداشت کنید تا دربارهٔ مهارتهایتان، خیلی راحت میگذارید یک مشت به ضربهای تبدیل شود که ناکاوتتان میکند.
همچنین اصل سوم اسکات در بیشیادگیری: کار مستقیم. کار مستقیم یعنی یادگیری با انجامدادن مستقیم کاری که میخواهید یاد بگیرید. در واقع، همان پیشرفت از طریق کاربست فعال بهجای یادگیری منفعلانه است
در بطن تمام پروژههای موفق بیشیادگیری این امر وجود دارد که قادر باشید نحوهٔ عملکرد موضوع را بفهمید، بدانید باید به چه مهارتها و اطلاعاتی مسلط شوید و چه روشهایی برای انجامدادن مؤثرتر این کار وجود دارد.
مطمئناً توانایی جستوجوی مطالب مزیت به حساب میآید، اما بدون داشتن مقدار قابلتوجهی دانش این قضیه در حل مسائل سخت کمکی به شما نمیکند.
اولاً بیشیادگیری یک راهبرد است. یک راهبرد تنها راهحل موجود برای یک مشکل معین نیست، ولی ممکن است راهحل خوبی باشد
درنهایت، بیشیادگیری فشرده است. تمام بیشیادگیرانی که شخصاً ملاقاتشان کردهام برای بهحداکثررساندن تأثیر یادگیریشان از روشهای غیرمعمول استفاده میکردند.
بیشیادگیری مزیت دیگری هم دارد که حتی از مهارتی که از طریق آن میآموزید هم والاتر است؛ توانایی انجامدادن کارهای سخت، بهویژه کارهایی که شامل یادگیری چیزهای جدید است، همچنین به تصور شما از خودتان بُعد میدهد و اعتمادبهنفسی در شما ایجاد میکند برای انجامدادن کارهایی که قبلاً نمیتوانستید انجام دهید.
کی. اندرس اریکسونِ روانشناس میگوید انواع خاصی از تمرین میتواند بیشتر ویژگیهای ضروری برای تبدیلشدن به یک متخصص را به وجود آورد، به استثنای خصوصیات ذاتی قد و جثه.
راه اول این است که یادگیری پارهوقت داشته باشید.
راه اول این است که یادگیری پارهوقت داشته باشید. تأثیرگذارترین نمونههای موفقیت در یادگیری بیشیادگیرانی هستند که وقت بسیار زیادی روی پروژههایشان صرف کردهاند. صرفِ پنجاه ساعت در هفته روی یک پروژه، بیش از صرف پنج ساعت در هفته نتیجه خواهد داد، حتی اگر کارایی روش یکسان باشد
از جمله تمریناتی که از آن یاد کرده، یادداشتبرداری از مقالاتی بود که در مجلهٔ مورد علاقهاش تماشاگر چاپ میشد. یادداشتها را چند روزی به حال خود رها میکرد و بعد دوباره سراغشان میرفت تا با تکیه بر حافظهاش مطالب را بازسازی کند. او میگوید پس از پایان کار «نسخهٔ تماشاگر خودم را با نسخهٔ اصلی مقایسه میکردم، برخی از اشکالات کارم را پیدا و تصحیح میکردم.» وقتی متوجه شد دایرهٔ لغاتش محدود است، راهکار دیگری در پیش گرفت. با تبدیل نثر به نظم، میتوانست کلمات را با مترادفهایی جایگزین کند که در وزن یا قافیه یکی باشند. برای درک بهتر جریان بلاغی مقاله، دوباره سراغ روش تقلیدش رفت، اما این بار ترتیب یادانگیزها را به هم ریخت. با این کار مجبور میشد در زمان نگارش مجدد ایدهها، توالی درستشان را مشخص کند.
راه دوم، دنبالکردن بیشیادگیری در زمان فراغت از کار و تحصیل است. بسیاری از کسانی که با آنها مصاحبه کردم پروژههایشان را در زمان بیکاری موقت، جابهجایی شغلی، مرخصیهای ترمی یا تعطیلات شغلی انجام داده بودند.
راه سوم، تلفیق اصول بیشیادگیری با زمان و انرژیای است که برای یادگیری اختصاص دادهاید
گاهی خوششانس هستید و راهی را در پیش میگیرید که شما را تا دوردستها میبرد، اما حتی در شرایط شکست بیشیادگیری هم معمولاً مهارتی را نسبتاً خوب خواهید آموخت.
به عقیدهٔ من، بیشیادگیری زمانی بهتر جواب میدهد که آن را مجموعهای از اصول ببینید، تا اینکه بخواهید مو به مو مراحل یا پروتکلها را تقلید کنید.
بیشیادگیری آسان نیست، سخت و طاقتفرساست و همچنین نیاز است از دایرهٔ امنتان بیرون بیایید. با وجود این، چیزهایی که درنهایت نصیبتان میشود ارزش این رنج را دارد. بیایید لحظهای بیشیادگیری را بررسی کنیم و ببینیم چه تفاوتهایی با روشهای یادگیری رایج و متداول دارد. سپس میتوانیم اصولی را که پایه و اساس آن است بررسی کنیم و ببینیم چطور بیشیادگیران از آن برای یادگیری سریعتر استفاده میکنند.
ارزشمندترین لحظات شادی در زندگی با انجامدادن کارهای آسان به دست نمیآیند، بلکه نتیجهٔ تحقق پتانسیلتان و غلبه بر عقاید دستوپاگیری هستند که در مورد خود دارید. بیشیادگیری مسیری برای تسلط بر چیزهایی پیش رویتان میگذارد که برایتان رضایت قلبی و اعتمادبهنفس به ارمغان میآورند.
در این کتاب، منابع علمیای را مطرح میکنم که نشان میدهد چطور تغییر در نحوهٔ یادگیری بهرهوریتان را بالا میبرد.
هر بار که تعلل میکنید، عادتی ذهنی به وجود آورید؛ سعی کنید میلتان به انجامندادن آن کار یا میل قویتر برای انجامدادن فعالیتی دیگر را تشخیص دهید. حتی شاید بخواهید از خودتان بپرسید الان کدام حس قویتر است: آیا مشکل اینجاست که به کار دیگری تمایل بیشتری دارید (مثلاً چیزی بخورید، گوشیتان را چک کنید، چرت بزنید) یا میخواهید از کاری که باید انجامش دهید طفره بروید، چون فکر میکنید سخت، دردناک یا خستهکننده است؟ این آگاهی برای پیشرفت لازم است، پس اگر احساس میکنید تعلل نقطهضعف شماست، قبل از برطرفکردن مشکلتان، بهدستآوردن این آگاهی را در اولویت خود قرار دهید.
در این مورد، او یادگیری را به دلیل علاقهٔ زیادش به آمار و مصورسازی دادهها شروع نکرده بود، بلکه اعتقاد داشت این کار به نفع زندگی شغلیاش است.
اگر پروژهای را بیشتر به دلایل ابزاری دنبال میکنید، معمولاً فکر خوبی است که یک مرحله اضافه تحقیق کنید برای فهمیدن اینکه آیا واقعاً یادگیری مهارت یا موضوع موردنظر به شما کمک میکند به هدفتان برسید یا نه.