کتاب دختری که او می شناخت – تریسی گارویس گریوز – خلاصه و معرفی
کتاب دختری که او می شناخت داستانی عاشقانه و زیبا از تریسی گارویس گریوز با ترجمه بهاره شریفی است. این داستان درباره دختری به نام آنیکا است که بعد از سالها ناگهان عشق زندگیاش، جاناتان را میبیند…
تریسی گارویس گریوز در کتاب دختری که او می شناخت از زندگی دختری به نام آنیکا رز نوشته است. دختری خجالتی که عاشق تنهایی، سکوت، کتاب خواندن و شطرنج بازی کردن است. او در موقعیتهای اجتماعی گیج میشود و نمیداند چطور باید حرف بزند یا چه رفتاری داشته باشد. او همیشه تنهایی را ترجیح میدهد، البته به جز زمانهایی که در کنار جاناتان است. حالا ده سالی از آخرین ملاقات آنیکا و جاناتان گذشته است و دوباره سر و کله او پیدا شده است…
این داستان در کنار روایتی که از یک ماجرای عاشقانه دارد، به مسائل مهم دیگر مانند حادثه یازده سپتامبر و حوادثی که برای خانواده کندی رخ داده است هم میپردازد.
کتاب دختری که او می شناخت
نویسنده: تریسی گارویس گریوز
مترجم: بهاره شریفی
نشر سنگ
خندهدار است ویژگیای که تو را جذب کسی میکند همان چیزی باشد که وقتی در حال جدایی از هم هستید، دیگر نمیتوانید تحملش کنید. خندهدار نه از نوع قاهقاه خندیدن. خندهدار از این جهت که چهطور امکان دارد متوجه این موضوع نشده باشی؟
ممکن بود بقیهٔ داوطلبان گمان کنند کار با حیوانات فرصتی است برای من که از تنهایی و انزوایی که مرا در طول سالهای تحصیلم احاطه کرده بود، رهایی بخشد. ولی تعداد اندکی درک میکردند که من فقط همراهی حیوانات را به همراهی اغلب آدمها ترجیح میدادم. نگاه پر از زندگیشان وقتی میفهمیدند میتوانند به من اعتماد کنند بیشتر از هر رابطهٔ اجتماعیای در دنیا به من انرژی میداد. اگر چیز دیگری وجود داشت که به اندازهٔ حیوانات عاشقش باشم، آن چیز کتاب بود.
هر روز یک کار که تو را میترساند انجام بده،
زن مثل چای کیسهای میمونه، هیچ وقت نمیدونی چهقدر میتونه قوی باشه تا زمانی که تو آب داغ قرارش بدی
خواندن مرا به مکانهایی دوردست میبرد، دورههای تاریخی بینظیر و دنیاهایی که کاملاً با دنیای من متفاوت بودند.
زندگی برای هیچکس آسون نیست. همهٔ ما چالشهای خودمون رو داریم. همه با مشکلات روبهرو میشیم. ولی روشی که برای مقابله با مشکلات به کار میبریم چیزیه که ما رو میسازه
یک لحظه فهمیدم اینطور که به حیوانات احساس وابستگی میکنم تاکنون به هیچ انسانی این حس را نداشتهام. و برایم سؤال بود اگر کسی که رها میشود من باشم، چهقدر میتواند حس دردناکی باشد.
«هرگز به کسی که قدرت بله گفتن ندارد، اجازه نده به تو نه بگوید.»
سالها همبرگرم را ساده سفارش داده بودم و هرگز حتی فکر هم نکرده بودم میتوان همبرگر را به روش دیگری هم خورد تا اینکه جانس همبرگری با سس کچاپ به من داد و تازه فهمیدم چهقدر با سس مزهٔ بهتری دارد. «تو برای زندگی من مثل سس کچاپ هستی.»
وقتی نگاهش کردم که کمکم دور میشد، یک چیز را خیلی خوب فهمیدم. اینکه پیش از اینکه حتی نیمی از جادهٔ ماشینرو روبهروی خانه را طی کرده باشد، دلم برایش تنگ شده بود.
من فقط همراهی حیوانات را به همراهی اغلب آدمها ترجیح میدادم
اگر چیز دیگری وجود داشت که به اندازهٔ حیوانات عاشقش باشم، آن چیز کتاب بود. خواندن مرا به مکانهایی دوردست میبرد، دورههای تاریخی بینظیر و دنیاهایی که کاملاً با دنیای من متفاوت بودند.
«مگه همه اینو نمیخوان؟ چهطور میتونی نخوای کسی بعد از اینکه بهت آزار رسونده عوض بشه؟» «اینکه روشت رو در مواجهه با اطرافت عوض کنی لزوماً به این معنی نیست که آدم دیگهای شدی. جاناتان اینجا نیست و من نمیتونم از طرف اون جواب بدم، ولی من در طول سالهایی که رواندرمانی انجام میدم با آدمهای زیادی صحبت کردم. تنها چیزی که بارها ازشون شنیدم اینه که طرف مقابلشون عوض شده و حتی یکیشون نگفته این اتفاق خوبی بوده.»
«مثل اینه که همهٔ آدمهای اطرافت یه کپی از دستورالعمل زندگی رو دارن، ولی هیچکس اون رو به تو نمیده و تو مجبوری کورکورانه به رفتن ادامه بدی، به امید اینکه بتونی راهت رو پیدا کنی. ولی اغلب اشتباه کنی.»
ولی به گفته النور روزولت: «زن مثل چای کیسهای است تا زمانی که آن را در آب داغ نگذارید، نمیدانید چهقدر میتواند قوی باشد.» این داغترین آبی است که تا حالا در آن بودهام.
در حال حاضر، افراد کمی در زندگیام هستند که کنارشان میتوانم صد در صد خودم باشم، ولی او همیشه یکی از آنها بوده است. مجبور نیستم نقش بازی کنم یا سعی کنم او را تحت تأثیر قرار دهم، کاری که در برابر لیز مجبور بودم انجام دهم. حس رهایی خوبی دارد.
«تو یه ویژگی فوقالعاده داری که به مردم عرضه کنی، آنیکا. تو صادق و وفاداری. همه این خصلت رو تحسین نمیکنن و در هر حال آدمهایی هم هستن که تو رو دوست نخواهند داشت. زندگی برای هیچکس آسون نیست. همهٔ ما چالشهای خودمون رو داریم. همه با مشکلات روبهرو میشیم. ولی روشی که برای مقابله با مشکلات به کار میبریم چیزیه که ما رو میسازه.»