کتاب دوپامین، مولکولی با خواص شگفتانگیز – خلاصه و معرفی
کتاب دوپامین، مولکولی با خواص شگفتانگیز نوشتهی دانیل زد لیبرمن و مایکل ای. لانگ کتابی بینظیر درباره تاثیر دوپامین بر جنبههای گوناگون زندگی انسان از جمله عشق، ورزش، اعتیاد، سیاست، خلاقیت، مهاجرت و پیشرفت است.
کتاب دوپامین، مولکولی با خواص شگفتانگیز را میتوانید با ترجمهی روان محمداسماعیل فلزی بخوانید.
دوپامین چیست؟ دانیل زد لیبرمن و مایکل ای. لانگ در کتاب دوپامین، مولکولی با خواص شگفتانگیز، به این موضوع پرداختند که دوپامین چیست؟ باید گفت که دوپامین یک نوع پیامرسان عصبی است که نقش کلیدی و مهمی در حرکت، حافظه، پاداش، لذت، رفتار، شناخت، توجه، خواب، تغییرات اخلاقی و یادگیری ما دارد. این ملکول که برای مغز انسان یک وسیله مهم چندمنظوره است از راههای زیادی ما را وادار میکند از قلمرو لذت صرف عبور کنیم و به دنبال انبوه فرصتها و امکانهایی برویم که به کمک تخیل در ذهن ما شکل میگیرند.
دوپامین هم حرکت است و هم نفرین، هم محرک است و هم پاداش. مادهای متشکل از کربن، هیدروژن، و اکسیژن به اضافه یک اتم نیتروژن. ساختار سادهای دارد ولی نتایج بسیار پیچیدهای بهبار میآورد. داستان دوپامین، داستان رفتار آدمها است. وقتی عواطف ما به اوج میرسند که به دنیایی پر از احتمالات دلخواه فکر کنیم و زمانی افول میکنند که با واقعیت مواجه شویم.
دانیل زد لیبرمن، روانپزشک و استاد دانشگاه جورج واشنگتن، و مایکل ای. لانگ بعد از ارائهی توضیحاتی در خصوص دوپامین و نحوهی عملکرد آن در بدن با تکیه بر آمار و تحقیقهای علمی درباره تاثیر دوپامین بر جنبههای گوناگون زندگی انسان از جمله عشق، ورزش، اعتیاد، سیاست، خلاقیت، مهاجرت و پیشرفت بحث میکند.
کتاب دوپامین، مولکولی با خواص شگفتانگیز
نویسنده: دانیل زد لیبرمنمایکل ای. لانگ
مترجم: محمداسماعیل فلزی
انتشارات مازیار
از دید دوپامین، داشتن مهم نیست، به دست آوردن مهم است. اگر مثل یک آواره زیر یک پل زندگی میکنید دوپامین کاری میکند که هوس داشتن یک خیمه به سرتان بزند. اما اگر در گرانترین عمارت جهان زندگی میکنید، دوپامین کاری میکند آرزو کنید که قصری روی ماه داشته باشید. دوپامین استانداردی برای خوب ندارد و دنبال رسیدن به هیچ خط پایانی نیست. مدارهای دوپامینی مغز را فقط با احتمال بروز پیشامدهای جدید و دلپذیر میتوان تحریک کرد. حتی اگر اوضاع فعلی خوب و بر وفق مراد باشد دوپامین شعار «بیشتر» را سر میدهد.
ضربالمثلی هست که میگوید «ما چیزی را که میشنویم باور نمیکنیم، چیزی را باور میکنیم که بر زبان خودمان جاری شود.» مثلا اگر برای کسی درباره اهمیت صداقت سخنرانی کنیم و بعد به او بگوییم که میتواند با تقلب در فلان بازی به پاداش برسد، میبینیم سخنرانی ما پشیزی ارزش نداشته است. اما اگر به کسی بگوییم درباره اهمیت صداقت برای ما حرف بزند، احتمال کمتری دارد وقتی پای بازی مینشیند تقلب کند.
میگساری در ابتدا احساس خوبی در فرد ایجاد میکند. وقتی سطح الکل در خون به تدریج بالا میرود احساس سرخوشی خاصی به فرد دست میدهد که ناشی از فعال شدن سیستم ترشح دوپامین است و به طور مستقیم با سرعت ورود دوپامین به مغز ارتباط دارد. اما با گذشت زمان سطح الکل خون کاهش مییابد و ترشح دوپامین متوقف میشود. اینجاست که سرخوشی به مستی تبدیل میشود. مشخصه مراحل اولیه افزایش سطح الکل، افزایش انرژی، هیجان و لذت است. از طرفی مستی در حد مسمومیت با خوابآلودگی، جهتیابی ضعیف، تکلم شل و گسسته و اختلال در قضاوت مشخص میشود. سرعت ورود الکل به خون تعیینکننده شدت احساسی است که به فرد دست میدهد. اما میزان الکل مصرف شده (اعم از اینکه سریع یا آهسته مصرف شده باشد) سطح مسمومیت را تعیین میکند.
درمانگران با این شیوه فرد معتاد را ترغیب میکنند تا درباره آرزوهای سالم خود بیشتر حرف بزند و به این ترتیب انگیزه او را در ترک افزایش میدهند. ضربالمثلی هست که میگوید «ما چیزی را که میشنویم باور نمیکنیم، چیزی را باور میکنیم که بر زبان خودمان جاری شود.» مثلا اگر برای کسی درباره اهمیت صداقت سخنرانی کنیم و بعد به او بگوییم که میتواند با تقلب در فلان بازی به پاداش برسد، میبینیم سخنرانی ما پشیزی ارزش نداشته است. اما اگر به کسی بگوییم درباره اهمیت صداقت برای ما حرف بزند، احتمال کمتری دارد وقتی پای بازی مینشیند تقلب کند.
کار سیستم دوپامین انگیزه دادن به فرد برای بقا و تولید مثل است. برای بیشتر افراد چیزی مهمتر از زنده ماندن و تأمین امنیت فرزندان وجود ندارد. این فعالیتها با بیشترین میزان ترشح دوپامین همراهند. به زبان ساده، ترشح مقادیر بالای دوپامین، نشانه قرار گرفتن در موقعیت مرگ و زندگی است. دوپامین به فرد فرمان میدهد: سرپناهی تهیه کن. در جستجوی غذا باش. از فرزندان خود حمایت کن.
وقتی لازم باشد در برابر تحریکها و تمناهای زیان بار مقاومت کنیم، اراده در صف نخست قرار میگیرد. البته میدانیم که شاید خیلی هم مؤثر نباشد. مثلا اراده میتواند به یک آدم الکلی کمک کند که یکبار به الکل نه بگوید. اما اگر قرار باشد ماهها و سالها به نه گفتن ادامه دهد، کارآیی خود را از دست میدهد. اراده مثل عضله است، اگر زیاد از آن استفاده کنیم خسته و پس از مدتی کوتاه تسلیم میشود
مواد اعتیادآور بیش از پاداشهای طبیعی مانند غذا و رابطه جنسی که بر همین سیستم انگیزش مغز اثر میگذارند آن را تحریک میکنند. به همین دلیل است که بین اعتیاد به مواد غذایی و اعتیاد به دارو رابطه نزدیکی وجود دارد. مواد شیمیایی اعتیادآور بر مدارهای مغزی مربوط به ادامه حیات و بقاء چیرگی مییابند و به فرد معتادی که در دام آنها گرفتار میشود اهداف جدیدی القاء میکنند.
مواد اعتیادآور بیش از پاداشهای طبیعی مانند غذا و رابطه جنسی که بر همین سیستم انگیزش مغز اثر میگذارند آن را تحریک میکنند. به همین دلیل است که بین اعتیاد به مواد غذایی و اعتیاد به دارو رابطه نزدیکی وجود دارد. مواد شیمیایی اعتیادآور بر مدارهای مغزی مربوط به ادامه حیات و بقاء چیرگی مییابند و به فرد معتادی که در دام آنها گرفتار میشود اهداف جدیدی القاء میکنند.
اما یافتههای مطالعه مایه شگفتی آنها شد و این آغازی برای پایان دوپامین به عنوان «مولکول لذت» بود. لذا دانشمندان پی بردند کار اصلی دوپامین ایجاد لذت نیست. بلکه وظیفه دوپامین ایجاد احساسی به مراتب عمیقتر است و درک دوپامین میتواند کلید فهم و حتی پیشبینی طیف گستردهای از رفتار و اعمال انسان: از هنرهای خلاق گرفته تا ادبیات و موسیقی؛ دستیابی به موفقیت؛ و کشف دنیاهای جدید و قوانین طبیعت؛ تفکر درباره خدا – و دل سپردن به عشق باشد.
دوپامین میانه خوبی با وجدان ندارد. حتی برعکس، دوپامین سرچشمه مکر و فریب به منظور تحقق آرزوست. وقتی سیستم دوپامین فعال شود، احساس گناه که مربوط به «اینجا و اکنون» است سرکوب میشود. سیستم دوپامین از طرفی فرد را به تلاش شرافتمندانه و از طرف دیگر او را به انجام مکر و فریب یا حتی خشونت برای رسیدن به آرزوها وادار میکند.
دوپامین نوعی مخزن پایانناپذیر شور و شعف نیست. فقط با افزایش منابع مغز کار میکند که مغز بتواند پیشامدهای شگفتآوری را تصور کند. سپس با حذف شگفتی و خاموشسازی خطای پیشبینی پاداش، فعالیت خود را مهار میکند. اما مواد اعتیادآور به اندازهای قوی هستند که این مدار پیچیدهٔ شگفتی و پیشبینی را دور میزنند و به طور ساختگی سیستم دوپامین را شعله ور میکنند و به این ترتیب همه چیز را به هم میریزند و تنها چیزی که باقی میگذارند ولع شدید برای مصرف بیشتر است.
داروهایی مثل کوکائین و آمفتامین، ترشح دوپامین را بالا میبرند و یکی از پیامدهای این افزایش ارتقاء خودبسندگی تا سطوح آسیب زاست. کسانی که این مواد را مصرف میکنند با اعتماد به نفس برنامههایی را آغاز میکنند که شاید به پایان رساندن همه آنها ناممکن باشد. کسانی که این داروها را با مقدار بالا مصرف کنند دچار هذیان خودبزرگبینی میشوند. مثلا بدون دلیل ممکن است اعتقاد پیدا کنند که در حال نوشتن بهترین رساله تحقیقی جهان هستند یا در حال اختراع دستگاهی هستند که میتواند همه مشکلات جهان را حل کند.
از برخی جهات مطالعه موشها نسبت به انسانها آسانتر است. دانشمندان میتوانند بدون نگرانی بابت مسایل اخلاق پزشکی درباره موشها تحقیق کنند. آنها برای بررسی این نکته که آیا غذا نیز میتواند مانند دارو سبب تحریک ترشح دوپامین شود یا نه، برای تحریک نورونهای ترشحکننده دوپامین الکترودهایی را در مغز موشها جاسازی کردند. موشها را در قفسهایی مجهز به کانالهایی برای پرتاب گلولههای غذا جای دادند. با پرتاب اولین گلوله مواد غذایی دیدند که سیستم دوپامین مغز موشهای فعال شد. پس نتیجه مثبت بود! یعنی پاداشهای طبیعی نیز میتوانستند مانند کوکائین و داروهای اعتیادآور مشابه آن فعالیت دوپامین را تحریک کنند.
تستوسترون هدایت میل جنسی را در مرد و زن برعهده دارد. این هورمون در مردان به میزان زیادی تولید میشود و مسئول بروز صفات مردانه مانند افزایش رویش موی صورت، افزایش توده عضلانی و ایجاد صدای کلفت و خشن است. تستوسترون در زنان به میزان کمتری توسط تخمدانها تولید میشود. در زنان به طور متوسط در روزهای سیزدهم و چهاردهم عادت ماهانه میزان تستوسترون به اوج میرسد و به همین دلیل است که آزادسازی تخمک از تخمدانها انجام میشود و در همین روزهای چرخه عادت ماهانه است که بیشترین میزان احتمال حاملگی وجود دارد. همچنین تغییرات تصادفی در میزان تستوسترون بدن زنان هر روز به وجود میآید.
ما از هجوم عاطفه، تمرکز بر موضوعی خاص، هیجان و ترس و شورو شوق نهفته در عشقی جدید لذت میبریم. تفاوت ما با مایک و جورج در این است که بیشتر ما در برههای از عمر خود سرانجام به این نکته پی میبریم که دوپامین دارد ما را سرکار میگذارد. برخلاف جورج و مایک ما درک میکنیم که فلان زن زیبا یا آن مرد خوشتیپ بعدی هم نمیتواند دردی از ما دوا کند!
همه کشورهای اروپای، استرالیا، کانادا و ژاپن، کره جنوبی و نیوزیلند به زیر سطح نرخ جایگزینی جمعیت رسیدهاند. اما آمریکا به لطف وجود مهاجرانی که از کشورهای در حال توسعه میآیند و هنوز عادت تداوم بخشیدن به نسل انسان را از دست ندادهاند، وضع باثباتتری دارد. در کشورهای در حال توسعه نیز این نرخ رو به نزول است. برزیل، چین، کاستاریکا، ایران، لبنا، سنگاپور، تایلند، تونس و ویتنام همگی به سطحی پایینتر از نرخ جایگزینی جمعیت رسیدهاند.
ارسطو نیز همین بازی را البته با هدفی جدیتر انجام داد. او دریافت که ما هر کاری را به خاطر کار دیگری انجام میدهیم و سعی کرد دریابد پایان این کارها به کجا میرسد. واقعا چرا سر کار میرویم؟ چرا به پول نیاز داریم؟ چرا باید هزینهها را پرداخت کنیم؟ چرا میخواهیم برق داشته باشیم؟ این رشته تا کجا ادامه پیدا میکند؟ آیا چیزی وجود دارد که آن را فقط به خاطر خودش بخواهیم؟ پاسخ ارسطو به این سوآل مثبت بود. به نظر او در پایان رشته این «چراها» به یک چیز میرسیم و آن سعادت است. هر کاری که انسانها انجام میدهند برای رسیدن به سعادت است.
دوپامین آرزو برعکس آن مثل کودکی است که روی صندلی عقب خودرو نشسته و با دیدن چیزهای جذاب مثل مک دونالد، اسباب بازی یا سگی در پیاده رو به پدر و مادر خود میگوید «نگاه کنید!» دوپامین کنترل مثل والدی است که پشت فرمان نشسته و این حرفها را میشنود و فکر میکند بایستد یا برود و تصمیم میگیرد که اگر بایستد چه کند.
دوپامین در سال ۱۹۵۷ توسط کاتلین مونتاگو یکی از محققان بیمارستان رانول در نزدیکی لندن در مغز کشف شد. در ابتدا آن را صرفا پیشنیاز تولید اپینفرین یا آدرنالین در مغز میپنداشتند. اما خواص شگفتانگیز آن به زودی آشکار شد. فقط ۰.۰۰۰۵ درصد سلولهای مغز دوپامین تولید میکنند (یعنی یک سلول در میان دومیلیون سلول مغز). ولی این سلولها تأثیر مهمی بر رفتار انسان دارند. داوطلبان تحقیق، به هنگام ترشح دوپامین دچار احساس لذت میشوند و سعی میکنند از هر راهی شده دوباره سلولهای ترشحکننده دوپامین را فعال کنند. در واقع در شرایط مطلوب هر کسی با وسوسهای غیرقابل مقاومت در پی یافتن راهی برای تحریک ترشح دوپامین است تا سرحال شود. برخی از دانشمندان دوپامین را مولکول لذت و مسیری را که سلولهای تولیدکننده دوپامین در آن فعالند، مدار پاداش نامیدهاند.
اعتیاد مثل سرطان است: در ابتدا کوچک است، اما در مدتی کوتاه همه جنبههای زندگی فرد را آلوده میکند. یک فرد الکلی در ابتدا اندکی مینوشد. گام به گام پیش میرود تا از مصرف چند لیتر آبجو در تعطیلات آخر هفته به روزی یک بطری ودکا میرسد و سپس سایر جنبههای زندگیاش هم تحت تأثیر این عادت قرار میگیرد. اوایل از اینکه به تماشای فوتبال پسرش برود خودداری میکند که در خانه بماند و بنوشد. پس از مدتی از شرکت در انجمن خانه و مدرسه هم خودداری میکند و کمی بعد همه فعالیتهای خانوادگی در نهایت کارش را هم فدای الکل میکند. چون کار کردن برای تأمین هزینه الکل لازم است آخرین چیزی است که فدا میشود. اعتیاد مثل یک تومور پخش میشود و کار به جایی میرسد که همه زندگی فرد الکلی صرف آن میشود. آیا تصمیمگیریهای یک فرد الکلی منطقی هستند؟ از دید ما که از بیرون به قضیه نگاه میکنیم اینطور نیست. اما از دید خودش چون سیستم دوپامین مغزش به نحو غیرعادی فعال شده، این تصمیمها منطقی هستند.
سایتهای اینترنتی هرزهنگاری میتواند به نوعی وسواس و اجبار تبدیل شود. مقاومت در برابر تقاضاهای مدارهای دوپامین به ویژه در مورد چیزی مانند ارتباط جنسی که از دید تکاملی اهمیت زیادی دارد، بسیار دشوار است.
مثلا محققان سنگاپور نوعی شبیهساز دیجیتال چشایی ساختهاند. این وسیله الکترودهایی دارد که میتوانند جریان الکتریکی مستقیم و حرارت را به زبان منتقل کنند. وقتی زبان با مقدارهای گوناگونی از الکتریسیته و گرما تحریک شود، مزههای مختلفی مثل شوری و تلخی و ترشی ایجاد میشوند. گروههای تحقیقی دیگری توانستهاند مزه شیرینی را نیز تولید کنند. با ترکیب این مزهها به نسبتهای مختلف میتوان مزه همه غذاها را بازسازی کرد. از آنجا که مزه غذا بیش از همه با بوی آن ارتباط دارد وسیلهای برای بازسازی بوی غذاها نیز ساختهاند. در کنار این وسایل از مبدل هدایت استخوانی برای تقلید صدای جویدن و انتقال آن به پرده گوش با واسطه نسوج نرم و استخوانهای فردی که در حال غذا خوردن است استفاده میکنند.
دانشمندان پی بردند کار اصلی دوپامین ایجاد لذت نیست. بلکه وظیفه دوپامین ایجاد احساسی به مراتب عمیقتر است و درک دوپامین میتواند کلید فهم و حتی پیشبینی طیف گستردهای از رفتار و اعمال انسان: از هنرهای خلاق گرفته تا ادبیات و موسیقی؛ دستیابی به موفقیت؛ و کشف دنیاهای جدید و قوانین طبیعت؛ تفکر درباره خدا – و دل سپردن به عشق باشد.
بعضی افراد مدارهای دوپامینی فعالتری دارند. محققان ژنهایی را یافتهاند که به ایجاد این نوع شخصیت کمک میکنند. باید توجه کنیم که فعالیت دوپامینی میتواند به اشکال گوناگونی پدیدار شود. کسی که مدار آرزوی بسیار فعالی دارد ممکن است رفتار تکانشی داشته یا همیشه ناراضی بوده و در پی فزونی باشد. برعکس او کسی است که راضی و خرسند است و به جای رفتن به مکانهای شلوغ ترجیح میدهد وقت خود را به باغبانی بگذراند و شبها زود بخوابد. از طرفی کسی که مدار کنترل دوپامین بسیار فعالی دارد ممکن است آدمی سرد و حسابگر و بیرحم باشد. در مقابل او کسی را داریم که گرم و صمیمی و سخاوتمند است و ترجیح میدهد با دیگران دوست باشد و از شرکت در رقابت به منظور کسب پیروزی دوری میکند. مغز دستگاهی پیچیده است و تبدیل فعالیت یک مدار مغزی به رفتاری خاص، به فعالیت همه مدارهای مغزی و برهمکنش آنها وابسته است. علاوه بر این شخصیت دوپامینی میتواند به شکلهای گوناگونی که قبلا شرح دادیم بروز کند. این شخصیتها یک وجه مشترک دارند: نمیتوانند از موهبتهای زمان حال لذت ببرند و پیوسته به فکر آیندهای پربارتر و دلپذیرتر هستند.