کتاب پل پوت ، کابوس سرخ |خلاصه و معرفی| فیلیپ شورت
کتاب پل پوت، کابوس سرخ نوشته فیلیپ شورت و ترجمه بیژن اشتری، نگاهی به زندگی و فعالیتهای یکی از چهرههای مهم دنیای کمونیسم، پول پوت دارد. پول پوت دیکتاتور کامبوج در نیمه دوم دهه هفتاد قرن بیستم است که یکونیم میلیون تن از جمعیت هفت میلیونی کامبوج را به کشتن داد و نام خود را در کنار نام خشنترین دیکتاتورهای جهان قرار داد.
پل پوت ۱۹ مه ۱۹۲۵ در یک خانواده ثروتمند چینی – کامبوجی به دنیا آمد. نام اصلی او سولات سار بود اما نامش را به پل پوت، تغییر داد تا با حروف اولیه Politique potentielle به معنای سیاست بالقوه یکی باشد. او به این دلیل که خواهرش در حرمسرای شاه بود میتوانست از قصرها دیدن کند و در آنها گردش کند. او موفق شد تا در آزمون ورودی مدرسه سیسوات نمره قبولی را به دست بیاورد اما نتوانست در آنجا تحصیل کند. بنابراین برای تحصیل در رشتههای فنی، الکتریسیته رادیویی به فرانسه رفت. در آنجا هم پیشرفت چندانی نداشت و به همین دلیل به کشورش برگشت.
کار او در کشورش انجام وظیفه به عنوان کارشناس دولتی بود. او باید گروههای یاغی کامبوج را که علیه دولت میجنگیدند ارزیابی میکرد. در ژوئن سال ۱۹۶۲ دولت کامبوج بسیاری از رهبران چپ را پس از انتخابات مجلس مورد تعقیب قرار داد. پیرو آن بسیاری از روزنامههای وابسته به این جناح نیز بسته شدند که تمام این اعمال باعث بسته و تنگ شدن فضا برای جنبش کمونیستها شد. در ژوئیه ۱۹۶۲ نیز گروههای زیر زمینی کمونیستی دستگیر و در جریان حبسشان همه کشته شدند. همه این کشتارها و زندانیها، باعث شد پل پوت به رهبری حزب کمونیست برسد و با کشته شدن تون ساموت، محیط نیز برای او بهتر شد و یگانه رهبر و عامل حزب شد. در دیدار حزبی سال ۱۹۶۳ که هشت نفر از اعضا اصلی گرد هم آمده بودند، او را به دبیر کمیته اصلی حزب برگزیدند.
پل پوت در سال ۱۹۷۵ با یک کودتا علیه سینگهام، ادشاه این کشور، قدرت را به دست گرفت. او اعلام کرد که کامبوج به سال صفر برگشته است. در حقیقت ایده به شدت کمونیستی او این بود که زندگی مردم را باید از هر چیزی که نشانهای از دنیای مدرن باشد پاک کرد. او در تلاش بود تا دنیایی بدون احساسات، بدون ماشین آلات، خالی از دارو، موسیقی، کتاب و مدرسه بسازد. میتوان گفت میزان جنایتی که او مرتکب شد، حتی از جنایتهای استالین و هیتلر هم فراتر رفت.
حکومت خمرهای سرخ، شهرها را از بین میبردند و مردم را به زندگی روستایی برمیگرداندند. دارا بودن تحصیلات و مهارت در این حکومت، به مثابه امضای حکم اعدام بود. آنها کودکان را از خانوادههایشان جدا میکردند و تحت نظارت خودشان، شستشوی مغزی میدادند تا باور کنند که ارتش و حکومت خمرهای سرخ خانوادهی آنها هستند. نتیجه این فعالیتها، تربیت بردههایی وفادار به پل پوت بود.
پل پوت نزدیک به چهار سال به کامبوج حکومت کرد و آن را به نابودی محض کشاند. در نهایت در شب ۱۵ آوریل ۱۹۹۸ رسانه صدای آمریکا اعلام کرد که اعضای گروه خمر سرخ موافقت کردند تا پل پوت را به دادگاه جنایت علیه بشریت بفرستند. اما بر طبق اظهارات همسرش او را در رختخوابش در حالی که مرده بود پیدا کردند. هرچند دولت کامبوج درخواست کرد تا علت مرگ او را پیدا کنند و در نهایت اعلام شد که او بر اثر حمله قلبی از بین رفته است اما بسیاری معتقدند که مرگ او به علت خودکشی یا مسموم شدن اتفاق افتاده است.
فیلیپ شورت در کتاب پل پوت، کابوس سرخ زندگی او را به تفصیل مورد بررسی قرار داده است و از تمام فعالیتها و جنایات او پرده برداری کرده است.
پل پوت
کابوس سرخ
نویسنده: فیلیپ شورت
مترجم: بیژن اشتری
نشر ثالث
این ایده که مالکیت زهرآگین است ریشه در اسطوره آفرینش بودایی دارد، که عصر طلایی را توصیف میکند که در آن برنج به وفور رشد میکند و آدمها هرچقدر که دلشان بخواهد میخورند تا اینکه سرانجام حرص و طمع برای داشتن مال و اموال باعث نابودی جامعه مرفه پیشین میشود. یک قرن پیش از انقلاب کامبوج، زمانی که فرانسویها حق مالکیت زمین را در کامبوج به رسمیت شناختند، پادشاه کامبوج به آنها گفت: «شما با این کارتان مالکیت را در این سرزمین برقرار کردهاید، و با آن فقر را به وجود آوردهاید.»
پل پوت خواهان آدمهای بیشتر بود. او نمیخواست تعداد مردم کشورش کمتر شود. او خواهان دو تا سه برابر شدن جمعیت کامبوج شده و گفته بود: «کامبوج ظرف ده سال آینده باید پانزده تا بیست میلیون نفر جمعیت داشته باشد.» او برای اجرای برنامههای رفاهیاش برای کامبوج و قویتر کردن این کشور به چنین جمعیتی نیاز داشت. اما در جایی که زنان به سبب سوءتغذیه نمیتوانستند قاعده شوند، افزایش جمعیت چگونه امکانپذیر بود؟ جمعیت فعلی کشور چگونه میتوانست کارآیی مفیدی داشته باشد در زمانی که نیمهگرسنه بود؟
جنازه پل پوت درون یخ و ماده نگهدارنده گذاشته شد تا خبرنگاران بتوانند برای مشاهده مراسم تدفین بیایند. متخصصان اداره پلیس تایلند اثر انگشت متوفا را گرفتند، از دندانهایش عکس گرفتند و نمونه مویش را گرفتند. یک کارشناس آمریکایی خواهان این شد که یکی از دندانهای جنازه کنده شود تا بعدآ از آن برای اثبات هویت متوفا استفاده شود. سپس بیوه پل پوت و دخترش سه روز مراسم سوگواری بودایی برگزار کردند.
در ماه می، ایستگاه رادیویی خمر سرخ خاموش شد و کارکنان آن به یک اردوگاه پناهندگان در خاک تایلندو خانوادهاش، این سوپیپ، چان یورانن و دیگر وزرای کابینه خیالی پل پوت نیز به تایلند گریختند. در اکتبر، تپ خوننال، منشی سابق پل پوت، به همراه مئاس، بیوه پل پوت، عازم شهری در تایلند در نزدیکی مرز کامبوج شدند و در آنجا با هم ازدواج کردند و تشکیل خانواده دادند.
طبق مصوبات، رژیم پنومپن نه تنها منحل نمیشد ــ آنطورکه جنبش مقاومت درخواست کرده بود ــ بلکه تا زمان تشکیل یک دولت جدید به کارش ادامه میداد. در نتیجه، رایگیری باید توسط سازمان ملل متحد سازماندهی و تحت نظارت مجلس شورای ملی عالی برگزار میشد. اما در عمل، این رژیم پنومپن بود که انتخابات را با استفاده از ساختارهای اداریاش باید برگزار میکرد. سیاست یک هنر عملگرایانه است و هون سن یک آدم عملگرا بود.
ویتنام پس از بیرون کشیدن تعداد اندکی از نیروهایش از کامبوج در اوایل دهه ۱۹۸۰، عاقبت بخش عمده این نیروها را، و نه همه آنها را، در سپتامبر ۱۹۸۹، از کامبوج بیرون کشید. دو ماه بعد دیوار برلین فرو ریخت، امپراتوری شوروی رو به نابودی گذاشت و روابط میان چین و روسیه معمولی شد. حتا روابط تیره و تار چین و ویتنام نیز رو به بهبودی گذاشت.
بازگشت سیهانوک به معنای احیای نظام پادشاهی در کشورشان بود. صبح روز بعد، سیهانوک و همراهانش، درحالیکه لباسهای درباری سنتی را به تن کرده بودند، رقص کلاسیک خمری را که در باغ قصر سلطنتی اجرا میشد تماشا کردند. یکی از حاضران، که اندکی معذب به نظر میرسید، مردی بود که شباهت زیادی به پل پوت داشت. این مرد سولوت سائونگ، برادر بزرگتر پل پوت بود که پل پوت در دوران کودکی نزد وی زندگی کرده بود. چئا سامی، همسر سولوت سائونگ، به احیای گروه رقص سلطنتی، که رژیم برادر شوهرش آن را متلاشی و منحل کرده بود، یاری رسانده بود. در یک لحظه گذرا، اینطور به نظر میرسید که کامبوج دهه ۱۹۶۰ واقعآ دوباره بازگشته است.
پی پون، دستیار قدیمی پل پوت، بعدها با تلخی خاصی در اینباره گفت: خیلیها در آن زمان مخالف ادامه جنگ بودند. اکثریت پرشماری از مردم فکر میکردند که قرارداد صلح پاریس آخرین شانس برای کامبوج است، و به همین دلیل تصمیم ( رهبران خمر سرخ ) برای عدم شرکت در انتخابات باعث حیرت آنها شد. بسیاری از ما خانوادههایمان را به روستاهای زادگاهمان فرستاده بودیم یا بچههایمان را برای درس خواندن به تایلند فرستاده بودیم. حالا از ما خواسته شده بود که آنها را برگردانیم، در غیر اینصورت خائن به حساب میآمدیم.
پل پوت به همین منظور در پاییز ۱۹۹۴ فرمانی صادر کرد که بر اساس آن وسایل حمل و نقل خصوصی باید مصادره میشد. در ابتدا، کامیونها و گاریهای گاوکش مصادره شدند، زیرا از آنها برای حمل چوب به آنسوی مرز تایلند استفاده میشد. اما دیری نگذشت که اتومبیلها و موتورهای افراد نیز مصادره و به انبارهای خمر سرخ منتقل شدند.
پل پوت در ۱۹۹۴ داشت هفتاد ساله میشد. او تا سال قبل، تا هنگام اقامتش در «ک ـ ۱۸»، توانسته بود روند معالجه سرطانش را دنبال کند و به صورت مرتب از سوی پزشکان تایلندی معاینه شود. اما در پایگاه تازهاش، در کبال آنسوانگ، چنین امکاناتی برایش مهیا نبود. او حالا مشکلات قلبی هم پیدا کرده بود.
پی پون، دستیار قدیمی پل پوت، بعدها با تلخی خاصی در اینباره گفت: خیلیها در آن زمان مخالف ادامه جنگ بودند. اکثریت پرشماری از مردم فکر میکردند که قرارداد صلح پاریس آخرین شانس برای کامبوج است، و به همین دلیل تصمیم ( رهبران خمر سرخ ) برای عدم شرکت در انتخابات باعث حیرت آنها شد. بسیاری از ما خانوادههایمان را به روستاهای زادگاهمان فرستاده بودیم یا بچههایمان را برای درس خواندن به تایلند فرستاده بودیم. حالا از ما خواسته شده بود که آنها را برگردانیم، در غیر اینصورت خائن به حساب میآمدیم.
مسئله واقعی برای خمرهای سرخ شکست سازمان ملل متحد در کنترل دولت هون سن بود. یاسوشی آکاشی، رئیس عملیات حفظ صلح در کامبوج، اذعان کرد که فضای سیاسی بیطرفانهای که قرارداد صلح پاریس روی آن تأکید داشت هرگز محقق نشده است. این تا حدی به خاطر محدودیتهای اعمال شده از سوی منشور سازمان ملل متحد بود که در آن از سپاهیانش خواسته بود که حافظ صلح باشند و نه اِعمال کننده صلح.
مائو این جمله را از کوماراجیو نقل کرد: «اگر شما از هر کاری که میکنم تقلید کنید، دچار اشتباه مرگباری خواهید شد.» مائو داستان پشت این ضربالمثل بودایی را بیان نکرد. کوماراجیو معشوقههای بسیاری داشت. اوزمانی که فهمید شاگردانش در صدد برآمدهاند که مثل او معشوقههایی برای خود داشته باشند آنها را دورخودش جمع کرد و سپس کاسهاش را پر از خردههای آهن کرد و به آنها گفت: «آن کسی که میخواهد از من تقلید بکند اول باید محتویات این کاسه را بخورد و اگر در این کار موفق شد میتواند برای خودش زنان زیادی داشته باشد.» او قاشقی برداشت و به راحتی برادههای آهن را خورد. شاگردان خجل شدند و رفتارشان را اصلاح کردند. ـ ن.
غالبآ این ادعا مطرح شده است ــ بر اساس پارهای منابع ویتنامی و خمر سرخی ــ که گویا سو پیم سعی کرده بود تحت حمایت ویتنامیها علیه پل پوت شورش کند. ادعا شده است که شکست سو پیم در براندازی پل پوت سرانجام ویتنام را به این نتیجه رساند که تنها راه براندازی رژیم خمر سرخ یک تجاوز نظامی تمامعیار است. هیچ مدرکی برای اثبات این ادعاها وجود ندارد. سو پیم، مثل رائوس نهیم، احتمالاً نقطهنظرهای خاصی در باره سیاستهای داخلی پل پوت داشت. او احتمالاً در منطقی بودن موضعگیری نظامی علیه ویتنام شک وتردیدهایی داشت. اما او بیشتر از خود پل پوت هواخواه ویتنام نبود. سو پیم تماسی با ویتنامیها نداشت. دلیلاین ادعا، بیخبری رهبران ویتنامی از مرگ سو پیم بود. آنها تا چهار ماه پس از مرگ سو پیم همچنان فکرمیکردند که او زنده است. ـ ن.
خمرهای سرخ به رغم شهرتشان در زمینه سنتشکنی و بتشکنی، مهمترین بناهای تاریخی کامبوج راحفظ کردند. مجسمه بزرگ بودا در مقابل ایستگاه راهآهن پنومپن و نیز قصر سلطنتی و موزه ملی کامبوج در زمان خمرهای سرخ دستنخورده باقی ماند. معابد عمده بودایی در پنومپن و غالب شهرهای کشور نیز از ویرانی مصون ماندند. معابد آنگکور هم حفظ و نگهداری شدند. ـ ن.
The Killing Fields؛ فیلم کشتزارهای مرگ در سال ۱۹۸۴ به کارگردانی رولند جافی، بر اساس خاطرات سیدنی شانبرگ، خبرنگار نیویورک تایمز، که پس از رفتن آمریکاییها از کامبوج در این کشور باقی مانده بود، ساخته شده است. هینگ نگور که در دوران حکمرانی خمرهای سرخ در کامبوج زندگی میکرد به خاطر ایفای نقش در این فیلم برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر مکمل مرد شد. ـ م.
این نظام نامگذاری در واقع اندکی پیچیدهتر است. در ویتنام فرزند اول را فرزند دوم مینامند زیراویتنامیها به دلایل خرافی معتقدند که با این نوع نامگذاری سر ارواح خبیثه را کلاه میگذارند و باعث میشوندتا آنها فکر کنند فرزند اول خانواده را از بین بردهاند و لذا دیگر کاری به «دومی» ندارند. ویتنامیها فکر میکننداینطوری فرزندشان از شر آسیب ارواح خبیثه در امان میماند. و بر همین اساس بود که هوشی مین، رهبر ارشدکمونیستهای ویتنامی، را «برادر دوم» و معاونش له دوان را «برادر سوم» مینامیدند. عنوان سولوت سور بهزبان ویتنامی، «آنهائی» است که معنایش «برادر دوم» است که در واقع همان «برادر نخست» میباشد. ـ ن.
checks and balances؛ «نظارت و موازنه» اصطلاحی است در علوم اجتماعی و سیاسی که دلالت دارد به تدبیری خاص به منظور برقراری عملی اصل تفکیک قوا در میان دستگاههای حکومتی که وجودشان در قانون اساسی کشور مقرر شده است. این تمهید در عین حالی که اصل تفکیک قوا را در میان قوههای مجریه، مقننه وقضاییه به رسمیت میشناسد در پی آن است که هر کدام از این قوا را در مقابل قوههای دیگر، و مردم را در مقابلآنها، از راه ملزم کردن آنها به تصویب برخی اعمال و اقدامات قوه دیگر، حراست کند. به این ترتیب، اصطلاح «نظارت و موازنه» در اساس دال بر وسایلی است که به مدد آنها بتوان دستگاههای مختلف حکومت را، از راه اعطای قدرت به شاخههای رقیب، در داخل حدود قانونیشان نگه داشت. ـ م.
جنگ خلیج فارس، در بهار ۱۹۹۱، باعث انحراف توجه غرب به خاورمیانه و برقراری آرامش چند ماهه در میدان نبرد کامبوج شد. کمی بعد، در ژوئن ۱۹۹۱، رهبران چهار طرفِ درگیر در قضیه کامبوج در منطقه توریستی پاتایا در تایلند دور هم جمع شدند تا مابقی مسائل را حل و فصل کنند. پل پوت مقرش را ترک کرد تا در نزدیکی پاتایا باشد.
خمرهای سرخ حالا حدود یک پنجم خاک کامبوج را (که فقط شامل پنج درصد جمعیت این کشور میشد) تحت کنترل داشتند. این مناطق عمدتآ در جوار مرزهای تایلند قرار داشت. خمرهای سرخ پول داشتند. تجارت مرزی الماس در پایلین و معاملات چوب با شرکتهای تایلندی ــ بهرغم تحریمات اقتصادی سازمان ملل ــ همه ساله دهها میلیون دلار را نصیب خمرهای سرخ میکرد. چین دیگر کمک تسلیحاتی نمیکرد، اما همچنان انبارهای اسلحه خمرهای سرخ پر از سلاح و مهمات بود.