ساختن ونتیلاتور در کوتاهترین زمان، کاری گه ناسا انجام داد
از استراتژیست بصری، دن گودز، داستان پشت پردهای را بشنوید دربارهی این که چگونه یک سؤال، آزمایشگاه پیشرانش جت ناسا را در آغاز همهگیری کووید-۱۹ به کار انداخت و بر آن داشت که یک چرخش بیسابقه از رباتهای اکتشاف فضا به ونتیلاتورهای نجاتبخش زندگی داشته باشد. این الهامبخش شما خواهد بود که بپرسید: «آیا کاری که الآن میکنم، مهمترین کاری است که میتوانم انجام دهم؟»
از آزمایشگاه پیشرانش جت (جیپیال) ناسا در پاسادینا، کالیفرنیا درست پشت سر من، مرکز کنترل مأموریت است. میخواهم بگذارم نگاهی به آن بیاندازید، چون در تاریخ ۱۸ فوریه، میخواهیم سعی کنیم مریخنورد بعدیِ ناسا را روی مریخ فرود بیاوریم. قرار است این پیشرفتهترین مریخنورد فرستادهشده به سیاره سرخ باشد. قرار است حتی یک هلیکوپتر روی خودش داشته باشد. جیپیال یک مکان فوقالعاده است که افراد در آن مأموریتهای رباتیک برای اکتشاف جهان تعریف میکنند. همچنین ماهوارههایی میسازند که در مدار زمین میچرخند و کمک میکنند که سیارهای که روی آن زندگی میکنیم را بشناسیم.
اما امروز، میخواهم در مورد چیزی نزدیکتر به خانه صحبت کنم. در مورد یک تیم از مهندسان فضا که یک ونتیلاتور کووید-۱۹ را در تنها ۳۷ روز اختراع کردند. و این زمانی آغاز شد که این دو نفر در کافه تریای جیپیال همدیگر را دیدند. درست قبل از اولین قرنطینه در زمان آغاز همهگیری بود. شروع به صحبت درباره کار کردند، اما بعد درباره پیامدهای کووید در ایالات متحده صحبت کردند، و این که ممکن است کمبود ونتیلاتور به وجود بیاید. و شروع کردند به پرسین این سؤال، یک سؤال واقعاً قوی و مهم: آیا کاری که من همین الآن انجام میدهم، مهمترین کاری است که میتوانم انجام دهم؟
خُب، آنها به خانه رفتند، همه جا تعطیل شد، اما دِیو نتوانست آن سؤال را از ذهنش بیرون کند. در واقع، آن آخر هفته، او تیمی تشکیل داد، کمی منابع مالی جمعآوری کرد، و دوشنبه بعد از ظهر، یک دکتر که به جیپیال آورده بودند و برای دهها سال روی ونتیلاتورها کار میکرد، همه چیز را درباره ونتیلاتورها به آنها گفت — آنچه که کار میکرد یا نمیکرد، و آنچه که واقعاً مختص به کووید-۱۹ بود. حالا میتوانید تصور کنید که این گروه مهندسان از خودشان میپرسند، «آیا ما افراد مناسبی برای ساختن ونتیلاتور هستیم؟» خُب، بعد از صحبت بیشتر با دکتر، آنها متوجه شدند که بله، ونتیلاتورها چیزهایی هستند که بدن انسان را حس کرده و به آن پاسخ میدهند، ما در کارمان ابزارهایی میسازیم که بدنهای دیگر را حس کرده و به آن پاسخ میدهند، مثل سیاره مریخ یا مشتری. ونتیلاتورها باید قادر باشند در محیطهای واقعاً نامساعد کار کنند. خب، ما چیزهایی میسازیم که به فضای بیرونی میروند. ونتیلاتورها هم همینطور — آنها باید کار کنند، چون اگر کار نکنند، ممکن است فردی بمیرد. ما در کارمان، چیزهایی را به سایر سیارهها میفرستیم، و وقتی به آنجا میرسند، نمیتوانیم برویم و درستشان کنیم، پس ما یک فرهنگ آزمایش و آزمایش برای اثبات خودمان داریم که همه چیز قبل از فرستادن، کار میکند.
حالا، ونتیلاتورها — آنها واقعاً پیچیده هستند، و واقعاً گران هستند. اجزای مختلف زیادی وجود دارند، و میتوانند انواع مختلفی از کارها را انجام دهند. پس آن تیم تصمیم گرفت که به جای ساختن یک ونتیلاتور پیچیده، چیزی بسازند که مختص کووید-۱۹ باشد و باعث شود قیمت آن کمتر و از قطعات کمتری استفاده شود. و اگر تعداد زیادی از آنها در بیمارستان باشند، افراد مبتلا به کووید میتوانند از آنها استفاده کنند، و ما میتوانیم ونتیلاتورهای واقعاً گران و پیشرفته را برای افرادی که واقعاً به آنها نیاز دارند، نگه داریم.
و کاری که آنها انجام دادند، این بود که یک زیرمعیار تعریف کردند. و آن معیار این بود: هیچ ضرری نداشته باش — از هیچ یک از قطعات ونتیلاتور که در زنجیره تأمین ونتیلاتورهای فعلی هستند، استفاده نکن؛ مطمئن باشیم که از کمترین قطعات واقعاً ضروری استفاده میکنیم؛ مطمئن شویم که میتوانیم آن قطعات را هر جای جهان تأمین کنیم، چون میخواهیم مردم در کشورهای مختلف بسیاری بتوانند دستگاههای مشابهی بسازند؛ و سپس استفاده از آن را آسان کنیم، چون اگر استفاده از آن آسان نباشد، مردم از آن استفاده نخواهند کرد.
خب، من در خانه نشسته بودم چون بخشی از این پروژه نبودم، و به نوعی فقط در خانه کار میکنم، و این ایمیل واقعاً غیرعادی را از طریق دِیو ون بورن دریافت کردم، که از من میخواست فرهنگگرای تیم باشم. من هیچ وقت درباره فرهنگگرای تیم نشنیده بودم. در واقع تیمی از هنرمندان و طراحان را رهبری کرده بودم، و به مردم کمک میکردیم که با طرز فکر آنها، فکر کنند. اما فکر کردم، «میدانید؟ میخواهم هر کاری بتوانم برای کمک انجام دهم. بگذارید بیایم و کمکی کنم.» و خب، این جیپیال است، واقعاً بزرگ است، اما آنها تنها ۲۰۰ نفر را در آزمایشگاه راه میدهند، و تنها تعداد کمی از آنها بر روی ونتیلاتور کار میکردند. اما این — این چیزی بود که اول به آن برخوردم وقتی به آنجا رسیدم. چراغهای چشمکزن، و نشانههای دستنویس هر جایی است، یک خط روی زمین و یک برگهی ثبتنام … واقعاً عجیب بود. و من متوجه شدم که افراد پروژه در اتاقهای مختلفی بودند، و نمیتوانستند همدیگر را ببینند. پس من دوربینها و کامپیوترها و کابلهایی را جمعآوری کردم از تمام کامپیوترهای افرادی که در خانه کار میکردند تا بتوانم سیستمی درست کنم که همه بتواند همدیگر را ببینند. و در این فرآیند، متوجه شدم که این لحظهی واقعاً مهمی است. این واقعاً یک لحظهی مهم از نظر تاریخی است، و من باید عکسهایی را از تمام این لحظات مختلف بگیرم. پس توانستم از تمام این لحظات ویژه عکسبرداری کنم وقتی چیزها برای اولین بار کار کردند، اما همچنین وقتی کار نکردند، و من توانستم آنها را برای سایر اعضای تیم بفرستم، چون، واقعاً، تنها ۲۰ درصد از تیم در جیپیال بودند. بقیه در خانه کار میکردند و واقعاً احساس متصل بودن به آنچه اتفاق میافتاد، نمیکردند. پس این یک روش عالی برای آنها بود تا احساس کنند بخشی از تیم هستند.
حالا، همه چیز بسیار سریع پیش میرفت. و، به عنوان مثال، مهندس ارشد گفت: «هی، ما یک رابط برای این ونتیلاتور نیاز داریم که باید استفاده از آن برای دکترها بسیار ساده باشد. و آیا میتوانید آن را تا ساعت ۶ صبح فردا آماده کنید؟» (خنده) تیم ما برای گروهی از دکترها در سراسر کشور در ساعت ۸ بعد ظهر فراخوان داد. ما ساعت ۱۰ شب با آنها جمع شدیم، و سؤالاتی از آنها پرسیدیم. و به معنای واقعی کلمه، یک طراح تمام شب را روی آن کار کرد، و در ساعت ۶ صبح، او طراحی یک رابط را تمام کرد. این عادی بود در وضعیتی که مهندسان در آن قرار داشتند، چون تلاش میکردند که چیزی را بسازند که قبلاً هرگز به آن فکر نکرده بودند. سعی میکردند تمام قطعات را به کار بیاندازند، کاری کنند نرمافزار با قطعات کار کند…
اما در تمام آن زمان، ما با دکترهای متعددی کار میکردیم. در وسط تصویر، دکتر گورویچ است. او شخصی است که برای اولین بار به تیم گفت ونتیلاتور چیست. شخصی که در کامپیوتر کناری است، نامش دکتر لوین است. او در بیمارستان مونت ساینا در نیویورک است، و آنجا مرکز شیوع کووید در ابتدا بود. و او واقعاً از آیسییو با لباس پزشکیاش بیرون میآید وبکم را روشن میکند و به نقد چیزی که میسازیم میپردازد.
۳۷ روز پس از نخستین باری که فهمیدند ونتیلاتور چیست، آنها تمام شب را بیدار بودند، و در صبح روز بعد، بالاخره کارشان تمام شده بود نخستین نمونه اولیه ونتیلاتور آنها که کار میکرد. باید عجله میکردند و آن را بستهبندی میکردند، چون میخواستند آن را به نیویورک بفرستند، برای دکتر لوین در بیمارستان مونت ساینا، جایی که آن را بر روی نمونه انسانی آزمایش کردند و توانستند ببینند آن ونتیلاتور کار میکند یا نه، و کار کرد. همه خیلی هیجانزده بودند، اما امروز حتی بیشتر هیجانزده هستند، چرا که ۲۷ سازمان در سراسر جهان این دستگاهها را میسازند. آنها در نیجریه، برزیل، هند، و ۲۴ کشور دیگر هستند. و تمام اینها با آن سؤال ساده و قوی آغاز شد: آیا کاری که من الآن انجام میدهم مهمترین کاری است که باید انجام دهم؟